دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #19
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    مهندسی برق-الکترونیک
    نوشته ها
    1,622
    ارسال تشکر
    6,930
    دریافت تشکر: 5,062
    قدرت امتیاز دهی
    7459
    Array

    پیش فرض پاسخ : داستان های کوتاه از محمد(mamadshumakher)

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamadshumakher نمایش پست ها
    سلام دوستان همونطور که در تاپیک ابتدایی گفتم بعد از خوندن داستانم ننویسید خندیدیم بدمون اومد حالمون گرفته شد و ...

    فقط مثل دیگر دوستان نظرات نقدانتون رو ارائه بدید.

    این یکی داستان دیگه نمیدونم از کجا خورد تو سرم اما احساس میکنم خیلی معنی دارهوهرچی سعی میکنم نمیتونم بفهمم از چه جریانی میتونیم نشات بگیریم واسه این داستان

    4نفر دور هم نشسته بودند داشتند از حماقت های خودشون میگفتن و به چشم ارزش بهشون نگاه میکردند.بحثشون سر این بود که کئومشون بیشترین سرعت رو رفتند.3نفرشون لبخندی زدنو یکیشون اول از همه گفت 185 نفر دوم گفت خیلی خوبه با اون ماشین داغونت 185 تا رفتی.من با ماکسیمایی که پارسال داشتم 240 تا رفتم تو اتوبان خلوت بود منم تا تونستم گاز دادم.نفر سوم گفت من یه بی ام و داشتم هیچوقت تو اتوبان زیر 200تا باهاش نرفتم.بعد دیدن نفر چهارم ساکته.بهش گفتند چرا ساکتی؟نمیگی چندتا رفتی؟گفت 110تا....ناگهان اون 3 نفر پوزخندی زدند و مسخرش کردند گفتند مارو باش با کی رفتیم 13 بدر اما اون پسر سرشو بالاتر اورد و گفت 110تا تو یه کوچه ی باریک 2 طرفه رفتم که در این لحظه دیگه اون 3 نفر چیزی نگفتند




    (دوستان ببخشید اگه وقتتون گرفته شد فقط به نظرتون مفهوم این داستان چیه؟درسته؟داریم همچین مصداقی رو؟)

    سلام
    تبریک میگم به خاطر جراتی که دارین و مینویسین، به نظر من نوشتن خیلی جرات میخواد جدا از استعداد.
    ببخشید یک سوال در مورد داستان....من دقیقا نفهمیدم چی شد!!
    یعنی شخصیت چهارمو نمیتونم بشناسم ...این شخصیت یه فردیه که به زبون عامیانه به دست فرمونش نمینازه ( به خاطر نوع برخوردش، البته اونجوری که من فهمیدم،) یا یه فردی که حماقتش بالاست( به خاطر رانندگیش)؟

    و همه ی ما خاطره ایم.....


  2. 2 کاربر از پست مفید چکامه91 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوتا داستان خیلی کوتاه که باید حتما باید بخوانید
    توسط ثمین20 در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th June 2013, 11:16 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th August 2011, 10:16 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:46 PM
  4. داستان های کوتاه کوتاه !!!
    توسط امير آشنا در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 8th February 2010, 01:37 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 8th February 2009, 09:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •