عاغا من اعتراف میکنم دیروز که مراسم داشتیم . دیدم عروس کوچیکه ( لای پر قو بزرگ شده )هیچی کار نمیکنه و فوق تنبله
وقتی زن داییم اومد . بهش گفتم واااااای تو چقد عروس خوبی هستی بعدا من تورو الگو خودم قرار میدم . تو خیلی کار میکنی
عروس کوچیکه از اون لحظه تا عصر یه نفس کار کرد و من از شدت علافی تو خونه دور میدادمو با مهمونا حرف میزدم
![]()







و با مهمونا حرف میزدم .gif)
.gif)
پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)