-
خواب های دوستان نخبه
'' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''
ســـــــــــلام و درود خدمت همه
خب دوستان این تاپیک نیز بدین جهت افتتاح شده تا خواب هایی که دیدید و می بینید و به نظرتون جالبن یا متعارف نیستن و یا پندی ، نکته ای دارن و یا حتی بعد از یه مدت خوابی ندیدید ، یه شب خواب می بینید ، رو زحمت بکشید و بنویسید .
دوست داشتید اینکه اون شب قبل از خواب به چه چیزهایی فکر می کردید رو هم یادداشت کنید ، جالب تره ...
از نظر شخص بنده برای تحقیق کردن حول موضوع خواب بسیار کاربردی می تونه باشه ...
میدونم رعایت می کنید اما بازم عنوان می کنم اګه قسمتی از خواب یادتون رفته ، چیزی که نبوده رو بهش اضافه نکنید ، خواب صاف و صادق رو قرار بدید و هر جا هم در خاطر نداشتید عنوان نکنید .
'' شبهاتون پر ستاره و آرام در پناه الله ''
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من شروعش بکنم.
چند روز پیش خواب دیدم با پشت دستم زدم یه عقرب سیاه رو لهش کردم[nishkhand](بعله خطرناکیم؛اصن یه جوریه)
حالا کی تعبیرش رو میدونه؟
بعد چند شب بعدش دیدم حالم خوش نیست دارم میفتم تو کوچه بودم به در و دیوار میخوردم[nishkhand] تو کوچه سگهای زیادی بود به زور خودمو کوبیدم به در و وارد حیاط شدم اما سگها بهم حمله ور شدند و با فشار به در نمیذاشتند در رو ببندم از لای در دستشون رو میدادند تو تا منو بگیرند منم برادرم رو صدا زدم کسی جواب نداد بالاخره به زور تونستم در رو ببندم
بعدش چند شبه بعد دیدم تو نونوایی هستم و خیلی نون بربری گرفتم.
اگه کسی تعبیرهاش رو میدونه بگه. ممنون میشم
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام
چه خواب هایی دیدید آقا عبد الله ؟!! [nishkhand]
منم یکی از خواب هام که جالب بود رو می نویسم :
هفته ی پیش بود به نظرم ، خواب دیدم اقوامی مثل داییم و خالم و دختر خالم و شوهرش اومدن خونمون ، ساعت 11 شب تصمیم می ګیریم بریم بیرون ، از قضا یه همسایه ای داریم هیکل [nadidan] ( تو خواب البته ) چند تا پسر مجرد مثل اونایی که میرن بسکتبال و پارکور بازی می کنن البته ګفتم هیکل ! [negaran]من داشتم به همه می ګفتم وسیله برداریم بازی هم بکنیم که اینا با ماشین از راه می رسن میګن شما الآن میرید بیرون بعد سه نصفه شب می خواید بازی کنید ؟[bihes] بعد به من میګه بیا یه لحظه [taajob2] این دیګه با من چی کار داره ؟!!! رفتم یه نهال داد بهم ګفت اینو بکار به جای بازی ، یکیم خودش برداشت بکاره ، تو باغچه ی همسایه یه جا پیدا کرد داشت می کاشت منم هر چی ګشتم جایی پیدا نکردم ، اون با ته مداد ( دقیق یادمه [nishkhand] ) باغچه رو کند ، به من ګفت هر جور شده بکار ، یه جا بکار دیګه ، ګفتم خب جا هست اما بزرګ شه می خوره به بقیه و ګیر می کنه ، ګفت تو بکار عیب نداره ، رفتم یکی دو تا باغچه اون طرف تر با ته پیچ ګوشتی زمین رو کندم خواستم نهال رو بذارم توش دیدم ریشه هاش فلزی و بسیار انعطاف پذیره [taajob] براق مثل جنس چوب لباسی ها ولی نرم ، ګفتم این چرا اینجوریه همه ګفتن بعداً درست میشه ... کاشتم و تموم شد و راه افتادیم [sootzadan] تهشم رفتیم خونه ی دختر خالم مهمونی ، اونجا هم ماجراهایی ، اما تفریح به پارک و اینا نرفتیم... [afsoorde]
این چه خوابی بود خدا میدونه ؟! اصولاً وقتی خواب می بینم انګار فیلم سینمایی تماشا می کنم ، جالبه هر وقتم اراده کنم از یه قسمت مثلاً خوشم نیاد تو خواب می فهمم از خواب بلند میشم ، مخصوصاً وقتی حوصله ی بقیه ی خواب رو نداشته باشم یا ماجراش خیلی ادامه داشته باشه دیګه بی خیال میشم [khanderiz]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام دوباره
یه خواب هم از دوران کودکی همیشه در خاطرم بوده و هست تعریف می کنم :
خیلی یادم نیست ولی یادمه یه چیزایی ، با دایی وسطیم و پدرم و مادرم و دیګه یادم نیست کی رفتیم راسته ی خیابون جای خونمون ، طلا فروشی هم داره که هم طلا بګیریم واسه مامانم و هم کت واسه پدرمو و فکر کنم واسه داییم هم [khanderiz]
رفتیم به یه مغازه که رسیدیم ، رفتیم داخلش نمی دونم چی شد یه هو ما تو شکم اژدهایی بودیم که شبیه دایناسور یا به عبارتی سرنتی پیتی بزرګ در نظر بګیرید به اون حالت ، صورتی هم بود !؟ [nishkhand] بعد از خون و اینا خبری نبود [nadanestan]، راه های پیچ در پیچی سرسره مانند هم داشت که ما ازش رد میشدیم و اونا هم صورتی متمایل به ګلبهی بودن ( با چه جزئییاتی[sootzadan] ) ... تو مغازش خالی بود هر چی فکر می کنم ( همون تو شکم اژدها ! ) یه هو سر و کله ی تام و جری پیدا شد[taajob2] ، بر عکس بود ولی موشه دنبال ګربهه می کرد [khanderiz]، ما هم میدویدیم برا خودمون ، خوش بودیم اصلاً ...[nishkhand]
بقیش یادم نیست چی شد ولی داییم با اون سنش تو خواب های منم شیطون بود [khanderiz]
حس می کنم همه جور خوابی رو تجربه کردم ، تخیلی ، واقعی ، خوفناک ، کارتونی ، ملیح ، رؤیایی ، اینکه قبلش فیلم ببینم بعد همون رو خودم بشم نقش اول دوباره طولانی تر ببینم مخصوصاً راجع به ارواح ! [nishkhand]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
ســــــــلام
خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم [khanderiz]
دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود [khanderiz] ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش [nishkhand] یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...
یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده [sootzadan][khanderiz] ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن [nishkhand] اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه [nishkhand]) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید [esteghbal] ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره [taajob] ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم [khanderiz] ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون [nishkhand] کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون [negaran] داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون [bihes][entezar] ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست [nishkhand]
یعنی چه خوابی ! [khande]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
من دیشب خواب دیدم دارم کفش میخرم [nishkhand]
کلا از کفش خریدن خوشم میاد! [sootzadan]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
ســــــــلام
خب مثل اینکه دوستان افتخار نمیدن خواب هاشون رو بنویسن ، بازم خودم مینویسم [khanderiz]
دیشب خواب دیدم داریم با خانمِ دایی وسطیم و خانواده تو یه جاده ای میریم که به نظرم شمال تهران بود [khanderiz] ولی هیچ شباهتی نداشت به اونجا ، کلاً سبک دیګه ای داشت ، نزدیکای اذان صبح اونجا تو ماشین می رفتیم ، آسمونش به شدت قشنګ بود ، که یه سری صحبت هایی هم در همین مورد بود ... به یه جا رسیدیم پیاده شدیم ، بالا سرمون یه چیزی بود شبیه کایت ولی دو تا چرخ مثل دو چرخه هم داشت و یه سرباز روش بود پا میزد ولی این وسیله تکون نمی خورد از جاش [nishkhand] یکم اون طرف تر هم یه بالګرد بود ...
یه نفر رو سنګایی که به یه صخره ختم میشد نشسته بود ، با مامانم رفتیم ازش پرسیدیم ، ګفت این وسیله هه رو خودش از روی یه نمونه ی قدیمی خارجی ساخته که داره تغییرش میده امروزی در بیاد و قابل استفاده [sootzadan][khanderiz] ماجرا ادامه داشت اون نفر هم فرود اومد و بګذریم ، بعد یه هو من و یه حیوونی که نمیدونم چی بود ( یادم نیست ) رفتیم تو یه روستایی ، همین جور می رفتیم ، رسیدیم به چند تا کره اسب ، اما خیلی کوچولو بودن کره اسباش ، یعنی شما اسب با قد 0.6 ، 0.7 متر تصور کنید ، انقده خوشګل بودن ، حیوونا تو خوابم حرف هم میزدن [nishkhand] اسباش ولی وحشی بودن خواستم این حیوونه که باهم بود رو سوارش کنم ترسیدیم دررفتیم ، بعد راه رو عوض کردیم و رفتیم ، رسیدیم به یه باغ آشنا ، خواستیم بریم میوه بخوریم ، همین جور از درش سګ میومد بیرون ، نرفتیم دیګه ، این طرفش هم یه 4 ، 5 تا سګ بزرګ + یک پلنګ ( تو روستا چیکار می کرد خدا میدونه [nishkhand]) خوابیده بودن ، آروم رفتیم رسیدیم به یه بچه ببر سفید [esteghbal] ، بعد یه هو دستم رو دیدم تو دهن یه بچه ببر سفید بزرګتره [taajob] ، نګو این داداش همون بچه ببره بود که تو بچګیش من باهش دوست بودم [khanderiz] ، از باب شوخی بود کارش ، از مامانشون اجازه ګرفتم این دو تا بردم واسه یه روز خونمون [nishkhand] کلی خوش ګذشت ، شبش اینا رفتن خونشون ، صبح شد ، مامانش اومد دنبالشون ، اینا رو من به شما امانت دادم ، چیکارشون کردی و اینا ، منم ګفتم خودم دیشب فرستادمشون [negaran] داشت خشن میشد و یکم ګذشت داشت میرفت که این دو تا با داداشم از پشت پرده اومدن بیرون [bihes][entezar] ، بعد رفتن و بقیه ش یادم نیست [nishkhand]
یعنی چه خوابی ! [khande]
سلام دوباره
سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.
ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
سلام دوباره
سیده چه خوابی! ازش میشه چند تا فیلم سینمایی ساخت.
ذهنت خیلی درگیر شده. فقط توش خواب کنکور کم داشت.
[nishkhand]
سلام
نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه [khande] فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته [nishkhand]
تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده [khande]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
[nishkhand]
سلام
نذارید خواب امشب ( یعنی بامداد ، یعنی دیشب ) رو تعریف کنم که بدجور فیلم سینمایی میشه [khande] فقط یه کوچولو از بعضی قسمتاش یادم رفته [nishkhand]
تازه تو خواب قبلیه آقاهه هزینه رو هم ګفت که ساخت اون وسیله شبه کایتش براش 300 هزار تومان دراومده [khande]
چه جالب.
خب خوابتون رو هم بذارید. جالبه. بنویسید بخونیم.
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
از دوران کودکی تا الان همیشه خواب میبنیم دارم پرواز میکنم.خیلی کم پیش بیاد توی خوابی پرواز نکنم.اینقدر خواب پرواز دیدم؛ گاهی میگم نکنه توانایی پرواز کردنم دارم؛ خودم نمیدونم.[labkhand]
خوابایی جالبی که دیدم؛ یکیش خواب با زیرنویس فارسی بود.عجیبه خودمم توش اینگلیسی حرف میزم؛ هم زمان زیرنویس فارسیش هم ظاهر میشد.یه بارم خواب دیدم؛ با شرک ، خرش و بقیه حیونای کارتون داریم دسته جمعی شعر میخونیم[nishkhand].چندتا خوابم بود، که توش قدرت جادویی داشتم؛ با نیروهای شیطانی داشتم می جنگیدم.البته خوابایی که توش پرواز میکنم رو بیشتر دوستدارم.بعضی وقتا از پنجره ساختمونا میرم تو خونه ملت سرک میکشم.[sootzadan]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
چه جالب.
خب خوابتون رو هم بذارید. جالبه. بنویسید بخونیم.
تعریفش طوری که تصویر سازی بشه سخته اما خب یکم میګم [sootzadan] فقط خوب می خندید دیګه [nishkhand] تخیل و واقعیت و اکشن و ... همه جوره هست [khanderiz] خوبه تلویزیون نګاه نمی کنم هر شب فیلمایی می بینم که خودم بازیګرش هستم [khande]
بسم الله
اولش یادم نیست چه جوری شروع شد ولی رفته بودم آموزشګاه موسیقی ، رئیسش رو میګم آقای 1 برای سهولت [nishkhand]
بعد کلاس تموم میشه یه نفر هم اونجا خدمت کاره و خانم هست ، میرم آشپزخونه ( آبدار خونه نه ! ) یه چایی ( منی که چای نمی خورم [khande] ) هم می خورم بعد آقای 1 سر کلاس خودشه ، از این خانمه خداحافظی می کنم که برم آقای 1 میاد ، مامانم اینا رفته بودن مهمونی قرار بود بیان دنبالم ، زنګ می زنن که دم درن ، میرم باز یادم نیست چی میشه بعد 5 دقیقه میام میګم اوه اوه چه برفی میاد ، قبلش هوا بدجور آفتابی و صاف بود ، یخ می کنم بر میګردم ، خانم آقای 1 زنګ می زنه ، با هم صحبت می کنن و من هم نشستم ، بعد خانمشون میان آموزشګاه ، یکم جر و بحث می کنن [taajob] و ... ، خانمه یکم ګریه می کنه ، بعد اینا به من میګن نه شما قضاوت کنید ، هر کدوم حرفشون رو می زنن و اوه اوه ماجراهایی بود ، منم که مونده بودم چی بګم ، زیاد چیزی نمی ګفتم ...
موقع ناهار شد ، باز یکم جر و بحث خانمه به آقای 1 می ګفت تو باید ناهار درست کنی [khanderiz] بعد اینجا تخیلی میشه [nishkhand] یه سری شاخه ی آلبالو دست آقای 1 هست ، خدمت کاره ناراحته ، آقای 1 میګه آخه چرا من که کاری نکردم ، تو بګو با چی ناراحت نمیشی ، یعنی لغت به لغت تو خواب خیلی قشنګ بود ، شاخه های آلبالو رو ( شاخه نه ها همونا که آلبالو بهش وصله ولی بزرګ در حد 15 سانت ، چند تایی هم بود ) نشونش میده میګه من با بچه هام بازی کنم تو ناراحت میشی ؟ [nishkhand] ( خیلیم جدی ) بعد باز اون ګریه می کنه ، ایشون میګه من بچه هام رو بغل کنم تو ناراحت میشی ؟ و امثالهم ، بعد میګه تو جای من بودی چیکار می کردی ؟ [sootzadan]
همین جور با هم بحث می کنن ، بعد نمی دونم چی میشه این شاخه ها ، من که سرم رو بر می ګردونم بزرګ میشن ازشون بچه آویزونه [khande] یه بچه جلوی آقا 1 ( یه پسر بچه ی 5 ، 6 ماهه ی تپل خوشګل [esteghbal]بود ) یکی هم لاغر پشت سرش بود [khanderiz]
بعد این خانم خدمتکاره اینقدر عصبانی بود ، میاد با یه چیزی بزنه به بچه ها ، دفعه ی اول زدنش خطا میره ، آموزشګاه هم تو یه ارتفاع بلندی بود و از این شیشه یک سره ها هستن ازونا داشت ، بعد یه سطح صاف فقط تحت عنوان تراس بنفش رنګ به ابعاد 5 متر در 7 متر حدوداً داشت ، آقای 1 وا میسته پشت به پنجره میګه بیا بزن خالی شی [khanderiz] خانمه می دوه آقای 1 با بچه هاش جا خالی میده ، شیشه میشکنه ( خیلی صحنش قشنګ بود ، شیشه ها پوخ پوخ میشن رد خانمه هم میمونه [khande]) خانمه پرت میشه پایین یه جیغم میزنه ، صداش می پیچه [taajob][khandeshadid] یه هو آقای 1 میګه ګرفتمش ( اینجا همه میګیم چه جور ؟ و یک نفس راحت ) با یک طناب که همونجا بود میګیره خانمه رو ، همه رو همون تراس بنفشه بودیم سعی می کردیم بیاریمش بالا ، تا 5 ، 6 متری که میاد بالا بچه ای که جلوی آقای 1 بود میفته پایین [taajob][negaran][esteress] ګفتیم مُرد دیګه ، خانمه - خدمتکاره - که آویزون از طناب بود ، با طناب میره اون ورتر بچه رو میګیره ( اوه ) نجات پیدا می کنن و ختم به خیر میشه [sootzadan]
بعد من ازون جا میرم مرکز مشاوره [khande] برف هم اومده بود بد جور ، جوری بود که اونجا رو فرش رو زمین نشسته بودیم ، شلوغم بود ، یکی از راه رسید فامیلم رو صدا زد ، من محل ندادم ګفتم یه مرد غریبه با من چه کار داره خب ؟! دوباره صدا زد ، بار سوم پا شدم رفتم تو حیاط ببینم چیکار داره ، یه پوستر بهم داد ګفت پستچی داد برا سیدها [khandeshadid] [khande] بقیه ش زیاد در خاطرم نیست ولی ادامه داشت یکم دیګه هم [sootzadan] یادمه ولی محتوای پوستر رو هم خوندم [nishkhand]
اینه خوابای من [nishkhand][fardemohem]
یه بارم یادمه 10 سالم بود خواب دیدم با دختر عموم که همسن منه رفتیم تو یه پارک ، شبم بود ، هیچ کسم نبود ، داشتیم از کنار پارک رد می شدیم ، یه آقایی میاد دنبالمون ، یه سرنګم دستشه آلوده به ویروس ایدز ( اون زمان راجع به ایدز یکم مطلب خونده بودم ، شبش خواب دیدم [khanderiz] ) هی ما بدو ، هی اون بدو ، هیچ کسم نبود ، تاریک تاریک ، چه مدلش بود نمیدونم ، به نفس زدن افتادیم ، تهش به نظرم سرنګ رو تو دست چپ من فرو کرد اګه درست یادم باشه یا هم بیدار شدم ، نمیدونم [nadanestan]
یه بار دیګه هم خواب دیدم یه آدمی رو کشتم تو جزیره دنبال جایی می ګردم که دفنش کنم و راه فرارم ندارم ، جزئیاتی داشت اونم [sootzadan]
---
تا اینجا بیشتر ( خیلی بیشتر ) من خواب تعریف کردما ، یکمم شما بګید دیګه ، با جزئیات قشنګ تره [cheshmak]
معصومه خانم جزئیات با نکمه ها [sootzadan][bietena]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
یه بار دیګه هم خواب دیدم یه آدمی رو کشتم تو جزیره دنبال جایی می ګردم که دفنش کنم و راه فرارم ندارم ، جزئیاتی داشت اونم
چه خشن[nadidan]
اون عادتتون رو کنار گذاشتین دیگه درسته؟منظورم قتل هست[esteress]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
چه خشن[nadidan]
اون عادتتون رو کنار گذاشتین دیگه درسته؟منظورم قتل هست[esteress]
[sootzadan]
طرف آشنا هم بود ... زیر یک درخت تو جزیره که دورش دایره ای مانند فرورفتګی داشت خاکش کردم ، تا دو روزم درګیر بودم طرف می میره یا عمرش زیاد میشه [khanderiz][taane]
از خواب دیشب چیزی متوجه شدید اصلاً ؟ [nishkhand][nadidan] نا مفهوم بود نه ؟ [tafakor][khanderiz]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
از خواب دیشب چیزی متوجه شدید اصلاً ؟ نا مفهوم بود نه ؟
نامفهوم که نبود. ذهنتون ماشاالله کارخونۀ کلمات و لغات هست که یه فرآیندی داره که اینارو به راحتی به هم ربط میده.
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
من اینجا خوابام رو می نویسم بلکه روزی بیام بخونم بخندم و یادی از خاطرات [nishkhand]
دیشب خواب دیدم دخترخالم بچه ش که به دنیا اومد ، داد به مدت یک ماه ما بزرګش کنیم ، نمی دونم چرا دیګه ، یک ماه که می ګذره ، پسرش یه روز من متوجه میشم حرف میزنه [taajob] اولین حرفش راجع به موهای سرش بود ، یادم نیست جملشو ( داداشم دیروز می خواست با کلمه ی مو جمله بسازه قبل از خواب [khanderiz] ) ، بعد یه چند کلمه ای صحبت می کنه ، فرداش دختر خاله هام و همه پا میشن بیان خونمون بچه شو ببینن ، جالب بود قرآن رو باز کردم چپه جلوی این کوچولو ، روخونی می کرد اما نه خیلی عالی ولی روون می خوند [tafakor][taajob2] دختر خالمم اصلاً محل نمیداد ، انګار نه انګار بچشه ! فقط خواهر کوچیکش با مادر شوهر خواهر بزرګش تو کفِش مونده بودن ، اونوقت دختر خواهر بزرګش 1.5 سالګی صحبت می کرد [sootzadan]
بعد تو کمد یه سری کارت هایی داشتم مامانم میګفت ننداز دور ، باهش کار کنیم ، خیلی خوبه [khanderiz] رفتن دخترخالم و اینا هم خونشون ، بقیه شم یادم نیست ...
خوابی بودا ، تو خواب می ګفتم پس حضرت عیسی (ع) مثل همین کوچولو بوده دیګه ، تفاوت زیادی نداره در سخن ګفتن در اوایل تولد [nadidan]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
[nishkhand][khande][cheshmak]من خواب دیدم دیشب که عروس شدم..خیلی خوابم جالب بود.جالبترش اینجا بود که داماد نداشتم.خودم راننده بودم ورسیدم به مجلس....
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام
دیشب خواب دیدم که یک خوابی دیدم که الآن یادم نیست خوابم چی بود ، بعد میام خوابم رو اینجا می نویسم تو خواب [nishkhand] در ادامش هم یادم نیست چی میشه [sootzadan] جالب بود ولی کوتاه بود نسبت به سایر خوابام ...
...
وای نه یادم اومد ، کوتاه نبود ، طولانیم بود ! اون بالایی قسمت اول بود و این پایینی هم قسمت دوم ...
تعریفش خیلی سخته ... مثل این می مونه یه نفر یه فیلم تخیلی می بینه می خواد برای یکی بازسازی کنه صحنه رو ، نمیشه خب ، اون طرف چه طور متوجه بشه وقتی ندیده ؟!
در هر حال یه جورایی این بود : من میرم یه جایی ، یه سری خانم هستن به من یه چیزی میدن میګن اینا رو اینجوری ( همونجوری ) درست می کنی میری به 50000 مغازه ی شیرآلات فروشی میدی ، منم اولش فکر کردم ګفتم باشه بعد که ګرفتم قضیه چیه ( یه سری آدم پول جو بودن ) ګفتم نه ، عمراً ، به من چه ، خودتون برید ، به من هیچ ربطی نداره ، اینا اومدن دنبالم که نه ګفتی بایدم انجام بدی ، من بدو اونا بدو ، بالاخره از محوطه ی اونا خارج شدم و راحت ، بعد یه ماجراهایی داشتم با دایی کوچیکم که داییم تو خوابم موتور داشت جای درخت بزرګی که کنار محوطه ی اینا بود نګه داشته بود ، مامانم هم از یک جا پیدا شد ، بدو فرار ... خلاصه رفتیم داییم صحبت می کرد و رفتیم یه جاهایی و ماجرایی ، تا اینجا کل فضای خواب تیره بود ، مثل شب تو جنګل بود !
بعد نمیدونم چی شد کجا بود چه مدلی بود ، هر چی بود مال من بود ، یه جای بزرګ مثل آبشار مورب متمایل به عمود بود ، پر از چیزای قشنګ و رنګی و برق خاصی بود ، خیلی قشنګ بود ، هیچ جا هم تا حالا ندیدم همچین چیزی ، من تا میبینم ، اووَه ، تعجب و خوشحالی و اصلاً حال قشنګی بود واسه خودش ! اینا از کجا اومده ؟ کی اینجا رو انقدر قشنګ کرده و ...
آرایشګر همسایمون رو (جوونه تقریباً) دیدم داره ادامه میده به این کار ، چه خوشګلم شده بود تو خواب [khanderiz] ګفتم شما اینجوری کردی ؟ ګفت آره شما اون کاری که بهت ګفتن رو قبول نکردی من به پولش نیاز داشتم دارم انجام میدم ، ګفتم اون که به مغازه ی شیر آلات و اینا ربط داشت ؟! چه جوری ؟ ګفت خب من از مقداریش هم اینجا استفاده کردم ، من اصلاً متعجب بودم اون چه ربطی به این همه قشنګی داره ( مثل اینا که جادو یا شعبده بازی می کنن یه چیز زشت خوشګل میشه انګار اونجوری بود ) ولی خوشالم بودم ، صحنه ی فوق العـــــــــاده قشنګی بود [esteghbal]
بعد یه هو از خونمون سر دراوردم ، مجلس نمی دونم چی داشتیم ، فکر کنم از همین جلسات محرم بود ، آخه مشکی تنم کرده بودم و یه سری ماجراهایی هم وابسته به همون صحنه قشنګه تو خونه بود که یادم نیست زیاد ... برفکی نشون میده تو ذهنم بقیشو ... [nishkhand]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
چند شبه خوابم نمی بره ، همش بین خواب و بیداریم بنا به دلایلی ...
دیشب در این بینابین خواب دیدم حوصله ی هیچی ندارم و دستم رو ګذاشتم زیر چونم رو میز ، خیلیم بی حال و حوصله ، بعد یکی از کاربرای اینجا [sootzadan][nishkhand] مثنوی می سراید و امید می دهد [khanderiz] منم ګه ګاهی بیت اضافه می کردم ، یعنی چون کاملاً خواب نبودم ، کاغذ و قلم نزدیکم بود یادداشت می کردم شعراش رو ... قشنګ بود ولی اینکه خواب نبودم کامل ، خیلی حرص درآر بود ... ګیج می زدم بدجور ... دو پتو و یک لحاف روم بود یخ می کردم در عین اینکه داغ بودم [bihes] طرف این وسط هی شعر میګفت ! [bihes]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام
چند وقت بود که بخاطر کنکور نتونستم بیام توی سایت
امروز که اومدم واین پست جالب رو دیدم خیلی ترغیب شدم که منم خوابامو اینجا بنویسم
اول از همه بابت این پست تشکر میکنم از دوست عزیزم evin Allah
عجب خوابای پر ماجرایی میبینید
من خواب زیاد میبینم.همه نوع خوابی میبینم خوابای ترسناک.خواب مرده ها که ازشون سوال میپرسم.خواب کشتن یک آدم که نمیشناسم.ولی یه خواب رو خیلی زیاد میبینم یعنی بیشتر خوابام در این رابطه ست اینکه همیشه دارم از یه بچه مواظبت میکنم حتی نمیدونم اینا بچه های کی هستن؟اسمشون چیه؟اصلا چرا پیش من هستن
مثلا یکبار خواب دیدم توی یه کوچه تاریک هستم بعد یه خانومه با بچه4 سالش اومدن بعد این خانومه بچه شو که بغلش بود گذاشت روی زمین و سریع رفت طفلک بچه اش گریه میکرد وآروم آروم میدوید تا به مامانش برسه بعد من اومدم این بچه رو بغل کردم بردم بچه دیگه گریه نمیکرد رفتم خونمون وتصمیم گرفتم خودم بزرگش کنم یادمه که حتی یک لحظه هم از خودم جداش نمیکردم.مامانم پرسید این بچه کیه؟فقط گفتم من قراره بزرگش کنم...
همیشه اینجور خوابایی میبینم
خوابای دیگه هم خیلی یادمه اما اگه بخوام بگم که دیگه حوصله همگی سر میره
خیلی دوست دارم که این خوابمو کسی تعبیر کنه
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
دیشب یه خوابی دیدم که تعریفش واقعاً سخته ولی به درد فیلم های ایرانی می خورد [khanderiz]
یه قسمتش که تموم شد همون که شبیه فیلما بود ، یه خواب جدید شروع شد که راحته ، با دوستم یه جایی رفته بودیم که یه عالمه دختر همسن خودمون بودن ، فرش رو زمین تو یه محوطه ی مخصوص یه عالمه پهن کرده بود هر کس ، ما هم جدا ، یکی از دوستان قدیمی هم به جمعمون پیوست ، شب شد ، تاررررررررریک ، یه سری وسیله می خواستیم جمع کنیم ، خیلی سخت بود ، هی برو هی بیا ، هی زیاد میشد عوض اینکه کم شه ، یه جا اومدم همه رو بردارم مال هممون بود ، بدجور طاقت فرسا بود بردنش ، خودم تنها بودم ، دوستم رفته بود تو ماشین نشسته بود ، هر چی بګم کمه ، خیــــــــــــــــلی خسته کننده بود به زور راه می رفتم ، اینقدر عذاب آور بود ، بی خیال خواب شدم ، بلند شدم ، راحت شم ... فکر می کنم یه جوریه ...
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
مرسی از این تاپیک جالب
منم دیشب خواب دیدم که استاد راهنمام رو کشتم بعد به من کلی مدال دادن و تشویقم کردم . آخرش هم که شیر شده بودم روز بعدش استاد مشاورم رو کشتم
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
[nadanestan]
دیشب یعنی امروز صبح (شبا بیدارم) خواب دیدم که با دو تا دختر عموم و مادرم دور همیم ، چندین نفر دیګه هم دورتر
انګار پدر بزرګم مثلاً تو خواب چندین ماه قبلش کشته شده بودن به طرز مشکوکی
بعد یه فیلمی به دست ما می رسه که یه لحظه چهره ی قاتل دیده میشه و خیلی مبهم و کوتاه
بعد دخترعموم میګه : زهرا دیدی فیلمو چقدر شبیه تو بود ؟ [bitavajohi]
بعد همه میګن : آره خیلی شبیه تو و سپیده (دخترعموم) بود (از من بزرګتره) [soal]
من : آره دیدم ، نمی دونم چه جوریاست [nadanestan][soal]
بعد میګذره (تو خونه پدر بزرګم بودیم) میرم بخوابم ، تو اتاق تنها دراز می کشم بعد از ظهر (با اینکه عادت ندارم بعد از ظهرا بخوابم!) بقیه هم میرن ګردش
تو خوابه کامل بودم که یه لحظه بیدار میشم میبینم بالا سرم یه کفشدوزک قرمز خوشرنګه ولی با اندازه ی 5 - 6 سانت با بال بسته ګرد و چاق
داره هی بالاش رو باز می کنه که بپره
منم یواش به حالت نیم نشسته رو به خوابیده میرم در رو باز کنم تا بره بیرون
وقتی بر میګردم می بینم اومده سمت راست من ، پایین بالش ، کنارشم یه جونور مشابه عقرب سیاه سیاه ، براق به اندازه ی انګشت کوچیکه ی دسته [taajob2]
جالب اینکه من از دو تا جونور بدم میاد یکی عقرب یکی هزار پا ولی این دفعه تو خواب کاریش نداشتم و بدمم نمیومد
ګفتم خودش میره بیرون
در این حین ګوشی رو برداشتم تا عکس بګیرم ازشون ، چون خوشګل و بزرګ بودن
از همون اول کفشدوزکه فقط بالاش رو باز و بسته می کرد و راه می رفت و پرواز نمی کرد و بیرون نمی رفت اصلاً
نمی دونم چی شد و اینا یه هو من پیش یه دکتر بودم که میګفت این جونور خطرناک ترین عقرب دنیاست و عجیبه که شما خواب بودی و نیش نزده و حتی بعدشم کاری نداشته sh_omomi112sh_omomi55
بعد داستان قتل هم نفهمیدم چی شد ؟! قاتل کی بود ، قضیه چی بود اصلاً smilee_new2 (27)
یه خوابِ ... [nadanestan]
ولی به هر حال بی دلیل نیست ! [soal]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام دوستان
من یه خوابی دیدم که همین فرداش تعبیر شد
خواب دیدم چند تا تخم مرغ جلومه از یکیش داره جوجه در میاد
بعد کلی زحمت جوجه اومد بیرون و بعد یه دفعه تبدیل شد به یه مرغ [taajob]
فردا صبح بیدار نشده تلفن زنگ خورد و بهم خبر دادن نی نی خواهرم هفت ماهه دنیا اومده[khanderiz]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
[nadanestan]
دیشب یعنی امروز صبح (شبا بیدارم) خواب دیدم که با دو تا دختر عموم و مادرم دور همیم ، چندین نفر دیګه هم دورتر
انګار پدر بزرګم مثلاً تو خواب چندین ماه قبلش کشته شده بودن به طرز مشکوکی
بعد یه فیلمی به دست ما می رسه که یه لحظه چهره ی قاتل دیده میشه و خیلی مبهم و کوتاه
بعد دخترعموم میګه : زهرا دیدی فیلمو چقدر شبیه تو بود ؟ [bitavajohi]
بعد همه میګن : آره خیلی شبیه تو و سپیده (دخترعموم) بود (از من بزرګتره) [soal]
من : آره دیدم ، نمی دونم چه جوریاست [nadanestan][soal]
بعد میګذره (تو خونه پدر بزرګم بودیم) میرم بخوابم ، تو اتاق تنها دراز می کشم بعد از ظهر (با اینکه عادت ندارم بعد از ظهرا بخوابم!) بقیه هم میرن ګردش
تو خوابه کامل بودم که یه لحظه بیدار میشم میبینم بالا سرم یه کفشدوزک قرمز خوشرنګه ولی با اندازه ی 5 - 6 سانت با بال بسته ګرد و چاق
داره هی بالاش رو باز می کنه که بپره
منم یواش به حالت نیم نشسته رو به خوابیده میرم در رو باز کنم تا بره بیرون
وقتی بر میګردم می بینم اومده سمت راست من ، پایین بالش ، کنارشم یه جونور مشابه عقرب سیاه سیاه ، براق به اندازه ی انګشت کوچیکه ی دسته [taajob2]
جالب اینکه من از دو تا جونور بدم میاد یکی عقرب یکی هزار پا ولی این دفعه تو خواب کاریش نداشتم و بدمم نمیومد
ګفتم خودش میره بیرون
در این حین ګوشی رو برداشتم تا عکس بګیرم ازشون ، چون خوشګل و بزرګ بودن
از همون اول کفشدوزکه فقط بالاش رو باز و بسته می کرد و راه می رفت و پرواز نمی کرد و بیرون نمی رفت اصلاً
نمی دونم چی شد و اینا یه هو من پیش یه دکتر بودم که میګفت این جونور خطرناک ترین عقرب دنیاست و عجیبه که شما خواب بودی و نیش نزده و حتی بعدشم کاری نداشته http://www.njavan.com/forum/images/s...0%28112%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/s...20%2855%29.gif
بعد داستان قتل هم نفهمیدم چی شد ؟! قاتل کی بود ، قضیه چی بود اصلاً http://www.njavan.com/forum/images/s...20%2827%29.gif
یه خوابِ ... [nadanestan]
ولی به هر حال بی دلیل نیست ! [soal]
دم این خوابمم ګرم خیلی خوشم اومد ، فکر کنم دیګه از عقرب بدم نیاد [nishkhand] البته به نظرم که دیګه نمی ترسم [nadanestan]
وقتی دلم می خواست این مار رو تو دستام بګیرم مخصوصاً سرشو که خفش کنم [sootzadan] بعداً نمی ترسم لابد عقربم تو شیشه کنم [khande][sootzadan]
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/9...8395486460.jpg
البته همچنان از هزارپا هراس دارم یخده ... [kootak]
ولی جالب بود زیر یه درخت نشسته بودم دم به دقیقه جیرجیرک میفتاد رو سرم ، باز من نشسته بودم هوچ عکس العملی از برای ترس نشون ندادم دنبالشم بودم عکس بګیرم ازش [nishkhand]
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/2...5810247436.jpg
البته رو نیمکت یه جونور دیګم افتاد این بود :
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/2...9599153502.jpg
اصن دوست دارم بازم از این خوابای نامفهوم ببینم [nishkhand]
البته یه صحنه مشابه این خواب هم اتفاق افتاد ولی معلوم نشد جونورش چی بود ... [bihes]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
شهلا گ
سلام دوستان
من یه خوابی دیدم که همین فرداش تعبیر شد
خواب دیدم چند تا تخم مرغ جلومه از یکیش داره جوجه در میاد
بعد کلی زحمت جوجه اومد بیرون و بعد یه دفعه تبدیل شد به یه مرغ [taajob]
فردا صبح بیدار نشده تلفن زنگ خورد و بهم خبر دادن نی نی خواهرم هفت ماهه دنیا اومده[khanderiz]
عجب خواب جالبی شهلا خانوم [entezar2][khoobboodan]
بازم خوابای شیرینتون رو تعریف کنین ، پذیرا هستیم [golrooz]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
دم این خوابمم ګرم خیلی خوشم اومد ، فکر کنم دیګه از عقرب بدم نیاد [nishkhand] البته به نظرم که دیګه نمی ترسم [nadanestan]
وقتی دلم می خواست این مار رو تو دستام بګیرم مخصوصاً سرشو که خفش کنم [sootzadan] بعداً نمی ترسم لابد عقربم تو شیشه کنم [khande][sootzadan]
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/9...8395486460.jpg
البته همچنان از هزارپا هراس دارم یخده ... [kootak]
ولی جالب بود زیر یه درخت نشسته بودم دم به دقیقه جیرجیرک میفتاد رو سرم ، باز من نشسته بودم هوچ عکس العملی از برای ترس نشون ندادم دنبالشم بودم عکس بګیرم ازش [nishkhand]
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/2...5810247436.jpg
البته رو نیمکت یه جونور دیګم افتاد این بود :
http://www.upload7.ir/imgs/2014-08/2...9599153502.jpg
اصن دوست دارم بازم از این خوابای نامفهوم ببینم [nishkhand]
البته یه صحنه مشابه این خواب هم اتفاق افتاد ولی معلوم نشد جونورش چی بود ... [bihes]
عجب خواب جالبی شهلا خانوم [entezar2][khoobboodan]
بازم خوابای شیرینتون رو تعریف کنین ، پذیرا هستیم [golrooz]
این عکسا رو تو خواب گرفتی؟؟؟!!!!!!![cheshmak]
چه خوابای وحشتناکی میبینیاااااااااا روزا به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟؟[taajob]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
mahshid000
مرسی از این تاپیک جالب
منم دیشب خواب دیدم که استاد راهنمام رو کشتم بعد به من کلی مدال دادن و تشویقم کردم . آخرش هم که شیر شده بودم روز بعدش استاد مشاورم رو کشتم
ایول چه خواب شیرینی[nishkhand] کاش منم حداقل خواب میدیم استاد کاراموزیم با رئیس شرکتی که الان میرم کاراموزی رو کشتم حداقلش تو خواب یکم دلم خنک میشد
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
optici
این عکسا رو تو خواب گرفتی؟؟؟!!!!!!![cheshmak]
چه خوابای وحشتناکی میبینیاااااااااا روزا به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟؟[taajob]
سلام
نه دیګه دوست عزیز اینا تعبیر خوابم بودن در واقعیت [sootzadan]
[nadanestan] فکر کنم دختر بدی شدم ، بچګیا خواب بهشتم دیدم (در سطح همون بچګی خودم) ولی الآنا که نوشتم دیګه خوابام رو برخیشونو sh_omomi14
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
eeeeeeeeeee
یه خوابی دیدم از معلم ریاضیات سه سال آخر دبیرستان [negaran] واقعاً من دلم تا به حال برا کسی تنګ نشده بود ، حس می کنم دلم براشون تنګ شده یخده[afsoorde] بماند که همه بچه های کلاس ازشون خوششون نمیومد جز من [nishkhand] بعداً مادرم هم در یک سفری با مادر ایشون خیلی اتفاقی آشنا شدن [entezar2]
بګذریم ، خواب دیدم تو خونه برا خودم کار می کردم و فکر می کردم که عه من آخرای سال هست که میرم مدرسه چرا هر وقت میرم خانوم حسنی رو نمیبینم ، یعنی این همه مدت دیفرانسیل نداشتیم ؟!!! [tafakor] در خونه باز بود ، یه هو ایشون اومدن تو [taajob] یا خدا [kootak] حالا جالبه نمی دونم چی شد یه هو من از این جارو دستیا دستم بود اتاقم رو جارو می کردم ایشونم یکی دیګه برداشت اومد کمک من [taajob2] بعد از این دونه هاش می ریخت رو زمین با دست جمع می کرد ، می ګفت تو برا چی نمیای مدرسه ؟ [sootzadan] من می ګفتم من که میام آخه شما چرا نیستین اصلاً ؟ من یه دو روزی میام در هفته [nishkhand] می ګفت تو اګه سه روز بیای همه ی سؤالات رو سریع درست حل می کنی ، چرا نمیای ؟ [shaad] منم ساکت شدم [narahat]
بعد من رفتم براشون شربت درست کنم داشتم پارچ رو می بردم که یه هو جلو من سبز شدن یخده از این شربتا هم ریخت ، پدرم اومده بودن ، خو ایشونم روسریشونو در آورده بودن (آهان قبلشم بابام داشتن از خونه می رفتن بیرون که ایشونو دیدن فکر کردن خالمه یه چیزی ګفتن پدرم یادم رفته الآن [nadanestan]) ، بعد ګفتن اوه وضو نګرفتم ، من ګفتم اومممم یه کاریش می کنیم (واقعاً عجب خواباییه [khande]) اومدن تو اتاق بعد شماره ی اتاق 4 بود ، دستشویی هم 6 (انګاری کد داشتن اینا [khanderiz]) من با سیستم یه سری چیزایی زدم به همراه عدد 6 ، یه هو ایشون غیب شدن ، داشتن وضو می ګرفت تو دستشویی [nishkhand] باز یه سری کد زدم به اضافه ی رقم 4 ایشون تو اتاق اومد ، برا خودم طی الارض کشف کردم [khande][sootzadan] خانوم حسنی هم متعجب [sargije]
خب بعدش نفهمیدم چی شد تو یک مجلسی بودیم من یه لباس داشتم مث این ملکه ها [sootzadan][nishkhand] ایشونم یه لباس پوشیده بودن رو صندلیای شاهانه ولی نمی دونم مدلش چرا اینجوری بود که فویل (از اینا که رو غذاها می کشن از نوع بیرنګش) باید به دامنشون وصل می بود [nishkhand] با یه ژسی میشستن رو این صندلی که اوه اوه (دقیقاً مثل سر کلاس) [khanderiz] بعد دقیق یادم نیست فقط یادمه هی با چشمشون یه چیزی به من اشاره می کردن (من به حالت ضبدری مقابل ایشون واستاده بودم) منم هی می ګفتم اون فویل چیه بکنین خب [nishkhand] دیګه کلاً بقیش یادم نیست ولی حس می کنم یخده دلم تنګ شده [afsoorde]
صبح که از خواب پا شدم تازه ګفتم عه من یه ساله مدرسه نرفتم ، سه سال با ایشون ګذروندم پیش دانشګاهیم که نصف جلسات رو نرفتم ، واسه همینه [sootzadan] جالب بود در کل برام ...
---
شب قبل هم خواب دیدم تو یه کاخی هستم که شاه یک نوه ی دختر داشت و خیلی ماجراها که یادم رفته ، ولی یه هو دو سه نفر میان دنبال من با چاقو و وسایل خشن جهت قتل [esteress] بعد با یک استرسی می دویدم جلوم دو تا در بود که یکیش به نظر باز اومد (طبقه ی پایین پایین زیر راه رو ها بود) در سمت چپی رو باز کردم رفتم تو ایکی ثانیه ی آخر رسیدم اینا هل میدادن من (دست یکیشونم تو بود) من با کلی تلاش زورم نمی رسید در رو نګه داشتم بعد یه لحظه دیدم پشت در (یه جایی که به سختی دیده میشد) یه راه درو هست ، فوراً پریدم بالا اینا اومدن تو ، کلاً در فرار بودم و اینا دنبالم ، زخمی و خونی شدم که بالاخره نمی دونم چه جوری اجرا فیصله پیدا کرد و کاخ از سمت چپ ریزش پیدا کرد ...
اومدم جلو در (آرامش حکم فرما بود، یه حس خوبی اصن) دیدم اِ (آقا نخندین این سومین باره خواب رئیس آموزشګاهو میبینم [nadidan]) ایشون تو ماشین با یک آرامشی نشستن دارن تخریب ساختمون رو نګاه می کنن ... با لباس آبی [khanderiz] ... بعد میرم داخل وسایلم رو بردارم میام بیرون با پدر مادرم و یکی دیګه که میګه ایشون (رئیس آموزشګاه که تو خواب یه هو انګار کاخ مال ایشون بوده) رفته بودن پمپ بنزین هاردش رو بر میدارن ، ګوشیش رو بر میدان ، ماشینش رو پنچر می کنن ، کلاً همه چی رو دو تا موتوری می دزدن ، حالا ماشین هم مال یه اداره بوده مال ایشون نبوده ، ما میریم احوال پرسی یه هو می بینیم اون جلو یه امام زاده ی بزرګی هست قشنــــــــګ ، بعد یه سری هستن با یه تابلو قشنګ واستادن ازشون عکس بګیرن (به صورت تور از یه جای خاصی اومده بودن) حالا ایشون ، من و یکی دیګه دوربین به دست از اینا عکس می ګرفتیم [khanderiz]
بعد رفتیم داخل مادرم و حسنا رو من که ګم کردم ولی هر جا می رفتم که باید کفش میداشتم ، نداشتم و هر جا نباید کفش میداشتم ، کفش پام بود ، کلاً دمپایی هم تو امام زادهِ دستم بود [bihes] بعد دیګه یه هو تموم شد خوابم sh_dokhtar15
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
من همش خواب جلسه کنکورو میبینم[bihes]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Spring_Girl
من همش خواب جلسه کنکورو میبینم[bihes]
عزیزمیی . چ خاب شیرینی خخخخ
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1=1+1
عزیزمیی . چ خاب شیرینی خخخخ
شیرین تر از عسل[bihes][tahavoo]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
دیشب خواب دیدم تو غزه ام ، بعد شهر با کلاسی هم هست ... یه رود (کال) وسط یکی از کوچه هاست ، یک ماشین تانک مانند از سمت راست این کال میره و پشتش یه چیزیه که ازش ګلوله پرتاب میشه ، ولی به این صورت که اونی که پشتشه کل طول عقب رو مثل ریل میره و همزمان به اطراف تو یک صفحه می چرخه و هی تند تند ګلوله پرتاب می کنه و هی می خوره و خونه ها نابود میشن ، مردما رو میزنه ....... (ګلوله هاش مثل یه دایره ی تخت بودن ولی خیلی ناجور نابود می کردن) من و یکی که فیلم بردار بود با فاصله ی 50 - 60 متری از پشت این میرفتیم ، ګفتم چرا به ما هیچی نمی خوره این که کل کوچه رو نابود کرد؟ یه هو یکی از کنارمون رد میشه میکشیم عقب ، شانسی بود دیګه نخورد [esteress] ، بعد میره تو کوچه سمت راست و تند تر از ما میره ... یه چیزی میشه من تو یه کوچه ی دیګه ام با یکی دیګه این دفعه که یه رود کوچیک از سمت چپ میګذره ، یه هو دو نفر صهیونیست میان (لباس منم خاکی رنګ بود تو خواب) ، منو بګی کلاً در طول خواب اینجوری بودم [esteress] همش تو فکر قایم شدن بودم [nadidan] د بدو فرار ، دو تا درخت بود خیلی بزرګ بود ولی زیرش خالی بود ، زیر آب ها میریم دو تایی زیر اون درخته قایم میشیم ، خلاصه از اینا نجات پیدا می کنیم ، اونور یک دیواری هست (اینجا مامانم هم میاد تو خواب) یکی از همین غزه ای ها ضربه می زنه یکی یکی آجر در میاره [nadanestan] هی میګیم نکن چته؟
راحت ما رو پیدا می کنن این جوری!!! کار خودشو می کنه ، مامان منم که همیشه نقش ادمای شجاع رو داره کمکش می کنه یه ضربه میزنه 8 تا آجر رو با هم درمیاره ، من میرم امتحان کنم ببینم میشه مثلاً از تو اون حفره رفت اون ور دیوار یا نه ، بعد چندین بار پیش میاد ما هی فرار می کنیم ، این دفعه 4 نفر میان دنبالمون (تو خواب تفنګم داشتیم) تعدادمون بیشتر شد دیګه زیر درخت و تو آب و این چیزا نمیشد قایم شد ، شلیک می کنن شلیک می کنیم تیرمون تموم میشه ... اصن خیلی داغون بود ... باز میګذره خلاصه فرار می کنیم میریم پشت دیوار یه آشبزخونه هست ناقص ولی ، توش پر از ظرف کثیف ، مامانم تو اون وضعیت هی به من میګه این ظرفا رو بشور ، حالا آبش هم میره تو رود کنار دیوار [negaran] هی کف میزدم هی سیاه تر میشدن [negaran] چند تا باز صهیونیست اومدن مامانم رفت جلو (مثل اینکه با آشپزا کاری نداشتن) یه خانمه هم جای ما بود اصلاً نګران نبود مثل این کلفتا واستاده بود منتظر بود بهش چیزی بګن هیچ عکس العملی نداشت [nadidan] منم (کوچیکتر از الآنم بودم تو خواب) تو کابینتا دنبال جا برا قایم شدن می ګشتم ، همه جا پر از ظرف بود ، تو قابلمه ها هم جا نمیشدم [nishkhand] ، خلاصه واستادم ظرف بشورم ، یکیشون با اون کلاه ها اومد بالا سرم ، منم سیخ شده بودم ، تفنګش بغل سرم ، دونه دونه کابینتا رو باز می کرد محکم درا رو باز و بسته می کرد ، اصن یه وضعی ... خوابش فقط استرس داشت ... [negaran]
بقیش یادم نیست چی شد [bihes]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
اصلا یه خوابای میبینم جدیدا که [taajob][nadidan]
[negaran]یه خانومی بود تو کتابخونه آقا این همش بد رفتار میکرد با دخترا عوضش با پسرا میگفت و مخندید[sootzadan]خیر سرش مسئول کتابخونه بود
من از این بشر خیلی میترسیدم
خواب دیدم رفتم یه کتابو تحویل بدم اخه الان 3 ماهه یه کتاب دستمه[nishkhand]از ترس اون سمت کتاب خونه پیدام نمیشه[nadidan]
هوچی دیگه دیدم که رفتم این کتاب رو تحویلش بدم آقا این نزدیک بود منو کتک بزنه[negaran]من تو خواب داشتم سکته میکردم[nadidan]
اصلا خوابام بهم ربطی نداره
....
بعدش خواب دیدم پسرخالم که کل بچگیمون باهم بودیم اومده خونمون[taajob]عجیبش اینه که منو اون خیلی وقته باهم کار نداریم[tafakor]این پسر خالم میدونه من عاشق بازی رایانه ای هستم مخصوصا از نوع جنگیش برام بازی آورده بود میگفت بیا عطیه از اوناییه که دوست داری[taajob][nadidan]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
pegah*_
[nishkhand][khande][cheshmak]من خواب دیدم دیشب که عروس شدم..خیلی خوابم جالب بود.جالبترش اینجا بود که داماد نداشتم.خودم راننده بودم ورسیدم به مجلس....
خیلی خوابتون بامزه بود ولی خیلی خوبه خودت باشی و خودت[nishkhand] شوخی کردم ولی خواب شیرینی بوده
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
من داشتم دیشب خواب یکی از دوستای واقعا نخبمو میدیدم . مدال طلای المپیاد داره . خواب دیدم دارم میریم ÷یشش ولی قبل از شروع سفر خوابم تموم شد [soal]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
سلام
منم خواب دیدم هر کاری میکنم و به هر دری میزنم ازدواجم جور نمیشه( واقعا هم جور نمیشه )
تو خواب بهم گفتن برو تهران علمای بزرگی اونجا هستند که میتونن کمکت کنند تا راه ازدواجت باز بشه.
منم گفتم خب قم هم علمای بزرگی داره میرم قم. اونجا خونه هم اجاره کرده ام میرم استراحت هم میکنم. دیدم یکی داره میره تهران. بهش گفتم از قم هم رد میشی؟
گفت نه. گفتم خب حالا میرم تهران از اونجا میرم قم....
بعدش بیدار شدم[negaran]
نتونستم راه رو باز کنم[nishkhand] همچنان مسدود هست.
منم تصمیم گرفتم دیگه بجای اینکه به ازدواج فکر کنم چیزای علمی یاد بگیرم.[sootzadan]
اما حیفه. جونا ازدواج کنین. از ما که گذشت. اما شما نذارین دیر بشه. هیچ چیزی مثه ازدواج شمارو به آرامش نمی رسونه. البته اگه مرد شده باشین و حس مسئولیت پذیری رو داشته باشین.
اگه همچنان متکی هستین(از لحاظ مالی رو فقط نمیگم شاید مالی یه جورایی حل بشه از لحاظ روحی و روانی و عاطفی و... منظورمه) خودتونو اول جم و جور کنین.
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
دیشب خواب دیدم میرم یه جایی یه چیزی رو درست کنم
جایی هم هست که من خیلی به اون مکان اطمینان دارم
کیفم رو میذارم رو صندلی از توش یکم پول بر میدارم پرداخت کنم میام اینطرف
یه هو خیلی شلوغ میشه ، منم منتظرم تا تحویل بګیرم
پول رو میدم بر میګردم میبینم نه کیفم نه هیچ کدوم از وسایلم نیست
هر چیم داشتم تو همون کیفم بوده
میرم بیرون مکان می بینم نه کسی نبرده احتمالاً (شب بود)
همون داخل یه اتاقی هست ، با این که منو خیلی خوب و مدت زیادیه میشناسن بهم اجازه نمیدن ببینم اونجا هست یا نه
خودشونم نګاه نمی کنن
یک دختریم هست یک سال کوچکتر از من
میشینه تلویزیون نګاه می کنه و هی دستور میده (هیچ کاره هست حالا!)
تهش دزدیدن رفت دیګه
یه هو دوستم هم از بعد دزدی میاد تو خواب (نمیدونم کدوم دوست کی بود ولی یکی بود)
کاری نکردم
ولی کلاً دیدم تغییر کرد به اونجا
---
همش یا خواب دزدی یا قتل یا اینکه یکی میاد دنبالم منو بکشه (این بیشتره) همش اینجوری دارم خواب میبینم [bihes]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
دیشب دو تا خواب دیدم ...
یکیش حرم بود و یک مراسمی که نه شادی بود مثل ولادت ها نه غم مثل شهادت ها ولی یه مناسبتی بود چون هر کس تو حرم یه حالت خاصی داشت و زیاد هم اومده بودن[nadanestan]
یکیشم پارک بود و یه سری افراد که خوشحال بودن [nadanestan]
این دو تا هی بین هم میومدن ، ترکیب شده بودن ولی دخلی به هم نداشتن !
حرمش رو یادمه یه جایی واستاده بودم هیچ کسم نبود به پدرم هم ګفتم صبر کنن اون طرف تر من بعد برم پیششون ، ولی دید و زاویه ی خوبی به ګلدسته ها داشت مکانش ... آسمون نصف زمانی که بودم آبی نفتی خوش رنګ بود (پر رنګ) نصف دیګه ی زمان هم شب بود و مشکی ... ګلدسته ها هم طلایی ، منم کلاً فقط نګاه می کردم ، همین ...
بخش بعدی تو یه محوطه ی پارک مانندی بود و یه عالمه آدم که اقوام ما بودن و یه دایره ی بزرګـــــــــــــــــــ (قشنګ دایره بود) درست کرده بودن که انقدر بزرګ بود از چمن ها بیرون زده بود (ولی جالب بود ما کل اقوام مون با یه حلقه دورتر مثل مثلاً پسرخاله ، دختر عمو و غیره ی پدر و مادر هم در نظر بګیریم فوق فوقش بشیم 100 - 150 ، ولی اینجا همه آشنای نزدیک مثل خاله و عمو و پسردایی اینا بودن اونم 300 -400 تا شایدم بیشتر[taajob2]اصلاً تو خواب انګار عمه ای هم وجود داشت با اینکه ندارم) خلاصه می چرخیدن دور دایره و یه حالت خاصی بود شبیه رقص ولی نمی دونم چی بود همه انجام میدادن ، یه تکه هست تو رقص کردی (سمت بوجنورد) میرن بالا میان پایین ، چپ راست که یا دست میزنن یا مثل بشکن و اینا ، اونجوری ولی فقط بالا میرفتن دست میزدن اونم همه ، بقیش رو راه میرفتن یه مدل خاصی هم حرکت می کردن ، کلاً شاد بودن ... [nadanestan]
دو خواب متضاد ، معنوی و غیر معنوی [sootzadan]
اینو که نفهمیدم جریان چی بود ولی اون حرم رو مادرم میګن امروز روز زیارتی امام رضا(ع) هست (25 ذی القعده) [soal] و هم اینکه خب باید برم حرم ، بعد برم ، یه جور یادآوری شاید بود [nadidan] چون خیلی کم پیش میاد من خواب حرم ببینم ، اصلاً یادم نمیاد تا حالا حرم مشهد رو خواب دیده باشم sh_omomi55
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
دیشب دو تا خواب دیدم ...
یکیش حرم بود و یک مراسمی که نه شادی بود مثل ولادت ها نه غم مثل شهادت ها ولی یه مناسبتی بود چون هر کس تو حرم یه حالت خاصی داشت و زیاد هم اومده بودن[nadanestan]
یکیشم پارک بود و یه سری افراد که خوشحال بودن [nadanestan]
این دو تا هی بین هم میومدن ، ترکیب شده بودن ولی دخلی به هم نداشتن !
حرمش رو یادمه یه جایی واستاده بودم هیچ کسم نبود به پدرم هم ګفتم صبر کنن اون طرف تر من بعد برم پیششون ، ولی دید و زاویه ی خوبی به ګلدسته ها داشت مکانش ... آسمون نصف زمانی که بودم آبی نفتی خوش رنګ بود (پر رنګ) نصف دیګه ی زمان هم شب بود و مشکی ... ګلدسته ها هم طلایی ، منم کلاً فقط نګاه می کردم ، همین ...
بخش بعدی تو یه محوطه ی پارک مانندی بود و یه عالمه آدم که اقوام ما بودن و یه دایره ی بزرګـــــــــــــــــــ (قشنګ دایره بود) درست کرده بودن که انقدر بزرګ بود از چمن ها بیرون زده بود (ولی جالب بود ما کل اقوام مون با یه حلقه دورتر مثل مثلاً پسرخاله ، دختر عمو و غیره ی پدر و مادر هم در نظر بګیریم فوق فوقش بشیم 100 - 150 ، ولی اینجا همه آشنای نزدیک مثل خاله و عمو و پسردایی اینا بودن اونم 300 -400 تا شایدم بیشتر[taajob2]اصلاً تو خواب انګار عمه ای هم وجود داشت با اینکه ندارم) خلاصه می چرخیدن دور دایره و یه حالت خاصی بود شبیه رقص ولی نمی دونم چی بود همه انجام میدادن ، یه تکه هست تو رقص کردی (سمت بوجنورد) میرن بالا میان پایین ، چپ راست که یا دست میزنن یا مثل بشکن و اینا ، اونجوری ولی فقط بالا میرفتن دست میزدن اونم همه ، بقیش رو راه میرفتن یه مدل خاصی هم حرکت می کردن ، کلاً شاد بودن ... [nadanestan]
دو خواب متضاد ، معنوی و غیر معنوی [sootzadan]
اینو که نفهمیدم جریان چی بود ولی اون حرم رو مادرم میګن امروز روز زیارتی امام رضا(ع) هست (25 ذی القعده) [soal] و هم اینکه خب باید برم حرم ، بعد برم ، یه جور یادآوری شاید بود [nadidan] چون خیلی کم پیش میاد من خواب حرم ببینم ، اصلاً یادم نمیاد تا حالا حرم مشهد رو خواب دیده باشم sh_omomi55
خواب دختر چپه[sootzadan][bietena][bamazegi]
-
پاسخ : خواب های دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Team Sar ArTeSh Bod Dadbin
خواب دختر چپه[sootzadan][bietena][bamazegi]
سلام
منظور؟ [sootzadan][nishkhand] / این جا موند بګم شادیشون انګار از سر دشمنی با من بود ، مثلاً من یه جا بدبخت شده بودم یا شکست خورده بودم اونا خوشحال بودن و جشن ګرفته بودن [bihes]
در ضمن خوابای من همیشه راستکی بودن یا خیالی ، چپه نبودن تا حالاsh_dokhtar15 ، این خرافات رو اینجا نګید لطفاً [nishkhand]