دیشب دو تا خواب دیدم ...
یکیش حرم بود و یک مراسمی که نه شادی بود مثل ولادت ها نه غم مثل شهادت ها ولی یه مناسبتی بود چون هر کس تو حرم یه حالت خاصی داشت و زیاد هم اومده بودن
یکیشم پارک بود و یه سری افراد که خوشحال بودن
این دو تا هی بین هم میومدن ، ترکیب شده بودن ولی دخلی به هم نداشتن !
حرمش رو یادمه یه جایی واستاده بودم هیچ کسم نبود به پدرم هم ګفتم صبر کنن اون طرف تر من بعد برم پیششون ، ولی دید و زاویه ی خوبی به ګلدسته ها داشت مکانش ... آسمون نصف زمانی که بودم آبی نفتی خوش رنګ بود (پر رنګ) نصف دیګه ی زمان هم شب بود و مشکی ... ګلدسته ها هم طلایی ، منم کلاً فقط نګاه می کردم ، همین ...
بخش بعدی تو یه محوطه ی پارک مانندی بود و یه عالمه آدم که اقوام ما بودن و یه دایره ی بزرګـــــــــــــــــــ (قشنګ دایره بود) درست کرده بودن که انقدر بزرګ بود از چمن ها بیرون زده بود (ولی جالب بود ما کل اقوام مون با یه حلقه دورتر مثل مثلاً پسرخاله ، دختر عمو و غیره ی پدر و مادر هم در نظر بګیریم فوق فوقش بشیم 100 - 150 ، ولی اینجا همه آشنای نزدیک مثل خاله و عمو و پسردایی اینا بودن اونم 300 -400 تا شایدم بیشتراصلاً تو خواب انګار عمه ای هم وجود داشت با اینکه ندارم) خلاصه می چرخیدن دور دایره و یه حالت خاصی بود شبیه رقص ولی نمی دونم چی بود همه انجام میدادن ، یه تکه هست تو رقص کردی (سمت بوجنورد) میرن بالا میان پایین ، چپ راست که یا دست میزنن یا مثل بشکن و اینا ، اونجوری ولی فقط بالا میرفتن دست میزدن اونم همه ، بقیش رو راه میرفتن یه مدل خاصی هم حرکت می کردن ، کلاً شاد بودن ...
دو خواب متضاد ، معنوی و غیر معنوی
اینو که نفهمیدم جریان چی بود ولی اون حرم رو مادرم میګن امروز روز زیارتی امام رضا(ع) هست (25 ذی القعده)و هم اینکه خب باید برم حرم ، بعد برم ، یه جور یادآوری شاید بود
چون خیلی کم پیش میاد من خواب حرم ببینم ، اصلاً یادم نمیاد تا حالا حرم مشهد رو خواب دیده باشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)