توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دلنوشته ...
چکامه91
9th December 2012, 08:58 PM
ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن،
من چراغم خاموش.
ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب كوزه آب
غوك ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی.
كوه نزدیك است، پشت افراها، سنجد ها
و بیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست
سایه ها یی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.
نیمه شب بباید باشد
دب اكبر آن است، دو وجب بالاتراز بام
آسمان آبی نیست، روز ابی بود
یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بز ها بردارم،
طرحی از جارو ها، سایه ها شان در آب
یاد من باشد , هر چه پروانه كه می افتد در آب , زود از آب
درآورم
یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
سهراب سپهری
sara.shz
9th December 2012, 09:56 PM
در ساحل دل فقط مهربانيست كه ميماند...وگرنه روزگار هر ردپايي را محو ميكند.
نارون2
9th December 2012, 10:55 PM
فقط حال من نیست که غرق عذابه
ببین حال مردم مثل من خرابه
کجایی؟؟
http://basijetooran.persiangig.com/image/basijetooran.blogfa.com.jpg
نسیم بهآر
10th December 2012, 08:10 AM
خدايا :
دلم برات تنگ شده ....
دست هاي گرمت و از روي شانه هاي من بر ندار ....
بزار حست كنم
نسیم بهآر
10th December 2012, 08:16 AM
دیگران را فراموش نکن
زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو.
زندگی یک معما است آن را حل کن.
زندگی یک تجربه است آن را مرور کن.
زندگی یک مبارزه است قبول کن.
زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن.
زندگی یک سوال است آن را جواب بده.
زندگی یک موفقیت است لذت ببر.
زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو.
زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن.
زندگی دعا است آن را مرتب بخوان
Alpha110
10th December 2012, 08:33 AM
با سکستن دل دیگری نه شما به جایی میرسی و نه اصلا ولش کن مهم نیست...
ستاره 15
10th December 2012, 02:41 PM
پشتِ اين آسمانِ بلند
آسمانِ بلندِ ديگريست ... باز هم پر از ستاره
بعد،پشتِ آن آسمانِ بلند
باز آسمانِ بلند ديگریست پر از واژه و پَری
و همين طورترانه که هی ناتمام ...
چقدر خوب است که ما شاعريم
سادهايم، باورمان میشود،
و حيرت میکنيم وقتی که آفتاب بالا میآيد
گاهی هنوز ماه ... آنگوشهی آسمان میخندد
زبانِ بینهايت
همين اختلاطِ اشاره و لبخنداست
ستاره 15
10th December 2012, 04:43 PM
پرنده پنج خصلت داشت
نخستين اوج در پرواز
سپس پرواز بیهمراه
سه ديگر به منقارش هدف گيرد فرا کهکشانها را
چهارم رنگ بیرنگی
ودر پايان
نوايش همچنان نجوا
saamaaneh
10th December 2012, 07:44 PM
http://irsun24.ir/iransun/uploads/91/09/Sohrab/18.jpg
چکامه91
10th December 2012, 09:30 PM
دور میشوم.
دور دور...
هر لحظه دورتر،
و در پایان گم میشوم.
اری...
این، من نیستم.
از خودم دور میشوم،
دور دور...
ودر پایان گم میکنم خود را،
در دورترین دورها....
امشب این گمشده
در دورها اشک میریزد...
دلم برایش میسوزد...
او تنهاست
در دورترین دورها...
saamaaneh
10th December 2012, 11:39 PM
گاهی باید یک نفر دست به صورتت بزند و نقاب خنده ات را بیندازد
آن وقت در آغوشت بگیرد
یک دل سیر گریه کنی
گریه ات که تمام شد
در گوشت زمزمه کند :
دیوونه من باهاتم
دیگه هیــــــــــــــــچوقت گریه نکن! [gerye]
نسیم بهآر
11th December 2012, 03:57 AM
تو که آخر گره رو وا می کنی٬ پس چرا امروز و فردا می کنی؟
نسیم بهآر
11th December 2012, 04:00 AM
قاصدک را
کُشتم ، تا دگر بار نیارد خبری
خبرت نیست که هر لحظه نسیم
بوی دلدادگی ات را
به برم می خواند و همین قاصدک خیره سر بی پروا ، کل احساس تو را
جار زده . پیش همه می خواند
قاصدک را
کُشتم ، تا دگر پرده نیاوزید و این قصهء ما
مثل آن مرشدک پیر به بوقی بکند
تو که رفتی و من از خیر تو هم بگذشتم
پس چرا این همه غوغا بکند
که یکی عاشق بود
قاصدک را ، کُشتم
شایان افضلی
- - - به روز رسانی شده - - -
قاصدک را
کُشتم ، تا دگر بار نیارد خبری
خبرت نیست که هر لحظه نسیم
بوی دلدادگی ات را
به برم می خواند و همین قاصدک خیره سر بی پروا ، کل احساس تو را
جار زده . پیش همه می خواند
قاصدک را
کُشتم ، تا دگر پرده نیاوزید و این قصهء ما
مثل آن مرشدک پیر به بوقی بکند
تو که رفتی و من از خیر تو هم بگذشتم
پس چرا این همه غوغا بکند
که یکی عاشق بود
قاصدک را ، کُشتم
شایان افضلی
ستاره 15
11th December 2012, 10:33 AM
من دردها کشيدهام از درازنایِ اين شبِ بلند
با اين همه
جهان و هرچه دراوست
به کامِ کلمهْبازِ بیچراغی چون من است.
من چکيدهی نور و
عطرِعيش و
آوازِ ملايکم
وطنم همين هوایِ نوشتن از شرحهی نی است.
همين است که اين سکوتِ بیباده
بر بادم داده است،
ورنه علفزارِ اردیبهشت را
کی بیوزيدن از سرمستِ بابونه ديدهايد
ستاره 15
11th December 2012, 10:36 AM
تنها برای بهاریترين رويای کودکان خواهم خواند
و برای شما
و برای بلبلی بازمانده از آن همه قفس
که پوسيدنِ بیپايانشان
نزديک به عمر هزاره پاييزاست.
همين کَمِ بسيارتر
برای من خيلیست
ستاره 15
11th December 2012, 05:16 PM
(http://www.beytoote.com/fun/visual/beautiful-words2-image.html)به امید آن که دوست دارانمان دوستمان بدارند و آن ها که دوستمان ندارند، خداوند قلبشان راتغییرجهت دهد. اگر نتوانست قلبشان را تغییرجهت دهد، مچ پایشان را تغییرجهت دهد تا آنان را از لنگیدنشان بشناسیم!- دعای ایرلندی
ستاره 15
11th December 2012, 06:30 PM
http://uploadtak.com/images/z196_s5553_516247_kcdJzyZ.jpg
آرزوي
11th December 2012, 08:05 PM
دلم که میگیرد مادرم سریع بلند میشود پنجره ها را باز میکند نمیداند که من پر از هوای توام
از آرزو
آسد مرتضي
12th December 2012, 12:26 AM
الکی هی اینور و آن ور را دنبال تو میگردم....چه تلاش بیخودی
نه که نمیدانم ها!!!میدانم ولی تلاش بیخودی هم برای تو ارزش دارد...
سخت است که بدانم هستی ولی نیستی!!!! سخت است سخت.....
همون شاعر معروف میگه : سینه تنگ من و بار غم او هیهات / مرد این بار گران نیست دل مسکینم...
"hasan"
12th December 2012, 02:47 AM
http://up.98ia.com/images/fqm67azti296dvu34i6.gif
نسیم بهآر
12th December 2012, 03:08 AM
قدرت کلامت را بالا ببر نه صدایت را،این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق
مه دوست
12th December 2012, 10:05 PM
تنهایی ، والاترین و بهترین هدیه ی خداوند به انسان...
تنهایی ، نقطه ی آغاز انسانیت...
.
.
.
از تنهایی ننالید...در تنهاییست که میتوانید اوج لذت ها رو بدست آوردید...
در تنهایست که متوجه میشوید ، تنها نیستید ... حتی یک لحظه
آسمان آبی2020
13th December 2012, 02:03 AM
حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید ،اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود.
آسمان آبی2020
13th December 2012, 02:06 AM
آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای ...
آسمان آبی2020
13th December 2012, 02:07 AM
حـوصـلـه ام کـم است..
مـى خـواهـم سـر بـه تـن ِ هـیـچ رویـایـى نـبـاشـد!
نسیم بهآر
13th December 2012, 02:09 AM
گاهي يك كلمه است ،
گاهي يك لحظه ،
كه ميتواند زندگيت را زير و رو كند .
كلمه را نگويي و لحظه را از دست بدهي ،عمري حسرت به جا مي ماند .
آسمان آبی2020
13th December 2012, 02:10 AM
برای بودن گاهی لازم است که نباشی!
شاید نبودنت ، بودنت را به خاطر آورد
اما دور نباش
دوری همیشه دلتنگی نمی آورد..........
نسیم بهآر
13th December 2012, 02:14 AM
جامانده است
اینجا چیزی
بـــــــــــــرگرد
بـــــــــــردار و بـــــــــــــرو
یــــــــــــــــــــادت را
- - - به روز رسانی شده - - -
جامانده است
اینجا چیزی
بـــــــــــــرگرد
بـــــــــــردار و بـــــــــــــرو
یــــــــــــــــــــادت را
نسیم بهآر
13th December 2012, 02:18 AM
فکر می کردم تو همدردی....... اما نه ! تو هم دردی
- - - به روز رسانی شده - - -
فکر می کردم تو همدردی....... اما نه ! تو هم دردی
آسمان آبی2020
13th December 2012, 02:21 AM
حوصله ات که سر می رود
با دلم بازی نکن
من در بی حوصله گی هایم با تو زندگی کرده ام ....
