دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33

موضوع: داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #26
    همكار تالار اخبار
    نوشته ها
    2,603
    ارسال تشکر
    11,278
    دریافت تشکر: 11,277
    قدرت امتیاز دهی
    9187
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamadshumakher نمایش پست ها
    قطره چکان عشق 1

    ظهر شده بود و هوا حسابی گرم بود,دیگه حوصله ام سر رفته بود بس که منتظر تاکسی بودم.با خود میگفتم عجب اشتباهی کردم که با ماشین خودم نیامدم,ولی خب نمیخوام به عنوان یک بچه پولدار انگشت نما بشم ولی خب اینجور هم سخت هست باید یک ماشین ارزانتر تهیه کنم و اینجوری علاف نشم.یک بنی بشری هم رد نمیشه ....همین جور با خودم در حال غر غر کردن بودم که دیدم 2تا دختر با لباس های مارک و پر زرق و برق دارن میان این طرف خیابون.درست پشت سر اونها یک دختر ساده پوش با چهره ای جذاب اومد و هر 3 در چند متری من ایستادند و منتظر تاکسی بودند...
    اون 2تا دختر با هم بلند بلند حرف میزدند و میخندیدند و به نظرم یه حرفایی هم میزدند برای تمسخر اون دختر تنها.ولی اون اهمیت نمیداد دقایقی بعد یه تاکسی اومد تا ترمز زد یکی ازون 2تا مثل پلنگ پرید جلوم نزاشت از راننده تاکسی بپرسم اصلا مسیری که من میخوام میره یا نه... دختره گفت اقا دربست میریم و راننده هم دید من و یک دختر دیگه موندیم , ازون 2تا اجازه گرفت که ما هم سوار شیم تا سر میدون حداقل مارو برسونه اما اون 2تا گفتند نه دربست گرفتیم پولشو میدیم منم حرصم در اومد گرما داشت اذیتم میکرد از طرفی هم دلم میخواست روی اون 2تا رو کم کنم گفتم اقا ما دربست میریم و ماشین رو هم برای چند ساعت در اختیار میخوایم پول خوبی هم میدم...فقط نمیدوم چرا گفتم ما؟؟؟ اون دختر تنها هم همینجوری هاج و واج داشت منو نگاه میکرد...راننده هم از پیشنهاد من خوشحال شد و خنده اش هم گرفته بود و رو به اون 2تا دختر کرد و گفت خانما لطفا پیاده شید دربست نمیرم.اون 2تا هم با قیافه های در حد انفجار پیاده شدند و من و اون دختر تنها نشستیم تو تاکسی.راننده که ادم شوخی بود از ما سوال کرد حالا این خانما رو تا سر میدون نرسونیم؟؟؟ منم گفتم نه.این خانما پولدارن الان با یه تاکسی دیگه دربست میرن دم درب خونشون اینو گفتمو راننده خنده کنان حرکت کرد....
    یکم که جلوتر رفتیم اون دختر گفت اقا من مزاحمتون نمیشم شما دربست گرفتید من سر میدون پیاده میشم
    منم گفتم نه خانم مراحمید من فقط میخواستم روی اونهارو کم کنم البته دربست گرفتم ولی اول شما رو تو مقصدتون پیاده میکنیم بعد من و اقای راننده واسه خودمون یواش یواش میریم سمت مقصد من که دیگه ازگرما حال پیاده روی ندارم...


    (امشب یکم فکرم مشغول بود واسه اینکه حواسم کمی پرت بشه و اروم بشم با خودم گفتم یه چیزی بنویسم.ببخشید دیگه در همین حد بلدیم.اگر دوست داشتید بقیشو مینویسم)

    یعنی نمیگفتی هم معلوم بود ذهنت بدجوررررر شلوغ پلوغه؛ چه خبرااااااا

    مضمون نوشتت طنز بود؛ اجتماعی بود؛ الان خواستی مرفهین بی درد رو خوب جلوه بدی؛ چی بود !!
    در حدی نیستم که بخوام اشکالات رو بگم ولی دیگه خودت خواستی

    جمله بندی هات مشکل داره؛ پاراگراف اول رو دوباره بخون؛ با خود میگفتم!!! ولی خب؛ ولی اینجوری!!!!!!
    نوشتت نصفه رسمی نصفه عامیانه نصفه کوچه بازاری هست؛ مثل پلنگگگگگگگگ
    حالا چرا با آقای راننده یواش یواش برین سمت مقصد؛ اونم تو گرما

    وقت کردی کل متن رو یه ویرایش کن!

    موضوعش تا حد زیادی تکراریه؛ یعنی عشق و عاشقی؛ راحت میتونی بفهمی آخرسر قراره این دختر و پسر به هم برسن؛ جناییش کن؛ هیجان بگیره

    در کل روش کار کن؛ نیاز به تغییر داره؛ البته از نظر من!!


  2. 7 کاربر از پست مفید saamaaneh سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوتا داستان خیلی کوتاه که باید حتما باید بخوانید
    توسط ثمین20 در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th June 2013, 12:16 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th August 2011, 11:16 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 04:46 PM
  4. داستان های کوتاه کوتاه !!!
    توسط امير آشنا در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 8th February 2010, 02:37 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 8th February 2009, 10:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •