'' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''
ســـــــــــــــــلام و ســــــــــلامتی بر همګی
امیدوارم همیشه شاد باشید در پناه الله و سربلند در پیشګاه پروردګار
این تاپیک بدین جهت افتتاح شده که دوستان هر خاطره ای که از ګذشته دارند که خاص بوده به نوعی ، از قبیل اتفاقات اورژانسی ، حوادث خطرناک و تجاربشون ، خاطرات هیجانی ، خاطرات بانمک و خنده دار و ... رو بر صفحه جاری کنند تا هم از تجارب شما بهره ببریم و هم با خوندن خاطرات شاد شما لحظاتی شاد بشیم .
آسوده باشید در آغوش الله





پاسخ با نقل قول




....بهم گفت چرا این کار رو کردی نزدیک بود چشم دختر مردمو کور کنی منم اخم کردم و شونه بالا انداختم که خواست اذیتم نکنه
چی میګی ؟ شوخی نکن !!! ګفت نه به خدا پر خون شده بیا بدو
فالفور رفتم ، همینجور خون میومد ، نمی دونم چه طور بقلش کردم ، خیلی سبک شده بود اصلاً ، اون همه پله رو سریع اومدم پایین ، پـــــــــــــــــــــاشی ن ... ( اسم خواهرم ) رو ببرین درمانګاه ، پدرم خیلی سریع از خواب بیدار میشن به یک در باز کردن ... مثل چی پدرم با پیجامه بدو یعنی ... بردنش درمانګاه ... حالا جریان چی بود ، پسر همسایمون 6 ، 7 سالش بود از رو پشت بومشون به پشت بوم ما سنګ پرت می کرد و خواهرم و بچه ها هم نمی دونم چی می ګفتن بهش
، یه سنګ مرمر پرت می کنه به اندازه ی دست ، می خوره به پیشونیه خواهر بنده و نصف میشه
جالب بود رو پله ها پر خون شده بود اونوقت بخیه نخورد 
توسط چرخ عقب سمت چپ .
) ماشین رو جابه جا می کنن و ... که ماشین داغون شده بود ولی 











علاقه مندی ها (Bookmarks)