ستاره 15
13th December 2012, 02:28 AM
چــه اميــد بخــش اســت
سفيــدي كــاغــذ،
آنگــاه كــه انــدوه خــود را
بــه او نگفتــه ام .
ستاره 15
13th December 2012, 02:41 AM
سراغم را از کسي مگير
هرگاه مرا نيافتي...!!
گم شده ام در انبوه آشفتگي هام...
آسيمه سر به دنبال خودم مي گردم...
بي نشان خواهم شد
در شهر نشانه ها!!
هرگزم نخواهي يافت...
سراغم را از کسي مگير
آرزوي
13th December 2012, 02:53 AM
بپاشید خون شب را
به حیاط خلوت خانه قبلی مان !
تا
سیاهترین سگ ولگردِ خورشید سوزان
پا نگذارد به قلب هایمان !
- - - به روز رسانی شده - - -
بپاشید خون شب را
به حیاط خلوت خانه قبلی مان !
تا
سیاهترین سگ ولگردِ خورشید سوزان
پا نگذارد به قلب هایمان !
natanaeal
13th December 2012, 03:08 AM
کوچيک تر که بودم فکر مي کردم بارون اشک خداست
ولي مگه خدا هم گريه مي کنه
چرا بايد دل خدا بگيره!!!!
دوست داشتم زير بارون قدم بزنم تا بوي خدا رو
حس کنم
اشک خدا را تو يه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم
گرفت کمي بنوشم تا پاک و آسماني بشم!
آسمان که خاکستري مي شد دل منم ابري مي شد
حس ميکرم که آدما دل خدا رو شکستند و يا از
ياد خدا غافل شدند
همه مي گفتند باران رحمت خداست
ولي حس کودکانه من مي گفت:
خدا دلش از دست آدما گرفته...........
ستاره 15
13th December 2012, 03:37 AM
خوابی که سبک روی چشم های بچه می نشیند از کجا آمده است؟آیا کسی می داند؟
بله، می گویند در دهکده ی پریان خانه دارد، در میان سایه های جنگلی که کمی از شبتاب ها روشنی گرفته است، و آن جا دو غنچه ی شرمگین افسون آویخته است. از آنجا می آید و چشم های بچه را می بوسد.
saamaaneh
13th December 2012, 05:40 AM
http://irsun24.ir/iransun/uploads/91/Series/NabNevesht/08/3.jpg
ستاره 15
13th December 2012, 02:23 PM
پایان ِ این روایت
پایان ِ تو نیست ! ..
حالا
تو شعر شده ای ..
گاه بر جهانم
می تابی ..
گاه
می باری
نسیم بهآر
13th December 2012, 02:40 PM
هيچ کسي زيبا نمي شه
انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمي شه
پي چاره ام با حرفاي الفبا نمي شه
من که هيچ ، ساعتمم ديوونته دروغ که نيست
تو از اون روزي که رفتي خوابيده ، پا نمي شه
هي مي گم کاش كه يه روز معجزه شه با همديگه
دو سه ساعتي بريم کنار دريا ، نمي شه
آسمون دلش گرفته ، مث اخماي تو ا...
يه گره افتاده رو پيشونيشو ، وا نميشه
نامتم با هام لجه ، مي خوام بذارمش کنار
انقدر بد باهام ، هر چي کنم تا نمي شه
مگه کم ناز چشاتوکشيدم دسته گلم ؟
که ديگه يه ذره خندتم مال ما نميشه
سرخيا مال تو ، هر چي زرده بفرس واسه من
ماهي مثل تو که پنهون لاي ابرا نمي شه
ديدي خواستن ميون من و تو رو ابري کنن ؟
تو نگفتی بهشون بريد ، چه حرفا ، نمي شه ؟
مگه از من چي شنيدي که يهو دلت شكست
دل عاشق بيشتر از يك دفه رسوا نمي شه
چه شبايي که نشستم تا سحر به اين اميد
که به هرکسي به جز من بگي نه ، يا نمي شه
روزي که خواستي بياي پيشم مث ديوونه ها
از همه مي پرسيدم پس چرا فردا نمي شه
اينه رسمش ؟ تا يه چيز شنيدي باورت بشه ؟
اين جوري که قصه مون عبرت دنيا نمي شه
يعني حق با شعر يه شاعر اون روزاش که گفت ؟
برو مجنون واسه تو هيچ کسي ليلا نمي شه
خوابتو ديدم و پرسيدم ازت کجا بودي ؟
گفتي طولانيه قصه ، توي رؤيا نمي شه
يادته ؟ تماس گرفتم که ببينم چي شده ؟
گفتي بعدا ، جايي ام ، صحبتش اينجا نمي شه
دفترم عادتشه ، فقط تو روش خط بكشي
خودتم خوب مي دوني بدون امضا نمي شه
تو رو بايد تو تمام کتابا ، نه کمته
حرف تو خلاصه نيس ، پس توي انشا نمي شه
چشاتو نمي شه گفت چه رنگيه بس که گلي
هيچ چشي ، چش نزنم ، انقد زيبا نمي شه
راستي تو منو يادت رفته ، آره ؟
من همونم که بدون تو شباش به غير يلدا نمي شه
با خودت قرار گذاشتي ديگه اسممو نگي
جمله هات تموم مي شه ، با نمي خوام ، با نمي شه
باشه هر چي تو بگي قبول ، فقط اينو بدون
حكم قتلمم بدي ، هيچ کسي زيبا نمي شه
مریم حیدرزاده
وحید 0319
13th December 2012, 03:19 PM
چه کنم بادل تنها چه کنم با غم دل
چه کنم با این درد دل من ای دل من
سونای69
13th December 2012, 03:25 PM
به هرکه وفا می کنی جفا می بینی ، به هر که جفا ،وفا!!!!!!!!
معادله دنیا چه راه حل عجیبی دارد!!!!!!!!
وحید 0319
13th December 2012, 03:30 PM
میدونی چقدر سخته که بی وفایی ببینی؟؟ بخدا به حرف نیست
هر کی کشیده میدونه چه بکش بکشی؟! عاقبت همه چی تو میگیره حتی جونتو
✿elnaz✿
13th December 2012, 03:39 PM
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک، کاش نگویی که خبر یادت نیست
وحید 0319
13th December 2012, 05:33 PM
باید سر به زانوی غم نهاد چون فقط او از دلم خبردارد
خدایا زانویت را بیاور جلو فقط تو غمخوارمی بیا بیا میخواهم تا برایت بگویم چه بر سرم آمده
homeyra
13th December 2012, 05:50 PM
نــَـمـَــکــ بَـــر زَخمــَم نَپـــــــاش
یادَت باشَـــــد
این نَـــمَـــــکـــ هـــارا از سـَـــرِ سُـــفره ی دِلِ مَـــــن بَــــرداشتی…
ستاره 15
13th December 2012, 06:01 PM
با مردمان به نفاق می باید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی؛ همین که راستی آغازکردی، به کوه و بیابان برون می باید رفت؛ که میان خلق راه نیست! (مقالات شمس)
چکامه91
13th December 2012, 11:09 PM
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . .
چه سخت می کاهد از جانم این "تظاهر"
"hasan"
14th December 2012, 03:29 AM
http://up.afghaniyan.com/images/0ap0ykfsv1dct8fo6mrh.jpg
نسیم بهآر
14th December 2012, 04:39 AM
چطور می توان به تاول های پا گفت
که تمام مسیر طی شده ،
اشتباه بوده است ؟؟؟
نسیم بهآر
14th December 2012, 04:41 AM
خــــــــــدایــــــا...ام ب خیلی خسته ام،فردا صبح بیدارم نکن...
- - - به روز رسانی شده - - -
خــــــــــدایــــــا...ام ب خیلی خسته ام،فردا صبح بیدارم نکن...
نسیم بهآر
14th December 2012, 08:05 AM
می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت،
باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و
بی خیال ســوت بزنی،
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند،
آن وقت با خودت بگویـی :
بگذار منتـظـر بمانند ...
saamaaneh
14th December 2012, 10:14 PM
يه روز به خودت ميای
میبینی همونی شدی که نمیخواستی بشی
همون چیزایی برات اتفاق افتاده که فکرشم نمیکردی.....!
وحید 0319
14th December 2012, 10:35 PM
تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه
هنوزم میشه عاشق بود تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش اگرچه دیگه وقتی نیست...............................
نسیم بهآر
14th December 2012, 10:40 PM
نمی دانم گناه ِتوست
یا عیب ِ چشمهای من؟!
اینکه بعد از تو
تمام عالم از چشمم افتاده اند...
نسیم بهآر
14th December 2012, 10:58 PM
من به تو نمیام.... باشه ولی تو به خودت بیا....
نسیم بهآر
14th December 2012, 11:02 PM
توی قسمت پر لیوان غرق شدیم و تو قسمت خالیش خفه.
- - - به روز رسانی شده - - -
توی قسمت پر لیوان غرق شدیم و تو قسمت خالیش خفه.
نسیم بهآر
15th December 2012, 12:12 AM
هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمد خودت را برای توجیه خسته نکن.!
نسیم بهآر
15th December 2012, 12:14 AM
من به آمار زمین مشكوكم.اگر این شهرپرازآدمهاست پس چرااینهمه دلها تنهاست
- - - به روز رسانی شده - - -
من به آمار زمین مشكوكم.اگر این شهرپرازآدمهاست پس چرااینهمه دلها تنهاست
نارون1
15th December 2012, 12:17 AM
دل های پاک خطا نمیکنند ، سادگی میکنند
و امروز سادگی ، پاک ترین خطای دنیاست . . .
سونای69
15th December 2012, 12:30 AM
پروانه ها در پیـــله دنیارانمی فهمند
تقویم ها روز مبــــادا رانمی فهمند
دریابرای مردم صحــــــرانشین دریاست
ساحـــــل نشینان قدر دریارانمی فهمند . . .
سونای69
15th December 2012, 12:31 AM
خدایا کدام پل در کجای دنیا شکسته است که هیچ کس به خانه آرزوهایش نمیرسد!
homeyra
15th December 2012, 03:51 AM
مـحکــم باش
وقتی خیلی نرم شوی ؛
همه خـَمـَت می کنند !
حتی کسی که انتظار نداری ...
- - - به روز رسانی شده - - -
مـحکــم باش
وقتی خیلی نرم شوی ؛
همه خـَمـَت می کنند !
حتی کسی که انتظار نداری ...
رضوس
15th December 2012, 05:15 AM
تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه
هنوزم میشه عاشق بود تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش اگرچه دیگه وقتی نیست...............................
من خراب و زمین خورده این انتخابم[tashvigh]
چکامه91
15th December 2012, 09:01 AM
ای که نمی دانم به چه نامت بخوانم
مرا از این بی تویی سیاه رهایی بخش..
رضوس
15th December 2012, 09:07 AM
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
سونای69
15th December 2012, 04:16 PM
همیشه بهترین راه را برای پیمودن میبینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.
«پائولو کوئلیو»
نسیم بهآر
15th December 2012, 04:40 PM
تا دیروز فکر می کردم!!!!
چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم
اما...
امروز فهمیدم چون به خدا نمی رسیم
گرفتاریم.......
نسیم بهآر
15th December 2012, 04:53 PM
خدایا تو می دانی ما را چه می شود و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود ...
پس تو نجاتمان بده
ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای ...
نسیم بهآر
15th December 2012, 09:27 PM
تنهایـــی بــــد اسـت
اما بدتــر از آن اینـسـت
که بخواهــی تنهاییــت را با آدم های مجـــازی پــر کنــی
آدم هایــی که بود و نبودشـــان
به روشــن یا خامــوش بودن یک چــراغ بستــگی دارد !!!
elinaaa
16th December 2012, 04:03 AM
” خــــدایا “….همه از تو می خواهند ، بدهی.من از تو می خواهم ، بگیری” خـــــدایا ” این همه حس دلتنگی را از من بگیر
elinaaa
16th December 2012, 04:04 AM
دست نیازمندی را گرفتم برای لحظه ایی کوتاه , و صدایی که شنیدم مرالرزاند , صدای خنده ی ” خدا ” را شنیدم , واضح تر از صدای نفس هایم . . .
چکامه91
16th December 2012, 04:36 AM
خدایا
دستم به اسمانت نمیرسد
اما تو که دستت به زمین میرسد....
بلندم کن
سونای69
16th December 2012, 04:36 AM
کلینیک خدا
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم،فهمیدم که بیمارم ............ ...
خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم،
تنهایی سرخرگهایم را مسدودکرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم وآنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراترببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم
خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد. به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم.
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم و
زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
امیدوارم خدانعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان
لبخندی به ازای هر اشک
دوستی فداکار به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا
ستاره 15
16th December 2012, 05:02 AM
به صد مرگ سخت تر
به صد مرگ سخت تر
در زندگی لحظاتی هست
که به صد مرگ سخت تر می ارزند
خاطره ای شاید...
رویایی...
اتفاقی...
حسین پناهی
نسیم بهآر
16th December 2012, 02:59 PM
جاودان باد دوستانی که:
شادی را علتند نه شریک!
و غم را شریکند نه دلیل!
نسیم بهآر
16th December 2012, 03:11 PM
هنوز هم دلم تنگ می شود...
برای محض حرف زدنت...
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها
تکیه داده بودم ...
ستاره 15
17th December 2012, 04:14 AM
کمترین تصوير از يک زندگاني :
آب ،
نان ،
آواز ،
ور فزون تر خواهي از آن ،
گاه گاه ،
پرواز
ورفزون تر خواهي از آن شادي ِآغاز
ستاره 15
17th December 2012, 04:17 AM
بیا زیر باران برویم
پنجره ها خسته اند
نگاه ، باهار نزدیک است
خدا هم بیدار
چه فرقی می کند
اگر او هم منتظر ما بماند ؟
ما هر دو از یک جنسیم
یکی نزدیک ِ زمین
یکی دور از آسمان
آرزوي
17th December 2012, 08:20 AM
باران بارید......
باز ذکام شده است
سقف خانه مان........
از آرزو
نسیم بهآر
17th December 2012, 09:59 AM
فاصله ، حكم ديواريست براي نديدن ولي نديدن هرگز حكم فراموشي نيست
نسیم بهآر
17th December 2012, 10:04 AM
گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن
گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
نسیم بهآر
17th December 2012, 10:26 AM
بـــاران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود...
راه می افتم ...
بدون چتر ...
من بغض می کنم...
آسمان گریه ...
نسیم بهآر
17th December 2012, 10:47 AM
خدايا! بگذار نيكي و بركت بي پايانت در جهت خير و صلاح همگان ، تجلي يابد! آمين ! ...
نسیم بهآر
17th December 2012, 10:49 AM
همیشه فکرکن که توی یک دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ پرت نکنی چون اول دنیای خودتو می شکنی...
نسیم بهآر
17th December 2012, 10:50 AM
وقتي خدا بخواهد براي شما هديه اي بفرستد آن را در مشکلي مي پيچد هرچه مشکل بزرگتر باشد ، هديه هم بزرگتر است.
"hasan"
17th December 2012, 11:22 AM
اغلب جاهای ایران داره برف میاد
ما تو فکر برف بازی هستیم
غافل از اینکه یکی باید با آب یخ ظرفها رو بشورهhttp://goftomanedini.com/images/smilies/z261.gif
http://mardomsara.com/file/pic/photo/2012/07/e58a5be3e8ff5c1ca38d0372cee7f376_500.jpg
GUNNER_2020
17th December 2012, 04:30 PM
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه
برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .
saamaaneh
17th December 2012, 08:12 PM
به ساعت نگاه مي كنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم مي بندم تا مبادا چشمانت را از ياد برده باشم
و طبق عادت كنار پنجره مي روم
سوسوي چند چراغ مهربان
وسايه هاي كشدار شبگردانه خميده
و خاكستري گسترده بر حاشيه ها
و صداي هيجان انگيز چند سگ
و بانگ آسماني چند خروس
از شوق به هوا مي پرم چون كودكي ام
و خوشحال كه هنوز
معماي سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آري!از شوق به هوا مي پرم
و خوب مي دانم
سالهاست كه مرده ام
"حسین پناهی"
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:18 AM
شجاعت همیشه فریاد زدن نیست ...
گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید :
فردا دوباره تلاش می کنم.
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:20 AM
به همه عشق بورز,به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچکس بدی نکن.
شکسپیر
- - - به روز رسانی شده - - -
عکس هایت بر عکس دستهایت.
دست از سرم برنمیدارند...
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:22 AM
هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم... نه مرسلم، نه زیبایم، نه عزیز شده ام، نه چشم به راهی دارم... فقط در چاه افتاده ام
- - - به روز رسانی شده - - -
زندگی آنقدر طولانی نیست که هر روز بتوان ، مهربان بودن را به فردا انداخت
saamaaneh
18th December 2012, 12:01 PM
http://persian-star.net/1391/9/25/Golvaje2/Golvaje2_Persian-Star.org_15.jpg
چکامه91
18th December 2012, 01:41 PM
خدایا بت بود، بت شکن فرستادی
من پر از بغضم،
بغض شکن هم داری؟!!
چکامه91
18th December 2012, 01:44 PM
اسمم را سنگی نگه میدارد...
خودم را گوری...
و یادم را...
مهم نیست!...
ستاره 15
18th December 2012, 09:20 PM
تو را نمی دانم چرا دوست می دارم
شاید
در عمق ِ چشمانت آنجا که سالها را پنهان کرده ای
نوری دیده ام
به روشنایی خورشید
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:16 PM
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته وشکر خدا
نگاه به آینده واعتماد به خدا
نگاه به اطراف وجستجوی خـــــــدا
نگاه به درون ودیدن خدا
لحظه هایتان سرشار از نــــــــــــــور خدا[golrooz]
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:22 PM
نه هوا ابریست نه بارانی
دلم بی هوا میبارد،
بهانه ی
دلم،
دلتنگیست،
هوای دلم بی تو ابریست...
- - - به روز رسانی شده - - -
نه هوا ابریست نه بارانی
دلم بی هوا میبارد،
بهانه ی
دلم،
دلتنگیست،
هوای دلم بی تو ابریست...
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:27 PM
روزهای دور از تورا
هرگز نخواهم شمرد
تا همیشه بگویم که همین دیروز بود...
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:34 PM
خدایا دستم به آسمانت نمیرسد
اما تو که دستت به زمین میرسد،
عزت دوستانم را تاعرش کبریایی
خود بلند کن
وهر آنچه آرزو دارند در این واپسین روزهای پاییزی برآورده بفرما!
نسیم بهآر
18th December 2012, 10:37 PM
خدایا از خطا هایم آسان بگذر
همان گونه که به سادگی
از آرزوهایم گذشتی...
چکامه91
18th December 2012, 10:40 PM
دوباره سیبی بچین حضرت آدم ،
خسته ام ...
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...
چکامه91
18th December 2012, 10:42 PM
گفت : بگو ضمایر را ؟
گفتم : من ، من ، من ، من ، من ، من !
گفت : فقط من ؟
گفتم : بقیه رفته اند !
چکامه91
18th December 2012, 11:12 PM
آدمهای احساساتی را باید کشت...
راست میگویم...
آدمهای احساساتی به درد این زندگی آهنی امروز نمیخورند...
چکامه91
18th December 2012, 11:16 PM
کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی،از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم ...!
havin 19
19th December 2012, 12:08 AM
دلم نه دوست داشتن می خواهد ،نه دروغ های قشنگ ،نه ادعاهای بزرگ ،نه بزرگ های پرادعا ،دلم یک فنجان قهوه داغ می خواهد و یک دوست واقعی ،که بشود با او حرف زد و پشیمان نشد!!!
homeyra
19th December 2012, 12:56 AM
دلتنگ که باشی
ادم دیگری می شوی
خشن تر...
عصبی تر....
کلافه تر و تلخ تر
و جالب اینکه به اطرافیان هم کاری نداری....
همه اش را نگه می داری!
و دقیقا سر کسی خالی می کنی که
که دلتنگ اش بودی
natanaeal
19th December 2012, 07:30 AM
خدایا...
خدایا راضیم به رضای تو...
havin 19
19th December 2012, 12:16 PM
اشتباهم این بود هر جا رنجیدم خندیدم!فکر کردند درد ندارم و ضربه ها را محکم تر زدند.و...!!!
havin 19
19th December 2012, 12:18 PM
وقتی اولین حس مادرم به من حالت تهوع بود دیگر از دیگران چه انتظاری می توان داشت!؟
ستاره 15
19th December 2012, 02:09 PM
اگر قرار بود...
با هر شعرم...
به تو يك قدم نزديك شوم...
با يك حساب سر انگشتي...
بايد الان از تو گذشته باشم
ستاره 15
19th December 2012, 02:11 PM
شعر ..
کلاهی ست که بر سرم میگذارم .
تا روزهای سرد بی تو ..
سرم را گرم کنم
ستاره 15
19th December 2012, 02:12 PM
و من
همچنان حیرتزده ماندهام
که با عاشقانهترین کلمات خود
به کجا بگریزم
سونای69
19th December 2012, 03:36 PM
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد بهزودی موفق میشود،
ولی او میخواهد خوشبختتر از دیگران باشد و این مشکل است.
زیرا او دیگران را خوشبختتر از آنچه هستند تصور می کند.
سونای69
19th December 2012, 03:38 PM
میان آنهمه الف وب دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت، خط فاصله بود...!
سونای69
19th December 2012, 03:40 PM
به دنبال واژه ها مباش، کلمات فریبمان میدهد.
وقتی اولین حرف حروف الفبا کلاه سرش برود،
فاتحه ی کلمات را باید خوان.....
Outta_Breathe1020
19th December 2012, 07:14 PM
بگو فهمیدی وقتی میرفتم نگران خودم نبودم
غم آینده بدجوری نشسته بود توی همه وجودم
اگه تصویری که ازم تو ذهنت بود و خرابش کردم
به خاطر خودت دیگه ازم نخواه که پیش تو برگردم.......!!!!
چکامه91
19th December 2012, 07:25 PM
بعضی ها هستند که بودنشان به معنای حضورشان نیست!!!
ای کاش بفهمند...
که چه خوب...
چه بد....
باید باشند...
نمیخواهد حضور داشته باشند...
فقط باشند...
نارون2
19th December 2012, 08:26 PM
نمیدانم
در کدام زمستان رفته ای
که هنوز هیچ تابستانی
رد پای برفیت را
پاک نکرده است
...
http://onygq33un5zs2yi.mfvq.mzrggzdofzxgk5a.cameleo.ru/hphotos-ak-ash3/c71.0.403.403/p403x403/547620_397450080330145_1421022300_n.jpg
(http://o53xo.mzqwgzlcn5xwwltdn5wq.cameleo.ru/photo.php?fbid=397450080330145&set=a.343978992343921.77767.340076376067516&type=1&relevant_count=1)
http://forum.berooztarinha.com/clear.gif (http://forum.berooztarinha.com/newreply.php?do=newreply&p=206456)
پاسخ با نقل قول (http://forum.berooztarinha.com/newreply.php?do=newreply&p=206456)
Dorna dordone
19th December 2012, 09:25 PM
دلتنگ تو ام.. تا به کجا؟ فقط خدا میداند...
http://4ax.ir/images/wDavz.jpg
چکامه91
19th December 2012, 10:25 PM
ای کاش میشد فهمید که در دل آسمان چه میگذرد
که امشب با ناله بغض آلود
بر دیار این دل خسته اشک می ریزد.
نمیدانم چرا امشب واژه هایم تر شده اند
مثل آسمان که امشب میبارد.....
و انکه باران بر لبه پنجرۀ احساسم
می نشیند و چشمانم را نوازش میدهد
تا شاید از لحظه های دل تنگی گذر کنم.
این شب ها چشم های من خسته است
گاهی اشک گاهی انتظار.....
این سهم چشم های من است.
پیمان هادی فرکوش
20th December 2012, 12:41 AM
کجاست؟ (http://www.narges19909191.blogfa.com/post/3)
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
پیمان هادی فرکوش
20th December 2012, 12:42 AM
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت
... ... باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
خدایا...!اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!
ayda04
20th December 2012, 12:44 AM
به یک جایی از زندگی که رسیدی،می فهمی اونی که زود میرنجه،زود میره،زود هم بر میگرده....اما اونی که دیر میرنجه،دیر میره و دیگه بر نمیگرده.اما دیدم کسایی رو ک زود میرنجن ... زود میرن ... و دیگه برنمیگردن!!!نمیدونم شاید اینا همه ی بهانس واسه رفتن:(
سونای
20th December 2012, 01:07 AM
همه ی ماهی ها آرزوشونه به دریا برسن
اما من برکه زلال قلبتو به صد تا دریا نمیدم......
.[khastegi]
سونای
20th December 2012, 01:10 AM
آشوب همان حسی ست که وقتی خنده بر لبهای تو نباشد دارم................
[negaran]
رضوس
20th December 2012, 01:24 AM
آفتابی لب درگاه شماست!که اگر دربگشایید،به رفتارشما میتابد.
nafise khanom
20th December 2012, 11:04 AM
انسانیت:...
روزگار مرگ انسانیت است
من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فنای یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر، حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان وبغضم در گلوست
و اندر این ایام زهرم در پیاله اشک و خونم در سبوست
مرگ اورا از کجا باور کنم ...
ستاره 15
20th December 2012, 12:39 PM
http://aloveheart.com/lovehearts/pinkblossomloveheartshape.gif
و تازه می فهمم
که برف خستگی خداست
آن قدر که حس می کنی
پاک کنش را برداشته
می کشد
روی نام من
روی تمام خیابان ها
خاطره ها
h.khakpour
20th December 2012, 03:09 PM
چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانهی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر
saamaaneh
21st December 2012, 11:27 AM
ﻣﺎ ﻓﮑـﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿـﻢ ﺑﺪﺗـﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩ ؛
ﺍﺯ ﺩﺳـﺖ ﺩﺍﺩﻥ ِ ﮐﺴـﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘـﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﺍﻣـﺎ .… ﺣﻘﯿﻘـﺖ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ِ ﺧــﻮﺩﻣـﻮﻥ ،
ﻭ ﺍﺯ ﯾــﺎﺩ ﺑﺮﺩﻥ ِ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐـﯽ ﻫﺴﺘﯿـﻢ ! ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﯾﻢ .…
ﮔـﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘــﻬﺎ ﺧﯿﻠــﯽ ﺩﺭﺩﻧــﺎﮎ ﺗــــــــــــــــره … !!
saamaaneh
21st December 2012, 11:32 AM
قيـــافـــه ام تــــابـــلـــو شده بود!
گفتن: چي ميكشي؟!!!
گفتم: زجـــــــــــــــر!
گفتن: نه يعني چي مصرف ميكني ؟
گفتم:
زنـــــدگـي ... !
saamaaneh
21st December 2012, 11:41 AM
" تنهایی "
تاوان همه "نه" هایی است که نگفتم تا دل کسی نشکند
همه محبتهایی که زیادی هدر دادم تا دلی به دست آورم
همه دوستت دارم های آبکی که جدی گرفتم...
همه سادگی که در این دنیای هزار چهره خرج کردم
تنهایی ...
تاوان همه خوش بینی است که به دنیا و آدمهای این روزها داشتم
saamaaneh
21st December 2012, 11:45 AM
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی.
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی.
شاکی بشی ولی شکایت نکنی .
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن...
خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط
سکـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــوت کنی ...
saamaaneh
21st December 2012, 11:54 AM
تظاهر به شادی میکنم
حرفـــ میزنمـــ مثلـ همه ...
اما ... خیلیـ وقت استــ مرده امـــ !
دلم می خواهد ببـــــــارم ...
و کسیـــ نپرسد چرا ... !
تو چه می فهمی
این روزها ادای زنده ها را در میـــــــآورم ...
رضوس
21st December 2012, 12:09 PM
دل من دریاییه چشمه زندونه برام... چکه چکه های آب مرثیه خونه برام.. تو رگام بجای خون شعر سرخ رفتنه.. تن به موندن نمیدم موندنم مرگ منه
natanaeal
21st December 2012, 03:14 PM
http://s1.picofile.com/file/6680879274/Aman.jpg
نسیم بهآر
21st December 2012, 03:29 PM
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی!
مشت بر مهره ی تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی!
- - - به روز رسانی شده - - -
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی!
مشت بر مهره ی تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی!
چکامه91
21st December 2012, 03:47 PM
بودنم را هیچکس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ،
با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ:
ان که خوابیده است در این گور سرد،
بودنش را هیچکس باور نکرد....
Dorna dordone
21st December 2012, 04:17 PM
و باز تمنا میکنم تو را...
من !
تو را و بودنت را به تمامی لحظه های شاد زندگی نمیبخشم
آری من !
تو را در تمامی تار و پود زندگانیم بافته ام
و هیچ فاصله ای ما را از وجود هم جدا نخواهد ساخت
من تو ام و تو رخنه کرده ای در منی که دیگر ماست...
م.ت
http://uc-njavan.ir/images/nmy0sadhu626f5ftlys.jpg
سونای
21st December 2012, 05:29 PM
عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است. عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است. عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است. عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است.
سونای
21st December 2012, 05:33 PM
چند وقتیست هر چه می گردم....هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمیکنم ...
نگاهم اما......
گاهی حرف می زند....
گاهی فریاد می کشد...
ومن همیشه به دنبال کسی می گردم ..
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید ...
سونای
21st December 2012, 05:37 PM
"آینه"با توام....
محض رضای خدا برای یکبار هم شده
به جای چشمایم دلم را نشان بده
تا بدانند...
دیوار دلم آنقدر ها هم که فکر می کنند
کوتاه نیست...
گاهی زیادی کوتاه می آیم..!!!
http://dokhtareabanmah.blogfa.com/
سونای
21st December 2012, 05:41 PM
خالی ام....حرفی نیست.....
حرفم این است.......
خالی چطور این قدر "درد"می کند.....!!!
natanaeal
21st December 2012, 08:47 PM
میگن یه روزی یه مردی خواب عجيبي
ديد. ديد که رفته پيش فرشته ها و به کارهاي آنها نگاه مي کند.
هنگام ورود، دسته ی بزرگي از فرشته
ها رو ديد که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايي را که توسط پيکها از زمين مي
رسند، باز مي کنند و آنها را داخل جعبه هايي مي گذارند.
مرد از فرشته اي پرسيد: شما داريد
چکار مي کنيد ؟
فرشته در حالي که داشت نامه اي را
باز مي کرد، گفت : اينجا بخش دريافت است. ما دعاها و تقاضاهاي مردم از خداوند را،
تحويل مي گيريم .
مرد کمي جلوتر رفت. باز دسته بزرگي
از فرشتگان را ديد که کاغذهايي را داخل پاکت مي کنند و آنها را توسط پيک هايي به
زمين مي فرستند.
مرد پرسيد: شماها چکار مي
کنيد؟
يکي از فرشتگان با عجله گفت: اينجا
بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت هاي خداوند را براي بندگان به زمين مي
فرستيم.
مرد کمي جلوتر رفت و يک فرشته را
ديد که بيکار نشسته!!!
مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما
اينجا چه مي کنيد و چرا بيکاريد؟
فرشته جواب داد: اينجا بخش تصديق
جواب است. مردمي که دعاهايشان مستجاب شده، بايد جواب بفرستند! ولي فقط عده بسيار
کمي جواب خدا را مي دهند...
مرد از فرشته پرسيد: مگر مردم چگونه
مي توانند برای خدا جواب بفرستند؟؟؟؟
فرشته پاسخ داد: خیلی ساده!
فقط کافيست بگويند:
خدايا شکر...
همین!
.
.
.
.
.
http://anti33.loxblog.net/upload/anti33/image/Khodaya%2520Shokret.jpg
saamaaneh
21st December 2012, 09:30 PM
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت
دل تنگم . . .
saamaaneh
21st December 2012, 09:34 PM
امام علی (ع):
بگذارید وبگذرید
ببینید ودل مبندید
چشم بیندازید ودل مبازید
که دیر یازود باید گذاشت وگذشـــــــــــــــــــــ ت !
ستاره 15
21st December 2012, 09:37 PM
دیری است این که رابطه ام با خدا کم است
چیزی میان سینه ی من گوئیا کم است
با کلبه ی سیاهی خود خو گرفته ام
ایمان من به پنجره یا نیست یا کم است...
saamaaneh
21st December 2012, 09:39 PM
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...
اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این نمایش
ستاره 15
21st December 2012, 09:40 PM
در اوج یقین اگرچه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب یعنی
توی چمدان ماه، خورشیدی هست ...
http://www.kosuf.com/photo/00501.jpg
ستاره 15
21st December 2012, 09:42 PM
دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن می بیند ...
از : حمید مصدق
"hasan"
21st December 2012, 09:47 PM
باران که می بارد دلم برایت تنگ میشود.....
راه می افتم بدون چتر....
من بغض میکنم و آسمان گریه..!!!!
http://www.iranvij.ir/upload/images/bx65369k8ocf1vvnerw.gif
سونای
21st December 2012, 10:07 PM
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی.
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی.
شاکی بشی ولی شکایت نکنی .
گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا شن...
خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری!
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط
سکـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــوت کنی ...
سونای
21st December 2012, 10:10 PM
من شکستم، به روی خود نیاوردم
میدانستم آزارم می دهی، پیش تو نیازردم
تو باور نکن اما من شکستم
حتی صدای پاره های قلبم را شنیدم
تو باور نکن...
اما من آزردگی ام را پنهان می کنم
من در خود شکستم
تو زخمهایم را ندیدی
نمی دانی من چه می کشم...
پنهانی از حرفهای تو سوختم
تو ندانستی این خاکستر خاموش یک روز آتشش سوزنده بود
تو ندانستی این فاخته رانده از آشیان
یک روز ترانه هایش را برای تو می سرود
یک روز با بالهای کوچک شکسته...
تا آسمان تو پرواز کرد و بی تو برگشت
تو ندانستی چقدر غصه خورد از بی حاصلی، از عریانی دشت
تو ندانستی پایبند توام، به سادگی ام خندیدی
تو نخواستی خنده هایم را ببینی و بریدی
گریه هایم را باور نکردی
تمام شهر از حال زار من خبر داشت
آن وقت تو از آزار من حذر نکردی
چرا؟! چون تو مرا باور نکردی...
http://tanhatarentanha.persianblog.ir/post/101
saamaaneh
21st December 2012, 10:25 PM
و این منم
زني تنها
در آستانه ي فصلي سرد
در ابتداي درک هستي آلوده ي زمين
و يأس ساده و غمناک آسمان
و ناتواني اين دستهاي سيماني.
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دي ماه است
من راز فصلها را مي دانم
و حرف لحظه ها را مي فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذيرنده
اشارتيست به آرامش
فروغ
سونای
21st December 2012, 10:30 PM
دلم تنگ است
دلم تنگ (http://sms-jok.royablog.ir/)است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم
چرا در قلب من
پاییز
طولانی است
چکامه91
21st December 2012, 10:33 PM
بچه هاشوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند
وگنجشکها جدی جدی میمیرند...
آدم هاشوخی شوخی زخم می زنند
و قلبها جدی جدی می شکنند....
سونای
21st December 2012, 10:33 PM
روزی دروغ به حقیقت گفت: میل داری با هم به دریا بریم وشنا کنیم؟
حقیقت ساده لوح پذیرفت.ان دو با هم به کنار ساحل رفتند و وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را در اورد.دروغ حیله گر لباس های او را پوشید.
از ان روز همیشه حقیقت عریان و زشت است.اما دروغ لباس حقیقت را با ظاهری اراسته نمایان می شود......
http://www.whiterose440.blogfa.com/
سونای
21st December 2012, 10:47 PM
شیـشـه ای میـشکنـد ...
یـک نفـر می پـرسـد کـه چـرا شـیشـه شـکسـت ؟
یـک نفـر می گویـد : شـایـد رفـع بـلاسـت ،
دیگـری می گـویـد : شـیشـه را بـاد شـکسـت ؟
دل مـن سخـت شکـسـت ...
هیـچ کـس هیـچ نـگفـت ...
از خـودم می پـرسـم :
ارزش قـلـب مـن از شـیشـه یـک پنـجـره هـم کـمتـر بـود ؟
+این روزها آنقدر شکسته ام ،
که عصا به دست راه میرود دلم !
natanaeal
21st December 2012, 10:53 PM
گفتم:خدايا از همه دلگيرم گفت:حتي
من؟ نه خدای عزیزم
گفتم:خدايا دلم را ربودند! گفت:پيش از
من؟ هرگز خدای عزیزم
گفتم:خدايا چقدر دوري؟ گفت:تو يا من؟ شاید هیچکدام
گفتم:خدايا کمک خواستم. گفت:از غير من؟ هرگز
گفتم:خدايا دوستت دارم. گفت:بيش از
من؟ نمیدانم...حتما نه...
گفتم:خدايا انقدر نگو من! گفت:من توام، تو
من آری ، آری بهترینم
جوان ایرانی
21st December 2012, 11:14 PM
دارد میگذرد لحظه های آکنده از وجود تو
غرق در این ثانیه های بی کسی
فقط می گذرد
عقربه ایی که می شمارد زمان دلتنگی هایت را
نسیم بهآر
22nd December 2012, 01:57 AM
بمان ، نه براي ماندن ، براي ديدن
ببين ، نه براي ديدن ، براي دانستن
بدان ، نه براي دانستن ، براي عشق
عشق بورز ، نه براي عشق ، براي خدا
مي دانم ، دنيا در خويش گم شده ، ولي تو خودت را پيدا کن..
رضوس
22nd December 2012, 02:11 AM
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود... تنها کسی است که بادهان بسته هم میتوان صدایش کرد... با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت...تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهترمیخرد... تنهاکسی است که وقتی همه رفتند میماند...وقتی همه پشت کردندآغوش میگشاید...وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود...و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن.خدا را برایت آرزو دارم.
H & A
22nd December 2012, 03:10 AM
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم ، تا شبنمی شودبر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دستنوازشم را به موهایت
هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
- - - به روز رسانی شده - - -
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم ، تا شبنمی شودبر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دستنوازشم را به موهایت
هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
سونای69
22nd December 2012, 02:09 PM
گاهی فرا میرسد زمانی که باید سکوت کرد .
نشست و فقط نشست .
نباید در پی علت باشی . چون نیازی به دانستنت نیست .
سخت است ، ولی ...
چاره چیست .
شاید در آن سوی شیشه هوا بهاری باشد .
سونای69
22nd December 2012, 02:11 PM
گاهی دلم میخواهد وقتی بغض می کنم
خدا ازآسمان به زمین بیاید
اشک هایم راپاک کند،دستم رابگیرد وبگوید:
اینجاآدمها اذیتت می کنند! بیا برویم...
سونای69
22nd December 2012, 02:21 PM
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت
که تورو فقط و فقط واسه خودت بخواد ،
که وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه: هستم ، تا تهِ تهش!
ستاره 15
22nd December 2012, 02:53 PM
صدای قلب نیست
صدای پای توست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست بایستی
reza-1369
22nd December 2012, 07:09 PM
این روزا نمیدونم چرا اینطوری شده . انگار راه درست و غلط قاطی شده . هرچی کج تر بخوای بری بیشتر بهت احترام میذارن بیشتر رو به راهی ...اما اگرچه قواعد دنیای امروز ما این شده ولی مطمئنم راه درست خرج داره شاید این سختی ها جزء خرجهای این راه باشه! تو این دنیای درهم و برهم گاهی بعضی دیوونگی ها به آدم آرامش میده ،مثل کار دو روز پیش من .پیاده روی تو یه مسیر بیست دقیقه ای بدون چتر تو برف...به نظر سخت میاد ولی خیلی فوق العادست . توصیه میکنم تجربه کنید.
سونای
22nd December 2012, 07:16 PM
کاش می شد پرواز کنم
پروازی بی انتها تا رسیدن به ابدییت
http://images.persianblog.ir/492358_qrBMpINu.jpg
سونای
22nd December 2012, 07:21 PM
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTOXFOomojSSg17uHNLAFfxnAn50XA6m 101m_OQ1yMiA-2kB_go1A
saamaaneh
22nd December 2012, 08:16 PM
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,
از این همیشه ها که ندارند باورم ,
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم !
saamaaneh
22nd December 2012, 08:19 PM
سرد است اما وقتی که به استخوان ها می رسد ، می سوزاند....
نمیدانم چرا جواب تمام سوال های بی جواب من بغض و باران است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟..........
محمود حسني
22nd December 2012, 08:20 PM
كسي كه دوشت داشتم
ادم با گذشتي بود
انقدر با گذشت كه از من هم گذشت!...
saamaaneh
22nd December 2012, 08:25 PM
هر آدمي بايد مرزي ،
خط قرمزي ،
تعهدي ،
...
پايبندي به يک چيز داشته باشد .
وگرنه اعمالش چون لبه هاي تيغ بي صدا ولي عميق تن ديگران را زخم مي زند .
saamaaneh
22nd December 2012, 08:28 PM
باران ببار
فقط ببــــــــار
مهم نیست از کجا
از چشمان مــــــــــــــن؟
یا از دل اسمـــــــــــــــــــــا ن؟
سونای69
22nd December 2012, 09:14 PM
روزهای بارونی چـه سر به راه است...!
دلتنگی را میگویم!
از گوشه ی دلم جم نمیخورد ...!
سونای69
22nd December 2012, 09:16 PM
دهانم پر از حرف است حیف با دهان پر نباید حرف زد............
نسیم بهآر
23rd December 2012, 01:47 AM
امروز دلم دوباره شکست….از همان جاي قبلي…!
کاش مي شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوي….
کاش مي شد فرياد بزنم… پايان!
دلم خيلي گرفته….!
نسیم بهآر
23rd December 2012, 02:48 AM
چه بسا خداوند هر گره ای که در کار ما میاندازد
همچون گره های قالی باشد
که نهایتا قصد دارد با آنها نقشی زیبا را بیافریند...
نسیم بهآر
23rd December 2012, 02:50 AM
زمان کشنده ترین خلقت خداست
که مرا متولد کرد
خوشی داد
و حالا
غم داده است
جدایی داده است
لذت بودن راکشته است
وخاطره را معنا کرده است.
رضوس
23rd December 2012, 02:12 PM
باران نبار زمین جای زیبای نیست.
رضوس
23rd December 2012, 02:19 PM
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
homeyra
23rd December 2012, 08:36 PM
من در میان مردمی هستم که باورشان نمی شود تنهایم
می گویند خوش به حالت که خوشحالی !
نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به انهاست
برای دوست داشتن من!
جوان ایرانی
23rd December 2012, 09:05 PM
به ظاهر آرامم نگاه مکن
درونم غلیان دلتنگی هاست
فقط به امید تو
نفسی می کشد این جسم بیمار
saamaaneh
23rd December 2012, 09:15 PM
خاطرات آدم
مثل يه تيغ کند ميمونه
که رو رگت ميکشي! نميبره
اما تا ميتونه زخميت ميکنه !
saamaaneh
23rd December 2012, 09:18 PM
. . . این روزها را تنها باید قدم زد ... تا اتنهای ناکجا آباد....
saamaaneh
23rd December 2012, 09:21 PM
همه فعل هایم ماضی اند...
ماضی خیلی خیلی بعید... !
دلم برای یک حال ساده تنگ شده است ...!
رضوس
23rd December 2012, 09:33 PM
گاهی وقتها حس آخرین بیسکوییت مونده ته بسته رو دارم... تنها و خرد شده
elinaaa
23rd December 2012, 11:00 PM
کمی زیر باران بمان
قدر باران را بدان
کمی تامل کن...
باران را خوب احساس کن
آنچنان که خدا را به زیبایی در دلت احساس میکنی
آنوقت خواهی دانست؛ تا خدا راهی نیست...
آسد مرتضي
23rd December 2012, 11:05 PM
هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي / من در ميان جمع و دل جاي ديگر است ....
- - - به روز رسانی شده - - -
هرگز وجود حاضر غايب شنيده اي / من در ميان جمع و دل جاي ديگر است ....
natanaeal
24th December 2012, 12:31 AM
مرا یک شب تحمل کن
که تا باور کنی جانا
چگونه با سکوت خود،مدارا می کنم هرشب
دلم فریاد میخواهد ولی در گوشه ای تنها...
"hasan"
24th December 2012, 01:01 AM
خدایا دلم گرفته.............!!!!!
بیا قدم بزنیم....
درد و دل از من و باران از تو.............
http://s1.picofile.com/file/6818207242/anhdepblog_com_snow2.gif
رضوس
24th December 2012, 12:40 PM
روح من در جهت تازه ی اشیا جاری است .
روح من كم سال است .
روح من گاهی از شوق ، سرفه اش میگیرد .
روح من بیكار است :
قطره های باران را ، درز آجرها را ، می شمارد .
روح من گاهی ، مثل یك سنگ سر راه حقیقت دارد.
سهراب
چکامه91
24th December 2012, 03:51 PM
روزی که به دنیا امدم صدایی در گوشم طنین افکند: که تا اخر عمر با تو خواهم ماند.
گفتم کیستی؟ گفت:غم.
خیال می کردم غم، نام عروسکی است که می توان با ان بازی کرد؛
اما حال فهمیده ام که من ،خود، عروسکی هستم بازیچه ی دست غم ..
نسیم بهآر
24th December 2012, 05:51 PM
http://s2.picofile.com/file/7594967739/0_331780001353873579_irannaz_com.jpg
سونای69
24th December 2012, 08:21 PM
خدایا
در گلویم
ابر کوچکی ست
که خیال باریدن ندارد
میشود مرا بغل کنی ؟؟؟
سونای69
24th December 2012, 08:22 PM
آدم گاهی پیچیده می شود
گاهی هم خودش را گره می زند گوشه ی دنیا
و آنقدر چوب سادگی هایش را می خورد
که دهان عقلش از تعجب باز بماند !!!
natanaeal
24th December 2012, 08:59 PM
خدایا...
خدایا تنهام نگذار
Messiah
24th December 2012, 09:30 PM
جقد بده وقتايي كه ادم دلش ميكيره و مي خواد يكي باشه و هيج كس نيست
خدايا خودتو عشقه و بس ...
natanaeal
24th December 2012, 09:43 PM
منم تنهاترین این تنهایان
الهی چرا چون منی ساختی؟
مگر تو خود نمی گویی بندگانت را دوست داری؟
بی گناهترین بی گناهان نزد چشمان تو می سوزند
مرا گناهکارترین گناهکاران فرض کن
به من توجه کن،نگاهم کن
گویی این دسته از عبود را می نگری
به خواستگاهشان می رسانی
پس به من عبد بی لایق نشان بده
هرچند کوچکترین کوچک ها هستم
"ناتانائیل"
h.khakpour
24th December 2012, 11:30 PM
این روزها پرم از لحظه هایی
که دوستشان ندارم
نسیم بهآر
25th December 2012, 09:31 AM
مینویسم - دلتنگتم - نگو تکراریست
شاید روزی نباشم که - ت ک ر ا ر ش - کنم
وحید 0319
25th December 2012, 02:21 PM
یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود
به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود
goodbye for always
[golrooz]
*tara*
25th December 2012, 05:03 PM
یآבَت هَست بآבباבَکے رآ کــﮧ برآیم ساختــﮧ بوבے ؟؟
بــآב اَز مَن ربوבشــ ـ ـ ـ
نَخَش اَمآ...هَنوز بــﮧ یــآבگـــار اینجآست בَر בَستمــ ـ ـ ـ
ببین...
בور اَنگُشتَمـــ پیچیدَمـــ ـ ـ ـ
تآ یآבَم بمانَـב ـ ـ ـ
بآב آوَرבه رآ بآב میبرَב ـ ـ
http://upcity.ir/images/84994236609430294689.jpg
رضوس
25th December 2012, 06:03 PM
خدایا راضیم به رضات ناامیدم نکن
آسمان آبی2020
25th December 2012, 06:14 PM
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بر دارم
و به سمتی بروم...
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند...
باید امشب بروم.....
سونای69
25th December 2012, 10:26 PM
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن
این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
آن روزها مال باخته می شدی
و این روز ها دلباخته . . .
asma777
26th December 2012, 02:10 PM
گاهی باید یه نقطه بزاری
باز شروع کنی
باز بخندی
باز بجنگی
باز بیفتی و محکمتر پاشی
گاهی باید
یه لبخندِ خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگی
مرسی که یادم دادین
جز خودم هیچکی به دادم نمی رسه !!!
نسیم بهآر
26th December 2012, 05:24 PM
ای خداوند جهان!
دیر شد آمدنش
و دلم طوفاني است
كه چرا اين شب تاريك نرفته است و سحر پيدا نيست.
برسان زودتر اين وقت طلوع ،
برسان زودتر اين صبح سپيد
نسیم بهآر
26th December 2012, 05:26 PM
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آه ای دریغ و درد!
ناگهان چه زود دیر می شود!
- - - به روز رسانی شده - - -
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آه ای دریغ و درد!
ناگهان چه زود دیر می شود!
nafise khanom
27th December 2012, 09:44 AM
خدا را با عظمت خودش صدا بزن و چشماتو ببند دستتو بذار روي قلبت
اونوقت خدا رو حس مي كني كه داره صدات ميزنه
حالا دلت لرزيد ؟
حالا باور كردي خدا توي دل خودته؟
حالا فقط كافيه با خودت يه سبد تمنا ببري...
تا با يك سبد پر از رحمت بر گردي ...
پس پنجره را باز كن تا خدا را صدا بزني تا بگوئي چقدر دوستش داري
اگر آن قدر كوچكي يا خسته كه دستت به دستگيره پنجره نمي رسد تا بازش كني
آهسته خدا را صدا بزن تا پنجره را باز كند تا بگويد چقدر دوستت دارد...
nafise khanom
27th December 2012, 09:56 AM
معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیه ام کرد
و "همه" به من خندیدند.....
اما من خدایی را کشیده بودم که "همه" می گفتند
دیدنی نیست
- - - به روز رسانی شده - - -
دلــــم پـر اســـت! پــــر!
آنقدر که گاهی اضافه اش از چشمانم میچکــــد
لبخند من از صبر است اما درونم غوغاست [gerye]
nafise khanom
27th December 2012, 09:57 AM
سخت است وقتی از بغض
گلو درد میگیری و همه می گویند لباس گرم بپوش.
- - - به روز رسانی شده - - -
به درختان جنگل گفتم چرا شما با اين عظمت
از تكه آهني به نام تبر مي رنجيد؟
گفتند رنج ما از تبر نيست ازدسته آنست
كه از جنس ماست!
nafise khanom
27th December 2012, 10:00 AM
خدایا
کودکان گل فروش را میبینی؟!
مردان خانه بدوش!
دخترکان تن فروش!
مادران سیاه پوش!
کاسبان دین فروش!
محرابهای فرش پوش!
زبانهای عشق فروش!!!
انسانهای آدم فروش!
همه رو میبینی؟!
میخواهم یه تیکه آسمان کلنگی بخرم!
دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد...
رضوس
27th December 2012, 10:11 AM
سلام خداجون منو میشناسی؟؟؟ همونم که چندوقت پیش گفتم چرخدنده های زندگیم بد میچرخه قرار شد روغن کاریش کنی فک کنم آچارت اونجا گیر کرده دیگه کلا نمیچرخه داره میشکنه میشه خودت تا نشکسته برش داری؟؟؟
سونای69
27th December 2012, 10:31 PM
هـمـیـشـه
در زنــدگــی
زمــان هـایـی وجـود دارد کـه
باید بـیـخـیـال بــود...
باید گـــــذشــــــت...
باید بُــــــــریـــــــــد...
نــه ایــنـکـه ژســـت روشـنـفـکـرانـه بگیریم ! نـه !
امـا هـرچـه کـه مـقـاومـت کـنـیـم, بــاز هـم :
بــعـــضـی چـيــز هـا را نــمـی تــوان آمـوخـت
بــعــضــی حـــــرف هــا را نـمـی تـوان گــفت
و
بــعــضـی هــا را نـمـی تــوان دوســت "نداشت" . . .
سونای69
27th December 2012, 10:33 PM
سراب هم که دیدی
تظاهر کن که داری ازش آب میخوری و سیراب میشی !!!
نزار به دروغش افتخار کنه
سونای69
27th December 2012, 10:35 PM
بارالها …
“زخم”ها ، “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار …
رضوس
27th December 2012, 10:38 PM
قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاك غريب
كه در آن هيچكسي نيست كه در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار كند.
قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد،
همچنان خواهم راند.
نه به آبيها دل خواهم بست
نه به دريا-پرياني كه سر از خاك به در ميآرند
و در آن تابش تنهايي ماهيگيران
ميفشانند فسون از سر گيسوهاشان.
همچنان خواهم راند.
همچنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاري يك خوشه انگور نبود.
هيچ آيينه تالاري، سرخوشيها را تكرار نكرد.
چاله آبي حتي، مشعلي را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجرههاست."
همچنان خواهم خواند.
همچنان خواهم راند.
پشت درياها شهري است
كه در آن پنجرهها رو به تجلي باز است.
بامها جاي كبوترهايي است كه به فواره هوش بشري مينگرند.
دست هر كودك ده ساله شهر، خانه معرفتي است.
مردم شهر به يك چينه چنان مينگرند
كه به يك شعله، به يك خواب لطيف.
خاك، موسيقي احساس تو را ميشنود
و صداي پر مرغان اساطير ميآيد در باد.
پشت درياها شهري است
كه در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنياند.
پشت درياها شهري است!
قايقي بايد ساخت.
سهراب
سونای69
27th December 2012, 10:39 PM
از کسی که دوسش داری ساده دست نکش.شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی
و
از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن چون شاید هیچ وقت هیچ کس تو رو به اندازه ی اون دوست نداشته باشه...
رضوس
27th December 2012, 10:42 PM
چه کنم؟
از من چه می خواهند؟
من چه می خواهم؟
من از آنها چه می خواهم؟
آنها چه می خواهند؟
ما چه نسبتی داریم؟
کلمات فارسی هستند و معانی مستقل و مشخص!
پس چرا نمی فهمم ؟
چرا آنها نمی فهمند؟
عجیب است و سر درگم کننده!!!
شاید مرده ام!
شاید در تنهایی خود غرق شده ام!
شاید در برزخ هستم که هیچ کس نمی فهمد مرا!!
جوان ایرانی
27th December 2012, 10:46 PM
یک بغل حرف در دلم مانده!!!
من مانده ام و یک برگه سفید!!!
یک دنیا حرف نا گفتنی!!!
رضوس
27th December 2012, 10:50 PM
دلم باران ، دستم باران،دهانم باران ، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ... هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند..........یاد تو کوران می کند ...
هر اسم تو را که صدا می زنم ....ماه در دهانم هزار تکه می شود ...
کاش من همه بودم....با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...
کفش های ماه را به پا کرده ام......دوباره عازم توام ...
تا بوی زلف یار در آبادی من است....هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست........زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست...
رضوس
27th December 2012, 10:52 PM
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم (http://groups.yahoo.com/group/asemaniha90/join)
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم (http://groups.yahoo.com/group/asemaniha90/join)، شنيدم از تو شنيدم
كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم
مرا نصيب غم آمد، به شادي (http://groups.yahoo.com/group/asemaniha90/join)همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم
چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم
بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم
نبود از تو گريزي (http://groups.yahoo.com/group/asemaniha90/join)چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم
جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم (http://groups.yahoo.com/group/asemaniha90/join)و نرسيدم
به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم
وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟
پیمان هادی فرکوش
27th December 2012, 11:54 PM
گاهی دلتنگ مي شوم
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن هارا...
نمي دانم کدامین اميد را
نااميد کرده ام
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين
دلتنگم
دلتنگم،
دلتنگ ...!
tick.274
28th December 2012, 12:08 AM
ای کاش بودن کسانی که دوستشان داریم آرزویی نبود در دلهایمان
پیمان هادی فرکوش
28th December 2012, 12:14 AM
شب تنهایی من
هیچکس با من نیست !…
مانده ام تا به چه اندیشه کنم…
مانده ام در قفس تنهایی…
در قفس میخوانم…
چه غریبانه شبی ست…
شب تنهایی من!…
رضوس
28th December 2012, 12:49 AM
یه شب مهتاب
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
کوچه به کوچه
باغ انگوری
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا که شبا
پشت بیشه ها
یه پری میاد
ترسون و لرزون
پاشو میذاره
تو آب چشمه
شونه می کنه
موی پریشون
یه شب مهتاب
ماه میاد تو خواب
منو می بره
ته اون دره
اونجا که شبا
یکه و تنها
تک درخت بید
شاد و پر امید
می کنه به ناز
دستشو دراز
که یه ستاره
بچکه مث
یه چیکه بارون
به جای میوه ش
سر یه شاخه ش
بشه آویزون
احمد شاملو
رضوس
28th December 2012, 12:54 AM
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
درجگر خاری لیکناز ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
نیمااااا
رضوس
28th December 2012, 12:56 AM
صفحه ی کهنه ی یادداشت های من
صبح دوشنبه روز میلاد منه،
اما شعر تو میگه که چشم من تو نخ ابره که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه ، آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من
عصر چهارشنبه ی من، عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من ، فصل جون سختی ما
روز پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر ، رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من بگیر بگیر
جمعه حرف تازه ای برام نداشت
هر چی بود پیش تر از اینها گفته بود
شهریار قنبری
رضوس
28th December 2012, 12:59 AM
"به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید.
