دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 6 از 19 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 186

موضوع: اعترافاتی از جنس واقعیت

  1. #51
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume.a.92 نمایش پست ها
    موافقم
    مثلا یک سفره پاک کن برقی طرز کارشم مثل ماشین چمن زنی!
    ولی سهیلا جون
    تا بخواد به تولید انبوه برسه دست مارو نمیگیره!


    سلام


    از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست

    نه دیگه این مورد حیاتیه و نیاز به همت همگانی داره ایده و ایده پردازی از دوستان مخترعمون برای رسوندن به مرحله تولید نیاز به کمک همگانی هست تا مشکلمون زودتر حل بشه پس نیاز هست یک جهاد عمومی انجام بدیم

  2. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  3. #52
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط yas-90 نمایش پست ها
    فقط هر چند دقیقه یکبار میگم بذارید الان خودم میام ولی خوب تاخیر میکنم که خودشون انجام بدن


  4. 3 کاربر از پست مفید M@hdi42 سپاس کرده اند .


  5. #53
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط 171717 نمایش پست ها
    نه دیګه نشد ، هیجان زندګی و مهمونی به همین سفره پاک کردنشه !!!

    فقط اګه یه آدم بیکار و مسن باشه با این موضوع مشکل نداره ، در نتیجه هر وقت مهمون دعوت می کنید یه آدم مسن هم بابت این موضوع دعوت کنید ، ترجیحاً خانمم باشه

    سلام

    آخه معمولا به بزرگترها که شامل افراد مسن ویا خانم هایی که بچه نوزاد دارن توفیق مرخصی نصیب میشه و از هفت دولت آزادن
    فکر میکنم این راهکار جواب نمیده....
    به یک خانم سن بالا که نمیشه با کمر درد و سن و سالش بگیم سفره دست شما رو میبوسه بعد جوونا وایسن و نگاهشون کنند

  6. 6 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  7. #54
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume.a.92 نمایش پست ها
    یک اعتراف دیگه بکنم!
    من از تعارف کردن چای و میوه خیلی بدم میاد!
    فقط اگه مهمونی خییییییییییلی رودربایستی دار باشه این کارو میکنم
    در بقیه موارد میپیچونم
    گاهی خودمو مشغول میکنم که بیفته به یکی دیگه!
    گاهی هم که کاری نیستو میوفته به خودم با مامان جان یا بابا حان یا یکی دیگه یک نگاه مظلومانه و پراز بدبختی و سرشار از خواهش میکنم.
    طرف زحمتشو میکشه!
    اینطوری!




    سلام


    معصومه جون این چهره جیگر آدمو خون میکنه از همین راهکار برای فرار کردن استفاده کنی خوب جواب میده

  8. 5 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  9. #55
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23074
    Array

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط Almas Parsi نمایش پست ها
    سلام

    آخه معمولا به بزرگترها که شامل افراد مسن ویا خانم هایی که بچه نوزاد دارن توفیق مرخصی نصیب میشه و از هفت دولت آزادن
    فکر میکنم این راهکار جواب نمیده....
    به یک خانم سن بالا که نمیشه با کمر درد و سن و سالش بگیم سفره دست شما رو میبوسه بعد جوونا وایسن و نگاهشون کنند

    سلام

    نیازی نیست که ما بگیم ، خودشون همچین از خود گذشتگی می کنن ، بدون هیچ دغدغه ای ، میگن دخترم همون دستمال سفره رو بده ، بعد ما هم با کلی رو میگیم ، چشم ، شما زحمت نکشید و یکم زبون میریزیم و دستمال رو هم همزمان میدیم بهشون ، اینگونه مشکل حل میشه

  10. 5 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  11. #56
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط رضوس نمایش پست ها
    چه سعادتی
    خدا قسمت دختر خانم ها کنه

    سلام

    سعادتیست بسی جاودان

    این تجربه ها هم برای پسرای گلمون و هم برای دخترای نازنینمون لازم و ضروریه خدا قسمت همه بکنه انشالله ..

