تمرین کاربردی:
جک نلسون به عنوان عضو جدیدی از هیئت مدیره یک بانک محلی در دفتر بانک به همه کارکنان معرفی شد.به هنگام معرفی او به خانم جانسون او نسبت به دستگاهی که این خانم با آن کار میکرد کنجکاو شد و از افراد مشغول در آن دفتر از نوع کار دستگاه پرسش نمود.خانم جانسون جواب داد که در واقع نام این دستگاه را نمی داند و نمی داند چه کارهایی را انجام می دهد.او در توضیح گفت که تنها دو ماه است در این دفتر کار می کند،ولی فقط شیوه شیوه کارکردن با این دستگاه را می داند. به گفته سرپرست وی او کارمندی بسیار عالی است.
در یکی از دفاتر شعبه ،سرپرست آن واحد به صورت محرمانه به نلسون گفت که " یک جای کار عیب دارد" ولی او نمیداند که عیب در کجاست.
وی توضیح داد که نرخ جا به جایی کارکنان بسیار بالاست و هنوز کارگر یا کارمند به خوبی توجیه نشده است که استعفا می دهد و کس دیگری به جای او گمارده می شود. او توضیح داد که درمورد شیوه برخورد با مشتریان و متقاضیان وام فرصت زیادی ندارد که با کارکنان جدید کار کند،زیرا آنها به سرعت جایگزین می شوند.
تمام روسای دوایر وشعبه ها بدون تماس مستقیم با دفتر مرکزی یا شعبه های دیگرکارکنان خود را استخدام میکردند.هنگامی که پستی خالی میشد،سرپرست واحد میکوشید فردی مناسب و واجد شرایط بیابد تاجایگزین کسی شود که به تازگی آن پست را ترک کرده بود.آقای نلسون پس از مراجعه به 22 شعبه بانک و رویارویی با مساله های مشابه در این اندیشه بود که دفتر مرکزی چه باید بکند و چه اقداماتی باید به عمل آید ؟
سیستم بانکداری خوب کار کرده بود و به عنوان سازمانی که خوب اداره می شد مورد توجه بود،زیرا ظزف هشت سال گذشته تعداد کارکنان از 27 نفر به 191نفر رسیده بود.هر چه او درباره این موضوع بیشتر فکر میکرد گیج تر می شد.او نتوانست انگشت خود را روی مساله خاصی بگذارد و نمیدانست آیا تحقیق خود را به رئیس بانک گزارش نماید یا خیر؟
دوستان با توجه به عنوان فصل و محتوای آن راه حل ارائه بدید،جواب این مساله دو بخشه،بخش اول خیلی راحته و مطمئنا همه بهش میرسند بخش دوم جای بحث داره و انشالله طی این هفته در موردش بحث و نتیجه گیری می کنیم.





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)