دم این خوابمم ګرم خیلی خوشم اومد ، فکر کنم دیګه از عقرب بدم نیادالبته به نظرم که دیګه نمی ترسم
![]()
وقتی دلم می خواست این مار رو تو دستام بګیرم مخصوصاً سرشو که خفش کنمبعداً نمی ترسم لابد عقربم تو شیشه کنم
![]()
البته همچنان از هزارپا هراس دارم یخده ...
ولی جالب بود زیر یه درخت نشسته بودم دم به دقیقه جیرجیرک میفتاد رو سرم ، باز من نشسته بودم هوچ عکس العملی از برای ترس نشون ندادم دنبالشم بودم عکس بګیرم ازش
البته رو نیمکت یه جونور دیګم افتاد این بود :
اصن دوست دارم بازم از این خوابای نامفهوم ببینم
البته یه صحنه مشابه این خواب هم اتفاق افتاد ولی معلوم نشد جونورش چی بود ...![]()
عجب خواب جالبی شهلا خانوم
بازم خوابای شیرینتون رو تعریف کنین ، پذیرا هستیم![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)