  12. 4 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  13. #57
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط yas-90 نمایش پست ها
    سلام

    این تاپیک منو یاد این کلیساها هست که وقتی کسی میخواد توبه کنه میره اونجا اعتراف میکنه، میندازه

    من بچه که بودم اصولا خیلی حرفه ای ظرفا رو میشکستم....کلا آدم بی دقتی بودم الان خیلی خیلی بهتر شدم....بعد برای اینکه کسی متوجه نشه اونا رو تو سطل زباله زیر بقیه زباله ها میذاشتم تا کسی نبینه

    یه بار مچ من گرفته شد و دیگه میدونستن وقتی از ظرفا کم میشه یعنی من شکوندم و قایم کردم...هر چند من همیشه به کارم به همین نحو ادامه میدادم و از رو نرفتم که نرفتم

    درمورد سفره پاک کردن هم ......ما همیشه خودمون پاک میکنیم چون اگر کسی پاک کنه مامانم بعد خودش باید پاکش کنه.....انگار قبلا داده بود کسی پاک کرده بود سفره رو اما خوب پاک نکرد بعد از مدتی که مامانم سفره رو پهن میکنه مواد لای اون کپک زده بودن واسه همین همیشه بعد از پاک کردن بقیه خودش هم پاکش میکرد......الان دیگه میدونه کی سفره خوب پاک میکنه چه کسی نه ولی در کل من بیچاره همیشه مجبورم سفره رو پاک کنم البته خیلی وقتا هم خودم رو سرگرم میکنم تو آشپزخونه با جمع کردن وسایل که مجبور نشم پاک کنم فقط هر چند دقیقه یکبار میگم بذارید الان خودم میام ولی خوب تاخیر میکنم که خودشون انجام بدن

    خدا رو شکر فامیل هم اینجا نداریم فردا بخواد لو بده

    سلام یاسی عزیزم
    ممنونم از حضورتون در تاپیک
    علت انتخاب کلمه اعتراف هم همین بود چون احساس کردم بیان برخی کارها و به زبون آوردنشون احساس آرامشی رو به آدم میده و باعث احساس سبکی میشه....
    ممنونم از اعترافات زیباتون...
    اعترافتون منو یاد مشکل خودم انداخت یادمه زمانی که حدودا در سن تینیجری بودم و اصلا خوشم نمیومد بهم کار بگن
    دقیقا در لحظه هایی ظروفی میشکستن که خیلی بی موقع بود ..
    من گاهی این مشکل رو با لیوان های بلند داشتم یا موقع شستن اینقدر نازک بودن که یه تیکه اون میموند لای اسکاچ و میشکست یا بر اثر برخورد با هم میشکست یا چون از مایع ظرفشویی فراوون استفاده میکردم از دستم سر میخورد و خلاصه...
    البته الان که به کارهام فکر میکنم فقط دلیل این کار رو در عجله کردن هام میبینم دوست داشتم زودتر کارم تموم بشه و سرو ته قضیه رو یه جوری هم بیارم
    و من هم چون این موارد رو به قول معروف یواشکی ردشون میکردم یک خط در میون به مادرم میگفتم و معمولا اگر صدای شکستن رو میشنیدن میگفتن چی شد ؟؟مراقب باش دستت رو آسیب نزنی

    ولی هر از چند گاهی که مادرم برای سرکشی به کابینت لیوانها سر میزد با یه سرشماری سریع تیراژ دسته گلهامو میتونستند تشخیص بدن من لو میرفتم
    ولی خب از رو که نمیرفتم مامان میگفت چرا لیوانا یکی بود یکی نبود شده ؟؟
    میگفتم بس که چایی هاتون خوش طعم و دلچسبه چای با لیوانش نوش جون میشه و از ترس اینکه باز خواست نشم یک سری شوخی و شیطنت تحویلشون میدام و وقتی خیالم راحت میشد که قضیه حل شد و لبخند مامان رو میدیدم ....روز از نو و روزی از نو بود

  14. 7 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  15. #58
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    اقتصاد
    نوشته ها
    8,281
    ارسال تشکر
    21,844
    دریافت تشکر: 45,916
    قدرت امتیاز دهی
    82824
    Array
    Almas Parsi's: جدید94

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    نقل قول نوشته اصلی توسط masoume.a.92 نمایش پست ها
    ئه؟
    سهیلا جون پس چرا واسه من جوابگوئه؟

    سلام

    معصومه جان فعلا شرایط اینطوریه فردا رو هیچکس خبر نداره ....
    به نظر من دنبال یه راهکار دیگه هم باشید و تو آب نمک داشته باشید برای روز مبادا به درد میخوره چنانچه در این مورد دستتون رو شد از اون ترفند استفاده کنید

  16. 6 کاربر از پست مفید Almas Parsi سپاس کرده اند .


