ادامه دادن این موضوع در اینجا شاید متناسب این تایپیک نباشد.
اما شواهد دینی نشان می دهد که این اجازه به همه انسان ها داده شده است چه کسانی که مسلمان هستند چه کسانی که نیستند.
نظر شیعه در مورد اصول دین این است که انسان باید اصول دین را با عقل قبول کند تا بعد به فروع دین برسد.
یعنی پایه اعتقادی دین با عقل است.
همین الان هر مسلمانی این حق را دارد و می تواند بلکه وظیفه اوست که در دین اسلام و هر دین دیگری تحقیق کند و مبانی آن را عقلا بررسی کند و ببیند آیا قابل قبول هست یا نه؟
اینکه اقتضای جامعه اسلامی این است که در راستای ترویج دین حرکت کند و جامعه را به سمت اسلام هدایت کند اقتضای دور از عقلی نیست چون هر جامعه ای با هر مسلکی همین کار را می کند و این کار کاملا عقلانی است
اما این مطلب اصل اینکه اسلام اجازه ی تفکر و تعقل و بررسی در دین را نداده و انتخاب را آزاد نگذاشته نفی نمی کند.
حرف بنده این نبود که عقل دیگران را بر عقل خود ترجیح دهیم و عقل خود را کنار بگذاریم.
حرفم اینست که تفسیر مسئله ای ساده نیست. آیا بنده می توانم الان به اندازه یک پزشک متخصص و جراح قلب در این رشته اظهار نظر کنم؟
شاید به اندازه تجربه و مطالعه ای که داشته ام بتوانم اما مسلما به اندازه کسی که عمرش را در این راه گذاشته صاحب نظر نخواهم بود.
در مسئله تفسیر هم این حکم جاری است. لذا است که ائمه ما را از تفسیر به رای بر حذر دانسته اند.
همان اصول و منطقی که شما می گویید چیزی نیست که با کمی تامل به همه آنها دست پیدا کرد!
تفسیر قرآن اشراف کامل به مباحث روایی، رجال شناسی حدیث، شان نزول آیات، استدلال های دین و اشراف کامل به دقائق زبان عربی و ادبیات آن و آیات محکمه و غیر محکمه قرآن و قوانین جرح و تعدیل روایات و ...... دارد که آنرا خاص می کند.
بله آنچه که شما می گویید معنایش تفسیر نیست. بلکه آن ظاهر قرآن است که برای همه حجت است و هر کس به اندازه خودش از ظاهر قرآن بفهمد برای خودش! حجت است. آن هم طبق همان اندازه از اصول و منطقی که به آن اشاره کردید.
و این حجیت ظاهر قران کاملا با بحث تخصصی تفسیر فرق دارد.
از همه اینها گذشته مذهب شیعه اعتقاد به معصوم بودن ائمه دارد که معنایش اینست که ائمه در فهم و درکشان هیچ اشتباهی ندارند! و می توان اعمال، احادیث و تاییدات ائمه را مبنای استدلال ها و اعمال خود قرار داد.
منطق، یعنی مباحث عقلی صرفحرف من در درجه اول استفاده از منطق است
گفتم برای استدلالهایی که پایه منطقی داشته باشند،به جای احادیث ،از آیات قرآن استفاده شود
اینکه برای هر روایت و حدیثی نقد کنیم ،وقت را به فنا می دهیم
و در مباحث استدلالی عقلی صرف جای امور نقلی نیست! (مثل قرآن و روایات که امور نقلی هستند.)
در هر صورت اگر مبانی مشترک برای ادامه بحث یافت نشود، ادامه دادن بحث بدون نتیجه و موجب اتلاف وقت خود و دیگران است.




	

                    
                    
                    
                        
  پاسخ با نقل قول
			

علاقه مندی ها (Bookmarks)