پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
سلام[golrooz]
آقا یه خاطره خطرناک یادم اومد اونو میگم ....یاد بگیرید شما اینکارها رو نکنید عاقبت خوبی نداره[hoshdar]
بچه بودیم شاید اول دبستان و حتی کمتر
یه دوستی داشتم اسمش نگار بود همسایمون بود همیشه خدا با هم در حال قهر کردن و آشتی کردن بودیم...من زیاد کاری به کارشون نداشتما اما نمیدونم چرا همیشه باهام ساز مخالف میزدن[negaran]
آقا یه روز دعوامون شد منم اومدم تو خونه در رو بستم و از پشت در با هم دعوا میکردیم.....گوشه در یه سوراخ کوچیک داشت که میتونستم بیرون رو ببینم این دوست ما هر دفعه میومد از سوراخ داخل رو نگاه میکرد منم یدفه که اومد نگاه کنه و چون قبلش حرفی که زد ناراحتم کرد اومدم ناغافل یدونه سنگ کوچولو برداشتم و وقتی نگاه کرد زدم تو چشمش آقا این دختر که گفت آخ من دو پا داشتم هشت تا هم قرض کردم بدو تو خونه قایم شدم
رفتم تو اتاق پشت در که کسی هم پیدام نکنه....به دو دقیقه نکشید مامانش اومد دم خونه مون....مامانم هم معذرت خواهی کرد و البته قبلش هر چی گشت پیدام نکرد آخه مامانش اصرار داشت حتما باید منو ببینه میخواست زهر چشم بگیره فکر کنم[nishkhand]
گذاشتم بعد از رفتنش یکم هم بگذره که آتیش خشانت مادر جان کم کم بخوابه بعد آروم آروم با قیافه ای کاملا مظلومانه رفتم پیش مامانم [khejalat]....بهم گفت چرا این کار رو کردی نزدیک بود چشم دختر مردمو کور کنی منم اخم کردم و شونه بالا انداختم که خواست اذیتم نکنه[sootzadan]
اخم کرد بهم که دیگه تکرار نشه و منم مظلوم قول دادم که دیگه نشه و البته دیگه نشد اما دعوا ها و آشتی های مکرر همچنان ادامه داشت[taajob2]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
سلام دوباره خدمت دوستان
یه خاطره همش تو ذهنم داره ګردش می کنه ، ګفتم اینجا پیادش کنم ، وول نخوره [nishkhand]
13 ، 14 ساله که بودم با خواهرم و چند تا از دختر کوچولوهای همسایه بالای پشت بوم بودیم ، خواهرم 4 ، 5 سالش بود ، یه چند دقیقه اومدم پایین تو خونه ، همه خواب بودن ، بعد از ظهر تابستون بود ... یه هو دختر همسایمون اومد پایین که بدو بیا بدو ببین خواهرت ( اسمش رو ګفت البته [nishkhand] ) داره از سرش یه عالمه خون میاد ، من ؟! [taajob] چی میګی ؟ شوخی نکن !!! ګفت نه به خدا پر خون شده بیا بدو [esteress] فالفور رفتم ، همینجور خون میومد ، نمی دونم چه طور بقلش کردم ، خیلی سبک شده بود اصلاً ، اون همه پله رو سریع اومدم پایین ، پـــــــــــــــــــــاشی ن ... ( اسم خواهرم ) رو ببرین درمانګاه ، پدرم خیلی سریع از خواب بیدار میشن به یک در باز کردن ... مثل چی پدرم با پیجامه بدو یعنی ... بردنش درمانګاه ... حالا جریان چی بود ، پسر همسایمون 6 ، 7 سالش بود از رو پشت بومشون به پشت بوم ما سنګ پرت می کرد و خواهرم و بچه ها هم نمی دونم چی می ګفتن بهش [bihes]، یه سنګ مرمر پرت می کنه به اندازه ی دست ، می خوره به پیشونیه خواهر بنده و نصف میشه [nadidan] جالب بود رو پله ها پر خون شده بود اونوقت بخیه نخورد [taajob2]
دیګه من بودم که بچه ای رو رو پشت بوم تنها بذارم حتی یک دقیقه ! [sootzadan]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
اینم میګم و بقیه رو به شما واګذار می کنم .[cheshmak]
5 ، 6 صبح یه روز که به نظرم دی ماه بود خبر دادن که مادرِ پدرم فوت کردن . از قضا به پدرم هم ګفتن ، شهر دیګه ای ساکن بودن ، به آژانس تماس ګرفتن که ماشین بفرستن بریم ( پدرم اوضاع روحی کاملاً نامساعد! ) ، رفتیم ، خلاصه شب هم ګذاشت و صبح که نزدیک مقصد بودیم ، جاده خیلی پیچ داشت ... پدرم به راننده ګفتن بذارین من رانندګی کنم شما خسته شدید و ... ، ایشون هم قبول کردن ، 8 سال پیش بود .
پدرم نشستن پشت فرمون و یه ربع ، بیست دقیقه ای ګذشت و یه هو ماشین رفت سمت دره [taajob2][negaran] اما !!! یعنی خدا یه چیزی می خواد ، می خواد ! کل ماشین خم شده به سمت پایین با 5 نفر سوارش به یک بوته ی کوچیک خار ګیر کرد ... پدرم که میګم از نظر روحی بسیــــــــــــــــــــار نامساعد بودن ، اینجوری هم که شد سریع ما از ماشین پیاده شدیم به جز پدرم چون اګه پیاده می شدن ماشین چپ میشد و الباقی داستان ... موهای پدرم یادم نمیره اصلاً سیخ شده بود یه جورایی ...
چند تا ماشین نګه داشتیم و ماشین رو کشیدیم بالا هر جور بود ... آقای راننده هم می ګفتن خودم شک داشتم بدم بهتون . بیست دقیقه ، نیم ساعتی ماشین به بوته ګیر کرده بود ...
ولی کل قشنګی داستان به همون بوته ی خار بود ، اونم چرخ عقب سمت راست ماشین به بوته ی خار ګیر کرده بود ، دره هم سمت چپ جاده بود !
یه مرتبه ی دیګه هم ساعت 12 نیمه شب میشه پدر منزل تشریف نمیارن ، قرار بود 9 بیان فکر کنم بریم جایی ، بعد یکم نګرانی و ... ، 12.5 تماس میګیرن که من کلانتریم [taajob2] داستان اینطور بوده که ایشون داشتن از ګلبهار تشریف میاوردن مشهد ، یه پل داره اونجا بعد یه دونه از این ماشین بزرګا ( اسماشون رو بلد نیستم [nishkhand] ) پشت سر ، یکی جلو ، یکی هم کنارشون بوده ، ایشون هم لاین سمت راست . به پل که میرسن ماشین بزرګ پهلوییه نمی دونم چش بوده میاد سمت راست [bihes] ماشین پدر بنده از پل آویزون میشه [afsoorde] توسط چرخ عقب سمت چپ .
نکته : هیچ اتفاقی برای پدرم نمیفته حتی یه زحم کوچیک چرا که خودشون میګن کمربند ایمنی رو بسته بودن !!! و در ادامه میګن اګه کمربند ایمنی رو نبسته بودن از بنجره ی جلو پرت میشدن پایین !
بعد باقی ماجرا که میان با جرثقیل به ګمونم ( باز مشکل اسم ماشین هست [sootzadan][khanderiz] ) ماشین رو جابه جا می کنن و ... که ماشین داغون شده بود ولی [khanderiz]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
بنده هم یه خاطره بگم.
تقریبا یه سال پیش یه مشکلی برام پیش اومد یه کم مریض شدم حالم خوب نبود؛ شب بود رفتم درمانگاه
قبل از رفتن به درمانگاه:
با اطمینان میدونم که من یک مرد هستم
رفتم داخل پزشک دیدن و رفتم آزمایش دادم و نتیجه رو آوردم برا دکتر.
بعد از دیدن آزمایش دکتر شروع کرد به نسخه پیچوندن و در آخر گفت این مشکلی که داری برا مردها نیست؛ برا خانمهاست[taajob2]
بعد از بیرون اومدن از درمانگاه:
من مرد هستم یا زن؟شک در جنسیت
رفتیم مشکل بیماری رو حل کنیم مشکل جنسیتی پیدا کردیم.[khande]
بعله یه همچین وضعی داریم ما.
نکته اخلاقی: فقط قرصها عوارض جانبی ندارن پزشکهای محترممون هم عوارض دارن.
«حالا سوای این خاطره واقعا قشر زحمت کشی هستند اجرشون با خدا»
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
yas-90
اومدم ناغافل یدونه سنگ کوچولو برداشتم و وقتی نگاه کرد زدم تو چشمش آقا این دختر که گفت آخ من دو پا داشتم هشت تا هم قرض کردم بدو تو خونه قایم شدم
کوچولو بود یا اندازه کف دست؟[khande]
عجب نشونه گیر ماهری بودین یادمون باشه دور و برتون آفتابی نشیم[nishkhand]
اینو زودتر میگفتی تا تو اون تاپیک جرأت نقل قول و اعتراض پیدا نمیکردیم. معلوم نبود پشت مانیتور میزدی چشم چیه سرمون رو به باد میدادی[nishkhand]
هشت تا پا از کجا قرض گرفتی؟ ده پا مگه میشه[nishkhand]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
کمربند ایمنی رو بسته بودن
داری کمربند ایمنی رو تبلیغ میکنی؟
چقد پول گرفتی؟[nishkhand]
سرت کلاه نذارن. نرخ رو میدونی چنده دیگه؟
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
کوچولو بود یا اندازه کف دست؟[khande]
عجب نشونه گیر ماهری بودین یادمون باشه دور و برتون آفتابی نشیم[nishkhand]
اینو زودتر میگفتی تا تو اون تاپیک جرأت نقل قول و اعتراض پیدا نمیکردیم. معلوم نبود پشت مانیتور میزدی چشم چیه سرمون رو به باد میدادی[nishkhand]
هشت تا پا از کجا قرض گرفتی؟ ده پا مگه میشه[nishkhand]
سلام[golrooz]
نه به جان قل قل میرزا کوچیک بود .... فقط سنگ نبود میدونید هست سنگ ریزه ها به هم میچسبن و انگار زائده اضافه دارن از اینور و اونورشون بیرون زدگی تیز دارن از اونا بود[nadidan] یعنی خدا رحم کرد چیزی نشد...واقعا میگن آدم تا بچه ست کله خرابه تا جوونه هم کله ش باد داره همینه [sootzadan]
محض اطلاعتون باید بگم هدف گیریم هم بد نیست خیلی[sootzadan] با تفنگ و دارت و سنگ و اینجور چیزا[nishkhand]....اگه یکی دو بار به هدف نخوره بار سوم دقیقا میزنم به هدف[nishkhand]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
داری کمربند ایمنی رو تبلیغ میکنی؟
چقد پول گرفتی؟[nishkhand]
سرت کلاه نذارن. نرخ رو میدونی چنده دیگه؟
[khande][khandeshadid]
[sootzadan]
سلام جناب
یاد برنامه های صدا و سیما افتادم ، شما یه برنامه بګید تبلیغات نداشته باشه ؟ داریم اصلاً ؟ مردم ؟ داریم ؟ [nishkhand][sootzadan]
شما کجا تبلیغات کردید که خوب از نرخ ها با خبرید ؟ [nishkhand] به ما که چیزی نمیرسه ، هر چی هست به واسطه ها میرسه ![bietena][nishkhand]
***
منم قبول دارم قشر پزشک هم خیلی عوارض دارن [sootzadan]
نکته : خود درمانی با اندکی آګاهی بهتر است از رفتن به پزشک و نا امیدی و شبهه و ... [nishkhand]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
نکته : خود درمانی با اندکی آګاهی بهتر است از رفتن به پزشک و نا امیدی و شبهه و ... [nishkhand]
[naomidi][taane]
یه خاطره هم بگم اسپم نشه! [nishkhand]
یادم نمیاد چیزی!
ببخشید [nadidan][khejalat]
بعدا این پستمو ویرایش میکنم و یک خاطره مینویسم! [nishkhand]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
امروز رفتم رو خط مرور بر تاپیک های ګذشته [khanderiz]
داشتم کلیه توصیه های موندګار از اشخاص از کودکیم رو مرور می کردم ، یادم اومد یه بار کوچیک که بودم نمی دونم چی شد که با آژانس رفتم مدرسه ، رانندش پیر مرد بود ، وقتی می خواستم پیاده شم ، پول تا خورده بود که دادم به ایشون ، بهم ګفتن دخترم همیشه یادت باشه وقتی می خوای به کسی پول بدی بازش کن ، صاف بده ، اینجوری بی احترامیه ، واسه خودت میګم و از این سبک توصیه ها ، منم تشکر کردم و ... و پیاده شدم ... چه کار بدی کردم کوچیک بودم [nadidan][negaran]
تا جایی که تو ذهنمه هیچ وقت از اون به بعد پولی که به کسی دادم تا خورده نبوده ، هر وقتم همراه کسی بودم که می خواسته طرف پول به کسی بده و تا داشته ، ازش ګرفتم تاشو باز کردم بعد دادم بهش ، ګفتم اینطوری محترمه ...
من که همیشه دعا می کنم اون آقا رو ، سالم باشه در کنار خانوادش و در پناه الله ...[shaad]
انقده از این توصیه های موندګار خوشم میاد ، تو ذهنم یه 17 تایی الآن هست [khanderiz]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یه خاطرۀ دیگه تعریف کنم که زیاد خوب نیست.
بنده توی یه ده کوچیک به دنیا اومده ام. در سن 8 سالگی پدرم مارو فرستاد که در شهر درس بخونیم. توی ده ابتدایی بود اما پدرم اعتقاد داشت که برا بهتر درس خوندن و پیشرفت باید تو شهر درس بخونم. ما هم از همون 8 سالگی مجردی تو شهر درس خوندیم و رسیدیم به الان.
یه بار که تازه اولین سال بود تو شهر میرفتم مدرسه خجالتی بودم. سوم ابتدایی بودم. زنگ خورد اومدیم بیرون و بچه های سرتق شهری تو راه اذیتم میکردند. تنه بهم میزدن تا بخورم زمین. منم هیچ چی نمیگفنم. از بچگی تو کشتی گرفتن و زدن استاد بودم اما ازش استفاده نمیکردم مخصوصا تو شهر که خجالتی و غریب هم بودم. هی بهم تنه زدند تا بخورم زمین. خودمو جمع میکردم با دوتا پسر عموم بودم که یکیشون توی شهر بزرگ شده بود. به جایی رسیدیم که میخواستم از رو جوب بپرم پریدم یکی از اون پسرای شلوغ اومد بهم تنه زد. دیگه خودمو نتونستم کنترل کنم. کیفم رو پرت کردم زمین. گرفتم وسط خیابون گذاشتم زیر پام.پسرعموهام مثه اینکه داشتن فیلم میدیدن[nishkhand] .خلاصه کلی کتک و کتک خوری جدامون کردند. لباسهام خاکی و پاره شده بود. از اون روز به بعد دیگه باهام کاری نداشتن.
سالهای اولی که تو شهر ثبت نام کرده بودم خاطرات زیادی دارم که زیاد خوش آیند نیستن. همش اذیت هس. سیدۀ بزرگوار از بچگی گفتن بنده یاد اون خاطرات افتادم.یادش بخیر.
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
اینم تصویر قلعه در امسال که خراب شده :
ممنون جالب بود
اسم این قلعه چیه؟
کجاست؟ آدرسش رو بدین بد نمیشه.ممنونم میشیم.
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
ممنون جالب بود
اسم این قلعه چیه؟
کجاست؟ آدرسش رو بدین بد نمیشه.ممنونم میشیم.
سلام
ببخشید بنا بر دلایلی که یه خورده خاطره شخصی بود ، حذفش کردم [nadidan] عذر می خوام ، شرمنده [khejalat]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
کل خاطرات من از نخبګان و دوستان ( یوګی و دوستان [khande] )
'' بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ''
سلام به همه http://www.millan.net/minimations/smileys/clown.gif
ابتدا به ساکن عذر خواهی می کنم از بسیار طولانی بودن مطلب ...
ختم کلام من در انجمن نخبگان :
سه روز دیګه یک سال از ثبت نام من در جمع نخبگان می گذره و خاطرات خوشی رو در این مدت در کنار عزیزان سپری کردم . 4،5 ماه اول فعالیت خاصی نداشتم ولی از ماه رمضون به بعد خاطرات بسیاری دارم که یک مرور اجمالی بر همش خواهم داشت ...
اول جناب مدیر کل آقای کاوه ، یه نکته که من تهشم نفهمیدم ، تضاد های برخوردی آقای ادمین بود [sootzadan] ، اصلاً در صحبت با ایشون من دچار تضاد های اخلاقی و ارزشی شدم [bihes]، بابا یکنواخت باشید آقای کاوه ، آدم ګیج میشه ، ګفتم بنشوننتون رو صندلی نقد ، نفهمیدیم چی شد ننشستید ، من که انتقادم رو کردم در هر حال ...[bietena]
حالا ادامه ی ماجرا :
در تاپیک ګیاه درمانی یکی از بچه ها از سوختګی پرسیدن که جالب بود 10 دقیقه بعد دستم کامل سوخت و اقداماتی که نوشته بودم خیلی مؤثر بود و آزاده باید یادش باشه ، تنها خونه بودم وآزاده حواسم رو مثلاً پرت می کرد[nishkhand] ، یادش بخیر 2 روز فقط می سوخت [taajob3]، آقای شوماخرو رضوس و سلیناز فکر کنم هم اون موقع بودن تو تاپیک چی آزارتون میده [khanderiz]...
یا اون روز که ګوجه له می کردم تو دو تاپیک حالتو با یه عکس نشون بده و درنا نماد صلح کلی خندیدم از حرفای آقای عبد الله ، خستګی بدجور از تنم در رفت ...http://www.pic4ever.com/images/sm194.gif
و اون روزی که یادداشت کلاس اول ابتداییم رو برای چند نفر فرستادم ، فرزانه جرفرزاده ؟![nishkhand][khande]
روزی که کل وسایلی که 14 سال نګه داشته بودم ، انداختم بازیافت ، پوشه ی کلاس اولم رو یادمه مامانم برداشت باز من یواشکی انداختم دور ، الآنم نمی دونن من بَرِش داشتم!
روزی بود که سلام شما رو رسوندم خدمت امام هشتم شیعیان ...
تاپیک زدیم تحت عنوان کنسرت نخبګان و ... که چقدرم برګزار شد ؟!!! [sootzadan] البته خب همکاری که مد نظر بود صورت نګرفت [cheshmak]
یا روزی که با دو تا از مدیران بحث کردم سر یادداشت های کاربری (مدیر کل انجمن و جناب ادمین [nishkhand]) ، تهش درست شد ولی [movafaghiyat]، از این باب که انجام دادن کاری که ازشون خواستم رو خیلی متشکرم ، لطف کردن ...sh_omomi70
مشاوره های آقا عبد اللههم که جای خود ، عالـی ، حرف نداشت [movafaghiyat]. به امید خدا ارشد رتبه ی خوبی بیارن و سربلند باشن در پناه الله ، دیر شد دیګه زودتر برن خونه ی بخت http://www.pic4ever.com/images/afro.gif... http://www.pic4ever.com/images/4chsmu1.gif
موضوع ایده ها و ګاهاً پرسش های درسی که تو ذهنم بود هم جالب بود ، کمک های آقای حسابی هم خیلی خوب بود ، دستشون درد نکنه واقعاً ، در کنکور با تلاشی که دارن موفق و مؤید باشن و تهران قبول شن ان شاء الله ...http://www.pic4ever.com/images/photosmile.gif
آقا مهدی 42 هم خیلی ممنون ازشون ، سؤالاتی رو پاسخګو بودن ، مثلاً برار بزرګ ما بودن [nishkhand] ، میو میو پژی میو کن ... ( سریال پژمان ) [khande]
غذاهای اون شب و من و آزاده، دلم ضعف رفت اون شب شام کم خورده بودم ...
جنابکمان ابرو هم تو تاپیک در ارتباط با خواب یه حرف خیلی قشنګی زدن که هنوز یادمه ،اعمال ما در دنیا مثل صوت و صدا موندګاره و ... که حقیقتاً خوشم اومد ، متشکرم ازشون ...http://oshelam.persiangig.com/image/.../butterfly.gif
خانم الماس پارسی هم که یادمه اون اوایل از اینکه ایشون روابط عمومی هستن مطلع نبودم ، خودشون میدونن ، خاطراتی بود ... sh_omomi12sh_dokhtar15
ساغر خانم هم که اصلاً نمی دونستم دختر سهیلا خانمن [sootzadan]، تو اون تاپیک چرا فرزندهای اول موفق ترن ؟ یه همچین چیزی بود سؤال شد برام کهمعصومه خانم 92 پاسخ دادن ...sh_omomi82
ایام محرم هم که بامعصومه خانم 92 و آقای ریپوتر تو چت باکس سؤال جوابی بود که تهش اون مقاله رو که تو یه تاپیک ګذاشتمآقا مهدی ( ریپورتر )دادن که خیلی خوب بود ...[shademani2]sh_omomi70
یا یه مدتی هم تو همون چت باکس آقای امیربیګی هی میګفتن بنانا نا بنا نا بنا بانا بنانا [khandeshadid][khande]، خخخخ ، کلی سرخوش بودم ، چقدر به اینا می خندیدم ، یادش بخیر ... یا تا یکم بحث می کردیم با بچه ها سر یه مسئله ای مثلاً ، آقای امیردانته : ع ( عجب ) ، و ( وژدان ) و ...
آقای محمد شوماخر ، یادمه تو تابستون هی سر یه مسئله ای کمک می خواستن ، هی من نمی تونستم کمکشون کنم ، شرمنده واقعاًsh_omomi14 ، یا داستان مربا [nishkhand]، وای که چه باحال بود ، یا مدل دفتر تلفن که ایده ای بود نفهمیدیم چی شد[nadanestan] ، جناب کهکشان ، خمیر دندون کرست و ...[khanderiz]
نورا خانم ګل هم دوست خیلی خوبی هستن و بودن برام http://generaleshop.com/forum/images...pe2-smiley.gif
حمیرا خانم عزیزکه همیشه با فونت قرمز می نویسن [esteghbal]
آقای محمودماه که کمک هایی به بنده کردن در ارتباط با کاج مطبق و نرم افزار های صوتی ، خیلی متشکرم از ایشون [golrooz]
ارګان خانم ، my dream با مزه و ګل، اون معصومه خانم دیګه خانمِ آقا مهدی ، ستایش ( نیایش [nishkhand]- عطیه ی) عزیز که امیدوارم تو کنکور همونی که می خواد بهش برسه ، درس بخون دخترم [nishkhand]sh_omomi41،سلیناز ګرام با اون پسردایی کوچولوش [nishkhand] و خاطرات شاد و عالیش و اکنون امضای واقعاً انرژی زاش [movafaghiyat] ، سودا خانم ګل ، آراګل عزیز ،هرمیون خانم ، ماری مریم خانم عزیز ، مهرنګار خانم ، صبا محمدی و پریسا خانم نیاکان والهام خانم ګل و spring girl ګرام و 1+1=1 و 0220 عزیز ( فراموش کردم تولدشون رو تبریک بګم ، تولدتون مباااااااااارک خانمی [golrooz] ) و anael خانم و ریحانه خانم 20 و یک ریحانه خانم دیګه که اسم کاربریشون رو خاطر ندارم [nadidan][khejalat] و shiny خانم که تاپیک تقویت زبان بود زدن و نقاشی + داستان (مضمونش اینا بود [nishkhand]) و الناز خانم عزیز و zoh_reh خانم ګل سادات و ندا خانم سلطانی و خواهرشون مژګان خانم عزیز و الهه خانم 1377 و مریم خانم کیا و کاربر سیاه و سفید و فاطیما یا فاطمه خانمی که آواتارشون یه سری مداد رنګی بود و زهرا خانم ( با نام کاربری زهرا جون ) ...
http://www.millan.net/minimations/sm...uboxsmiley.gif
ګلبرګ خانم ( ګلبرګ صورتی [nishkhand][khanderiz] ) ، عزیز خواستی بری پارک راحت باش ، زیاد نګران نباش ، البته منکر نیستم جامعه واقعاً امنیت لازم رو نداره ، خب با یه کوچولو برو [nadanestan]
ساخته های آقای neo-x که امیدوارم به جاهای خوب برسن در کارهاشون به امید خدا http://generaleshop.com/forum/images...%282065%29.gif
خانم مهدیه جورابلو که هر وقت تو پروفایلم میومدن فکر می کردن تشریف اوردن مهمونی رسمی [nishkhand]~o)
فایول خانم شاد بهمنی [esteghbal]
معصومه 92 عزیز ( تشابه اخلاقی بسیار به مادر بنده[khanderiz] )، مامای بسیار خوبی بشی عزیزم ...http://generaleshop.com/forum/images...com%20(26).gifsh_omomi87
mosighi ګل هنرمند [esteghbal]
درنا دونه دوست داشتنی ( مریم خانم) که با چه صبر و حوصله ای به پیام ها پاسخ میدادن ، شاعری بودن برا خودشونhttp://generaleshop.com/forum/images...s/b/(1471).gif
آشنایی با تیمسارم که فکر کنم از تاپیک طنز بود ، برادر ما بودن تو طنز به نام هوشنګ درازه [khande] اسم منم فکر کنم باربارا بی بی به ګل بانو بود ...[taajob2] درود تیمسار http://www.pic4ever.com/images/shv.gif
آزاده رو هم از همون جا آشنا شدم باهاش و بعدم تاپیک خلاقیت و خیلی ګله و با نشاطه و هنرمند http://generaleshop.com/forum/images...s/b/(1782).gif، جریان عدس پلو هم یادمه آزاده [nishkhand]، خیلی خوب بود[movafaghiyat] ...
سمانه خانم7 بهمنی هم که دیګه هیچ ، ماه ...[alaghemand]
مرضیه خانم (yas-90)که خاطراتی با هم مرور می کردیم از عقرب و بچګی و پاسخ سؤال ریکت زیایی و ... خیلی ګله http://generaleshop.com/forum/images...ile%20(31).gif
مینا خانم ( نارون1 ) هم که ماجرای داداشم و مدرسش و مقاله ی ایشون ...http://www.pic4ever.com/images/128fs318181.gif
مونا خانم ( سونای ) هم ماجرای دیابت و این حرفا رو با یه چیز دیګه که خودشون میدونن (اولین بار) یادمه... امیدوارم ایشون هم ارشدشون رو خوب بدن و همونی که می خوان قبول شن ...http://www.millan.net/minimations/smileys/winking.gif
آقای دبستان هم بوتیک داشتن در خاطر دارم و برادرشون مداحی می کردن و ... ، ایشون هم امیدوارم معلم خوبی بشن به زودی و مایه ی افتخار جامعه ...http://oshelam.persiangig.com/image/...xplanation.gif
آقای رضوس هم اون اوایل ما رو سر کار ګذاشته بودن [khande] ، با اون اکانت مدیر تالار زیست شناسی [nishkhand][sootzadan] ، یادش بخیر ، ایشون هم ان شاء الله رتبه ی بسیار خوبی بیارن در کنکور ...
آقای کامل هم در تاپیک مروری بر دروس همکاری بسیار عالی ای داشتن ، ممنون ازشون ... یه کلیپ هم ګذاشته بودن ماست ، نعنا ، فونت نوشته هاشون خاص بود و زیبا ...
آقای نیما ماهان هم که شخصیت خاص و جالبی دارن و ناشناخته ...
رادیوتراپیست خانم ( الآن هلنا خانم ) هم که دیګه اوج انتقاد پذیری بودن ، فکر نمی کردم در این حد ، یه چی ګفتیم ، بابا 20 ! عالی !http://www.millan.net/minimations/sm...heartsmile.gif
موند آقا مجید GC که اصلاً انتقاد پذیر نیستن و تهشم این GC رو حذف نکردن [ghahr]، یاد اون آواتار چمنزارشون میفتم فقط [khandeshadid] ، نظر شخصیم رو بهشون ګفتم و ناراحتم نشدن [cheshmak]، خدا وکیلی خیلی زشت بود چی بود اون ؟...[nishkhand][sootzadan]
معمار حانیه هم خانم خوبین ( خیلی تو خط حجاب می باشید ها ولی ) ، دختر برادرشون هم ان شاء الله بهبود پیدا کنه ، کاساندان خانم که من به تعصب در مورد دختران ایشون رو می شناسم ، دخملم یکم از تعصبت بکاه ، خوبیت نداره در این حد ، بی خیال باش و راحت و آسوده ...http://www.pic4ever.com/images/301.gif
آهان آقای حسین متقی که فردی جدی هستن در کارشون ، خیلی خوبه ، خدا قوت ... فکر کنم کاربر آلوین هم برادرشون باشن اګه اشتباه نکنم که امیدوارم ایشون هم موفق باشن همیشه در کنار برادر و خانوادشون ...
عاطفه خانم ( aty.a ) هم که دختر خوبین و مؤمن ، وقتشه کم کم بری خونه بخت عزیز دیګه یا برو سر کار ګلم [nishkhand][nadidan]، بیکاری خوب نیست[sootzadan] ، می تونی به درست هم ادامه بدی...[khanderiz]
پرنیان خانم هم اول که باهشون آشنا شدم یادمه هی اصرار که اسم من چیه و منم بنا به شباهت های زیادشون به دوستم هوچ نمی ګفتم ، فکرم می کردم بزرګ باشن ، بعدم نقش عمه ی ما رو داشتن تو تاپیک طنز ...http://www.pic4ever.com/images/pinkglassesf.gif
تبسم 222 هم که سید هستن و دختر عمو بنده [esteghbal]
آقای SASAMC2 هم یه پیام تبریک عمومی برا عید غدیر داده بودم ایشون به بنده می ګفتن حاج خانم [khande]، اونم ماجرایی بود ، هی بګو مکه نرفتم ، هی بګن اصطلاحه ... خب باشه حاج آقا ...[sootzadan]
آقای عرفان سلیم زاده که تکه کلامشون عزیزم هست ...[bihes][nishkhand]
دیګه کسی از قلم نیفته ... اهم اهم ( به قول تیمسار ) ... از کاربر Bad sector هم راجع به نت کمک خواستم ، برطرف شد ، همین یه مورد بود پس همین یادمه ... خیلی ممنونم از لطفشون ...
آقای حیدری ( خادم شهدا ) که بهشون خوش ګذشته باشه حج و مورد قبول درګاه حق تعالی واقع بشه ، امیدوارم منو هم دعا کرده باشن اونجا ...http://oshelam.persiangig.com/image/...hik/angel2.gif
آقای ګندِشمین هم یادمه چه اصراری داشتن ایشون ما ها رو بشناسن نمی دونم ، من یکی آخه بدم میاد بشر آدم رو امتحان کنه و رک و پوست کنده هم به خودشون ګفتم [nadidan]، نکته اینجاست که همیشه اسمشون رو می خوندم ګندُمیشَن ، یه بار براشون تو پیغام اینجوری نوشته بودم [sootzadan]، ناراحت شدن [khejalat]و عذر خواهی و حل شد ولی ، چشام چرا اینجوری میدید نمیدونم ، اصلاً ناخودآګاه اینجوری میدیدم و تلفظ می کردم در ذهن ، من بازم عذر خواهم [khejalat]، ایشون هم دکتراشون رو بګیرن و موفق باشن در پناه الله ... http://www.pic4ever.com/images/hiker.gif
آقا رضا66 هم خدا دخترشون ( حدیث خانم ) رو زیر سایه ی پدر و مادرش حفظ کنه و زندګی شیرینی داشته باشن در پناه الله http://oshelam.persiangig.com/image/...fairysmile.gif
آقای محمد ( مازرون ) هم که اهل ادب و ... هستن و وطن دوست ، به امید موفقیت های ایشون و سربلندیشون در کنار خانواده ی ګرانقدرشون ...
آقای حسین 17 هم در اوایل بسیار فعال بودند و هم چنان هم حضور دارن خوشبختانه ... [cheshmak]
موند یاسمین ګل و ګلاب ، دختر با معرفت و نقاش سایت ... امیدوارم در تک تک ثانیه هات خوش باشی و موفق عزیز و البته در کنار خانواده و در پناه الله http://www.millan.net/minimations/smileys/painting.gif
یک دکتر دامپزشک ( dr doctor به ګمونم ) هم داشتیم که خیلی کم پیدا هستن تو سایت ، مطالب طب اسلامی رو یادمه مطالعه کردن و خیلی خوشحالم که دوست داشتن ، در تمام مسیر زندګی خداوند یار و یاورشون http://www.pic4ever.com/images/143fs503525.gif
آقای مسعود معمار زاده هم در خاطر دارم که طب سنتی به نظرم می خوندن ، موفق باشند در آغوش الله
خاتون خانم هم در ذهن دارم هی ناراحت بودن از موضوعی ، آخرشم دیګه نیومدن ... [sootzadan]
اوووو یکی از بامرام ها چکامه 91 (H1994) همشهری ګرام ، ایشون که هیچ ، اهل ادب و برق و بماند ... یادم باشه یکم با هم تابستون بریم تئاتری و ... ببینیم همشهری ... ( البته مشهد تئاتر درست و درمونی که نداره[sootzadan] ، یه جا دیګه میریم [cheshmak])
و سونای خانم 69 که اوایل همش با سونای خانم خالی اشتباه می ګرفتم[nadidan] ، الآنم نمیدونم چرا در خاطرم که میان همش عکس پروانه میاد تو ذهنم [esteghbal][sootzadan][nadanestan]
آقا hossein هم یادی بکنم ازشون ، ذهن خلاقی دارند ، امضای خوبی هم دارن ، من که بهره بردم ، متشکرم ازشون http://www.pic4ever.com/images/thankyou.gif
آقای نو آور هم در ماجرای جربیل و طرح هاشون موفق باشند ان شاء الله[shaad]
جناب ab.bb هم در حیطه ی تحصیلیشون و هم هنر موسیقی و طرح هاشون پیروز و سربلند باشند در پناه الله
جناب 312 هم که مبهم هستند ، شناخت خاصی ندارم ازشون ، به امید پیروزی ایشون در مسیر زندګی
آقای rahgozare _ shab هم که سید هستن و پسر عموی ما ، موقع تاپیک تاپ توپ بودن ګفتن شعراشونو میدن بخونیم ، ندادن [naomidi]، ما که یادمونه پسر عمو ، عیدیم ندادین عید غدیر یادمه ...[nishkhand][sootzadan]
کاربری به نام تجلی افکار هم بودن و هستن که شناختی ندارم ازشون ، یادمه تو لیست دوستانم هستن [nishkhand]، سلام و عرض ادب خدمتشون ، شاد باشن در آغوش الله
خانم قلب یخی هم که کمتر تشریف میارن و تابستون اینجا طوفان به پا میکردن با دوستان ، اون آواتار اخموشون هنوز یادمه ...[gooshnakardan][nishkhand]
ارغنون خانم هم تو تاپیک یه تستی بود و بعدش انتقادات آشنا شدم باهشون ...
کاربر BAaHAaR ( حضور ذهن از نوشتن دقیق اسمشون ندارم[nadidan] ) هم آواتار جنګیشون[nadidan] تو ذهنمه ولی خیلی قشنګه در عین حال ...[esteghbal][khanderiz]
خانم احمدی گرانقدر ( K.ahmadi) هم که کمک های خوبی کردن به بنده و پاسخ فلفل و ...http://www.millan.net/minimations/smileys/loveboat.gif
فاطیما خانم ګل هم که دیګه کمک به ګل و ګلدون و بچه ی همسایشون که بهمن ماه سه ساله شد و چوب شور [khanderiz] و ... http://oshelam.persiangig.com/image/...rdensmiley.gif
زهرا خانم قربانی هم که همشهری تشریف دارن و پیش فردوسی ګرام روزګار می ګذرونن ... برج رادکان خوش ګذشت بی ما ؟ [tafakor]
یک جناب MILAD KHAN ی هم بودن ، تو بعضی تاپیکا مثل تفسیر کنید و ... پاسخګو بودن ، سلامت و مؤید باشن ایشون هم ...
سید پویا راستی ، سید که نمیدونیم راستی هستی یا قلابی ( [nishkhand]) در درسات موفق باشی همیشه و سربلند ، زیاد هم تو محرم و صفر ګریه نکن ، یه چیزیت میشه [sootzadan]، یکم شاد و خندون باش ...[cheshmak]
soham313 عزیز که هر روز آیات قرآن رو با تفسیر قرار می دادن و ختم صلوات هم راه اندازی کردن ، ممنون ازشون ، موفق باشن در پناه الله
*مینا* خانم و خانم بحث هم که در مورد پیوند هیدروژنی کمک بنده کردن ، تشکر از هر دو دوست عزیزhttp://www.millan.net/minimations/sm...owerysmile.gif
و اما پریچهر خانم ، خیلی ممنون عزیز از الطافت ، خوش و با طراوت باشی همیشه در پناه الله http://www.pic4ever.com/images/626gdau.gif
خانم جوان ایرانی و همسرشون آسد مرتضی هم همیشه شاد و خرم باشن و پیروز در زندګی ، آقا سید مرتضی که در زمینه ی بازی های رایانه ای فعالیت داشتن اګه خوب حضور ذهن داشته باشم ، شخصیت یکی از ماهی های داستان یادمه واسه آواتارشون ګذاشته بودن ...[shademan]
آقا پدرام هم داستانی از بارون تعریف کردند خیلی قشنګ بود و تأمل برانګیز ، ممنونم از ایشون http://www.pic4ever.com/images/4lqqtqv.gif
ازسکوت 20 و مـهــر ګرانقدر هم ممنونم ، دوستان خوبی بودند و هستند http://www.millan.net/minimations/smileys/flower4.gif
نی لو و آمستیس خانمای همشهری ، دو خواهر بزرګوار http://www.millan.net/minimations/smileys/budhug.gifهم که میدونم شخصیت هاشون با هم یه خورده زیاد فرق داره [nishkhand]
خانم لبخند یاس به نظرم معلم بچه های اول هستن و اونم سال اول کاریشون هست ، موفق باشن ، کارشون عالی هست ، پیشرفت های بیشتر ایشون رو شاهد باشیم به امید خدا
آقای m.g.s.t.r هم خب در تاپیک قبل از پیری و موارد این چنینی و پیتزای ساده و ... در خاطر دارم ، سلامت و شاداب باشن در پناه الله http://www.pic4ever.com/images/rainbowf.gif
دیګه ... ستاره آسمون شب داروساز آینده ، دخترګلیه و خوش مشرب ، شاد باشه در پناه الله همیشهhttp://www.pic4ever.com/images/2lbkos0.gif
اما جناب آقای M.A.A.H.R ، جناب یه مقدار از تعصبتون کم کنید خیلی خوب میشه [cheshmak]، زیاد جوش نزنید در مورد جامعه ، همینیه که هست ، عوض نمیشه ، خونسرد باشید ، شاد و آرام و آسوده و موفق باشید در پناه اللهhttp://www.millan.net/minimations/sm...reamyeyesf.gif
مهشید خانم 000 هم که تازه وارد هستن و در تاپیک خواب های دوستان نخبه افتخار آشناییشون رو داشتم [cheshmak]
خانم فرخنده پوربهشت تاپیک های جالبی میذارن در مورد پزشکی ، ممنونم مفید بوده http://www.pic4ever.com/images/rose.gif
آقا '' مهدی '' آلبوم مغزشون رو ګوش کردم ، جالب بود و اینکه برای کمک به کودکان سرطانی ګذاشته بودن جای تحسین داره ، موفق باشید در آغوش الله[tashvigh]
المیرا خانم 70 هم امیدوارم در کنکور موفق و سرافراز باشند [cheshmak]
خانم تداعی ( اګه درست باشه نام کاربریشون ، البته من فارسی نوشتم ) هم که سه نفر ( من ، آقاش شوماخر ، ab.bb ) رو که تو یه تاپیک با تستای من در اوردی ګرفته بودن ولی ما و یا همش بحثای حجاب و اونم کمی زیاد خشن ! کمی آرامش خانمی ، انسان قدرت اختیار و انتخاب دارن
آقای meha1368 که در تاپیک سؤال ریاضی ای که داشتم پاسخګو بودند ، بسیار ممنونم ازشون [golrooz]
آقای تروریست که یه بیت شعر گفته بودند و یا در تاپیک عینکتو از بدبینی به خوش بینی عوض کن بعد بیا ، یه همچین چیزی بود یه چیزایی به خاطر دارم ...[cheshmak]
خانم aisan امیدوارم از امتحانات خدا سربلند بیرون بیان و شاد و خوشنود باشن http://www.pic4ever.com/images/fly2.gif
z.000 عزیز هم شاد و باطراوت باشن همیشه در آغوش الله
کهربا خانمکه امیدوارم خبر قبولی در المپیاد نجوم رو به ګوش همه برسونن ...http://www.millan.net/minimations/sm...tarplucker.gif
دوستان نظامی اسماشون سخته یه خورده ، حفظ نیستم [nadidan]، موفق و تندرست باشن و در جهت ایمنی کشور خدمات ارزنده ای داشته باشن
سه سرباز سایت از جمله آقای moh1370 لذت ببرن از این دوران خاطره انگیز و خدمات عالی برای جامعه انجام بدن
آقای هادی الکت هم راهنمایی های خوبی داشتن ، متشکرم از ایشون همhttp://oshelam.persiangig.com/image/.../electricf.gif
آقای مجید موحد که از سرکار تشریف میوردن اینجا ( حق الناسه ! [sootzadan][ghahr] ) حکایت هایی رو می نوشتند ...[shaad]
آقای جومند که عذر خواهی می کنم بابت اون بیت شعری که براشون فرستادم ولی اون موقع شعر خوب و به جایی بود ... sh_dokhtar15
دیگه دیگه دوستانی که در ذهن یادشون مرور بشه http://www.pic4ever.com/images/89.gif،آقا وحید و خانمشون ( دیانا3 ) ، اون آقا وحید دیګه که تاپیک زدن نصفه ولش کردن ( وای که یادمه[eynaki][fardemohem] ) جواب ما رو ندادن ،آقای میلاد صفری ، آقای shatel2 ، سمیه خانم نجفی ، بانوی ایرانی ، آقای کاوه( غیر از مدیر کل ګرام ) ، بلدرچین خانم یا آقا [nadidan] ، آقای مولای شیرازی ، آقای hossein24 ( سرباز وظیفه ی دیګر سایت[cheshmak] ) و جناب دیوید 77 ، خانم پګاه و دوست جدید خانم اللهم عجل لولیک الفرج و دوست دیګه خانم الهام خدابخشی ، آقای 22 سپتامبر ، خانم شه پری ، آقا مجتبی ، آقای v.m 2020 و خانم یا آقای WIZARD ، آقای H37 ، سحر خانم 14 ، خانم ماندانا پری ، خانم یا آقای 125125125 ، طاهره خانم و معاون بخش هنر که متأهل شدند و در پناه الله خوشبخت باشن و جناب آقای بهمن که در ګروه عکاسی بیشتر حضور داشتن و نوازنده ی سه تار هستن و ... شاد و سرافراز باشید در پیشګاه خداوند متعال
اما باز هم سایر دوستان ګرام ، خانم غزل بارون عزیز ، خانم غزل آشنا ، خانم یا آقای شاه محمدی ګرانقدر ، طلیعه طلا خانم ، آقای سجاد عابدی ( قبلنا آواتارشون توئیتی بود که الآن قشنګه آواتارشون ) ، خانم سعیده ذوقی ، جناب مخترع کارآفرین که متوجه نشدیم تاپیک خوبی که ایجاد کردن به نتیجه رسید یا خیر ؟ ، مورګان خانم که اوایل من با ارګان خانم اشتباه می ګرفتمشون ، مهردخت خانم 67 ، قاصدک خانم ، سپیده خانم ( سپیده ذ ) ، خانم یا آقای دوستدار الله ( فکر کنم آقا باشن[khejalat] ) ، خانم ستاره ی کویر ، خانم ستاره ی قطبی ، خانم یا آقای جی ګی لی ، اووووو پریا خانم راستی با فونت صورتی ، خانم نسیم صبح ، ستاره خانم 92 ، سحر خانم s78 8 ، سیمین خانم فربد ، پونه خانم ، Only Math خانم ریا ضیدان ، نیوشا 13 عزیز ، آقای نوید صادق پور ، نګار خانم حسنی ، س ارا خانما ( همشون )، ترنم خانم 101 ، پری آسمونی ګل ، ناز پریا خانم ، آقای هادی حسینی ، حانیه خانم نقطه R [khanderiz]، فاطی خانم 6870 ، آزاده خانم 1992 ، آتوسا خانم 0101 ، جناب آقای سید سبحان ، آسمون 1377 ، جناب آریفس گرام ( به چه معناست این اسم حالا ؟[nadanestan] ) ، علی آقای شیمیدان ( ali-chemist ) ، آقای ALI GAHAN ، آقای D.r who ، آقای افشین هم بودن ، همچنین یه آقایی که نام کاربریشون فقط از خط تشکیل شده و پرسپولیسی هستند [nishkhand]که بلد نیستم نام کاربریشون رو ، آقای عبد الرضا و جناب آقای ربو میلاد ( Robo milad ) و همچنین جناب od.chan و ...
آقایون یا خانما : پت ، ګیاهپزشک اصلاحګر ، ویژه ویژه ، هسته ، SiDe ، شنبلیله ، مخفی ،san Iker ، m-sepehri ، cloudy ، اپتیک و tara و ... خیلی زیاد هستن دوستان [sootzadan]
یه دوستی هستن اسمشون به ذهنم نمیرسه هر چی فکر می کنم ، امیدوارم ګل لبخند بر لبانشون باشه همیشه [shaad]
(بعضیا رو فقط اسمشون رو تا کنون دیدم ذکر کردم ولی sh_omomi127)
خب تا جایی که ذهن یاری کرد از همه عزیزان یاد کردم ، اول و آخر نداره ها ، بی ترتیب نوشتم ، همه عالی هستند و به امید اینکه با تلاش بیشتر بهتر و عالی تر بشن ، از بعضیا که خیلی شناخت دارم ازشون شرمنده مختصر نوشتم ، در ذهن جای خودشون رو دارن ( محفوظ )، اینجا از کمتر شناس ها بیشتر نوشتم خب چون دیګه نمی بینمشون ، به بزرګواری خودتون ببخشید ...
2 ساعت [bihes] طول کشید نوشتنم ولی امیدوارم کسی از قلم نیفتاده باشه [cheshmak]... و یاد دوستان ارزشش رو داره قطعاً sh_omomi82sh_omomi127
مرور جامعی بود به نظرم ، یک سال در کنار شما بودم و امیدوارم موجبات ناراحتی کسی رو فراهم نکرده باشم ، همینطور که من از شما درس هایی فرا گرفتم ، امیدوارم حدأقل این مدت که بودم یه کوچولو از مطالبی که قرار دادم بهره و استفاده برده باشید ، اګر هم کسی از بنده ناراحت هست عذر خواهی می کنم [nadidan]، شرمنده [khejalat]، به قطع میګم قصد ناراحتی کسی رو نداشتم[shaad]، کار دیګه ای از دست من بر نمیاد جز دعا برای همګی ...[cheshmak]
'' شاد، با طراوت، آرام، آسوده، موفق، سلامت، سربلند و سرافراز باشید در کنار خانواده های ګرامی و صد البته در پناه و آغوش الله ''
این جمله از امام علی (ع) از جانب من هم در خاطرتون باشه : چهره ای که ګل لبخند در آن جوانه نزند کویری بیش نیست sh_omomi127sh_omomi82
'' دعای خیر عزیزان هم پشت سر ما باشه ، خوشحال میشیم یقیناً ... ''
حق یار و یاورتون در تمام مسیر زندګانی http://www.millan.net/minimations/smileys/wavesmile.gif
http://www.millan.net/minimations/sm...bbitsmiley.gif
http://uc-njavan.ir/images/93fpt74quomih2qgnh.jpg
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
عذرخواهم اما اینجا جاش نیست...
یک سوال؟
چرا صفحه تون بسته س ؟؟[shaad]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
نی لو
عذرخواهم اما اینجا جاش نیست...
یک سوال؟
چرا صفحه تون بسته س ؟؟[shaad]
سلام نیلوفر خانم
چرا جاش نباشه ؟[nadanestan] خاطراتم بوده اونم در تاپیک خاطرات [cheshmak]
بګذریم [khanderiz][cheshmak]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
سلام نیلوفر خانم
چرا جاش نباشه ؟[nadanestan] خاطراتم بوده اونم در تاپیک خاطرات [cheshmak]
بګذریم [khanderiz][cheshmak]
سلام
منظورم از جاش نیست، سوال خودم بود که در این تاپیک پرسیدم خانووم [khejalat]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
ختم کلام من در انجمن نخبگان :
میبخشین متوجه نشدم. ینی خداحافظی هست؟
جواب هم ندادین.
من کلا در حیرت و تعجب موندم.
از خونواده نخبگان جدا نشین.جمع رو بر هم نزنین.
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
سلام [golrooz]
عزیزم باعث افتخاره که شبیه مادر گرامیت باشم. بهشون سلام گرم برسون. [golrooz]
باید تاکید کنم مامانتون خیلی خیلی گل هستن. [khanderiz] منم که دیگه تشابه دارم!! [sootzadan] قدرشونو بدون. [shaad]
امیدوارم مادر خوبی برات بوده باشم توی سایت!!! [nishkhand]
به حوصله ات حسودیم شد... ایکاش منم همچین حوصله ای داشتم و مینشستم همچین طوماری مینوشتم... [atash] واقعا موندگار میشه...[cheshmak]
ولی حیف که ندارم! [bihes]
حالا که دامن زدی به خاطرات خودت! منم باید بگم خاطره ی من ازت این شکلک های قشنگیه که موقع حرف زدن توی پروفم میذاشتی... [alaghemand] خعلی خوشم میومد. ذوق میکردم! [nishkhand]
یک دختر خاص و دوست داشتنی هستی... و در بعضی موارد زودرنج... به همه نصیحت کردی! حالا منم بهت بگم... [nishkhand]خیلی موارد خونسردی. این خیلی خوبه. ولی در این مواردی که خودت میدونی هم زودرنج نباش عزیزم... همونا که بهم گفتی خیلی روشون حساسی و اینا! [sootzadan] مثلا اینکه کسی جواب پیامتو نده و اینا!
کلا دوستت میداریم همه. [alaghemand]
موفق باشی همیشه. در پناه الله!!! آمین! [nishkhand]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
عیزدلم زهرا خانومی گل!
ممنون که به یادم بودی با اینکه مدت زیادی نیست که به دوستی من رو قبول کردی!sh_omomi88{shnjavan}sh_omomi82sh_omomi63
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
evin Allah
امروز رفتم رو خط مرور بر تاپیک های ګذشته [khanderiz]
داشتم کلیه توصیه های موندګار از اشخاص از کودکیم رو مرور می کردم ، یادم اومد یه بار کوچیک که بودم نمی دونم چی شد که با آژانس رفتم مدرسه ، رانندش پیر مرد بود ، وقتی می خواستم پیاده شم ، پول تا خورده بود که دادم به ایشون ، بهم ګفتن دخترم همیشه یادت باشه وقتی می خوای به کسی پول بدی بازش کن ، صاف بده ، اینجوری بی احترامیه ، واسه خودت میګم و از این سبک توصیه ها ، منم تشکر کردم و ... و پیاده شدم ... چه کار بدی کردم کوچیک بودم [nadidan][negaran]
تا جایی که تو ذهنمه هیچ وقت از اون به بعد پولی که به کسی دادم تا خورده نبوده ، هر وقتم همراه کسی بودم که می خواسته طرف پول به کسی بده و تا داشته ، ازش ګرفتم تاشو باز کردم بعد دادم بهش ، ګفتم اینطوری محترمه ...
من که همیشه دعا می کنم اون آقا رو ، سالم باشه در کنار خانوادش و در پناه الله ...[shaad]
انقده از این توصیه های موندګار خوشم میاد ، تو ذهنم یه 17 تایی الآن هست [khanderiz]
عجب!
منم یه چیز جدید یاد گرفتم.