  17. #59
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31773
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    آهان راستی
    قضیه طریقه شکسته شدن اون ظرف قشنگو یادم رفت بگم.
    من خیر سرم جو گیر شدم کیک درست کردم
    بعد که پخت هرکار کردم از غالب جدا نمیشد....
    چپش کردم تو اون بشقاب چینی قشنگ و بزرگ که جدا شه از قالب
    بعد دیدم جدا نمیشه ازش
    دو طرف قالبو گرفتم به صورت سر و ته میزدم تو بشقاب که کیکه بیفته!
    بعد یهو دیدم بشقابه خورد و خاک شیر شد!
    جالبه آخرشم کیکه جدا نشد!

  18. 9 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


  19. #60
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مامایی
    نوشته ها
    3,947
    ارسال تشکر
    36,060
    دریافت تشکر: 18,520
    قدرت امتیاز دهی
    28278
    Array
    yas-90's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت

    یه چیز دیگه هم یادم اومد....وقتی کسی نون میخرید هر دفعه یک نفر باید مسئول میشد که کمی خنک شدن اونا رو تو ظرف مخصوص نون یا کلا جانونی بذاره....از بس ما از زیر کار در میرفتیم مامانم مجبور بود اینکار رو کنه چون از تنبل بازی اصلا خوشش نمیومد
    از قضا یه روز نوبت من بود و نون ها هم زیاد بودن و من هر کاری میکردم تو جانونی جا نمیشدن گفتم چه کنم و چه نکنم ...هر چی فشار دادم فایده نداشت....منم طی یک عملیات انتحاری سَر ِ جانونی رو گذاشتم و نشستم روش آخ آخ چشتون روز بد نبینه که شکست.....منم زودی همه چیز رو جمع کردم و در رفتم....دیدم یه چند ساعت بعد مامانم متوجه شد گفت کار کی بوده از قضا هم چون نوبیت من بود نونا رو بردارم اول از همه از من پرسید.....منم خودمو زدم به اون راه که چه میدونم شما هم تا یه چیزی میشه و یه چیزی میشکنه اول از همه میاید سر وقت من و مگه فقط من تو این خونه م و مگه فقط من نون و آب میخورم و به دخترت بگو به پسرت بگو هر چی هم خواهر و برادرم میگفتن بابا ما نبودیم و به من میگفتن نوبت تو بود و ما اصلا سراغش نرفتیم مگه من کوتاه مومدم همچین اخم کرده بودم و خودمو دلخور نشون میدادم که دیگه باورشون شده بود تقصیر من نبود....کلا دست پیش گرفتم که پس نیفتم....جالب اینجاست که واقعا باور کرده بودن تقصیر من نبود و فکر میکردن یکی از خودشون بوده و از ترس لو رفتن به همدیگه نمیگفتن

    آقا جونم براتون بگه که گذشت و گذشت یه دوسال بعد سر سفره داشتیم عصرونه میخوردیم مامانم داشت نون ها رو جمع میکرد من خودم رو لو دادم....مامانم گفت من گفتم خودت بودی کاری کردی آدم به غلط کردن میفتاد ولی خب خداروشکر شد یه خاطره

    کلا همه میدونستن وقتی یه اتفاقی میفته و من مقصرم برای فهمیدنش فقط باید صبر کنن خودم اعتراف کنم و ِالا به این راحتی کسی متوجه نمیشه
    طلب كردم ز دانائي يكي پند .......مرا فرمود: با نادان نپيوند

  20. 11 کاربر از پست مفید yas-90 سپاس کرده اند .


صفحه 6 از 19 نخستنخست 12345678910111213141516 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خبر: آخرین وضعیت وام در موسسات اعتباری
    توسط Almas Parsi در انجمن اقتصاد مالی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 4th January 2014, 09:16 PM
  2. خبر: درمان معتادان با فناوری واقعیت مجازی!
    توسط نارون1 در انجمن اخبار روانشناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd May 2013, 02:22 PM
  3. بحث: به این وضعیت اعتراض کنیم یا نه؟
    توسط عرفان سلیم زاده در انجمن ایده های نخبگان ایرانی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 11th February 2013, 01:37 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th August 2012, 09:00 AM
  5. واگذاری سیم کارت های اعتباری با وضعیت مطلوب فاصله دارد
    توسط SOURCE MOBILE در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th November 2008, 04:25 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •