این قسمت رو نمی فهمم ! قضیه ی این درده چی بود ؟! و به آیه ای که گفتین چه ربطی داشت ؟!چند بار خواستم مطلب زیر را بنويسم بعد پشيمان شدم تا طبق گفتۀ یکی از دوستان عزیز نخبه مرید ومریدبازی راه نیفتد اما درنهایت بنا به دو دلیل نوشتم یکی اینکه در این سایت کسی بنده را به اسم حقیقی نمی شناسد و انشاالله نخواهد شناخت و دوم اینکه در جامعه کسی مرا به اسم عبدالله حسینی نمیشناسد و انشاالله نخواهد شناخت عبدالله حسینی که در این سایت فعالیت دارد یه اسمی است که همه میتوانند باشند یعنی70-75 میلیون نفر میتوانند باشند و هیچ کس چنین فردی را نمی شناسد شاید یکی از اطرافیانمان باشد.پس نوشتم.{الان که صبح شده }در نصف شب درد شدیدی گرفتم بیدار شدم زار میزدم یهو این فکر به خاطرم رسید که اگر بمیرم از این عذاب و درد خلاص میشوم اما در قرآن آمده که در جهنم نه مرگی است که از عذاب راحت بشوند وباز می فرماید نه شفاعت کننده ای برایشان است اما اینجا کسانی بودند که دستم را بگیرند. نهایتش این درد منو میکشه و راحت میشم اما گه بمیرم و عذابی که نتیجۀ اعمالم است مرا احاطه کند اونوقت دیگر مرگی نیست که نجاتم بدهد اونوقت چیکارخواهم کرد همین فکر زار و ناله ام را تبدیل به گریه کرد و درد خود را فراموش کردم و خانواده از آه وگریه ام بیدار شدند. حال دوستان «فأین تذهبون» طبق گفتۀ قرآن به کجا می رویم؟
بعضی از دوستان که این مطالب را میخوانند فکر میکنند که هدف این است که به سر و کله خود بزنیم و زندگی را فراموش کنیم اما نه، هدف این است که مسیر زندگی را عوض کنیم و بیشتر به فکر زندگی باشیم وکمتر به کارهای بیهوده بپردازیم.![]()
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)