ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دلنوشته ...



صفحه ها : 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 [21] 22 23 24 25 26 27 28

mozhgan.s
14th January 2014, 11:01 AM
بــــﮧ בنبــال ویلــچرﮮ براﮮ روزگـــار مــــ ــﮯ گــرבم ظــاهـــرا پــایــﮯ بــراﮮ راه آمـــבטּ بـــامـــטּنــבارב!

- - - به روز رسانی شده - - -

بعضی جمله ها هستن به مرور تبدیل به دروغ می‌شن


مثله (پنیر تازه رسید) رو شیشه‌ی بقالی


یا مثله (دوست دارمٍ) تو

mozhgan.s
14th January 2014, 11:03 AM
مجنون کـــــجایی ؟


بـــــیـــا ایــــنجـــا لیلی زیاد شــــده است

شــــهر پــُر از بـــــیمــارستان هایی ست که پـُر شده اند ازلیلی ها

شکست خورده

لیلی هـــــایی که خـــــسته انــــد

ازنبودن مجنونشان فکــــــرش را هم میکردی …؟؟؟

http://www.lahzehha.ir/wp-content/uploads/2013/07/Swinging.jpg

mozhgan.s
14th January 2014, 11:13 AM
http://upload.iranvij.ir/images_aban91/80957509141218961272.jpg


برای همه خوب باش انکه فهمید

همیشه کنارت خواهد بود...

وانکس که نفهمید روزی دلش

برای خوبیهایت تنگ میشود...

farhad_jomand
14th January 2014, 01:45 PM
http://static.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-13-05-7/ab5dfa943b0f387eb14eda0c7420749c-425

farhad_jomand
14th January 2014, 01:55 PM
http://www.taknaz.ir/upload/71/0.051123001349516822_taknaz_ir.jpg

farhad_jomand
14th January 2014, 02:05 PM
http://upload.tehran98.com/img1/40fqngcuc8xv5145gj9o.jpg

zoh_reh
14th January 2014, 02:27 PM
چه سر به راه است...

"یادت" را می گویم!

از گوشه دلم جم نمیخورد...

zoh_reh
14th January 2014, 02:29 PM
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست...

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست...

- - - به روز رسانی شده - - -

دل، قصر عاطفه است

اگر مهر خوبان نباشد ویرانه ای است، تاریک...

zoh_reh
14th January 2014, 02:31 PM
دو چیز حیرانم میکند:

یکی آبی دریا که می بینم و میدانم نیست

و دیگری صفای باطن زیبایت که نمی بینم و میدانم که هست.

zoh_reh
14th January 2014, 02:35 PM
یه نصیحت: مواظب خودت باش،

یه خواهش: هیچوقت عوض نشو،

یه راز: خیلی دوستت دارم،

یه حقیقت: دلم برات تنگ میشه...

- - - به روز رسانی شده - - -


برای روزهای خوبت دعا می کنم،

روزهای خوب تو ربط عجیبی به حال خوب من دارد...

parichehr
14th January 2014, 09:17 PM
زنـدگــی انـگــار
تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !!

هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم
او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام
هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد .... !


کـمـی خـسـتــگـی در کــن ...

خـیــالـت راحـت !!....

خـسـتـگــی ِ مــن
بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود ...

تبسم 222
14th January 2014, 10:02 PM
حقیقت اینه که هر چقدر مهربانتر باشی
بیشتر بهت ظلم می کنند
هرچی صادق تر باشی
بیشتر بهت دروغ میگن
هرچی خودتو خاکی تر نشون بدی
واست کمتر ارزش قائلند
هرچی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری
راحتر لهش میکنن و اگه بدونن که منتظری و بهشون احتیاج داری
اندازه یه دنیا ازت فاصله می گیرن

سونای
14th January 2014, 10:11 PM
http://images.persianblog.ir/457750_Cv2td8fu.jpg

"VICTOR"
14th January 2014, 11:01 PM
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1194.jpg (http://www.beytoote.com/art/song/silent-magic1-moshiri.html)



من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

رضوس
15th January 2014, 04:22 PM
فرق انسان و سگ در آنست كه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت!
.
__ تولستوی

nedasoltani
15th January 2014, 07:22 PM
http://s5.picofile.com/file/8108061026/af96587ccedfefe2c98a75328e483539_425.jpg (http://alonejavad.blogfa.com/)


تلــــخ میگــــــذرد…


ایـــــن روزهــــــــــا


کــــــه قـــــــــرار اســـــــــتــــــــ


از او …


بـــــــــــــــرای دلـــــــــــم


یـکـــــ انســـــان معـــــمـولـــــــــی بســـــــــازم!!

تبسم 222
15th January 2014, 11:58 PM
باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچوقت بخشیدنت را نفهمید ...وقتی میمانی و میبخشی فکر میکنند محتاجی و رفتن را بلد نیستی ...باید به آدمها از دست دادن را یاد آوری کرد...

"VICTOR"
16th January 2014, 02:40 AM
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست





http://www.gozir.com/logman/wp-content/uploads/2007/01/127923568_178ef61e17.jpg (http://www.flickr.com/photos/93519387@N00/127923568/)

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:


«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،


بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-

می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست


گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد

جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»


بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید

بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:


ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،

تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،


بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز

وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،


بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی

وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،


گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!

این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»




http://www.gozir.com/logman/wp-content/uploads/2007/01/eagle.gif


چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید


گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»




منسوب به ناصرخسرو (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88)


لینک آهنګ از همای ( بار ګنهت ګردن بیګانه مینداز ) (http://www.mediafire.com/listen/c6qk3oc0jsoexif/az-mast-ke-bar-mast.mp3)

ادامش ( روزی ز سر سنګ عقابی به هوا خاست ) (http://bing-homay.persiangig.com/sarbazan/rozi-ze-sar-sang-oghabi-be-hava-khast.mp3/download)
(http://bing-homay.persiangig.com/sarbazan/rozi-ze-sar-sang-oghabi-be-hava-khast.mp3/download)

parnian 80
16th January 2014, 01:13 PM
به لطف بی معرفتی دوستان فهمیدم معرفت گنجینه ای است که اگه انسان نداشته باشه انگارهیچ چیز ندارد

- - - به روز رسانی شده - - -


در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ، ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

hunter_love
16th January 2014, 01:20 PM
سلام ای رهــگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حـــروف و واژه هایــم بنــگر
و آرام آرام مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بـــــــــــعـد
به رسم روزگار
مراو عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار

hunter_love
16th January 2014, 01:21 PM
خیلـــی چیـــزارو نتــــونستــم عـــوض کنــم ،


واسه همـــیـن آخــرش خــــودم عــــوض شــدم

- - - به روز رسانی شده - - -

دخترارومی هستما اما بموقعش خیلی شیک و مجلسی هار میشم

parnian 80
16th January 2014, 01:30 PM
ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم
ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم
از زشتى کردار دگر خسته شدیم
محتاج دو پیمانه مى معرفتیم

parnian 80
16th January 2014, 01:32 PM
دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتردرد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتریک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیماما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر . . .

parnian 80
16th January 2014, 01:38 PM
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیمو آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهدچنان دق کرده احساسم میان شعر تنهاییکه حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد . . .

parnian 80
16th January 2014, 01:40 PM
در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارندو در آشکارااز آنانی که دوستمان دارند غافلیمشاید این است دلیل تنهایی ما“دکتر علی شریعتی”

*FATIMA*
16th January 2014, 01:41 PM
هیچگاه خط دلت را مشغول نکن

شاید دلتنگی پشت خط باشد

parnian 80
16th January 2014, 01:42 PM
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست / شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداستآنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری / که جهنم نگزارد به تنم تاثیری . . .

*FATIMA*
16th January 2014, 01:43 PM
بهترین یاد مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار

تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد

و بفهمد که دل من با توست ،

در همین یک قدمی ...

من به یادت هستم

parnian 80
16th January 2014, 01:45 PM
دلم یخ میزندگاهی ، دراین سرمای تنهاییشبم قندیل میبندد از این یخهای تنهاییقلم آهسته می راند بر این خط بلند ، اماگمانم یاد می گیرد ز من انشای تنهایی . . .

parnian 80
16th January 2014, 01:47 PM
تا شد آشنا جانم با نوای تنهایی

عالمی دگر دارم در هوای تنهایی

بیگانه به لبخندم دل به کس نمی بندم

اشک دیده ای دارم آشنای تنهایی . . .

parnian 80
16th January 2014, 01:51 PM
به پندار تو :

جهانم زیباست ، جامه ام دیباست ، دیده ام بیناست ،

زبانم گویاست ، قفسم هم طلاست ، به این ارزد که دلم تنهاست ؟

*FATIMA*
16th January 2014, 02:02 PM
باز باران بی ترانه

میخورد بر سقف قلبم

باورت شاید نباشد

خسته است این قلب تنگم ... !

*FATIMA*
16th January 2014, 02:03 PM
جا سیگاری ام را گم کرده ام

تو

ندیدی ؟

خودش مهم نیست !

خاطراتم را در آن سوزانده ام !

*FATIMA*
16th January 2014, 02:09 PM
دلت که گرفته باشد

صدای ترانه که هیچ

با صدای دست فروش دوره گرد هم گریه میکنی ...

زهراجون20
17th January 2014, 01:56 PM
چند بار امید بستی و دام بر نهادی تا دستی یاری دهنده,کلامی مهر آمیز نوازش یا گوشی شنوا به چنگ آری؟ چند بار دامت را تهی یافتی؟! از پای منشین,آماده شو که دیگر بار و دیگر بار دام باز نهی......!

رضوس
17th January 2014, 06:03 PM
من می دانم





دلم تا همیشه در وسط ترین





نقطه ی زندگی جا مانده است





جایی بین خواستن و نخواستن





جایی بین بودن و نبودن





جایی بین رفتن و نرفتن





جایی بین ....... این نقطه های خالی ...





جا مانده

zoh_reh
17th January 2014, 06:22 PM
آدامس ها
بزرگترین اساتید معنویت هستند


از کودکیمان تلاش می کنند به ما بفهمانند


"هیچ شیرینی ای ماندگار نیست"

zoh_reh
17th January 2014, 06:59 PM
آرزویی کن …
گوشهای خدا پر از آرزوست
و دستهایش پر از معجزه …
آرزویی کن …
شاید کوچکترین معجزه اش،
بزرگترین آرزوی تو باشد!!!

zoh_reh
17th January 2014, 07:00 PM
من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ...

من هنـــوز روزها را می شــمـــــــــــــــــــــ ـ​ــــــــــــــــــــــ �� �� �ـ​ارم!...

و تـــو پیدا نمیشوی !..

یا من بازی را بلــد نیستم !

یا تو جر زدی

masoume.a.92
17th January 2014, 08:06 PM
این بار تو بگو
دوستت دارم
نترس...
من آسمان را گرفتم که به زمین نیاید...

parnian 80
17th January 2014, 09:15 PM
مکه برای شما، فکه برای من!بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند….
"شهید آوینی"

parnian 80
17th January 2014, 09:16 PM
http://s3.picofile.com/file/7542396448/223223.jpg
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند. اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه... آن جا که در میان خاک خوابیدی؛ «سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!

parnian 80
17th January 2014, 09:20 PM
http://s3.picofile.com/file/7542385157/2rrq5ub.jpg هرگز شادي آدمها را از ميزان خنده هايشان نسنجيد
هرگز تنهايي آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نكنيد


هرگز تحمل آدمها را از ميزان ايستادگي شان تخمين نزنيد


هرگز...

نارون1
17th January 2014, 10:38 PM
آدمها باعث میشن از یه سری رفتارهای قشنگ دست بکشی !

باعث میشن از داشتن یه سری رفتارهای قشنگ ناراحت باشی

آدمها باعث میشن با یه سری از احساسات قشنگت بجنگی !

باعث میشن از یه سری از فکرهای قشنگت پشیمون بشی !

آدمها باعث میشن که خودتو مجبور کنی دنبال حس های قشنگ نری !

آدمها باعث میشن اونقدر از حس های قشنگت ناراحت بشی که بخوای نباشن، که از بین ببریشون !

ایلین1366
18th January 2014, 05:42 PM
دلتنگم اقاجون
دلتنگ دلتنگتم
با پاهای پیاده زدم به جاده کوله بارم غم
دلتنگم اقاجون
دلتنگ دلتنگم
با پاهای پیاده ،زدم به جاده کوله بار غم
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/sohada/Emam_Reza.jpg

م.محسن
18th January 2014, 06:54 PM
وای از این روز و شبای هرزه گرد ...

رضوس
18th January 2014, 07:32 PM
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

در دست هر کی هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست

یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد کان عقیق نادر ارزانم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

می‌گوید آن رباب که مردم ز انتظار دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست وان لطف‌های زخمه رحمانم آرزوست

باقی این غزل را ای مطرب ظریف زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست

بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست




مولوی

saamaaneh
18th January 2014, 08:03 PM
بچه که بودیم

جاده ها خراب بود، نیمکت مدرسه ها خراب بود، شیرای آب خراب بود، زنگ در خونه ها خراب بود

ولــــــــــی

آدما سالم بودن !

"VICTOR"
19th January 2014, 12:03 AM
http://s2.picofile.com/file/7964592040/1244.jpg




در صحرای دور
گله ای می کرد با چوپان عبور
سبزه زاری بود و صحرایی و دشت
گوییا موسی از آنجا میگذشت
دید چوپان را کناری مست مست
رو بسوی آسمانها برده دست (http://bing-homay.persianblog.ir/)
گاه گاهی در پی بزها دوان
گاه گاهی اشک از چشمش روان
گاه گاهی غرق دریا سکوت
گاه گاهی ناله و گاهی فغان
گویا با نغمه های جانگداز
با خدایش اینچنین میگفت راز



ای خدایا کجایی
ای خدایا کجایی تا شوم من چاکرت
ای خدایا کجایی
ای خدایا کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم زنم شانه سرت
جامه ات شویم شپشهایت کُشم (http://bing-homay.persianblog.ir/)
روز و شب با آروزهایم خوشم
دستکت بوسم بمالم پای تو
وقت خواب آیم بروبم جای تو!
ای همه بزهای من ارزانیت
گوسفندان را کنم قربانیت
شیر بزها را بدوشم تا بنوشی
جامه ای از پشم بزهایم بپوشی
ای خدایا کجایی
ای خدایا کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم زنم شانه سرت
ای خدایا کجایی
ای خدایا کجایی
ای خدایا کجایی

سالها اینگونه از مردم جدا
گفتگو می کرد چوپان با خدا
گله در صحرا رها میکرد و خویش
گوشه ای گه شاد بود و گه پریش
گه ز مستی یاد میکرد از خدا
گه بزی میکرد در راهش فدا (http://bing-homay.persianblog.ir/)
در کنار سبزه زاران در میان لاله ها
از خدا میگفت با بزغاله ها
بخت بد را بین که پیغمبر خموش
بر سخنهای شبان میکرد گوش
خشم در رخسار موسی شد عیان
ناگهان فریاد سر داد ای شبانه

های چوپان
های چوپان
چیست در رویای تو
کیست در پنهان و ناپیدای تو
چیست آن جام می اندر دست تو (http://bing-homay.persianblog.ir/)
کیست آن پروردگار مست تو
های چوپان
های چوپان
های چوپان

با خداییم
با خدایم
با خدایم من
با خدایم
با همان دیر اشنایم من

//////////////

هی هی هی های های های
میروم با گوسفندام باز تنها میشوم
من اینجا با خدایم رازها دارم (http://bing-homay.persianblog.ir/)
برایش مینوازم لوله و آوازها دارم
های های های هی هی هی

برو چوپان بترس از عاقبت زین کار پروا کن
بترس از آتش دوزخ برو از وی تمنا کن
بخواه از وی ببخشاید گناهت را
بگو نادیده گیرد اشتباهت را
هی هی هی هی هی هی
وگرنه آتشی آید زبانت را بسوزاند
عذاب آسمانی خانمانت را بسوزاند (http://bing-homay.persianblog.ir/)
بگیرد گسفندان را بزهایت بمیراند
نشاند گریه بر رخسار خندانت
هی هی هی های های
کجا چوپان تواند با خداوندی سخن گفتن
خدا کی میتواند در کنار یک چوپان خفتن
برو ای بی خبر از رازهای عالم هستی
سخن کوتاه کن چوپان که مست هستی

های موسی من پشیمانم
دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
من ندانستم کجایم کیستم
روز و شب اندر خیالش زیستم (http://bing-homay.persianblog.ir/)
میروم با دردهایم باز تنها میشوم
میروم با گوسفندانم اسیر دشت و صحرا میشوم
هی هی هی هی هی هی
های های های های های
هی هی هی هی هی هی

او ملامتهای موسی را شنید وخسته رنجور شد
اندکی ایمانی که در دل داشت چوپان کور شد
رفت گریان تا خدایش را ز نو پیدا کند
رفت تا روح پریشان گشته را شیدا کند
وحی آمد بار دیگر از خدای
گفت موسی وای بر تو وای بر من وای وای
تو شبان را کرده ای از من دورتر (http://bing-homay.persianblog.ir/)
بنده ام گشتی چنین رنجورتر
جایگاه من میان سینه اش خالی نبود
یا نیازی هرگز اینگونه به دلالی نبود
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی
آخر این چوپان رسوای گشته صحرا نشین
روزگاری در دلش عشقی نهان بود آتشین
من نمیخواهم کسی رنجور باشد از خدا
من نمیخواهم که چوپان دور باشد از خدا
رو بدنبال شبان موسی که از ترس خدا
بنده ما را ز ما کردی جدا
بنده ما را ز ما کردی جدا
گو در اینجا هیچ انسان از خدایش دور نیست
گو ستایش کردن ما را کسی مجبور نیست

گویش محلی

رفت موسی در بیابان در پی چوپان دوید
رفت از سوی خدا بر وی رساندش این نوید
رفت و رفت اما شبانی را نیافت
گشت و گشت اما نشانی را نیافت
آخر این قصه موسی را پریشان کرده بود
او دلی را خالی از احساس و ایمان کرده بود
گشت در دامان سبز دشتها (http://bing-homay.persianblog.ir/)
دشتها را گشته در گلگشتها
روزها میرفت و موسی بی قرار
یافت چوپان را میان کوهسار
پایکوبان پایکوبان شیشه دُردی به دست
دست افشان دست افشان مست مست

های چوپان
های چوپان
گوش کن پیغام ما را گوش کن
گوش کن پیغام ما را گوش کن
شاد باش و جامها را نوش کن
شاد باش و جامها را نوش کن (http://bing-homay.persianblog.ir/)
شاد باش و جامها را نوش کن
شاد باش و جامها را نوش کن
هیچ ترتیبی و آدابی مجوی
باش چوپان هر چه میخواهد دل تنگت بگو

نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حرمان
نه از فردا نه از مُردن
نه از فردا نه از مُردن
نه از پیمانه می خوردن (http://bing-homay.persianblog.ir/)
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پندارم جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراس از وی ندارم من
هراسی را از این اندیشه ام در پی ندارم من
خدایا بیم از آن دارم
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم (http://bing-homay.persianblog.ir/)
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم
نه کس با من ...
بگو موسی بگو موسی پریشانتر تویی یا من
نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از دوزخ نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم
خدا را...
خدا را.........



***

خودم دانلود نکردم

امیدوارم درست باشه ، همونی که مد نظرمه باشه ... [cheshmak]

لینک
(http://www.mediafire.com/download/jwb8qals2awfkdn/moses+%26+the+shepherd+behind+the+scenes%28zakhmeh e-tar.blogfa.com%29.rar)
لینک 2 (http://www.mediafire.com/download/aj26wt1cs8t3fgc/mousa%26shaban.rar)

این یکی حجمش خیلی خیلی کمه ، نمی دونم چرا ؟!

(http://s3.picofile.com/file/7393852254/Musa_va_Shaban.mp3.html)لینک (http://s3.picofile.com/file/7393852254/Musa_va_Shaban.mp3.html)

اینم هست (20 مګابایت )

لینک (http://www.4shared.com/video/CFOrplaW/___online.htm)

علی(صومعه9
19th January 2014, 09:30 AM
عالی بود[tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][shademani2]

زهراجون20
19th January 2014, 11:31 AM
پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرودِ امواج این دریای توفان خیز ,برآنم که در کنار تو لنگر افکنم بادبان برچینم پارو وانهم , سکان رها کنم , به خلوت لنگرگاهت در آیم و پهلو گیرم آغوشت را باز یابم استواریِ امنِ زمین را زیر پایِ خویش. . . . . . . . . . . . . . .. . . . . . . . . . . . . . ... . . . . . . . . . . . .... . .. . . . . . . . . . . . . . . . . .. . . . . .... . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. (شاملو)

ایلین1366
19th January 2014, 01:23 PM
بايد کمک کنی کمرم را شکسته اند


بالم نمی دهند - پرم را شکسته اند


نه راه پيش مانده برايم نه راه پس


پلهای امن پشت سرم را شکسته اند


هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند


هم شاخ های تازه ترم را شکسته اند


حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند


آیینه های دوروبرم را شکسته اند


گلهای قاصدک خبرم را نمی برند


پای همیشه سفرم را شکسته اند


حالا تو نیستی و دهانهای هرزه گو


با سنگ حرف مفت سرم را شکسته اند

*alien*
19th January 2014, 01:39 PM
آدمی که غرق شود قطعا می میرد …
چه در دریــــــــــــــا
چه در رویــــــــــــــا

masoume.a.92
19th January 2014, 03:58 PM
گاهی آدم میماند بین ماندن و رفتن
به رفتن که فکر میکنی اتفاقی می افتد که منصرف میشوی...
میخواهی بمانی اما رفتاری میبینی که انگار باید بروی...

این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است...

sadaftk
19th January 2014, 10:39 PM
لعنت به من كه ساده بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم
لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندمروياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش منخودت ميدوني كه سهم ما نيست....جداي و بريدن و شكستنچشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوزبرو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاتهروياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل منميخواي بري ،برو كنار اون كه....حرفاش دروغه گل تنهاي من

"VICTOR"
20th January 2014, 02:24 AM
داد درویشی از سر تمهید سر قلیان خویش را به مرید

گفت که از دوزخ ای نکو کردار قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد عقد گوهر ز درج غاز آورد

گفت که در دوزخ هرچه گردیدم درکات جهیم را دیدم

آتش هیزم و زغال نبود اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

زآتش خویش هرکسی میسوخت


(عبید زاکانی )



http://1.gravatar.com/avatar/d0b97e2211016db5da4ddd6058c184bc?s=100&d=http%3A%2F%2F1.gravatar.com%2Favatar%2Fad516503a 11cd5ca435acc9bb6523536%3Fs%3D100&r=G

"VICTOR"
20th January 2014, 02:30 AM
http://www.tasvirnama.ir/images/2011/11/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B9%D8%A8%D9%87.jpg


به گرد کعبه میگردی پریشان
که وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگر در کعبه میگردد نمایان
پس بگردتا بگردیم بگرد تا بگردیم

دراینجا باده مینوشی
در انجا خرقه میپوشی
چرا بیهوده میکوشی
دراینجا مردم آزاری
در انجا ازگنه عاری
نمیدانم چه پنداری؟

دراینجا همدم و همسایه ات در رنج و بیماری
تو انجا در پی یاری
چه پنداری کجا وی از تو خواهد چنین کاری؟

چه پیغامی که جز با یک زبان گفتن نمیدانم
چه سلطانی که جز در خانه اش خفتن نمیداند
چه دیداری چه بیداری
که جز دینار و درهم از شما سفتن نمیداند

به دنبال چه میگردی که حیرانی
خرد گم کرده ای شاید نمیدانی!

همای از جان خود سیری
که خاموشی نمیگیری؟
لبت رو چون لبان فرخی دوزند
تورا در آتش اندیشه ات سوزند
هزاران فتنه انگیزند
تورا بر سردرمیخانه آویزند!!!

parichehr
20th January 2014, 06:06 PM
http://jalalian-inf.persiangig.com/image/1322056461.png

nedasoltani
21st January 2014, 09:02 AM
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

nedasoltani
21st January 2014, 09:06 AM
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟؟؟
اینکه هرکاری در توانت هست براش انجام بدی ،
آخرش برگرده بگه :
" مگه من ازت خواستم ..../؟
http://s1.picofile.com/file/7539791505/daqon.jpg

- - - به روز رسانی شده - - -



منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش

اشکهایت را با دست خودت پاک کن
همه رهگذرند ...
http://s1.picofile.com/file/7539791498/ashk.jpg

nedasoltani
21st January 2014, 09:12 AM
بَرایِ تو …

بَرایِ چِشْمْهایَتْ …

بَرا مَنْ…

بَرایِ دَرْدْ هایَمْ …

بَرایِ مآ بَرایِ اینْ هَمهِ تَنْهایی …

اِیْ کاشْ خُدا کاری کُنَدْ …http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/08/naghmehsara.ir120.jpg

نارون1
22nd January 2014, 12:18 AM
http://uc-njavan.ir/images/gqry948adu6djzb1l4rk.jpg

نارون1
22nd January 2014, 12:33 AM
http://uc-njavan.ir/images/vtt7g3a2ecayucmv4l91.jpg

M@hdi42
22nd January 2014, 04:36 PM
http://uc-njavan.ir/images/7obztd38ji2ion164k.jpg (http://uc-njavan.ir/)

setayesh shb
23rd January 2014, 12:36 AM
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟!

setayesh shb
23rd January 2014, 12:40 AM
دلم گرفته
دلم عجيب گرفته است
و هيچ چيز
نه اين دقايق خوشبو ، که روي شاخه ي نارنج مي شود خاموش

نه اين صداقت حرفي ، که در سکوت ميان دو برگ اين گل شب بوست
نه هيچ چيز مرا ازهجوم خالي اطراف نمي رهاند
و فکر مي کنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد .
[negaran]

ارگان
23rd January 2014, 10:01 PM
گاهی ماشینی عظیم بخاطر خرابی یا نبود یک قطعه کوچک از کار می افتد ،
امیدوارم کوچک بودن های ظاهری مان ، ما را از اهمیت و مفید بودن خود غافل نکند ...
آری کوچک بودن های مفید و مهم، هیچ کم از بزرگی ندارد.
زنده باد کوچک بودنهای مفید، زنده باد ...

ارگان
23rd January 2014, 10:04 PM
گاهی که میرسم به تَهِ تَه ِخط گرفتاریهام

همونجا که حرفی نمی مونه جز شکایت کردن

چشمامـو میبندم و به بعضی آدمـهـای دیگر فکــر میکنم ...
به آدماے گرفـــتار تر، مـــریض تر، تنـــهاتر ...

خدایا شکــــرت ...

"VICTOR"
23rd January 2014, 10:04 PM
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست

Capitan Totti
23rd January 2014, 10:05 PM
غم قفس به کنار ؛

آنچه عقاب را رنج میدهد

پرواز کلاغی بی سر و پاست

ارگان
23rd January 2014, 10:06 PM
خدای خوبی داریم ...

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد ...
و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد ...
آری خدای خوبی داریم ...
خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد،
با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد ...

ارگان
23rd January 2014, 10:09 PM
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده، با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت ...

Capitan Totti
23rd January 2014, 10:26 PM
یک فرمانده می تواند باعث شکست نیروهایش بشود:
- در صورتی که از عدم اطاعت نیروهای تحت امر خویش مطلع باشد و در عین حال دستور پیشروی و یا
حمله مجدد بدهد.
- در صورتی که بخواهد به مانند شاهان و امپراتوران با نیروهای زیرمجموعه اش رفتار کند که این طرز عمل باعث بی تابی و بی قراری سربازان می شود

nedasoltani
24th January 2014, 03:24 PM
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﺍﺳﺖ :
ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ " ﮔﻨﺞ " ، " ﺟﻨﮓ" ﻣﯿﺸﻮﺩ !
"ﺩﺭﻣﺎﻥ" ، "ﻧﺎﻣﺮﺩ" ﻭ "ﻗﻬﻘﻬﻪ" ، "ﻫﻖ ﻫﻖ!"
ﺍﻣﺎ
"ﺩﺯﺩ"
ﻫﻤﺎﻥ "ﺩﺯﺩ" ﻭ "ﺩﺭﺩ" ﻫﻤﺎﻥ "ﺩﺭﺩ" ﻭ
"ﮔﺮﮒ " ﻫﻤﺎﻥ "ﮔﺮﮒ......! "
ﺁﺭﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ،ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ
"ﻣﻦ" ، "ﻧﻢ" ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ،
"ﯾﺎﺭ" ، "ﺭﺍﯼ" ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، "ﺭﺍﻩ" ﮔﻮﯾﯽ
"ﻫﺎﺭ" ﺷﺪﻩ ﻭ "ﺭﻭﺯ" ﺑﻪ "ﺯﻭﺭ" ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ...
"ﺁﺷﻨﺎ" ﺭﺍ ﺟﺰ ﺩﺭ "ﺍﻧﺸﺎ" ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﻭ ﭼﻪ
"ﺳﺮﺩ" ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ "ﺩﺭﺱ" ﺯﻧﺪﮔﯽ !!!
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ "ﻣﺮﮒ" ﺑﺮﺍﯾﻢ "ﮔﺮﻡ" ﻣﯿﺸﻮﺩ ...
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ "ﺩﺭﺩ" ﻫﻤﺎﻥ "ﺩﺭﺩ" ﺍﺳﺖ ..

چکامه91
24th January 2014, 04:49 PM
پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو
با کسی جز عشق همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر
عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی
با همان چادر نماز پولکی

طعم چای و قوری گلدارمان
لحظه های ناب بی تکرارمان

مادری از جنس باران داشتیم
در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما
قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ
ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت
خنده های کودکی پایان نداشت

هرکسی رنگ خودش, بی شیله بود
ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر!
همکلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
حال ما را از کسی پرسیده ای؟
مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟
می کشی مشکل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟
رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟
آسمان باورت مهتابی است ؟

هرکجایی, شعر باران را بخوان
ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه ، گریه کن !
کودکی تو ، کودکانه گریه کن!

ای رفیق روز های گرم و سرد
سادگی هایم ،به سویم باز گرد!


نقل از بی برگ بلاگ

Capitan Totti
24th January 2014, 04:53 PM
آیا چنین نحوه برخوردی در این روزها آشنا به چشم نمی‌آید؟!

Capitan Totti
24th January 2014, 10:19 PM
کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت

solinaz
24th January 2014, 10:23 PM
مرد باش
مرد که باشی
جلو آینه با یه مرد طرفی
نه یه عوضی [shaad]

ارگان
24th January 2014, 11:01 PM
شهـامـت مـی خـواهـد

" سـرد بـاشـی" و " گـرم لبخنـد بـزنی" ...

Capitan Totti
24th January 2014, 11:07 PM
پسر بالای شهر آرزو کرد برف بیایید ؛ برف آمد . . . خدا او را به آرزویش رساند.

آدم برفیش غیر شال و کلاه ؛ کفش هم پایش کرد.....

به غروب نرسید ؛ آدم برفی آب شد از شرم ؛

این که او کفش داشت زمانی‌ که آن پسر سر چهار راه از سرمای پاهایش جان داد

پسرک سر چهار راه آرزوی یک کفش را هم به گور برد.

نعمت برف نصیب پسر بالا شهر شد و مرگ نصیب پسر سر چهار راه.....

کاش خدا کاری بکند…کاش خدا از خواب بیدار شود..

"VICTOR"
25th January 2014, 01:41 AM
همین الآن متوجه شدم باید همیشه آماده ی مواجهه با بسیار کوچکترین مسائل و مشکلات بود ! یکیش الآن سرم اومد نمیدونم چیکار کنم ! [bihes] و باید از قبل فکرشو می کردم ... [sokoot][ghahr][sar dard] ( اسم شکلکا رو قبول ندارم فقط ظاهرشون ! )

ایلین1366
25th January 2014, 01:08 PM
آسمان پنجره ام خاليست
انگار ... سالهاست ستاره ها مرده اند
و ماه را باد با خود به کوچي بي بازگشت برده است

- - - به روز رسانی شده - - -

مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟
بـگـذارسـخـت باشم و سـرد !!
بـاران کـه بـاریــد ... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه !!!
خـورشـیـدکـه تـابـیـد ... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!
اشـک کـه آمـد ... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!
او کـه رفـت نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت . . .

ایلین1366
25th January 2014, 01:13 PM
دو رکعت گـريه!
برای خـاطـره هـایم..
يک قنـوت ســکوت!
برای يـادت..
دو سجـده بی قـراری!
برای عشـقِ بربــاد رفتــه..
و يک تشـهد!
برای مــرگ احساسم. .

سونای
26th January 2014, 02:28 PM
بی گاه ... (http://sangvazheha.blogfa.com/post-65.aspx)


گاهی باید ایستاد

گاهی باید ایستاد و نگاه کرد



گاهی باید ایستاد و نگاه کرد با لبخندی که رنگ هیچ ندارد



با لبخندی که نشانه ی هیچ نیست



با لبحندی که خاطره ندارد



گاهی باید ایستاد



گاهی باید ایستاد و زل زد



نه به نا کجا آباد



نه به نقطه ای دور دست یا دور از دسترس



باید ایستاد و زل زد



به هیچ...



گاهی باید ایستاد



یا نه!



گاهی باید رفت



گاهی باید بازگشت و به عقب رفت



به نقطه ای که از آن نیامده ای



گاهی باید ایستاد در بی گاه ترین لحظه



ایستاده ام؛ در نقطه ای که مرکز ثقل نیست



نقطه ای که توازن ندارد



نقطه ای که هیچ ندارد



نقطه ای که تنها یک نقطه است...


.

https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR52bOTtCz5xJV2EEyxMlNDlZNYa0t4Y LiT2JfyeEoejPTeqouNeA


https://lh3.googleusercontent.com/-R9TuuSFFxwU/UKpp2cPDpxI/AAAAAAAAcJM/HNB_pvyUGQ4/w500/Parque%2BArvi.jpg

H37
26th January 2014, 08:05 PM
اگه پلی استیشن قبل از سال 57 اختراع شده بود مردم میفهمیدند که دیو چو بیرون رود فرشته بر نمیاد بلکه میرن مرحله بعد یه دیو سخت تر میاد.

solinaz
26th January 2014, 08:54 PM
دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره
رو به نور بود
بست

***
رفت و هر چه داشت
یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه زباله ریخت
پشت در گذاشت

***
صبح روز بعد
رفتگر
لای خاکروبه ها
یک دل شکسته دید
ناگهان توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشم های خسته اش
قطره قطره بی صدا چکید

***
رفتگر برای کفتر دلش
آب و دانه برد
رفت و تکه های آن دل شکسته را به خانه برد

***
سال هاست
توی این محله با طلوع آفتاب
پشت هر دری
یک گل شقایق است
چون که مرد رفتگر
سال هاست
عاشق است

ارگان
27th January 2014, 02:21 PM
دنیای‎ ‎عجیبی‎ ‎شده است‎ . . .
برای‎ ‎دروغ هایمان ،‎
خدا را‎ ‎قسم‎ ‎میخوریم ،‎
و به حرف‎ ‎راست‎ ‎که میرسیم ؛‎
می شود‎ ‎جان ِ تــو‎…

ارگان
27th January 2014, 02:24 PM
حَتے‎ ‎لــوڪ‎ ‎خوش‎ ‎شانس‎ ‎هَم هَمیشـﮧ آخَرش تَنهایے‎…‎
بـﮧ سَمت‎ ‎غُروب‎ ‎میرَفت‎…‎
بـا ایـنـکـﮧ‎ ‎لــــوڪ‎ ‎بـــوב‎…‎
بــا ایـنـکـﮧ‎ ‎خـوش شـانــس‎ ‎بــوב‎ !!…

ارگان
27th January 2014, 03:05 PM
دوست دارم ی گوشه بشینم های های گریه کنم
اونقدر گریه کنم خداجون اونقدر گریه کنمتا خودت از اون بالا بیای پایینی دونه سیلی بزنی!!!بعد یه چشمک بزنی!!!بگی درستش میکنم...
گریه نکن

setayesh shb
27th January 2014, 09:50 PM
بــــــهانه گـــــــیر
زبــــــــــان نفهم
دلـــــــــــم را مـیگویـــــــــم

آخــــــــر تــــورا از کـــــــجا برایش بـــــــــیاورم






کاش هرگز ندیده بودمت
لعنت بر چشمی که بی موقع باز شود !



http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/gwpnozk16lbqhe16hg9.jpg (http://rozanehonline.com/join)




تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست
ولی نمیشه داشت





به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست...




http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/1619303-bigthumbnail.jpg (http://rozanehonline.com/join)




ترسم از آن است که آنقدر پیر شوم که دندانی برای روی جگر گذاشتن نداشته باشم !





گوش تلفن کر
"دوستت دارم " را امشب
در گوش خودت
خواهم گفت !





http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/cute-girl-with-teddy-2979.jpg (http://rozanehonline.com/join)





گاهی هم باید چشمها را بست تا او که نیست شاید بیاید در خواب





اعتبار آدمها به حضورشان نیست
به دلهره ای است که در نبودنشان درست می کنند ...





تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم
تنهایی را دوست دارم زیرا که خداوند هم تنهاست
تنهایی را دوست دارم زیرا انتظار کشیدنم را پنهان خواهد کرد . .





http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/51068942926206120408.jpg (http://rozanehonline.com/join)





گاهی پای کسی میمانی ....
که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......
فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای....
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...
که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....
دوستت دارم





همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست
گاهی سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی





http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/36078404765391394588.jpg (http://rozanehonline.com/join)



در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت








http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/Girl-Wallpapers-PK-1024x640.jpg (http://rozanehonline.com/join)


نویسنده ها "سیگار" می کشند
شاعرها "هجران"
نقاش ها "تابلو"
زندانی ها "تنهایی"
دزدها "سرک"
مریضها "درد"
بچه ها "قد"
و من برای کشیدن ، "نفسهای تو" را انتخاب می کنم .





درد داره
یکی میشه همه ی زندگیت !
ولی
هیچ جای زندگیت حضور نداره





http://irancool.com/rozanehgroup/dey92/asheghaneh/hands_love_couple_hand_landscape_nature_d3a18c8092 ac1fffd1c6020db63a20a3_h.jpg (http://rozanehonline.com/join)



برگرد ، من نگذاشتم روی صندلی تــــــــو هیچکس بنشیند حتی غــــــبار






تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد
یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد

sevda_sj
27th January 2014, 10:12 PM
من یاد گرفته‌ام “دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد…”
دل می‌خواهد…!
ولی نمی‌دانم چرا
خیلی‌ها…
و حتی خیلی‌های دیگر…!
می‌گویند:
این روزها…
دوست داشتن (http://www.labkhandezendegi.com/archives/4536)
دلیل می‌خواهد…!!
و پشت یک سلام و لبخندی ساده…
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده،
دنبال گودالی از تعفن می‌گردند!
اما
من سلام می‌گویم
و لبخند می‌زنم
و قسم می‌خورم
و می‌دانم
“عشق” همین است… به همین سادگی…

ارگان
28th January 2014, 12:01 AM
هیچکس نمی داند...!
پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...!
نمی دانی...!
کسی نمی داند.....!
این آرامش ظاهــــــر و این دل نـــــــا آرام...!
چقدر خسته ام میکند...!

sevda_sj
28th January 2014, 12:50 AM
http://www.labkhandezendegi.com/Uploads/Posts/2012/01/KY111055.jpg
تلاشـــــــــ کنیم
همان گونه باشیم که می‌گوییم.

تلاشـــــــــ کنیم
همان‌گونه رفتار کنیم که از دیگران انتظار داریم.

تلاشـــــــــ کنیم
آنگونه رفتار کنیم که گرفتار عذاب وجدان نشویم.

تلاشـــــــــ کنیم
وقتی به موفقیتی می‌رسیم، آنهایی که در این راه به ما کمک کرده‌اند را فراموش نکنیم.

تلاشـــــــــ کنیم
با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنیم.

تلاشـــــــــ کنیم
تا راست گویی و صداقت عادت ما شود.

تلاشـــــــــ کنیم
همیشه دنبال یادگیری باشیم.

تلاشـــــــــ کنیم
برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنیم.

تلاشـــــــــ کنیم
اگر از کسی رنجیده‌ایم، با خود او صحبت کنیم، نه پشت سر او.

تلاشـــــــــ کنیم
تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می‌شکند، ما شکننده آن نباشیم.

تلاشـــــــــ کنیم
تا باور کنیم دیگران وظیفه‌ای در قبال ما ندارند و عامل سعادت (http://www.labkhandezendegi.com/archives/category/delneveshteh) یا شقاوت هرکس خود اوست.

تلاشـــــــــ کنیم
قدردان لطف دیگران باشیم و با رفتار و گفتارمان آنها را از محبت پشیمان نکنیم.

تلاشـــــــــ کنیم
به هر چیز آنقدر بها بدهیم که استحقاقش را دارد.

تلاشـــــــــ کنیم

mozhgan.s
28th January 2014, 10:05 AM
شبی غمگین شبی بارانی سرد مرا درحسرت فردا رها کرد



دلم در حسرت دیدار اوماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد


به من می گفت که تنهایی غریب است


ببین باغربتش بامن چه هاکرد


اوهرگز شکستم رانفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد............
http://black10.persiangig.com/53.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&docid=YuuKZFShbKbRiM&tbnid=9dAIV9pYpf-DIM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fmojtablove.blogfa.com%2F&ei=CeWFUZjyM9HktQbt2oGYBw&bvm=bv.45960087,d.Yms&psig=AFQjCNEyRPkq8HNNZY7zk_ttxW6Nj134iw&ust=1367813993927616)

mozhgan.s
28th January 2014, 10:06 AM
لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود


من اسم این لحظه ها را همیشه گذاشته ام
http://upload.tehran98.com/img1/j122l4a5qgk3vwj5p77.jpg

mozhgan.s
28th January 2014, 10:08 AM
وقتی تو نیستی …
شادی کلام نامفهومی ست


و ” دوستت می‌دارم ” رازی‌ ست


که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند


و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟


اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند
http://upload.tehran98.com/img1/6gyxl4hrqy81k53no6hf.jpg

mozhgan.s
28th January 2014, 10:09 AM
گاهی دیدن یک عکس دو نفره تو رو یاد اون نمی ندازه !

تورو یاد خودت می ندازه ...

که چقدر شاد بودی ، که چقدر خندون بودی ، که چقدر جوون بودی !

گاهی آدم ها دلشون فقط برای خودشون تنگ می شه ...

دلم واسه خودم تنگه....


http://upload.tehran98.com/img1/o7q6qxjkd0fxehysy6i.jpg

mozhgan.s
28th January 2014, 10:10 AM
آرزو دارم فقط یکبار سرت را روی سینه ام بگذاری

تا تپش نامنظم قلبم را احساس کنی
ولی از این میترسم که قلبم به احترامت بایستد....http://upload.tehran98.com/img1/llve5znaxv27uv1nniwe.jpg

mozhgan.s
28th January 2014, 10:13 AM
http://p30pixel.persiangig.com/ali/23872_398812736865785_1472105202_n.jpg (http://armin-piri.blogfa.com/)


وقتي يه آدم ميــــــــگه
هيچ کس منو دوســــــــت ندارهمنظورش از هيچ کــــسيک نفــــــــر بيشتر نيست…همون يه نفري که براي اون همه کســــــــه!! (http://armin-piri.blogfa.com/)!

mozhgan.s
28th January 2014, 10:15 AM
http://lavai.persiangig.com/fgrr.jpg

دردناک ترین جدایی ها آنهای هستند که نه کسی گفت چرا
و نه کسی فهمید چرا

"VICTOR"
28th January 2014, 06:13 PM
آه ای استرس تو کجایی تا شوم من چاکرت ؟

چارقت دوزم کنم شانه سرت

دستکت بوسم ، بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت

جامه ات شویم ، شپش هایت کشم

روز و شب با آرزو هایم خوشم

ای همه درسهای من ارزانیت

همه فن را کنم قربانیت

آه ای استرس تو کجایی ؟ تو کجایی ؟

های های های هی هی هی

...

"VICTOR"
28th January 2014, 07:01 PM
برو زهرا بترس از عاقبت کاین کار پروا کن !

بترس از رتبه های بد ، برو از خود تمنا کن !

بخواه از خود بخوانی درس هایت را

بګو بر خود نادیده ګیری کاهلیت را

هی هی هی های های های

وګرنه آتشی آید بسوزاند آبرویت را

عذابی آسمانی بسوزاند درونت را

برو زهرا برو ، کاین کار پروا کن ... بتـــــــرس از عاقبت ! از خود تمنا کن ...

***

های بی خیالی دهانم دوختی

وز پشیمانی تو جانم سوختی

من ندانستم کجایم ، دور یا نزدیکم

روز و شب اندر خیالش زیستم

میروم با درس هایم باز تنها می شوم

میروم با مطالب اسیر درد و استْرس می شوم

های های های هی هی هی ...

*nura*
28th January 2014, 07:09 PM
برو زهرا بترس از عاقبت کاین کار پروا کن !
بترس از رتبه های بد ، برو از خود تمنا کن !
بخواه از خود بخوانی درس هایت را
بګو بر خود نادیده ګیری کاهلیت را
هی هی هی های های های
وګرنه آتشی آید بسوزاند آبرویت را
عذابی آسمانی بسوزاند درونت را
برو زهرا برو ، کاین کار پروا کن ... بتـــــــرس از عاقبت ! از خود تمنا کن ...
***
های بی خیالی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
من ندانستم کجایم ، دور یا نزدیکم
روز و شب اندر خیالش زیستم
میروم با درس هایم باز تنها می شوم
میروم با مطالب اسیر درد و استْرس می شوم
های های های هی هی هی ...



[nishkhand]

"VICTOR"
28th January 2014, 10:09 PM
[nishkhand]

چرا ویرایش کردی عزیز ؟ من که دیدم نګرانم شده بودی ... [nishkhand]



های های های هی هی هی

زهرا ملامت های بی خیالی را شنید و رنجور ګشت

اندک امیدی که در دل داشت افزون ګشت

رفت پریشان تا استرس را پیدا کند

رفت تا روح پریشان ګشته را پیدا کند

وحی آمد سوی زهرا از درون

وای بر من وای بر تو وای وای

تو کردی درس را از من رنجور تر

تو نمودی رتبه های خوب را دور تر

جایګاه درس در سینه ات پیدا نبود

احسنت استْرس من شدم درس خون تر

تو برای وصل کردن آمدی

برای دیدن درصدهای خوب خوب آمدی

آخر این زهرای بی درد و بی کار نشین

روزګاری تنبلی در دلش بود آتشین

من نمی خواهم که او دور باشد از سواد

من نمی خواهم که او باشد بی سواد

رو به دنبال درس و مشق ای بیرون من

رو در مدت کثیری دور از انجمن

ګو در این جا هیچ کس دور از درس نیست

ګو ستایش کردن درس را هیچ پروا نیست

***

رفت زهرا در پی استْرس دوید

او هنوز او را در جایی ندید

رفت و رفت اما استْرس را نیافت

ګشت و ګشت اما نشانی را نیافت

آخر قصه وی را غمګین کرده بود

او دلش را خالی از درد و پریشانی کرده بود

ګشت در دامان سبز دشت ها

دشت ها را ګشته در ګلګشت ها

روزها میرفت و زهرا در انتظار

یافت استْرس را در میان کوهسار

پایکوبان پایکوبان شیشه ی مرکب به دست

دست افشان دست افشان یه کاغذ هم به دست

های استْرس های استْرس

ګوش کن پیغام من را ګوش کن

بی خیالی را تو فراموش کن

هیچ آداب و ترتیبی مجوی

بیا در برم مرا مدهوش کن

های های های هی هی هی

"VICTOR"
28th January 2014, 10:25 PM
من استْرس را ګم کرده ام

لاجرم در این هیاهو ګم شدم

من که خود افسانه می پرداختم

عاقبت افسانه ی مردم شدم

ای استرس ای مادر درس خوان ها

ساز جانم از تو این چنین ساکت بود

تا در آغوش تو راهی داشتم

چون شراب کهنه رنګ می باختم

در پناهت برګ و بار بر من نما

تو مرا بر تا شهر رتبه ها

من ندیدم خوش تر از جادوی تو

ای استرس ای مادر درس خوان ها

ګم شدم در بی خیالی ګم شدم

تو کجایی تا بګیری داد من ؟

ګر استرس تو را می داشتم

زندګی پر بود از فریاد من !

سونای69
28th January 2014, 11:42 PM
در این زمانه
آدمها …!
حتی حوصله ندارند
به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند …
چه برسد به اینکه بخواهند
سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند …
در واژه نـامـه ی مجـازی ..!

*nura*
29th January 2014, 01:55 AM
میخواستم از عمق نگرانیم با خبر نشی :-d
من در مقابل این اشعار فقط میتونم سکوت کنم;-)

"VICTOR"
29th January 2014, 02:18 AM
میخواستم از عمق نگرانیم با خبر نشی :-d
من در مقابل این اشعار فقط میتونم سکوت کنم;-)

[nishkhand]

طي شد اين عمر تو داني به چه سان؟
پوچ و بس تند....
چونان باد دمان
همه تقصير من است...
خود ميدانم...
که نکردم فکري..
وتامل ننمودم روزي.
ساعتي.
يا آني.
که چه سان ميگذرد عمر گران.
کودکي رفت به بازي به فراغت به نشاط..
فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات.
زندگي چيست؟
چرا مي آييم؟
بعد از اين چند صباح به کجا بايد رفت؟
با کدامين توشه به سفر بايد رفت؟
نوجواني سپري گشت به بازي...
به فراغت به نشاط.
فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات.
بعد از آن باز نفهميدم من...
که چه سان عمر گذشت؟
آن همه قدرت و نيروي عظيم به چه رو مصرف گشت؟
نه تفکر.
نه تعمق و نه انديشه دمي
عمر بگذشت به بي حاصلي و مسخرگي...
چه تواني که ز کف دادم مفت...
قدرت عهد شباب
مي توانست مرا تا به خدا پيش برد
ليک بيهوده تلف گشت جواني ، هيهات
زندگاني کردن،
فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نيست.
حال مي پندارم، هدف از زيستن اين است رفيق:
من شدم خلق که با عزمي جزم
پاي از بند هواها گسلم.
پاي در راه حقايق بنهم.
با دلي آسوده،
فارغ از شهوت و آز و حسد و کينه و بخل
مملو از عشق و جوانمردي و زهد...
در ره کشف حقايق کوشم
شربت جرات و اميد و شهامت نوشم.
زره جنگ براي بد و ناحق پوشم.
ره حق پويم و حق جويم و بس حق گويم
شمع راه دگران گردم و با شعله ي خويش
ره نمايم به همه گر چه سراپا سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم
نه چنين زايد و بي جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
اي صد افسوس که چون عمر گذشت ،
معني اش فهميدم...

( من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نګفت که چون (چګونه) آیم به خودم ؟ )

aisan.
29th January 2014, 10:36 AM
خسته ام از این تکرار هر روزه
خسته ام از این برنامه بی تنوع زندگی
کمی هیجان میخواهم که هر روزم تکراری نباشد
ریتم زندگی هر روز درس و درس
خواب وخواب
و ورزش و ورزش
خسته شدم
رقابت میکنم تا کمی هیجان وارد دنیایم بشود اما کمه
گاهی دلم میخواهد پلیس جنایی بشوم شاید به هیجان واقعی برسم.

"VICTOR"
29th January 2014, 10:58 AM
داد زهرا از سر تشویق کتاب های خود را به نوید ( نوید منظور مژده هست ! ( چرا همشون اسم آدمن؟ [nishkhand]) )

ګفت که از ذهن قدری مطلب به روی آن بګذارید

بګرفتند و ببردند و باز آوردند ، عقد ګوهر ز درج غاز آوردند

ګفتند که در ذهن هر چه ګردیدیم ، درکات جهل را دیدیم

مطلب خوب و نکته ای نبود ، اخګری بهر ذهن ما نبود

هیچ کس مطلبی نمی افزود

ز مطلب خود هر کسی بهره ای می برد

...


------

مفهومش به درس ربطی نداره ، به اینکه افراد در آموزش به دیګران کم می ذارن ربط داره ، مخصوصاً خانما ! واقعاً خساست به خرج میدن در این که اطلاعات خودشون رو به دیګران هم منتقل کنن ، فکر می کنن چیزی ازشون کم میشه ! نمی دونن هر چی یاد بدن ذهنشون بازتر میشه و خودشون بیشتر یاد می ګیرن ... کلی ګفتم !

اومدم راجع به درس بسازم راجع به این شد [sootzadan]

"VICTOR"
29th January 2014, 12:28 PM
مخاطب : درس و مطالعه

ګر بګویم که مرا با تو سر و کاری نیست

در و دیوار ګواهی بدهد کاری هست

من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود ؟

سر و جان را نتوان ګفت که مقداری هست

ای اماااا آ آ آ ن ( تحریر داره )

*nura*
29th January 2014, 12:52 PM
طي شد اين عمر تو داني به چه سان؟
پوچ و بس تند....
چونان باد دمان
همه تقصير من است...
خود ميدانم...
که نکردم فکري..
وتامل ننمودم روزي.
ساعتي.
يا آني.
که چه سان ميگذرد عمر گران.
کودکي رفت به بازي به فراغت به نشاط..
فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات.
زندگي چيست؟
چرا مي آييم؟
بعد از اين چند صباح به کجا بايد رفت؟
با کدامين توشه به سفر بايد رفت؟
نوجواني سپري گشت به بازي...
به فراغت به نشاط.
فارغ از نيک و بد و مرگ و حيات.
بعد از آن باز نفهميدم من...
که چه سان عمر گذشت؟
آن همه قدرت و نيروي عظيم به چه رو مصرف گشت؟
نه تفکر.
نه تعمق و نه انديشه دمي
عمر بگذشت به بي حاصلي و مسخرگي...
چه تواني که ز کف دادم مفت...
قدرت عهد شباب
مي توانست مرا تا به خدا پيش برد
ليک بيهوده تلف گشت جواني ، هيهات
زندگاني کردن،
فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نيست.
حال مي پندارم، هدف از زيستن اين است رفيق:
من شدم خلق که با عزمي جزم
پاي از بند هواها گسلم.
پاي در راه حقايق بنهم.
با دلي آسوده،
فارغ از شهوت و آز و حسد و کينه و بخل
مملو از عشق و جوانمردي و زهد...
در ره کشف حقايق کوشم
شربت جرات و اميد و شهامت نوشم.
زره جنگ براي بد و ناحق پوشم.
ره حق پويم و حق جويم و بس حق گويم
شمع راه دگران گردم و با شعله ي خويش
ره نمايم به همه گر چه سراپا سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم
نه چنين زايد و بي جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
اي صد افسوس که چون عمر گذشت ،
معني اش فهميدم...

( من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نګفت که چون (چګونه) آیم به خودم ؟ )
[/QUOTE]


شاعر می فرماید [nishkhand]البته فقط من باب طنز به تو نسبتش دادم وگرنه میدونی که زهرا در اینجا اشاره به حضرت زهرا داره


نه مثل ساره ای و مریم
نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی

فقط شبیه خودت ، زهرا [labkhand]

"VICTOR"
29th January 2014, 01:11 PM
شاعر می فرماید [nishkhand]البته فقط من باب طنز به تو نسبتش دادم وگرنه میدونی که زهرا در اینجا اشاره به حضرت زهرا داره


نه مثل ساره ای و مریم
نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی

فقط شبیه خودت ، زهرا [labkhand]



[khande][nishkhand]

این چه بود دیګر ؟ خب معلومه هر کس شبیه خودشه فقط ، پس شبیه کیه ؟ [khande]


در وصف درسه بازما ! :

از غم عشقت دل شیدا دل شیدا شکست

شیشه ی می در شب یلدا شب یلدا شکست

بس که زدم درس و مطالب به کس

درس و مطالب برایم شکست [nishkhand] ( خودتون متجه بشید چی میګم دیګه )

عزیز دلم ...

ما همه چشمیم و تو نور ای مطلب تو نور ای مطلب

چشم بد از تو دور ای مطلب تو دور ای مطلب

نکته به رخسارو چو افشان کنی چو افشان کنی چو افشان کنی

حال دګر جمعی را پریشان کنی پریشان کنی پریشان کنی

وایو به حال دل شیدا دل شیدای من

وایو به حال دل شیدا دل شیدا ی من

من از تو دوری نتوانم دګر

کز تو صبوری نتوانم دګر

عزیز دلم

setayesh shb
29th January 2014, 05:23 PM
با پوزش از داداش مهدی برای کپی کردن پیغام خوش آمد گوییش[nadidan]
آدمها لالت میکنند...

بعد هی میپرسند:

چرا حرف نمیزنی؟

این خنده دارترین نمایشنامه ی دنیاست!

ســــــــاکت کــه می مانـــی ،

میگذارند به حســـابِ جواب نداشتنت !

عـــــــــــمراً بفهمنــد داری جـــان میکنی،

تا حرمـــــــتهـا را نگـــه داری...

حال يك قرن سكوت مي خواهم!

به احترام تمام حرفهايي كه ننوشته،كشته شدند.

به احترام تمام دلخوشي هاي نوپايي كه قتل عام شدند.

سكوت صد ساله مي خواهم

در سوگ لبخندهايي كه زاده نشده، سقط شدند....

sevda_sj
30th January 2014, 04:44 PM
شـاه شـوم، مـاه شـوم، زر شوم / در حـرمـتت بـاز کـبوتر شـوم اى مـلک الـحاج ، کـجا می روى/ پشـت بـه این قبله چرا می روى؟

خیلی دلم میخواد برم حم امام رضا
خیلی دلم پره ز همه چی
خیلی دوست دارم دوباره تو حرمش قدم بزنم
امیدوارم بشه
یا امام رضا

Capitan Totti
30th January 2014, 05:10 PM
ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را...

"VICTOR"
31st January 2014, 08:15 PM
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fun1197.jpg (http://www.beytoote.com/fun/fiction-little/secret-light-bread.html)


راز نور و نان این همه گندم، این همه کشتزارهای طلایی، این همه خوشه در باد را که می خورد؟ آدم است، آدم است که می خورد

این همه گنج آویخته بر درخت، این همه ریشه در خاک را که می خورد؟ آدم است، آدم است که می خورد

این همه مرغ هوا و این همه ماهی دریا، این همه زنده بر زمین را که می خورد؟ آدم است ، آدم است که می خورد

هر روز و هر شب، هر شب و هر روز زنبیل ها و سفره ها پر می شود، اما آدم گرسنه است. آدم همیشه گرسنه است.

دست های میکائیل از رزق پر بود. از هزار خوراک و خوردنی. اما چشم های آدمی همیشه نگران بود. دست هایش خالی و دهانش باز

میکائیل به خدا گفت: خسته ام ، خسته ام از این آدم ها که هیچ وقت سیر نمی شوند. خدایا چقدر نان لازم است تا آدمی سیر شود؟ چقدر !

خداوند به میکائیل گفت: آنچه آدمی را سیر می کند نان نیست، نور است. تو مامور آن هستی که نان بیاوری. اما نور تنها نزد من است و تا هنگامی که آدمی به جای نور، نان می خورد گرسنه خواهد ماند.
***

میکائیل راز نان و نور را به فرشته ای گفت. و او نیز به فرشته ای دیگر. و هر فرشته به فرشته دیگری تا آنکه همه هفت آسمان این راز را دانستند. تنها آدم بود که نمی دانست. اما رازها سر می روند. پس راز نان و نور هم سر رفت. و آدمی سرانجام دانست که نور از نان بهتر است. پس در جستجوی نور برآمد. در جستجوی هر چراغ و هر فانوس و هر شمع.