"دل من گرفته زینجا,
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
" همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم... "
-"به کجا چنین شتابان؟"
" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم... "
-"سفرت به خیر اما ,تو و دوستی , خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ,
به شکوفه ها, به باران,
برسان سلام ما را.
"به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید.
"دل من گرفته زینجا,
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
" همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم... "
-"به کجا چنین شتابان؟"
" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم... "
-"سفرت به خیر اما ,تو و دوستی , خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ,
به شکوفه ها, به باران,
برسان سلام ما را.
"به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید.
"دل من گرفته زینجا,
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
" همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم... "
-"به کجا چنین شتابان؟"
" به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم... "
-"سفرت به خیر اما ,تو و دوستی , خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ,
به شکوفه ها, به باران,
برسان سلام ما را.
محمد رضا شفیعی کدکنی
- - - به روز رسانی شده - - -
من کیم یه خسته ام
خسته ای شکسته ام
دیگه بر خاک سیاه ای خدا نشسته ام
یه درخت خشک و زخمی
زخمی از یه دشمنم
مثل بیدی توی بارون داره میلرزه تنم
میخزه توی رگام زهر تلخ و تند مرگ
قصه سقوط من قصه سقوط برگ
میسوزونه تنمو زخم آتیشه سپید
خون خاکستریمو زیر پوستم میشه دید
من دیگه نه اون منم نام بی نشون منم
عکسی از گذشته ها جسم نیمه جون منم
من نمایی از یه نیستی
تو که هستی منو دریاب
من یه زخمی
ای که تو مرهم زخمی منو دریاب
بگیر این دست هایی رو که خون اون رفته به تاراج
برتره دست های تو از همه دستی منو دریاب هر دری بسته شده به روی من
منه شکسته
ای که به خسته دلان درو نبستی منو دریاب
منو دریاب منو دریاب
ای همه خوبی منو دریاب
رضوس
28th December 2012, 01:02 AM
مسی به رنگ شفق بودم
زمان سیه شدنم آموخت
در امید زدم یک عمر
نه در گشاد و نه پاسخ داد
در دگر زدنم آموخت
نادر نادرپور
سونای69
28th December 2012, 11:59 AM
جهان اول جاییست که عکاسانش برای جایزه از گرسنگان جهان سوم عکس می گیرند …
nafise khanom
28th December 2012, 12:01 PM
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست
سونای69
28th December 2012, 12:03 PM
بهتراست
منفور باشی به خاطر چیزی که هستی
تا
محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی …
nafise khanom
28th December 2012, 12:03 PM
چه سخت است وصف کسی که معناگر عشق است! مصداق آدمیت!
همان کسی که می شنود حرفایی که قلبش را می سوزاند و می بیند دردهایی که امانش را می برد.
ولی خود را به نشنیدن میزند، به ندیدن تا پنهان کند زخمهایی را که به خاطر مهربانیش بر جای مانده
و پنهان کند، دردهایی را که به خاطر شاد کردن دلی، در سینه اش پنهان مانده!
آری! چه سخت است و چه ماجرای عجیبی دارد، این " عشق! "
(مهرداد حبیبی)
nafise khanom
28th December 2012, 12:05 PM
خدای عزیزم! مرا گفتی از رگ گردن به تو نزدیک ترم!
آخ! چه زیــبـــــا گـفـتـی...
اگر ذره ای از محبتت نباشد زندگانی بر من تمام است.
.........
خدایا بار دگر محبتت را بر من روا دار
دلم برای دوست داشتن های راستین تنگ شده
nafise khanom
28th December 2012, 12:08 PM
خدایا تنها مگذار دلی را که هیچکس دردش را نمی فهمد،
چرا که خود می دانی چه سخت است تنهایی.
سونای69
28th December 2012, 12:09 PM
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه:
“به خاطر خودت میگم”
nafise khanom
28th December 2012, 12:14 PM
خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.
ای دنیای پر از سراب این را بدان:
اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.
اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.
اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.
اصلا
هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش...
ولی همیشه این را بدان
من، خدا را دارم.
رضوس
28th December 2012, 12:39 PM
تو از چشمای من خوندی که از این زندگی خستم ......... کنارت اونقدر آرومم که از مرگ هم نمیترسم
رضوس
28th December 2012, 12:42 PM
منو بشناس که همیشه نقش غصم روی شیشه
h.mohammadi
28th December 2012, 01:30 PM
دیگر بازی بس است….
بیا شمشیرها را کناربگذاریم…
دستهایمان را بشوریم و چیزی بخوریم…..
اما چرا؟؟؟!!
دستهای تو خونیست و پشت من میسوزد…!
***********************
نمیدانم کجای بازی اشتباه بود که تو دیگر همبازی من نیستی؟؟؟
و من هنوز گرگم به هوای تو…
************************
تندرفته است
کودکیهای من!
باآن دوچرخه قراضه اش که همیشه ی خدا پنجربود..
***************************
h.mohammadi
28th December 2012, 01:35 PM
کفشهایم را نده ، پا برهنه میروم تا درحریم تنهایی خود ، با نگاه به تاولهای پایم عبرت بگیرم…من کجا؟عاشقی کجا!؟
************************
چه سخته..هم ابرباشد..هم باران باشد..هم خیابان_خیس..امانه توباشی..نه دستی برای فشردن باشد..نه پایی برای قدم زدن باشد..ونه نگاهی برای زل زدن
***********************
نسلی هستیم ک ازپشت_ قابهای_شیشه ای مانیتور یک دیگر رادر آغوش میکشیم..
"hasan"
28th December 2012, 02:18 PM
این جاده از بهارش در انتظار توست
زمستان عمرم شروع شد اما باز هم تو نیامدی
اللهم عجل لولیک الفرج
http://up.afghaniyan.com/images/7a2vzgnxrxjzfqpqlqjh.jpg
homeyra
28th December 2012, 03:20 PM
جالب است که انسانها دو چشم دارند ولی با یک چشم به دیگران می نگرند
وجالتر اینکه انسانها یک چهره دارند اما دورویی می کنند!
firearchangel
28th December 2012, 09:38 PM
دیدی غزلی سرود؟؟؟
عاشق شده بود
انگار خودش نبود
عاشق شده بود
افتاد،شکست،زیرباران پوسید،آدم که نکشته بود!!
عاشق شده بود....
- - - به روز رسانی شده - - -
دیدی غزلی سرود؟؟؟
عاشق شده بود
انگار خودش نبود
عاشق شده بود
افتاد،شکست،زیرباران پوسید،آدم که نکشته بود!!
عاشق شده بود....
- - - به روز رسانی شده - - -
دیدی غزلی سرود؟؟؟
عاشق شده بود
انگار خودش نبود
عاشق شده بود
افتاد،شکست،زیرباران پوسید،آدم که نکشته بود!!
عاشق شده بود....
parichehr
29th December 2012, 11:24 AM
حاصل سبز ترین باور من
برگ زردی است که از لای ورق های دلم میریزد
مانده ام سخت غریب
دگر از سبزترین حادثه ها می ترسم ........
سونای69
29th December 2012, 01:26 PM
مردم جوری حرف می زنند که گویی همه چیز را میدانند.
اما اگر جرات داشته باشی و سئوالی بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند …
(پائولوکوئیلو).
رضوس
29th December 2012, 01:30 PM
دلـــم از خیلــــی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریـــاد رســـی نیست
شدم اون هرزه گیاهـــی که گلاش
پرپر دستای خار و خسی نیست
دیگه دل با کســـــی نیست
دیگه فریاد رسی نیست
آسمــــون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
بارون از ابــــرا سبکتر می پره
هر کسی سر به سوی خودش داره
مثل لاک پشت تـــو خودم قایـــــم شدم
دیگه هیچ کس دلمو نمیبره
دیگه دل با کســــی نیست
دیگه فریــــــاد رسی نیست
آسمــــــون ابــــــــــری شده
دیگه خــــار و خسی نیست
ماهی از پا شوره بیرون افتاده
شاپرکهــــا پراشون زخمی شده
نکنــــــه تو گلــــه بره هــــــامـــــون
گذر گرگ بیابون افتـــــاده
دیگه دل با کسی نیست
دیگــه فریاد رسی نیست
آسمون ابــــــــــــری شده
دیگه خار و خسی نیست
چکامه91
29th December 2012, 01:51 PM
امروز
نه!
این روزها احساس غریبی دارم
چرا؟
نمیدانم شاید از نبودن لبخندزیبا
نمیدانم شاید از ناجوان مریدها
نمیدانم شاید از نبودن یه لحظه پور شور
نمیدانم شاید از نبودن بودن ها
شایدهم از وجود صحرای درونم
که شیداییم را برهم زده
تنهایم در صحرای درونم
حیف.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.