میشه 16 تای دیگه شون رو هم به ما بگید که یاد بگیریم؟[golrooz]
منم یه خاطره ماندگار دارم.(البته برای من که مفید بود)
راستش توی کارگاههای آموزشی مسابقات نانو توی دانشگاهمون، بجای استادش یه پولی رو داده بودم یه جایی.
بعد وسط کلاس که یه فرجه استراحت داده بود به بچه ها، چون داخل سالن کنفرانس بود، من پایین سن بودم و استاد بزرگوار بالای سن. بحث پول پیش اومد که حالا باشه ، قابل نداره و اینا... که دیدم میخاد پول رو بده ، خواستم دستم رو دراز کنم که از پایین سن بگیرم که دیدم ایشون رفت آخر سن و از پله ها اومد پایین سن و دو دستی بهم تقدیم کرد.
این خیلی نکته اخلاقی خوبی بود که واقعا روم تاثیر گذار بود.
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
ســـــــــــــــــــــــل ام
واپسین لحظات سال 1392 خوش یمن بر همګی
مثل اینکه آخر سالی تصمیم بر آن شد که نقل قول های اینجا رو پاسخ بدم [nishkhand]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله91
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
میبخشین متوجه نشدم. ینی خداحافظی هست؟
جواب هم ندادین.
من کلا در حیرت و تعجب موندم.
از خونواده نخبگان جدا نشین.جمع رو بر هم نزنین.
سلام بر شما
ګفتم از انتها که واقعاً دیدم نمیام این نقل قولتون رو پاسخ بدم که الآن شد [nishkhand][sootzadan][nadidan] شرمنده که با تأخیر پاسخ میدم [khejalat]
بلی ، دقیقاً به همین صورت هست [khanderiz]
جدا نشدیم که ، ګفتیم یه خداحافظی داشته باشیم ، مګه بده ؟ [sootzadan] خدا نګهدار و حافظ همه باشـــــــــــه ، آمیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــن [esteghbal]
در کل یه مدت در افق محو میشیم اګه خودمون بخوایم [khanderiz][shaad]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
mahshid000
خوشبحالتون من که نبودم
سلام مهشید خانم
ان شاء الله شما هم مدتی که بالبعد هستید از در کنار دوستان نخبه بودن ، لذت ببرید و تجربیات مفیدی کسب کنید ... [golrooz]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
سلام [golrooz]
عزیزم باعث افتخاره که شبیه مادر گرامیت باشم. بهشون سلام گرم برسون. [golrooz]
باید تاکید کنم مامانتون خیلی خیلی گل هستن. [khanderiz] منم که دیگه تشابه دارم!! [sootzadan] قدرشونو بدون. [shaad]
امیدوارم مادر خوبی برات بوده باشم توی سایت!!! [nishkhand]
به حوصله ات حسودیم شد... ایکاش منم همچین حوصله ای داشتم و مینشستم همچین طوماری مینوشتم... [atash] واقعا موندگار میشه...[cheshmak]
ولی حیف که ندارم! [bihes]
حالا که دامن زدی به خاطرات خودت! منم باید بگم خاطره ی من ازت این شکلک های قشنگیه که موقع حرف زدن توی پروفم میذاشتی... [alaghemand] خعلی خوشم میومد. ذوق میکردم! [nishkhand]
یک دختر خاص و دوست داشتنی هستی... و در بعضی موارد زودرنج... به همه نصیحت کردی! حالا منم بهت بگم... [nishkhand]خیلی موارد خونسردی. این خیلی خوبه. ولی در این مواردی که خودت میدونی هم زودرنج نباش عزیزم... همونا که بهم گفتی خیلی روشون حساسی و اینا! [sootzadan] مثلا اینکه کسی جواب پیامتو نده و اینا!
کلا دوستت میداریم همه. [alaghemand]
موفق باشی همیشه. در پناه الله!!! آمین! [nishkhand]
ســـــلام معصومه خانم
لطف شماست خانم ، به چشم ، مهرتون رو میرسونم [golrooz]
شما که خیلی ګلی خانوووووم [cheshmak]
مادر که خیر ولی دوست خوبی بودین برام و هستین sh_omomi63
این حوصله نشأت ګرفته از اون تاپیک حوصله و راهکاراش بود [nishkhand] شما که خودتون اوستایین ، بسم الله [khanderiz]
شکلکا اندک ذره ای هم قابل شما رو نداشت sh_dokhtar15
اولش که لطف شماست معصومه خانم ، قسمت دوم خونسرد رو خیلی خوب اومدین [nishkhand] تشـــــکر ، قسمت اولم که خب خوشم نمیاد کسی جوابم رو نده ، چه عیب داره ؟ [sootzadan]
منشأاِش ( همین مدلی شد بنویسم صرفاً [khanderiz] ) از دوران زیر 7 سال هست ، رو نمی کنم ولی تقصیر 2 تا از دخترخاله هام بود که اینجور شدم[nishkhand] ، اصلاً از اینکه یه نفر جوابم رو نده خوشم نمیاد ولی دیګه مهم نیست
جواب ندین [nishkhand]
چه حرف ګوش کن اصن ؟!! sh_dokhtar7 ( یـــــــــاد بګیرین [sootzadan] )
مورد دیګه ای هم نبوده من به شما ګفته باشم که ، همچین میګین انګار من چی ګفتم [khande]
تازه اینم که فقط ګفتم خوشم نمیاد کسی جوابمو نده ، همین[nishkhand] ( حافظتونو اصلاً ؟!! [sootzadan][bihes])
متشکرم ، همچنین sh_dokhtar8
ممنون ، شاداب باشید و خرسند از زندګی در پناه الله sh_omomi38
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ستاره آسمون شب
سلام ستاره خانم عزیز
متشکرم ، وظیفه هست خانوووووم [cheshmak]
ما که از اول دوست بودیم اصلاً ، نیاز به پذیرش دوستی نبود که [nishkhand]sh_omomi15
همیشه شاد و راضی باشی از زندګی دوست خوبم در پناه الله sh_omomi63
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سیدسبحان
عجب!
منم یه چیز جدید یاد گرفتم.
میشه 16 تای دیگه شون رو هم به ما بگید که یاد بگیریم؟[golrooz]
منم یه خاطره ماندگار دارم.(البته برای من که مفید بود)
راستش توی کارگاههای آموزشی مسابقات نانو توی دانشگاهمون، بجای استادش یه پولی رو داده بودم یه جایی.
بعد وسط کلاس که یه فرجه استراحت داده بود به بچه ها، چون داخل سالن کنفرانس بود، من پایین سن بودم و استاد بزرگوار بالای سن. بحث پول پیش اومد که حالا باشه ، قابل نداره و اینا... که دیدم میخاد پول رو بده ، خواستم دستم رو دراز کنم که از پایین سن بگیرم که دیدم ایشون رفت آخر سن و از پله ها اومد پایین سن و دو دستی بهم تقدیم کرد.
این خیلی نکته اخلاقی خوبی بود که واقعا روم تاثیر گذار بود.
س
لام جناب آقای سید سبحان
خدا رو شکر [shaad]
متشکرم از خاطره ی زیباتون ، بسیار لطف کردید ذکر کردید ، برای ما هم مفید بود [golrooz]
ان شاء الله فرصتی باقی بود ، 16 تای دیګه رو هم ذکر می کنم [khejalat]
شما پیش قدم بشید ، ما از این خاطرات زیباتون بهره ای ببریم [cheshmak]
سالی مملو از موفقیت پیش رو داشته باشید در پناه الله [golrooz]
پاسخ : خاطرات جذاب دوستان نخبه
سلام اما من که نگفته بودیییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییین[sootzadan][sootzadan][sootzadan][sootzadan][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]smilee_new1 (11)