اما آدم، همیشه شتاب می کند. برای خوردن نور هم شتاب کرد. و نفهمید نوری که آدمی را سیر می کند نه در فانوس است و نه در شمع. نه در ستاره و نه در ماه.

او ماه را خورد و ستار ها را یکی یکی بلعید. اما باز هم گرسنه بود.
**
خداوند به جبرئیل گفت: سفره ای پهن کن و بر آن کلمه و عشق و هدایت بگذار.

و گفت: هر کس بر سر این سفره بنشیند، سیر خواهد شد.


سفره خدا گسترده شد؛ از این سر جهان تا آن سوی هستی. اما آدم ها آمدند و رفتند. از وسط سفره گذشتند و بر کلمه و عشق و هدایت پا گذاشتند.

آدم ها گرسنه آمدند و گرسنه رفتند. اما گاهی، فقط گاهی کسی بر سر این سفره نشست و لقمه ای نور برداشت. و جهان از برکت همان لقمه روشن شد.

و گاهی ، فقط گاهی کسی تکه ای عشق برداشت و جهان از همان تکه عشق رونق گرفت.

و گاهی، فقط گاهی کسی جرعه ای از هدایت نوشید و هر که او را دید چنان سرمست شد که تا انتهای بهشت دوید.
***
سفره خدا پهن است اما دور آن هنوز هم چقدر خلوت است.

میکائیل نان قسمت می کند. آدم ها چنگ می زنند و نان ها را از او می ربایند.

میکائیل گریه می کند و می گوید: کاش می دانستید، کاش می دانستید که نور از نان بهتر است.

solinaz
31st January 2014, 08:19 PM
http://upload7.ir/images/62640235460201221305.jpg

"VICTOR"
31st January 2014, 08:20 PM
مقام از خود ممنون:


مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:

باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:

"باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه: "آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:


"اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقه یی...

بدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟ میفهمی؟"



دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود

کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.

به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد:" نشان. نشانت را نشانش بده !"

[sootzadan]

solinaz
31st January 2014, 08:41 PM
ﮬﻤﯿﺸﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. . . ,
ﺳﺎﺩﻩ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ,
ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ
ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ
ﺍﻣﺎ ﺳﺨﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ , ﮐﺎﺵ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺒﻮﺩﻡ

M@hdi42
1st February 2014, 02:32 PM
شیر گاز اتاقم را باز کرده ام....

می خواهم همنوای صادق هدایت شوم...

http://uc-njavan.ir/images/a7q3tudx2ckmv07kzl15.jpg (http://uc-njavan.ir/)

shiny7
1st February 2014, 03:51 PM
شیر گاز اتاقم را باز کرده ام....

می خواهم همنوای صادق هدایت شوم...

http://uc-njavan.ir/images/a7q3tudx2ckmv07kzl15.jpg (http://uc-njavan.ir/)



عمو مهدی؟!!!...

خسته نباشی واقعا!!!

این چه کاریه آخه؟!

بدو شیر گازو ببند تا خدایی نکرده....[negaran]

parnian 80
1st February 2014, 03:56 PM
عمو مهدی؟!!!...

خسته نباشی واقعا!!!

این چه کاریه آخه؟!

بدو شیر گازو ببند تا خدایی نکرده....[negaran]
جدی نگیر عزیزم[nishkhand]
ایشون تا حالا از این قصدا زیاد داشتن[nishkhand]

shiny7
1st February 2014, 04:10 PM
جدی نگیر عزیزم[nishkhand]
ایشون تا حالا از این قصدا زیاد داشتن[nishkhand]

سلام دوستم!

بله دیدم!!!![entezar]

یکی دو باری هم مارو سکته دادن ایشون!!

منتهی نمی دونم مشکل دقیقا چیه که اینچنین می کنن این عموی ما!!!!![bihes]

parnian 80
1st February 2014, 04:13 PM
سلام دوستم!

بله دیدم!!!![entezar]

یکی دو باری هم مارو سکته دادن ایشون!!

منتهی نمی دونم مشکل دقیقا چیه که اینچنین می کنن این عموی ما!!!!![bihes]
بله بله در جریانم[nishkhand]
منم که دخترشم درست نمیشناسمش چه برسه به شما دختر عمو!!!![nishkhand]

m@some
2nd February 2014, 10:32 AM
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR1vzpIYperWGgRFUNKRDwmDKJAVvt0h 17nmdOQibFZYbb_TlSf (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&frm=1&source=images&cd=&docid=4a3uo8wk1ccX7M&tbnid=r_-I7PM1-8gu7M:&ved=&url=http%3A%2F%2Fbaharefarvardin.blogfa.com%2F&ei=VeXtUq6QO4SCrAf4yYDYCw&psig=AFQjCNEIeAKkN87UH_a2sPN4QUyet210hg&ust=1391408854375746)

M@hdi42
2nd February 2014, 11:49 AM
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم :
هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم
و در آخر هر دو پی بردیم
تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو
آری ، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود …

*nura*
2nd February 2014, 02:44 PM
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم

همان یک لحظه ی اوّل
که اوّل ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه ی زیبایی و زشتی
به روی یکدیگر، ویرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان،دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
زمین و آسمان را
واژگون مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو
آواره و دیوانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او جای خود بنشسته و تاب تماشای زشتکاریهای این
مخلوق را دارد
وگر نه من به جای او بودم
یک نفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه می کردم
عجب صبری خدا دارد، عجب صبری خدا دارد....

setayesh shb
4th February 2014, 03:54 PM
بله بله در جریانم[nishkhand]
منم که دخترشم درست نمیشناسمش چه برسه به شما دختر عمو!!!![nishkhand]

[khande]شما ها که هیچی من آبجیشم هنوز کامل نشناختمش
ولی نگرانشم[negaran]داداش به آغوش خانواده بازگرد از این کارا نکن خواهشا[negaran]

setayesh shb
4th February 2014, 04:01 PM
دلم را کسی شکست که دلم

هرگز

به شکستن دلش راضی نمیشد

سخت است

کسی را دوس داشته باشی و نتوانی به او بگویی

سخت است جداشوی

و اوبرود و فراموش کند همه چیز را

چه بگویم؟

دوستم نداشت؟

مرا فراموش کرد؟

کسی دیگر را دوست داشت؟

اری این بهتر است.

پس چرا من اینگونه ام؟

چرا از دنیا بریده ام؟

نمیدانم

کاش تو نیز اینقدر معرفت داشتی

تا نگاهی به گذشته می انداختی

گذشته ای که فقط برای هم بود

...حال چه

تو و...

عشقی دیگر

setayesh shb
4th February 2014, 04:07 PM
می خواهم بمیرم ! این خواستن توانستن نیست ، آرزوست
شاید تکرار حرفهایی که برای همگان آشناست
نمی توان برای رهایی این چنین جنگید
نمی توان آه پر هیاهوی ماندگان را نشنید
این از حرف های کودکانه هم ساده تر است
با ترس نمی گویم
من به تو مدیونم
من الفبای دوست داشتن را درست نمی دانستم
من بهانه ی تو را در تنهایی ها به خاطره های باد سپردم
این ندای بی مهری را کسی برایت معنی نکرد
می دانم که آفات عشق
سکوت در واژه گانی است که به دستم رقم می خورد
ای کاش می گفتی :
که الفبای دوست داشتن تنها حضور توست
می خواهم بمیرم !
نگو که نمی توانی
این خواستن توانستن نیست ، آرزوست .

setayesh shb
4th February 2014, 05:01 PM
آدم بــرفی

برگی از دفتر شعر مریم حیدرزاده

http://persian-star.net/1392/11/14/adambarfi.jpg (http://www.persian-star.org)

تو را ساختم با اون برفا، آدم بــرفی
تو اون شب اومدی دنیا، آدم بــرفی

شبی که عمرش از هر شب درازتر بود
به او شب ما می گیم، یلدا، آدم بــرفی

یه جورایی من و تو عین هم هستیم
تــوام تنها، منــم تنها، آدم بــرفی

من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما، آدم بــرفی

همه انگار پی اونن که کم دارن
تو بودی عاشق گرما، آدم بــرفی

منم از عشقم و اسمش واست گفتم
نوشتم با دسام زیبا، آدم بــرفی

تو خندیدی و گفتی، قلبت از یخ نیست
تو عاشق بودی عین ما، آدم بــرفی

تو گفتی که براش می میری و مردی
آره مردی همون فردا، آدم بــرفی

دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
سفیدی داشتی و سرما، آدم بــرفی

تو آفتاب و می خواستی تا دراومد اون
واسش مردی، چه قدر زیبا، آدم بــرفی

نمی ساختم تو رو ای کاش واسه بازی
تو یه پروانه ای حالا، آدم بــرفی

چه آروم آب شدی، بی سر و صدا رفتی
بدون پچ پچ و غوغا، آدم بــرفی

کسی راز تو رو هرگز نمی فهمه
چه قدر عاشق، چه قدر رسوا، آدم برفی

من اما با اجازت می نویسم که
تو روحت رفته به دریا، آدم بــرفی

تو روحت هر سحر خورشید و می بینه
می بینیش از همون بالا، آدم بــرفی

ببخشید که واسه بازی تو را ساختم

قـرار مــا شب یلــدا، آدم بـــرفی

Helena.M
4th February 2014, 05:19 PM
دلم تنگ می شود ، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد / «شادی پسر زائید»

و چقدر خسته ام از «چرا؟»
از «چگونه؟»
خسته ام از سوال های سخت ، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا

دلم تنگ می شود ، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطیلی زمستان
چهار خنده ی بلند
و

پنج انگشت دوست داشتنی !

مصطفی مستور


(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=503090193145996&set=a.440949336026749.1073741828.440896409365375&type=1)

(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=503090193145996&set=a.440949336026749.1073741828.440896409365375&type=1)

Capitan Totti
4th February 2014, 05:51 PM
باز دل زارم عاشق شد به مه مشکین مویی
آه که پریشان دل گشتم ز پریشان گیسویی
از نگاه ماهی دل از کف دادم
در کمند زلفی به دام افتادم
آتشی فتاده بر جانم از نو
کرده نو گلی پریشانم از نو
برده دلم روی مهی
گردش چشم سیهی
فسونگر یاری
پری رخساری
ای دل ز عشق خوبان جز محنت دگر چه دیدی
کز نو ز یک نگاهی جان دادی بلا خریدی
خون شوی دلا که از نو مرا در آتش عشق افکندی
دل به کار عاشقی بستی و ز عیش و راحت برکندی
دل من
به عشق روی مهش
ز حسرت نگهش
چو لاله از غم خون گردد
کنم از
ستیزه خویی او
فغان چو لاله فزون
جفای او افزون گردد
سپه غم بر من تازد
دل من از پای اندازد
شب هجران جانم سوزد
غم دوری کارم سازد
چو زلف او شود پریشان احوالم
رهی معیری

solinaz
4th February 2014, 08:17 PM
http://axgig.com/images/06260874210931047102.gif

BaAaHaR
5th February 2014, 01:37 AM
قدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای
چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای
چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای
هنوز نذر شب جمعه های من اینست
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنارتان هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای
میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:19 AM
گاهی دلت بهانه هايی می گيرد که خودت انگشت به دهان می مانی ...
گاهی دلتنگی هايی داری که فقط بايد فريادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشيمانی ... پشيمان از چه ؟ نميدانی

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:23 AM
"به يه جايی می رسی که با هيچی خوشحال نمی شی ،
هيچی هم ناراحتت نميکنه ...
اين بی تفاوتی خيلی خطرناکه"

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:24 AM
پرسیدند:چند سال داری؟
گفتم:روزهای غمناک زندگی ام را خط بزنی هنوز کودکم

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:28 AM
میدونی بن بست زندگی کجاست ؟
جایی که نه حق خواستن داری نه توانایی فراموش کردن ...

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:30 AM
تنها یک برگ مانده بود ...
درخت گفت : منتظرت میمانم !
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود ...

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:46 AM
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu2570.jpg

- - - به روز رسانی شده - - -

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu2571.jpg

- - - به روز رسانی شده - - -

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu2578.jpg

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:51 AM
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu2573.jpg

ghalbeyakhi
5th February 2014, 11:54 AM
http://www.beytoote.com/images/stories/fun/fu2574.jpg

ghalbeyakhi
5th February 2014, 12:02 PM
برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود،
هیچ … تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند …

ghalbeyakhi
5th February 2014, 12:05 PM
چقدر این سربالایی ها ادامـــــــه دارند ؟
من از زندگی که هیچ . . پاهایم از من شکایت دارند

ghalbeyakhi
5th February 2014, 12:06 PM
زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند
چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند
گاهی فرصت نبود
گاهی حوصله
و من خیلی دیر این را فهمیدم
خیلی دیر
هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی
کسی ، چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد

✿elnaz✿
5th February 2014, 07:05 PM
دل که رنجید از کسی خُرسند کردن مشکل است

شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

Capitan Totti
5th February 2014, 07:39 PM
تو ای پری کجایی؟ که رخ نمی نمایی؟
از آن بهشت پنهان ، دری نمی گشایی...

*nura*
6th February 2014, 12:01 AM
نوری به زمین فرود آمد:
دو جاپا بر شن‌های بیابان دیدم.
از کجا آمده بود؟
به کجا می رفت؟
تنها دو جاپا دیده می شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.

ناگهان جاپاها براه افتادند.
روشنی همراهشان می‌خزید.
جاپاها گم شدند،
خود را از روبرو تماشا کردم:
گودالی از مرگ پر شده بود.
و من در مرده ی خود براه افتادم.
صدای پایم را از راه دوری می‌شنیدم ،
شاید از بیابانی می‌گذشتم.
انتظاری گمشده با من بود.
ناگهان نوری در مرده‌ام فرود آمد
و من در اضطرابی زنده شدم:
دو جاپا هستی‌ام را پر کرد.
از کجا آمده بود؟
به کجا می‌رفت؟
تنها دو جاپا دیده می‌شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود


سهراب سپهری

Capitan Totti
6th February 2014, 01:08 AM
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی​خبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی​پرستی
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

masoume.a.92
6th February 2014, 06:12 PM
عجب وفایی داره این دلتنگی
تنهاش که میذاری، میری تو جمع و کلی میگی و میخندی،
بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون
وایمسیته بغل دستتو دست گرمشو میذاره رو شونت
برمیگرده در گوشتو میگه: خوبی رفیق؟ بازم خودممو خودت...!

solinaz
6th February 2014, 06:19 PM
سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم
میگن: جانم
و هر وقت صدامون میکنن،

میگیم: چیه ؟ ها ...؟![narahat]
http://s2.picofile.com/file/7225357197/0171.jpg

M@hdi42
7th February 2014, 12:15 AM
گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را



گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن


گـفـت:فــقـط مــن ؟



گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .

"VICTOR"
7th February 2014, 07:47 AM
خستم از هر چی رسیدن وقتی پشتش سفری نیست / برکه ی امنو نمی خوام وقتی موج خطری نیست

Capitan Totti
7th February 2014, 04:13 PM
هرگز سرت را جلوی دشمن خم نکن .حتی اگر کشته شوی .بگذار وقتی سرت رااز بدن جدا میکنند .نگاهت به آسمان باشدنه به زمین .شرافتمندانه زندگی کن .شجاعانه بجنگ .و سربلند بمیر

setayesh shb
7th February 2014, 04:44 PM
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را
با دستان عاشقت
به باد می دادی
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
نگاهت را تا ابد
بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی
را با خود
به عرش خداوند ببرم
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
هرگز قلبم را نمی شکستی
گر چه
خانه ی شیطان
شایسته ی ویرانی است
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
لحظه ای مرا نمی آزردی
که این غریبه ی تنها ,
جز نگاه معصومت پنجره ای
و جز عشقت
بهانه ای
برای زیستن ندارد
ای کاش می دانستی
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
همه چیز را
فدایم می کردی
همه آن چیز ها که یک عمر
بخاطرش رنج کشیده ام
و سال ها برایش گریسته ای
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
همه آن چیز ها
که در بندت کشیده
رها می کردی
غرورت را ......
قلبت را ......
حرفت را
اگر می دانستی که
چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی
همچون عشق
که عاشقانش را
دوست می دارد
کاش می دانستی که
چقدر دوستت دارم
و مرا از این عذاب
رها می کردی
ای کاش تمام
اینها را می دانستی

setayesh shb
7th February 2014, 04:48 PM
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز."سهراب سپهری"

AaZaAdeh
7th February 2014, 04:54 PM
نمیدونم چرا بعضی آدما
با مختصر جواب دادنای همیشگی بهت یا اصلا جواب ندادن...

میخوان بگن ما گرفتاریمو وقت نداریم...

باووووشه...شوما گرفتار....شوما بااااکلااااس

بانوی خیال
8th February 2014, 05:20 PM
خیــلــى از "" آدمـــــهــا "" تـــــابــلـــو هــســتــن
امـــا " ارزش هــــنــــرى " نــــدارنــــ . . .!!

- - - به روز رسانی شده - - -

آدما رو از رو عکساشـون نشناسید
آدما ...
از بی حوصلگیاشون
از خستگیاشون
از دلتنگیاشون
از غصه هاشون
از هیچکدوم
عکس نمی گیرن ...

parichehr
8th February 2014, 10:42 PM
http://upload.justladies.ir/imgjustladies/imported1/2012/12/501.jpg





دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد،
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم!
حسین پناهی

parichehr
8th February 2014, 10:55 PM
گاهـــــی هوس ميكنم شماره ات را بـــــــــــگيرمو ،

دوباره تــــــپيدن اين قــــــلب لعنتی را احساس كنم ... !
http://axgig.com/images/74304047201237069316.jpg



خـــــيلی وقت است ديگر هيچ چــــــيز آن را نــــمی لرزاند !!!
http://axgig.com/images/74304047201237069316.jpg


جـــــــز شوق دوبـــــــــاره شنيدن طنين صــــــــدای تـــــــو ...!!!
http://axgig.com/images/74304047201237069316.jpg

parichehr
8th February 2014, 10:56 PM
اینجا هــــــــــــــر آرزویی که می کنم ...


مـــــــــــــــــــــــی مــــــــــیرد ...!!!

حــــــــــــــــــــــیر انــم ...!!!


آرزویت کنم یا نــه ...

http://upload.justladies.ir/imgjustladies/imported1/2012/12/498.jpg

چکامه91
9th February 2014, 09:08 PM
درد این است که هر صبح برای فرار از دردها، به دل خاکشان کنی
اما...
باغبان خوبی داشته باشی تا هرشب، ابشان دهد و فردا، ریشه هایشان عمیق تر شود....

سونای
10th February 2014, 12:42 AM
این روزها ،



حالم همچون دایره ای می ماند ،



که هیچ گوشه ای ،



برایش دنج نیست . . .

Helena.M
10th February 2014, 12:44 AM
غمگینم چونان پیرزنی که آخرین سربازی که ازجنگ باز میگردد پسرش نیست.......

سونای
10th February 2014, 12:44 AM
خدایا ،

توی دنیای ما آدما ،

یه حالتی هست به نام "" کم آوردن "" ،




تو که خدایی تجربش نمیکنی ،

خوش بحالت ،



ولی ما آدما خوب تجربش میکنیم....

معمار حانیه
10th February 2014, 01:45 AM
توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت : می خورم به سلامتی 2 بوسه !!

بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
.
.
گفت :

اولیش اون بوسه ای مادر از گونه بچه تازه متولد شده می بوسه و بچه نمی فهمه !
دومیش اون بوسه ای که بچه از گونه مادر فوت شدش می بوسه و مادرش متوجه نمیشه ...

masoume.a.92
10th February 2014, 02:08 AM
http://avayedel.persiangig.com/image/day/81be9fdff07f.jpg






دلتنگم و دیــدار تو درمان من اســـت / بی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مباد و بر هـــیچ تنــــــی / آنچه از غم هجران تو بر جان منســت

عبدالله91
10th February 2014, 04:24 AM
تف به این فرهنگ که

دروغش شده است آرزو

حقیقتش شده است تلخترین لحظه

تف به این فرهنگ که تنهایی را رواج می دهد و همدلی را نابود میکند.

تف به این فرهنگ غلط ایرانی که همیشه دنبال تعریف عشق در خیابانها بوده ؛ دعواها و اختلافها در زندگی و در مواقع کنار هم بودن

تف به این فرهنگ که آمار طلاق از آمار ازدواج جلوتر افتاده و اونایی که طلاق نگرفته اند هم در آتش اختلاف و دعوا میسوزند

تف به این فرهنگ که بجای ساختنِ زندگیِ جوانان؛ آتشی انداخته در دل آنان که تنها و منزوی کرده آنها را

فرهنگ غلط عشق و عاشقی ایرانی؛ خدا نابودت کند تا جوان ایرانی عشق را در زندگی حقیقیش بیابد

"golbarg"
10th February 2014, 01:44 PM
تف به این فرهنگ که

دروغش شده است آرزو

حقیقتش شده است تلخترین لحظه

تف به این فرهنگ که تنهایی را رواج می دهد و همدلی را نابود میکند.

تف به این فرهنگ غلط ایرانی که همیشه دنبال تعریف عشق در خیابانها بوده ؛ دعواها و اختلافها در زندگی و در مواقع کنار هم بودن

تف به این فرهنگ که آمار طلاق از آمار ازدواج جلوتر افتاده و اونایی که طلاق نگرفته اند هم در آتش اختلاف و دعوا میسوزند

تف به این فرهنگ که بجای ساختنِ زندگیِ جوانان؛ آتشی انداخته در دل آنان که تنها و منزوی کرده آنها را

فرهنگ غلط عشق و عاشقی ایرانی؛ خدا نابودت کند تا جوان ایرانی عشق را در زندگی حقیقیش بیابد



سلام .این نوشته رو خودتون نوشتی یا از جایی گرفتید ؟؟؟؟

عبدالله91
10th February 2014, 01:51 PM
سلام .این نوشته رو خودتون نوشتی یا از جایی گرفتید ؟؟؟؟

خودم نوشتم. حرفهای دل هست.
رنجهایی که این فرهنگ بر سر مردمان می آورد اما به اسم یه چیز دیگه تموم می شود.

از همون دوران بچگی ماهارو با نرسیدن و افسردگی عادت می دهند.

نغمه های ماها افسردگیست. ماها در داخل این فرهنگ تحمل شادی رو نداریم.

کجاست فردی که در داخل این فرهنگ نغمه های جدایی سر ندهد؟

برا جدایی در این فرهنگ ارزش قائلن. افسردگی رو از همون ابتدای زندگی با مطالبی در ذهن کودک می کارند.

جامعۀ ما دچار مشکلی به اسم کامیابی فراخود شده است.

منی که میخوام شاد باشم با افرادی روبرو میشم که این فرهنگ مسخشان کرده و اجازۀ شادی را به اون نمی دهد...

هر چقدر بنویسیم بیشتر آتیش میگیریم...

پس باز سکوت

رضوس
10th February 2014, 01:52 PM
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم

بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم

و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم

ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست

ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!

بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود

ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم

بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم

ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟!

m@some
10th February 2014, 02:30 PM
دلم گرفته است…

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز،

نه این دقایق خوش‌بو، که روی شاخه‌ی نارنج می‌شود

خاموش،

نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این

گل شب‌بوست،

نه، هیچ‌چیز مرا از هجوم خالی اطراف

نمی‌رهاند.

و فکر می‌کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد…

m@some
10th February 2014, 02:42 PM
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت

آنجاست که با چشمانی خیس

رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم

تنهایم مگذار

m@some
10th February 2014, 02:43 PM
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند


زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ


زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز


زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز


زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست


زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است


زندگی مثل زمان در گذر است


زندگی آب روانی است روان می‌گذرد..


آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد.

m@some
10th February 2014, 02:46 PM
زندگی باور میخواهد آن هم از جنس امید

که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد

یک امید قلبی به تو گوید که

هنوز خدا هست

"golbarg"
10th February 2014, 07:34 PM
خودم نوشتم. حرفهای دل هست.
رنجهایی که این فرهنگ بر سر مردمان می آورد اما به اسم یه چیز دیگه تموم می شود.

از همون دوران بچگی ماهارو با نرسیدن و افسردگی عادت می دهند.

نغمه های ماها افسردگیست. ماها در داخل این فرهنگ تحمل شادی رو نداریم.

کجاست فردی که در داخل این فرهنگ نغمه های جدایی سر ندهد؟

برا جدایی در این فرهنگ ارزش قائلن. افسردگی رو از همون ابتدای زندگی با مطالبی در ذهن کودک می کارند.

جامعۀ ما دچار مشکلی به اسم کامیابی فراخود شده است.

منی که میخوام شاد باشم با افرادی روبرو میشم که این فرهنگ مسخشان کرده و اجازۀ شادی را به اون نمی دهد...

هر چقدر بنویسیم بیشتر آتیش میگیریم...

پس باز سکوت


کار درست اینکه سکوت کنیم وقتی حرف بزنیم بیشتر خفگی احساس میکنیم

امیدوارم عاقبت کارمون بد نباشه

zoh_reh
10th February 2014, 08:27 PM
لبخند بزن !

بدون انتظار پاسخی از دنیا،

بدان روزی دنیا آنقدر شرمنده می شود که به جای پاسخ لبخند،

با تمام سازهایت می رقصد!

(چارلی چاپلین)

zoh_reh
10th February 2014, 08:39 PM
ما رنج لذت را با لذت رنج ...

ما یادمان رفته است که برای آرامش نیلوفر باید یک مرداب ساکت باشیم،...

ما مسیر وصل را در خودِ وصل خلاصه کردیم...

ما گاهی نمیدانیم آن یکی را باید برای خودش بخواهیم نه برای خودم...

نمیدانم نیلوفر هدیه سکوت مرداب است؟!...

یا...

parichehr
10th February 2014, 11:07 PM
مـــن؟!
چـه دو حـرفـیـه وسـوسه انـگـیـزیـسـتـــــــ ـ
ایـن مـن!
،نـه مـهـربانم،نـه عـاشـق و نـه مـحـتـاج نـگـاهـــــے

فـراری از دخـتـران آهـــن پـرسـتـــــ ـ
و پـسـران مـانـکـن پـرسـتــــــ ـ

فـقـط بـراے خـودمـــ هـسـتـمــــ...
خـوده خـودمــــ!!
مـال خـودمـــــ!

صبورم و عجولـــ
سـنگین و سرگـردان و مـغرور
باشخصیـــتے با پیچیدگے هــاے نه انـدک

از تمـــام بے تفاوتی ها
خنجرے ساختم
و رگ احساسم را زدم!

گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم آن قــَ ـــ ـدر زیـاد می شود
که دنیــــا با تمام وسعتش برایـَم تنگ می شود ...

دلتنــگـم...


دلتنگــ خودے که مدتیــست گمش کردهــ ام

و از این تکرار ساعتــ ها
از این بیهوده بودنــ ها
از این بی تاب ماندنــ ها
از این تردیــدها
نیرنــگ ها
از اینــ رنگین کمان سرد آدمــ ها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانمـــ...

دلم پرواز می خواهــد...!
http://night-gallery.ir/images/gallery/Exis-asheghaneh-66554.jpg
می خواهم سخت باشم و مقاومــ!
آری
این منم! من...منی پر از تنهایے
منی که روح حساسش را پشت موجی از غرور پنهان کرد...

solinaz
10th February 2014, 11:11 PM
بــابــام میـگه ...


اینایی که دختـــر ندارن تو خونــه


عــمرشون هــدر رفته ...


صبح هــا دیدن دخـترت با مـوهــای شلخـته ،

زیـر چشـاش سیـاه شـده و صـدای گرفتــه


اول صبحـش کـه داد میـزنه :


" بـابـا نیـــا تو "


فرار میکـنه لباسشـو عـوض کـنه ...


کل دنیای یـــه مـــرده ...

setayesh shb
11th February 2014, 03:41 PM
پیرمرد از دختر پرسید:
- غمگینی؟
- نه.
- مطمئنی؟
- نه.
- چرا گریه می کنی؟
- دوستام منو دوست ندارن.
- چرا؟
- چون قشنگ نیستم

- قبلا اینو به تو گفتن؟

- نه.

- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.

- راست می گی؟

- از ته قلبم آره

دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد،

عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.[narahatish]

setayesh shb
11th February 2014, 07:54 PM
بچه که بودیم ...

http://www.khorshidgroup.org/wp-content/uploads/2014/02/Kids-Show-2014.jpg (http://www.khorshidgroup.org/email-photo/)



شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیمکوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛
حالا که بزرگیم با چه دلهای کوچیکی
کاش دلامون به بزرگی بچگی بودکاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلب ها در چهره بودحالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم
اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیست که هیچ کس نفهمه
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارهدنیا رو ببین !
بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛
حالا بارون از چشمامون میاد!بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛
بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینهبچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛
بزرگ شدیم توی خلوتبچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنهبچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریمبچه بودیم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتیم؛
بزرگ که شدیم بعضی ها رو اصلا دوست نداریم، بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت.بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم، همه یکسان بودند؛
بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه.کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم.
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد یادمون می رفت؛
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سال ها یادمون میمونه و آشتی نمی کنیمبچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم؛
بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنهبچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود؛
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهاستبچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛
بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمهبچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛
بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگیبچه که بودیم بچه بودیم؛بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم !
ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت ...

farhad_jomand
12th February 2014, 06:15 PM
تَــمــاِґحَـرفــ هـایـґ

روﮮ هَـمیــטּ בیــوار مَـجآزﮮ ثَـبـتـ شُـدهـ اَسـتـ

سِـپـآسـ ڪِـﮧ میــخوانے مَـرآ
http://www.bipfa.net/i/attachments/1/1343662270792473_large.jpg

farhad_jomand
12th February 2014, 06:17 PM
اینـ روزهــــ ـــــ ـــــها شبیهـ جودیـ ابوتـ شده امـ. . .


برایـ بابا لنــــ ــــگ درازیـ مینویسمـ . . .کهـ اینـ روزهـــــــ ــــــــا دیگر خودمـ همـ نمیشناسمش!!!




http://www.8pic.ir/images/bdjw6s6hp9jd5ibhuwsp.jpg

farhad_jomand
13th February 2014, 10:05 AM
دلتنگی من تمام نمی شود ،
همین که فکر کنم من و تو دو نفریم دلتنگتر میشوم برای تو .

http://s3.picofile.com/file/7485146769/shamekh73_59874_.jpg

farhad_jomand
13th February 2014, 10:12 AM
عشــــق یعنی:
تو گوشیت یه سری ای ام اس هست که عمــرا” دلت بیاد پاکشون کنی...!


http://www.delpatogh.com/wp-content/uploads/2012/11/%D8%AF%D9%84%D8%AA%D9%86%DA%AF%DB%8C-298x300.jpg

farhad_jomand
13th February 2014, 10:20 AM
http://up.pat-o-mat.com/uploads/13653585861.jpg

setayesh shb
13th February 2014, 05:26 PM
http://irancool.com/rozanehgroup/bahman92/gham.jpg (http://rozanehonline.com/join)

می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را نمی شود تنهایی خورد …
.
.
.

وقتی محبت کردم و تنها شدم ، وقتی دوست داشتم و تنها ماندم دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید !
.
.
.

یادش بخیر اون زمان میگفت نفسمی ، بدون تو نمیتونم …
حالا خودش دستگاه اکسیژن شده واسه بقیه !
.
.
.

آنقدر نوشته هایم غمگین که
آنقدر من تنها که
آنقدر تنهایی سخت که
نمیدانی …
.
.
.

بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین ؛ گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد …
.
.
.

برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که، خواب آورند نه یاد آور
.
.
.

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن ، در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است . )
.
.
.

تلاش برای زنده کردنِ یک رابطهِ از دست رفته
مثل اینه که بخوای یه چای سردشده رو با ریختن آب جوش گرم کنی
نه رنگش مثل اول میشه نه طعمش
.
.
.

محتاج لبانت هستم / که در بهار و تابستان / پاییز و زمستان / مرا / عاشقانه ببوسند / آنطور که آتشفشان خاموش درونم جان گرفته / مهرت را فوران کند / من / تو و تمام وجودت را / نه برای یک هم آغوشی ساده / برای تمام عمر می خواهم
همین ...
.
.
.

من " آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
"تو " آنقدر نخواستی که هیچ چیز از "من " را ندیدی
.
.
.

می توان پر کرد فاصله هایی بلـند را با یک پیام ساده و کوتاه...
کافیست بنویسی : دوستت دارم
.
.
.

خوانده بـــــــــــود؛
“زیر باران باید رفت…”
فکر می کــــــرد،
زیر باران باید، رفت…!
.
.
.
این روزها آرامم............
همچون کشتزاری پس از هجوم ملخ ها ٬
دیگر نه امیدی به مترسک است و نه بیمی از داس
.
.
.

خدای من! گلهای آفتابگردان در روزهای ابری بلاتکلیفند مثل من و روزهای بی تو بودن
.
.
.

حالا که میروی کمی آهسته قدم بردار
نترس !!! دل شکسته ام به پای تو نمیرسد
لطفا پشت سرت ، در زندگی را هم ببند ؛ خسته ام …
.
.
.
و چه زیبا گفت فروغ :
تنها صداست که میماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من !
.
.
.
چمدانت را که می بستی ، مرگ ایستاده بود و نفس هایم را می شمرد …
.
.
.
خدایا غم خوردم به مقدار کافی… ممنون… میل ندارم دیگر…
میشود یک استکان مـرگ برایم بریزی ؟
.
.
.

دلم تو را ، فقط و فقط تو را از میان این همه ضمیر میخواهد ، همین
و باز هم تو نیستی حالا که باید باشی و این یعنی ته بدبختی من !
.
.
.

دردنوشته و دل نوشته ها ، نام مستعار تمام زخمهای من است !
.
.
.

در وصف حالم همین سه کلمه کافیست : لبخندم درد میکند !
.
.
.

روزها پر و خالی میشوند مثل فنجان های چای در کافه های بعد از ظهر اما هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
اینکه مثلا تـــــــــو ، ناگهان در آنسوی میز نشسته باشی !
.
.
.

همه دل می بندند ، تو از من چشم !
.
.
.

سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد ، گاهی سکوت یعنی :
س : ساعت های
ک : کسری
و : وجود
ت : تو !
.
.
.

تنم لرزید وقتی لبخند غریبه ، سردی نگاهش را آب کرد !
.
.
.

او رفت ، همین …
قصه ام کوتاه بود ، به سر رسید !
کلاغ جان تو هم برو ، شاید جایی دیگر قصه ای زیبا منتظرت باشد !
.
.
.

آرام بگیر دلم ، او بدون تو آرام است !
.
.
.

یکشنبه است اما حال و هوای جمعه را دارم
چند شنبه فرقی ندارد ، اگر نباشی هفته ام را خاکستری کرده ای
چه غریب و دلگیر است که تمام روزهایت را جمعه می یابی !
.
.
.

محال است کسی مرا ببیند و سراغی از تو نگیرد ، بس که چشمهایم لبریز از تو هستند !
.
.
.

یکی ازم پرسید منبع نوشته هات کجاس ؟
فکر میکنی گفتم اس ام اس خور ؟!؟!؟ نه …
گفتم زیاد دور نیس ، یک وجبی بغضم !
.
.
.

بعضی درد دلها گوش نمی خواهد ، گوشه ی آغوش می خواهد !
.
.
.

زندانــــی شده ام حتی اگر مانند تــــو لبخند به لبانم چسبیده باشد
کمی عمیق تر فراموش کن تلخی ها را
مــــردان! قوی تــــرین موجودات ضعیف دنیا هستند…
.
.
.

دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد…
.
.
.

بـانـــو… بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ، عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد و درهـا را به روىِ همـه بست…
باور کــن گاهـى هیــچکــس ارزشِ دچار شـدن را نـدارد…
.
.
.

صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند!
نمیدانم، پس کی زندگی شروع می شود ؟
.
.
.

به یک معتاد نیازمندم
جهت کشیدن دردهایم !
.
.
.

دستهایم خالی اند… جای خالی دستهای تو را هیچ کس برایم پر نمیکند…. راست میگفت شاملو :دستهای خالی را باید بر سر کوبید…
.
.
.

مرهم زخم هایم لب های توست…
بوسه نمیخواهم فقط برایم کمی سخن بگو!!!
.
.
.

پشت این بغض ، بیدی لرزان نشسته که خیال میکرد با این “بادها” نمیلرزد
.
.
.

گاهی دوستت دارم ها بی فایده اند…
مثل موفق باشیدهای انتهای برگه ی امتحانی…
.
.
.

آرزوی من ماندن اوست امّا… اما خُدایا اگر آرزوی او رفتن منْ است ؛ آرزوی او را برآورده کن! منْ دیگر آرزویی ندارم!!
.
.
.

ﺗﻮ ﺟﺎ ﺯﺩﻱ
ﻣﻦ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ
ﺍﻭ ﺟﺎ ﮔﺮﻓﺖ
و ﻫﻤﻴﻦ یک ﺟﺎﺑﻪ ﺟﺎﻳﻲ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ !
.
.
.

دلم برای شیطان تنگ شده تا دوباره برایم از هوس انگیزی آغوش تو بگوید !
.
.
.

بعضی از حقایق خیلی ساده ان ولی درکش خیلی پیچیده و سخته مثل کنار آمدن با جمله :
خب دوسِت نداره زور که نیست ؟!!!
.
.
.

خدایا اونی که تو زندگیمون نیست ، تو خوابمونم نباشه خواهشا …
.
.
.

گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ، میتوان بغض کرد ، میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ، میتوان آسمان داشت ، میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد !
.
.
.

من بارها شماره ات را میگیرم و کسی در گوشم مدام زمزمه میکند :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است !
و من برایش از تو ، از دلتنگی ها ، از اشکهای بیصدا و از بی کسی هایم میگویم …
اما او سر حرفش میماند ؛ لعنت به بخت سیاهم !
.
.
.

کاش زندگی من هم مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود !
.
.
.

کاش خوابت کمی مرا میدید !
.
.
.

در زندگی من اتفاقهایی همیشه می افتند حتی وقتی دستشان را میگیرم
دلت برای من نسوزد ؛ من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد !
.
.
.

این جاهای خالی که نبودنت را به رخم میکشند چه میدانند که من فرهادت شده ام با تمام زنانگی ام و چه شبها که خواب شیرینت را نمی بینم ؟؟؟
.
.
.

دَر دُنــیــآیــی کــه تَــمــآم خــوبــی هــآ بــآ یِــک بَــدی فَــرآمــوش مــیــشَــوَد ؛ حَــق بِــده کــه عــآقِــلــآنــه زِنــدگــی کُــنَــم نــه عــآشِـقــآنــه
.
.
.

دلـــم سیگــــــــــــار می خواهـــد نــــه بــرای کشیــدن!!!!
برای داغ کـــردن دستــی کــه خوبی میکنـــد.
.
.
.

از روزی میترسم که وقتی بهم میگه دوستت دارم
یاد تو بیفتم !
.
.
.

کاش به جای “دلم” گلویم “تنگ” میشد
هوا نمی ریسید و خلاص …

farhad_jomand
14th February 2014, 12:51 PM
همیشه ، دور بودن به معنای فراموش کردن نیست ، گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن[golrooz]

farhad_jomand
14th February 2014, 01:08 PM
تو چه گفتی سهراب؟قایقی خواهم ساخت ...با کدوم عمر دراز؟نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراندبا تبر روز و شبش، بر درختان افتادسالیان طول کشید، عاقبت اما ساختپس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساختبیخیال قایق ....یا که میگفتی ....تا شقایق هست زندگی باید کرد؟این سخن یعنی چه؟با شقایق باشی.... زندگی خواهی کردورنه این شعرو سخنیک خیال پوچ استپس اگر میگفتی ...تا شقایق هست، حسرتی باید خوردجمله زیباتر میشدتو ببخشم سهراب ...که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردمبخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویابخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرمزندگی رویا نیستزندگی پردرد استزندگی نامرد است، زندگی نامرد است!

http://8pic.ir/images/24129255787203101823.jpg

چکامه91
14th February 2014, 05:25 PM
شبی مرز کلمات و مفاهیم را باید بی رنگ کنم
تا ندانم که هستم و چه خواهد شد.
چرا آدمی باید حال خود را با کلمه فال بگیرد؟ ....

saamaaneh
14th February 2014, 06:06 PM
​دلم را، دلم را، دلم را ببر

به هر جا که میخواهی، آنجا ببر

دلم را از این کوچه ی بی عبور

به آبی ترین شهر رویا ببر

مگر آفتابی شود چشمهام

مرا آنسوی آسمانها ببر

دل خانهِ زاد و غریبِ مرا

برای تماشایِ صحرا ببر

کویرانه با خویش زیستم

نگاهِ مرا سمتِ دریا ببر

گرفتار امروزِ مُردابی ام

شبانه مرا سوی دریا ببر

کجا میروی عشق، بی من نرو

با دلم بمان یا دلم را ببــــــــــــــر !

homeyra
14th February 2014, 06:09 PM
کسی چه میدونه
شاید این دنیا...
جهنم سیاره دیگری باشد....

پدرام++
14th February 2014, 06:13 PM
چیزهای زیادی در دستانم نگه داشتم
که
همه را از دست دادم
ولی
هر چه را به خدا سپردم هنوز دارم
شادمانی ات را به خدا می سپارم

پدرام++
14th February 2014, 06:16 PM
وقتی رد پای مهربانیت را
در قلب کسی باقی بگذاری......
همیشه بیشتر از حاضرین ، حاضر خواهی بود....
حتی اگر
غایب باشی.....

masoume.a.92
14th February 2014, 07:03 PM
دلتنگ که باشی ،
آدم دیگری می شوی...خشن تر..عصبی تر..کلافه تر و تلخ تر !
و حوصله ی هیچ کسو هم نداری...

setayesh shb
14th February 2014, 11:52 PM
همیشه .........................

دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست.........................

گاهی بخاطر بودن کسی ست.............................

که حواسش به تو نیست..................[afsoorde]

solinaz
14th February 2014, 11:59 PM
چه احساس لذت بخشیه ببینی حتی اگه همین الانم عزراییل بیاد سراغت آماده آماده ایی شاد و شنگول بری استقبالش !![afsoorde]

Helena.M
15th February 2014, 01:39 AM
عطرها بی رحم ترین عناصر زمینند !

بی آنکه بخواهی . . .

می برندت تا قعر خاطراتی که برای فراموشیشان تا پای غرور جنگیدی !

گریز دلپذیر

آنا گاوالدا

AaZaAdeh
15th February 2014, 01:44 AM
بیخیال عطر های گران قیمت...

آدم ها باید بوی معرفت بدهند...

mozhgan.s
15th February 2014, 11:13 AM
ساعت از نيمه شب گذشته است ومن به اين مي انديشم:
اگر كاري كه "عشق"با من كردبا توميكردچند روز دوام مياوردي؟؟؟؟؟http://www.iran.sc/upl/mahde91/13499714517.jpg?58

mozhgan.s
15th February 2014, 11:15 AM
به كوه گفتم عشق چيست؟لرزيد
به ابر گفتم عشق چيست؟باريدبه باد گفتم عشق چيست؟وزيدبه پروانه گفتم عشق چيست؟ناليدبه گل گفتم عشق چيست؟پرپرشدبه انسان گفتم عشق چيست؟
اشك از چشمانش جاري شدو گفت ديوانگيست.



http://www.iran.sc/upl/mahde91/13499750094.jpg?19

mozhgan.s
15th February 2014, 11:17 AM
ردپاهايم را پاك ميكنم
به كسي نگوييدمن روزي در اين دنيا بودمخدايا!ميشود استعفا دهم؟؟؟كم اوردم...!


http://www.iran.sc/upl/mahde91/13499759029.jpg?98

mozhgan.s
15th February 2014, 11:23 AM
http://hayaho.rozup.ir/Video/love-pic/37.jpg (http://www.asheghanesara.ir/)
(http://www.asheghanesara.ir/)
من هنوز عاشقم ، آنقدر که می توانم (http://www.asheghanesara.ir/)

هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد (http://www.asheghanesara.ir/)
از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم (http://www.asheghanesara.ir/)
و دست آخر (http://www.asheghanesara.ir/)
همه را فراموش کنم (http://www.asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:26 AM
http://up.98love.ir/up/mamadzar/Pictures/alone-and-sad.jpg (http://asheghanesara.ir/) (http://asheghanesara.ir/)
خیلی سخته (http://asheghanesara.ir/)


عاشــــــــــــق کسی باشی که روحشـــم خبر نداشته باشـــــــــــه !!!


(http://asheghanesara.ir/)
اما خیلی شـیـریـنـه کـــــــه


یواشکی


عـــــــاشــــــقانــه ...


نگاهش کنــــــــــــــــــی و


توی دلــــــــــــت بــگـــــی


خیلــــــــــی دوستـت دارم (http://asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:27 AM
http://up.98love.ir/up/mamadzar/Pictures/Gallery-of-romantic-loneliness%20%283%29.jpg
مـیخـنـدم : (http://asheghanesara.ir/)

دیـگـر تـ ــب هــم نـدارم (http://asheghanesara.ir/)

داغ هـ ــم نیـسـتـم (http://asheghanesara.ir/)

دیـگــر بــ ــه یـ ـاد تـ ــو هـ ـم نـیسـتم (http://asheghanesara.ir/)

سـ ـرد شـ ـده ام... (http://asheghanesara.ir/)

سـ ـرد سـ ــرد (http://asheghanesara.ir/)

نمـ ـی دانـم (http://asheghanesara.ir/)

شـایـد دق کـ ــرده ام (http://asheghanesara.ir/)

کسـ ـی چــ ـه مـی دانـد (http://asheghanesara.ir/)

بــ ـی حسـ ـم کـ ـردی نـسبت بــ ــه تمـ ــام حـ ـس هــ ــای دنیـ ــا... (http://asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:30 AM
http://gallery.avazak.ir/albums/userpics/10001/normal_%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9% 82%D8%A7%D9%86%D9%87%2043.jpg (http://asheghanesara.ir/)
(http://asheghanesara.ir/)زیبای من میدانم دوری (http://asheghanesara.ir/) خیلی دور (http://asheghanesara.ir/) دستم بهت نمیرسد اگر ممکن هست (http://asheghanesara.ir/) گهگاهی در مسیر باد باش اینجا همیشه مشامی هست! (http://asheghanesara.ir/)که در انتظارش (http://asheghanesara.ir/) عمیق تر میکشد تک تک نفس هایش را...! (http://asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:31 AM
گاهی وقتا موقع خداحافظی ازت (http://asheghanesara.ir/)
خواسته یا ناخواسته بهت میگم مواظب خودت باش (http://asheghanesara.ir/)
مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه (http://asheghanesara.ir/)
مواظب خودت باش یعنی برام مهمی (http://asheghanesara.ir/)
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم (http://asheghanesara.ir/)
مواظب خودت باش یعنی دوست دارم (http://asheghanesara.ir/)
مواظب خودت باش یعنی به خدا میسپارمت (http://asheghanesara.ir/)

مواظب خودت باش یعنی ازالان دلم برات تنگ شده (http://asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:33 AM
http://www.siteaks.com/uploads/gallerydir/5326/11.jpg

هَـمیشه بـآید کَسـی باشد
کـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

هَـمیشه بـآید کسـی باشد

تا بُغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآید کسی باشد

کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد

کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسی بـآشد

کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـآشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران...

براے بوسیـدَنش...

براے یک آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

همیشه باید کسی باشد

همیشه... (http://asheghanesara.ir/)

mozhgan.s
15th February 2014, 11:36 AM
دختر است دیگر... (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)
گاهی دلش میخواهد بهانه های الکی بگیرد! (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)
به هوای آغوش تو ... شانه های تو (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)
که بعد تو آرام ... خیلی آرام (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)
در گوشش زمزمه کنی: (http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)

(http://asheghanesara.ir/)
ببین من عاشقتم (http://asheghanesara.ir/)

farhad_jomand
15th February 2014, 12:32 PM
دو تا خانم تو محل کارشون داشتند با هم صحبت می کردند ...

اولی : دیشب، شب خیلی خوبی برای من بود. تو چه طور؟
دومی : مال من که فاجعه بود. شوهرم وقتی رسید خونه ظرف سه دقیقه شام خورد و بعد از دو دقیقه رفت تو رخت خواب و خوابش برد. به تو چه جوری گذشت ؟
اولی : خیلی شاعرانه و جالب بود. شوهرم وقتی رسید خونه گفت که تا من یه دوش می گیرم تو هم لباساتو عوض کن بریم بیرون شام. شام رو که خوردیم تا خونه پیاده برگشتیم و وقتی رسیدم منزل شوهرم خونه رو با روشن کردن شمع رویایی کرد.

* گفت وگوی همسران این دو زن :

شوهر اولی : دیروزت چه طوری گذشت ؟
شوهر دومی : عالی بود. وقتی رسیدم خونه شام روی میز آشپزخونه آماده بود. شام رو خوردم و بعدش رفتم خوابیدم. داستان تو چه جوری بود ؟
شوهر اولی : رسیدم خونه شام نداشتیم، برق رو قطع کرده بودند چون صورت حسابشو پرداخت نکرده بودم بنابراین مجبور شدیم بریم بیرون شام بخوریم. شام هم بیش از اندازه گرون تموم شد و مجبور شدیم تا خونه پیاده برگردیم. وقتی رسیدم خونه یادم افتاد که برق نداریم و مجبور شدم چند تا شمع روشن کنم ...

m@some
15th February 2014, 01:13 PM
گاهي دلم ميخواهد

وقتي بغض ميكنم

خدااز آسمان به زمين بيايد

اشك هايم را پاك كند

دستم را بگيرد و بگويد:اينجا آدما اذيتت ميكنن؟؟؟

بيا بريم.....

- - - به روز رسانی شده - - -

m@some
15th February 2014, 01:14 PM
ده...

عدد كوچكي ست...

اما...

چقدر بزرگ ميشود وقتي...

ده سال بعد به هم ميرسيم...

كه ديگر نه تو آرزوي مني...

و نه من روياي تو...

زهرا قربانی
15th February 2014, 01:21 PM
قاصدک!
هان، چه خبر آوردي؟
از کجا، وز که خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، امّا، امّا
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي.
انتظار خبري نيست مرا
نه زياري نه ز ديّاري ، باري،
برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
مهدی اخوان ثالث

http://vsci.comxa.com/up/ef99bfe02f6d.jpg

بانوی خیال
15th February 2014, 03:14 PM
خداوند وعده نکرده است شادی بدون غم و آسایش بی رنج را ...
او وعده کرده است که هر روز نیرو می بخشد و با هر سختی ، آسانی آورد
و از آسمان یاری فرستد ، با شفقتی بی دریغ و عشقی بی کران ...

بانوی خیال
15th February 2014, 03:18 PM
گــــریه که میکـنی "زیبـــــــــاتــــــر" میشــــــــوی...
امـــا تو بخنــد...
من بــه همیـــن زیبــــــــا که "تـــــــر" نیست قنـــــــــاعت دارم...

بانوی خیال
15th February 2014, 03:21 PM
“دل”

اشتباهی ترین اتفاق دنیاست

بسته میشود آنجا که نباید…

کنده میشود ازجایی که نباید…

masoume.a.92
15th February 2014, 07:12 PM
http://static3.wikia.nocookie.net/__cb20130430222043/creepypasta/images/9/92/Love2.jpg

سیب هنوز هم شیرین است
هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوا می فروشد...
شیطان بهانه بود...

Capitan Totti
15th February 2014, 07:27 PM
بی صدا رفت...
رد پایش گم شد...

maryam kia
16th February 2014, 12:53 AM
http://www.mahak-charity.org/main/templates/mahak/images/header.jpg

mozhgan.s
16th February 2014, 12:21 PM
عشق
کودتايي ست
در کيمياي تن
و شورشي ست شجاع
بر نظم اشياء
و شوق تو
عادت خطرناکي ست
که نمي دانم چگونه از دست آن
نجات پيدا کنم
و عشق تو
گناه بزرگي ست
که آرزو مي کنم
هيچ گاه " بخشيده " نشود.

mozhgan.s
16th February 2014, 12:24 PM
تو نهایت آرامش منی..دستانت تجسم عشق و نوازش اند…
نگاهم که میکنی
لبخند که میزنی

از سقف سرد شب ،
روشنی می چکد..آری
تو نهایت آرامش منی..

http://cdn.majazi4.ir/javani1/uploads/EhsasAks/17.jpg

mozhgan.s
16th February 2014, 12:25 PM
اگر يک نفر
هر آنچه که
از درونش برمي آيد را بنويسد
بي شک از درون او
کسي رفته است

http://www.lenzor.com/public/public/user_data/original_photo/46/45701-dadc10019c8bf7ff3f66af1e07b6ac89-org.jpg

mozhgan.s
16th February 2014, 12:26 PM
و تو هم روزي پير مي شوي
اما من
پيرتر از اين نخواهم شد
در لحظه اي از عمرم متوقف شدم
منتظرم بيايي
و از برابر من بگذري
زيبا ، پير شده
آراسته به نوري
که از تاريکي من دريغ کرده اي

http://hoviatema.ir/content/upload/0c173455-a80e-45ef-a5b3-1e620f77ae8b.jpg

mozhgan.s
16th February 2014, 12:31 PM
عشق را بی خیال
دوست دارم
لابه لای موهای مشکی ات


بمیرم...

mozhgan.s
16th February 2014, 12:33 PM
در ايـن ديـرگـاه
در ايـن شـب زمستانیاز کلمـات تـو سـرشـارم
ايـن کلمـات
چون زمـان
چون قلب میتپند
چون چشـم ، عريـان
چون دسـت ، سنگيـن
و چون ستـارگـان
درخـشـان

کلمـات تـو بـه مـن رسيـد
آنهـا از دل و انـديشـه و تـن تـوسـت
کلمـات تـو ، تـو را بـه مـن آورد
آنها ، پدر
آنها ، همسر
آنها ، رفيـقنـد
آنها ، محـروم
تـلـخ
شـاد
امـيـدوار و قهـرمـانـنـد
اصلا
کلمـات تـو ، انـسـانـنـد
عاشقانه میپرستمشان

mozhgan.s
16th February 2014, 12:34 PM
يک زن
اگر بخواهد
حتي مي تواند با صدايش
تو را در آغوش بگيرد

mozhgan.s
16th February 2014, 12:36 PM
از همان آغاز
راه ما کمي از هم جدا بود
تو مثل يک شاعر
عاشق بودي
و من مثل يک عاشق
شعر مي سرودم
هر دو گم شديم
من در پايان يک رويا
تو در يک شعر بي پايان

mozhgan.s
16th February 2014, 12:37 PM
در زندان کوچک تو
سردي ديوارها
به چشمانت
رنگ آسماني مي بخشد

ديري است که عشقي از تو
در من نماندهدر زندان کوچک تو
ما شبيه پروانه ها هستيم
و براي گريز از يکديگر
به شيشه هاي پنجره کوبيده مي شويم

من براي نجات خويش
گلهاي اتاقت را
آب مي دهم
عطر آن ها
سردي لب هاي تو را دارد

http://www.8pic.ir/images/56251198092058852869.jpg

"VICTOR"
16th February 2014, 12:48 PM
پرنده ای در قفس محبوس

به تنګ ماهی خیره

بال بال میزد از عطش

فریاد می زد و ماهی نمی شنید

آی ماهی

سقف توشکسته

تا دیر نشده پرواز کن رفیق

.
.
.

setayesh shb
16th February 2014, 06:06 PM
http://janfaza88.persiangig.com/image/13/1779186_569759233113841_1878576087_n.jpg
گاهــــــی فرار می کـــنم

از فــــکر کردن به تـــــــو...

مثل رد کردن آهنـــــگی که

خیلی دوســـ♥ـــتش دارم...

setayesh shb
16th February 2014, 06:07 PM
http://janfaza88.persiangig.com/image/13/1901418_216129878587811_1114340479_n.jpg
باشـــــــــــــــــد...

تــــ♥ــــو مـرا نادیده بگیر...

موندنی راهش رو پیدا می کنه...

رفــــــــتنی بــــــــــــــــــــــــ هونش رو...

setayesh shb
16th February 2014, 06:08 PM
http://janfaza88.persiangig.com/image/12/1888595_572443949512036_1310083790_n%20%281%29.jpg


آدم بــــــــــــرفی هــــــــــــم که باشـــی...


دلت می خواهد یک نفر باشد تا گرمت کند...


مهم نیست آب شدن...



نیســــــــــــت شـدن...

مـهم آرامــــش است حتی برای چند لحظه...

setayesh shb
16th February 2014, 06:09 PM
http://janfaza88.persiangig.com/image/12/11592_570324126390685_131253315_n.jpg

هیچ وقت دل اونایی که

گریه شون بی صدات رو نشکنید

چــــــــــــــــــــــــ ون ایــــــن آدم هــــــا...



هـــیچکس رو ندارن که اشــــــکاشون رو پاک کنه...

solinaz
16th February 2014, 09:19 PM
http://ucsa.comxa.com/up/acf9f743b083.png

Capitan Totti
17th February 2014, 12:28 AM
هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم.

Capitan Totti
17th February 2014, 12:47 AM
خدایا فاش گویم فتنه ار توست:((
ولی از ترس نتوانم چخیدن:((

Capitan Totti
17th February 2014, 12:53 AM
ای بینوا که فقر تو تنها گناه تست
در گوشه ای بمیر که این راه راه تست

Capitan Totti
17th February 2014, 12:54 AM
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم

Capitan Totti
17th February 2014, 12:55 AM
در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی
كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

Capitan Totti
17th February 2014, 01:02 AM
ا (http://jomalatziba.ir/)ی دل تنگ، ناله سر کن
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن
ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن، ای یار دلنشین

Capitan Totti
17th February 2014, 01:03 AM
اگر كه گل رود از باغ باغبانان چه كند ؟
چو بي بهار شود با غم خزان چه كند ؟
كسي كه مهر گل از دل نميتواند كند
به باغ خشك در ايام مهرگان چه كند

معمار حانیه
17th February 2014, 01:07 AM
آهاى ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻨﮕﻪ . . .♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﻭﻟﯽ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ...♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﺘﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻨﯽ ...♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﯼ ﯾﺎﺩ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﻔﺘﯽ ...♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺎﯼ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ ﻣﯿﮕﯽ : ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ...♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ....♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﯼ ...♥
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ ...
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﻪ ﺭﯾﺨﺘﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻦ ...
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻮ .... ♥♥♥♥

Capitan Totti
17th February 2014, 01:11 AM
ای ناله ی بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ی ناپدید از من چه خواهی

maryam kia
17th February 2014, 01:11 AM
گاهـــی ...

نمیشـــــــه دســت از

دوســـــت داشتن یکــی برداشــت

حــــــــــــــــــــــتی وقتــــی ازش دلخــــــوری ...

Capitan Totti
17th February 2014, 01:13 AM
دارد شکایت ای گل
دل بی نهایت از تو
اما به لب نیارم
هر گز شکایت از تو

Capitan Totti
17th February 2014, 01:19 AM
هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم،
سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم.

Capitan Totti
17th February 2014, 01:22 AM
بیمار خنده های توام
بیشتر بخند... بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ،
گرم تر بتاب ، گرم تر بتااااب

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد