-
اعترافاتی از جنس واقعیت
با سلام خدمت آقا پسرای گل و دختر خانمهای نازنین انجمن[golrooz]
دوستان خوبم در این تاپیک تصمیم داریم کج بشینیم راست بگیم[nishkhand]
همونطور که از اسم تاپیک پیداست دلم میخواد با کمک شما دوستان واقعیتهایی رو به تصویر بکشیم که از جنس اعتراف هست و عموما در زندگی روزمره باهاشون مواجه هستیم
مثلا کارهایی که گاهی هزار و یک دلیل براش جستجو میکنیم برای فرار کردن از اونها که عقل جن هم بهشون نمیرسه
مثل راهکارهایی برای فرار کردن از زیر بار مسئولیت های کارهای روزانه پدر و مادرها که به قول جوونهای امروزی اسمشو دور زدن بابا و مامان میزارن [labkhand]
از خرید 2 تا نون گرفته تا زباله دم در گذاشتن و گرفتن لباس از خشک شویی و گرفتن جواب آزمایش و.....
که گاهی برخی از بچه ها همچین ماهرانه از زیر این موارد و موارد مشابه فرار میکردن که اگر تعدادی کارشناس هم بخوان بررسی کنند نمیتونند روش کاربردی اون رو کشف کنند[nishkhand]
واقعا و انصافا بیایید به دور از هر چیز این اعترافات رو به اشتراک بگذاریم تا هم با مطالعه اونها تجربه هایی رو از هم یاد بگیریم و هم اینکه آرشیوی از خاطرات و یا شاید بهتر بگم شیطنت ها از جنس دخترونه و پسرونه با هم جمع کنیم
اطمینان دارم در هر سن و سالی که باشید و در هر پست و مقامی محاله این اعترافات رو تو زندگیتون تجربه نکرده باشید
پس منتظر ثبت لحظات زیبا و شیطنت های شیرینتون در این تاپیک هستیم
امیدوارم با مطالعه این نوشته ها بتونیم لحظات شاد و مفرحی رو در کنار هم سپری کنیم
در انتها یک واقعیت اجتناب ناپذیر رو به تصویر میکشم که انتظار دارم دختر خانمهای گل سایتمون اعترافاتشون رو اعلام کنند...[cheshmak]
دخترای گل و دوست داشتنی نظرتون در مورد عکس زیر چیه ؟؟؟؟[khanderiz]
http://www.8pic.ir/images/76430987876852099520.jpg
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
عاغا من اعتراف میکنم دیروز که مراسم داشتیم . دیدم عروس کوچیکه ( لای پر قو بزرگ شده )هیچی کار نمیکنه و فوق تنبله[khabalood]
وقتی زن داییم اومد . بهش گفتم واااااای تو چقد عروس خوبی هستی بعدا من تورو الگو خودم قرار میدم . تو خیلی کار میکنی[shademan]
عروس کوچیکه از اون لحظه تا عصر یه نفس کار کرد و من از شدت علافی تو خونه دور میدادم [sootzadan]و با مهمونا حرف میزدم :))
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام سهیلا جون.
خب خداییش من واسه خیلی کارها شاید این شکلی بشم [nishkhand] ولی موقع ظرف شستن اینطوری نمیشم.
اصلا موقع انتخاب بین کارها ظرف شستن رو انتخاب میکنم.
اصلا هم از ماشین ظرف شویی خوشم نمیاد!
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
منم 71
ولی اصن اینجوری نیستم . اخه تک دخترم
من نشورم . پ کی بشوره دقیقا ؟
دیروز مراسم عید قربون داشتیم . مبلا جم کردیم جای مهمونا بشه . بعد رفتنشون من کل خونه جارو کشیدم و ظرفا چیدم تو کابنتا . فقط مبلا نچیدم سرجاشون
هنوز که هنوزه مبلا . تو راهرو پشتی هستن
حاضرم ریش گرو بزارم من بهشون دس نزنم تا یه هفته همونجا میمونن :))
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
من فقط ازسفره پاک کردن بدمیاد
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1=1+1
عاغا من اعتراف میکنم دیروز که مراسم داشتیم . دیدم عروس کوچیکه ( لای پر قو بزرگ شده )هیچی کار نمیکنه و فوق تنبله[khabalood]
وقتی زن داییم اومد . بهش گفتم واااااای تو چقد عروس خوبی هستی بعدا من تورو الگو خودم قرار میدم . تو خیلی کار میکنی[shademan]
عروس کوچیکه از اون لحظه تا عصر یه نفس کار کرد و من از شدت علافی تو خونه دور میدادم [sootzadan]و با مهمونا حرف میزدم :))
سلام دوست من [golrooz]
بعد اون وقت میگن چرا عروسا با جماعت فامیل آقا داماد مشکل دارن[tafakor]
پس یه جورایی از سبک خواهر شوهر بازی استفاده کردید که مثل همیشه جواب میده ؟؟[khande]
باید بگم شما بطور ماهرانه ای از روش دوپینگ برای کار کردن ایشون استفاده کردید که جای تحسین داره[tashvigh]
ممنونم اعتراف جالبی بود و منتظر شنیدن زیبایی های اعترافاتتون هستیم...[golrooz]
و ممنونم که با صداقت به کارتون اعتراف کردید و نتیجه رو بهمون اعلام کردید[golrooz][golrooz]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"golbarg"
من فقط ازسفره پاک کردن بدمیاد
جدی چرااااااا؟
منم متنفرم از این کار! [soal]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
سلام سهیلا جون.
خب خداییش من واسه خیلی کارها شاید این شکلی بشم [nishkhand] ولی موقع ظرف شستن اینطوری نمیشم.
اصلا موقع انتخاب بین کارها ظرف شستن رو انتخاب میکنم.
اصلا هم از ماشین ظرف شویی خوشم نمیاد!
سلام معصومه جان[golrooz]
ممنونم که در تاپیک شرکت کردید..[golrooz]
ما بیصبرانه منتظریم اعترافاتت رو واسه همون کارهایی که به جز ظرف شستن قیافه شما رو این شکلی میکنه بشنویم[nishkhand]
پس با ظرف شستن حس میکنی میونبر راحتی رو انتخاب کردی ؟؟[tafakor]
گاهی استفاده از ماشین ظرفشویی هم حوصله میخواد و برای انجام کار با این وسیله هم قیافه ها میره به سمت اون تصویر[khanderiz]
منتظر اعترافات قشنگ دیگه شما هستم[golrooz]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
جدی چرااااااا؟
منم متنفرم از این کار! [soal]
نمیدونم اما وقتی بش فکر میکنم عصبی میشم یا یکی ازم میخواد انجام بدم میخوام خودمو بندارم تو چاه[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
سلام سلام
آقا من کلاً قبل از اومدن مهمون تو خونه تزئینات اصولاً انجام میدم ، وقتیم مهمون میاد ، من از مهمونا مهمون ترم ، اصلاً هر کی میاد خونمون میګه مهمون چه طوری ؟[nishkhand]
منم با کلی رو میګم ، خوبم شما چه طورید ؟ خوش میګذره ؟ [fardemohem][bietena]
وقتیم به سفره پاک کردن می رسه یه جا جیم میشم کسی نګه سفره رو پاک کن ، اصلاً شده ظرف میشورم ولی دست به سفره نمی زنم ، جالبه به مهمونا هم میګم بشینن ، خودمم میرم می شینم پیششون [nishkhand]
کلاً اینجوریم فقط پشت صحنه کار می کنم [nadidan][labkhand][sootzadan]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1=1+1
منم 71
ولی اصن اینجوری نیستم . اخه تک دخترم
من نشورم . پ کی بشوره دقیقا ؟
دیروز مراسم عید قربون داشتیم . مبلا جم کردیم جای مهمونا بشه . بعد رفتنشون من کل خونه جارو کشیدم و ظرفا چیدم تو کابنتا . فقط مبلا نچیدم سرجاشون
هنوز که هنوزه مبلا . تو راهرو پشتی هستن
حاضرم ریش گرو بزارم من بهشون دس نزنم تا یه هفته همونجا میمونن :))
سلام[golrooz]
افرین به شما مگه تک دختر بودن میتونه مزید بر علت بشه که دخترا تو خونه کاری باشن [tafakor]
معمولا میگن دخترای یکی یدونه زیاد اهل ناز کردنند و هزار و یک راه برای جلب رضایت در این زمینه ها با دلبریهاشون پیدا میکنند[nishkhand]
پس شما جزو استثنائات دنیای دخترایید که جای تحسین دارید [tashvigh]
آخه راستش من گاهی که آفتاب نمیدونم از کدوم طرف در میاد و ساغر توی خونه شدیدا حس و فیگور کار کردن رو میگیره ....
نگران زمانی میشم که نکنه تخته گاز میره موتور بسوزونه[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"golbarg"
نمیدونم اما وقتی بش فکر میکنم عصبی میشم یا یکی ازم میخواد انجام بدم میخوام خودمو بندارم تو چاه[khande]
آره دقققققققققیقققققققققااااا ااااااا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام معصومه جان[golrooz]
ممنونم که در تاپیک شرکت کردید..[golrooz]
ما بیصبرانه منتظریم اعترافاتت رو واسه همون کارهایی که به جز ظرف شستن قیافه شما رو این شکلی میکنه بشنویم[nishkhand]
پس با ظرف شستن حس میکنی میونبر راحتی رو انتخاب کردی ؟؟[tafakor]
گاهی استفاده از ماشین ظرفشویی هم حوصله میخواد و برای انجام کار با این وسیله هم قیافه ها میره به سمت اون تصویر[khanderiz]
منتظر اعترافات قشنگ دیگه شما هستم[golrooz]
چشم عزیز
الان یک ترفند راجع به همین سفره پاک کردن میگم. [nishkhand]
من بعد از غذا اگه مهمون نداشته باشیم که مامانم میدونه من از سفره پاک کردن بدم میاد خودش پاک میکنه! [nishkhand]
اگرم مهمون باشه سریع یک دستمال میذارم کنار سفره بعد میرم سراغ کارهای دیگه! تو آشپزخونه و ظرفا و غذا ها و بقیه کارها خودمو مشغول میکنم
بعد که یک نفر دیگه میاد سفره رو پاک کنه...
از من اصرار که زحمت نکش خودم پاک میکنم!!! ولی خیلی اصرار نمیکنم که یهو طرف بگه خب بیا بگیر پاک کن! [khande] از طرف هم انکار! اینطوری یکی دیگه زحمتشو میکشه! [nishkhand]
بدین ترتیب از زیرش درمیرم!
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
بزارید من هم جلوی مامانم و بقیه دوستان اعتراف کنم
بعد از این اعتراف من دیگه روی نگاه کردن در صورت مامانم رو ندارم [nishkhand]
پارسال بود داستان از جایی شروع میشه که روز چهارشنبه بود و من مریض شده بودم خلاصه مامان و بابام هم اصرار داشتن که نه ساغر تو باید بری مدرسه من هم حوصله نداشتم برم و واقعا حالم خوش نبود
هیچی دیگه گفتم چیکار کنم چیکار نکنم ، برنامه کلاسی رو دیدم فرداش زبان داشتیم و ادبیات و ریاضی و زیست و فیزیک
دقیقا یادمه
یعنی من حاضر بودم زندگی رو ازم بگیرن اما چهارشنبه نرم مدرسه
خلاصه ناگهان یک فکر شیطانی به سرم زد
برنامه کلاسی رو از روی دیوار کندم و بردم با اسکنر بابام یک اسکن ازش گرفتم ، کلی بد بختی و گرفتاری داشت این قسمت که با هزار ترفند اسکن بگیرم و وارد کامپیوتر کنم تازه اگر بابام میفهمیدن ناراحت میشدن که بدون اجازه به وسایلشون دست زدم
سریع فلش رو وارد کامپیوتر خودم کردم و برنامه رو باز کردم و جای ریاضی نوشتم ورزش
اینقدر تمیز در اومده بود که خودم هم جاش رو گم میکردم ( کلی کیف کردم که اینقدر تمیز در اومده بود )
خلاصه از برنامه به دست اومده پرینت گرفتم و قسمت سخت تر دوم صدای پیرینتر بود که با هزار بد بختی مخفیش کردم و بعد که برنامه به دست اومد بردم و چسبوندمش به دیوار بعد رفتم به مامان و بابام گفتم که می تونن برنامه کلاسیم رو ببینن که ریاضی ندارم و با خیال راحت گرفتم خوابیدم
فرداش که بیدار شدم احساس کردم اهالی خونه دلخورن [soal]
یادم افتاد که واااااااااااااااااااااااا اااااای یک نمونه از برنامه کلاسی اصلی توی اتاق مامان و بابام بود که کلا یادم رفته بود بکنمش [nishkhand]
خلاصه بعد که مسئله رو گفتن بهم بابت این مسئله عذر خواهی کردم اما مهم این بود دیگه من چهارشنبه رو نرفتم دیگه [sootzadan]
این بود گول مالیدن سر خانواده توسط Sa.n
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام[golrooz]
افرین به شما مگه تک دختر بودن میتونه مزید بر علت بشه که دخترا تو خونه کاری باشن [tafakor]
معمولا میگن دخترای یکی یدونه زیاد اهل ناز کردنند و هزار و یک راه برای جلب رضایت در این زمینه ها با دلبریهاشون پیدا میکنند[nishkhand]
پس شما جزو استثنائات دنیای دخترایید که جای تحسین دارید [tashvigh]
آخه راستش من گاهی که آفتاب نمیدونم از کدوم طرف در میاد و ساغر توی خونه شدیدا حس و فیگور کار کردن رو میگیره ....
نگران زمانی میشم که نکنه تخته گاز میره موتور بسوزونه[khande]
خب منم وقتی همسن ساغر بودم مث اون بودم. اونموقع خونمون خلوت تر بود . مامانم جوون بود و نه کمرش درد میکرد نه پاهاش
الن دیگه شرایط فرق داره. خونمون شلوغ شده . عروس دار شدیم. مهمونیا بزرگتر شده و خودمم میخام جاو عروسا کلاس بزارم باید اشپزی و خونه داریم خوب بشه که اونا نگن خواهرشورمون بلد نیس و بتونم روشون گیر بدم :))!!!!
و متاسفانه مامانم مث قدیم توانشو نداره
پس به جبر زمانه من تو سن 20 سالگی یه اشپز و دختر خونه دار و هنرمند نسبتا خوب شدم
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"golbarg"
من فقط ازسفره پاک کردن بدمیاد
سلام گلبرگ جان...[golrooz]
ممنونم که در تاپیک شرکت کردید ...[golrooz]
این مورد رو میشه گفت همه دختر ها خوششون نمیاد ...[khanderiz]
و چهره دخترا موقعی دیدنیه که میشنون میتونن از سفره یکبار مصرف استفاده کنند[nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
چشم عزیز
الان یک ترفند راجع به همین سفره پاک کردن میگم. [nishkhand]
من بعد از غذا اگه مهمون نداشته باشیم که مامانم میدونه من از سفره پاک کردن بدم میاد خودش پاک میکنه! [nishkhand]
اگرم مهمون باشه سریع یک دستمال میذارم کنار سفره بعد میرم سراغ کارهای دیگه! تو آشپزخونه و ظرفا و غذا ها و بقیه کارها خودمو مشغول میکنم
بعد که یک نفر دیگه میاد سفره رو پاک کنه...
از من اصرار که زحمت نکش خودم پاک میکنم!!! ولی خیلی اصرار نمیکنم که یهو طرف بگه خب بیا بگیر پاک کن! [khande] از طرف هم انکار! اینطوری یکی دیگه زحمتشو میکشه! [nishkhand]
بدین ترتیب از زیرش درمیرم!
خوبه خودتون دستمال سفره رو میذارید کنارش ، من کلاً به انتهای جمع کردن که میرسه از آشپز خونه یا اتاق بیرون نمیام تا جمع شه کلاً ، یکیم مثلاً بهم میګه دستمال سفره بدم به خواهر کوچیکم یا هر کی دم دست باشه میګم دستمال رو بذار سر سفره یا بده به فلانی [nishkhand]
اصلاً بالکل خودمو می زنم به اون در [bietena]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
از من اصرار که زحمت نکش خودم پاک میکنم!!! ولی خیلی اصرار نمیکنم که یهو طرف بگه خب بیا بگیر پاک کن! از طرف هم انکار! اینطوری یکی دیگه زحمتشو میکشه!
بدین ترتیب از زیرش درمیرم!
این روش اصلا هم جوابگو نیست
من پیش اومده رفتم دم در یک ربع بعد اومدم دیدم سفره همچنان همون وسط گزاشته از تو آشپزخونه و مهمونا میگن دست خودتو میبوسه بدو[taajob]
بعنی من نمیدونم مهمونی میریم به من میرسه مهمون میاد همینطور یعنی چی؟؟؟؟؟؟[soal]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
بزارید من هم جلوی مامانم و بقیه دوستان اعتراف کنم
بعد از این اعتراف من دیگه روی نگاه کردن در صورت مامانم رو ندارم [nishkhand]
پارسال بود داستان از جایی شروع میشه که روز چهارشنبه بود و من مریض شده بودم خلاصه مامان و بابام هم اصرار داشتن که نه ساغر تو باید بری مدرسه من هم حوصله نداشتم برم و واقعا حالم خوش نبود
هیچی دیگه گفتم چیکار کنم چیکار نکنم ، برنامه کلاسی رو دیدم فرداش زبان داشتیم و ادبیات و ریاضی و زیست و فیزیک
دقیقا یادمه
یعنی من حاضر بودم زندگی رو ازم بگیرن اما چهارشنبه نرم مدرسه
خلاصه ناگهان یک فکر شیطانی به سرم زد
برنامه کلاسی رو از روی دیوار کندم و بردم با اسکنر بابام یک اسکن ازش گرفتم ، کلی بد بختی و گرفتاری داشت این قسمت که با هزار ترفند اسکن بگیرم و وارد کامپیوتر کنم تازه اگر بابام میفهمیدن ناراحت میشدن که بدون اجازه به وسایلشون دست زدم
سریع فلش رو وارد کامپیوتر خودم کردم و برنامه رو باز کردم و جای ریاضی نوشتم ورزش
اینقدر تمیز در اومده بود که خودم هم جاش رو گم میکردم ( کلی کیف کردم که اینقدر تمیز در اومده بود )
خلاصه از برنامه به دست اومده پرینت گرفتم و قسمت سخت تر دوم صدای پیرینتر بود که با هزار بد بختی مخفیش کردم و بعد که برنامه به دست اومد بردم و چسبوندمش به دیوار بعد رفتم به مامان و بابام گفتم که می تونن برنامه کلاسیم رو ببینن که ریاضی ندارم و با خیال راحت گرفتم خوابیدم
فرداش که بیدار شدم احساس کردم اهالی خونه دلخورن [soal]
یادم افتاد که واااااااااااااااااااااااا اااااای یک نمونه از برنامه کلاسی اصلی توی اتاق مامان و بابام بود که کلا یادم رفته بود بکنمش [nishkhand]
خلاصه بعد که مسئله رو گفتن بهم بابت این مسئله عذر خواهی کردم اما مهم این بود دیگه من چهارشنبه رو نرفتم دیگه [sootzadan]
این بود گول مالیدن سر خانواده توسط Sa.n
سلام
خخخخخخخخخ ، چه قدر واسه یه غیبت سختی کشیدی شما ، من کلاً هر وقت دلم نمی خواست نمی رفتم مدرسه ، رکورد دار بودم [fardemohem] ولی خدا وکیلی درسمم خوب بود ، شاید هفته ای دو روز نمی رفتم [shademan]
درس خون هم نبودم ولی دیګه نمره هام همه خوب بود ، از این بابت هر وقت دلم می خواست تکلیف انجام نمی دادم و مدرسه نمی رفتم ، اهل تقلب هم نبودم باور کنید !!![cheshmak]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
بزارید من هم جلوی مامانم و بقیه دوستان اعتراف کنم
بعد از این اعتراف من دیگه روی نگاه کردن در صورت مامانم رو ندارم [nishkhand]
پارسال بود داستان از جایی شروع میشه که روز چهارشنبه بود و من مریض شده بودم خلاصه مامان و بابام هم اصرار داشتن که نه ساغر تو باید بری مدرسه من هم حوصله نداشتم برم و واقعا حالم خوش نبود
هیچی دیگه گفتم چیکار کنم چیکار نکنم ، برنامه کلاسی رو دیدم فرداش زبان داشتیم و ادبیات و ریاضی و زیست و فیزیک
دقیقا یادمه
یعنی من حاضر بودم زندگی رو ازم بگیرن اما چهارشنبه نرم مدرسه
خلاصه ناگهان یک فکر شیطانی به سرم زد
برنامه کلاسی رو از روی دیوار کندم و بردم با اسکنر بابام یک اسکن ازش گرفتم ، کلی بد بختی و گرفتاری داشت این قسمت که با هزار ترفند اسکن بگیرم و وارد کامپیوتر کنم تازه اگر بابام میفهمیدن ناراحت میشدن که بدون اجازه به وسایلشون دست زدم
سریع فلش رو وارد کامپیوتر خودم کردم و برنامه رو باز کردم و جای ریاضی نوشتم ورزش
اینقدر تمیز در اومده بود که خودم هم جاش رو گم میکردم
خلاصه از برنامه به دست اومده پرینت گرفتم و قسمت سخت تر دوم صدای پیرینتر بود که با هزار بد بختی مخفیش کردم و بعد که برنامه به دست اومد بردم و چسبوندمش به دیوار بعد رفتم به مامان و بابام گفتم که می تونن برنامه کلاسیم رو ببینن که ریاضی ندارم و با خیال راحت گرفتم خوابیدم
فرداش که بیدار شدم احساس کردم اهالی خونه دلخورن [soal]
یادم افتاد که واااااااااااااااااااااااا اااااای یک نمونه از برنامه کلاسی اصلی توی اتاق مامان و بابام بود که کلا یادم رفته بود بکنمش [nishkhand]
خلاصه بعد که مسئله رو گفتن بهم بابت این مسئله عذر خواهی کردم اما مهم این بود دیگه من چهارشنبه رو نرفتم دیگه [sootzadan]
این بود گول مالیدن سر خانواده توسط Sa.n
سلام ساغر خانم[tafakor]
بله ایشون چنین شیطنتی رو کردند و من برای پاره ای توضیحات از طرف مشاور مدرسه احضار شدم ...[entezar]
و بابت کار ایشون کلی هم خجالت کشیدم[khejalat]
ولی همون طور که بچه ها فکر میکنن هزار راه برای دور زدن بابا مامان ها دارن ولی یادشون میره پدر مادرا 1001 راه برای مچ گیریشون دارن[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
این روش اصلا هم جوابگو نیست
من پیش اومده رفتم دم در یک ربع بعد اومدم دیدم سفره همچنان همون وسط گزاشته از تو آشپزخونه و مهمونا میگن دست خودتو میبوسه بدو[taajob]
بعنی من نمیدونم مهمونی میریم به من میرسه مهمون میاد همینطور یعنی چی؟؟؟؟؟؟[soal]
سلام
در این مواقع سرتون رو با بچه ها ګرم کنید [sootzadan] ، پاشید برید بیرون یواشکی[nishkhand] ، برید یه لیوان آب بخورید و واسه یکی آب بیارید ، طولش بدید خیلی ، مثلاً اګه کسی تو آشپزخونه هست همین طــــــــــــــــــــــــ-ور طول بدید تا بره کنار هیچی نګید که بره کنار بذارید خودش یواش یواش بره کنار بعد شما یواش و خونسرد برید ، و از این قبیل اعمال ولی با بچه ها خودتون رو سرګرم کنید خیلی جواب میده ، در این مورد زیاد تجربه داشتم[nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
خوبه خودتون دستمال سفره رو میذارید کنارش ، من کلاً به انتهای جمع کردن که میرسه از آشپز خونه یا اتاق بیرون نمیام تا جمع شه کلاً ، یکیم مثلاً بهم میګه دستمال سفره بدم به خواهر کوچیکم یا هر کی دم دست باشه میګم دستمال رو بذار سر سفره یا بده به فلانی [nishkhand]
اصلاً بالکل خودمو می زنم به اون در [bietena]
من شبا مهمون داریم . مدیر تدارکاتم :))
من تقسیم کار میکنم اصولا و خودمم 10 برابر بقیه کار میکنم
معمولا سفره میزارم دست خانوما بزرگ که بشینن کنار هم صوبت کنن و سفره پاک کنن
دیه تو اشپزخونه نیان بزارن من راحت به نظافتام برسم
بیان تو اشپزخونه میشینن یه گوشه همش تو دست و پای ادمن :))[sootzadan]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
سلام
در این مواقع سرتون رو با بچه ها ګرم کنید [sootzadan] ، پاشید برید بیرون یواشکی[nishkhand] ، برید یه لیوان آب بخورید و واسه یکی آب بیارید ، طولش بدید خیلی ، مثلاً اګه کسی تو آشپزخونه هست همین طــــــــــــــــــــــــ-ور طول بدید تا بره کنار هیچی نګید که بره کنار بذارید خودش یواش یواش بره کنار بعد شما یواش و خونسرد برید ، و از این قبیل اعمال ولی با بچه ها خودتون رو سرګرم کنید خیلی جواب میده ، در این مورد زیاد تجربه داشتم[nishkhand]
سلام
من میگم تمام وسایل از روی سفره جمع شده بود و سفره مانده بود و تنهاییش
بعد من رفتم دم در یکی از دوستان اومده بود
برگشتم دیدم هنوز سفره در همون حالت قبله
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
این روش اصلا هم جوابگو نیست
من پیش اومده رفتم دم در یک ربع بعد اومدم دیدم سفره همچنان همون وسط گزاشته از تو آشپزخونه و مهمونا میگن دست خودتو میبوسه بدو[taajob]
بعنی من نمیدونم مهمونی میریم به من میرسه مهمون میاد همینطور یعنی چی؟؟؟؟؟؟[soal]
خب مشکل کارت همینه دیگه!
وقتی بیکار بوده باشی بعد از نیم ساعت هم شده دست خودتو میبوسه!
اصلا برا چی رفتی دم در وقتی این همه کار ریخته؟ [khande]
ولی وقی ببینن مشغولی نمیگن تو پاک کن!
شما دقت کن...
من گفتم خودمو مشغول میکنم [nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1=1+1
من شبا مهمون داریم . مدیر تدارکاتم :))
من تقسیم کار میکنم اصولا و خودمم 10 برابر بقیه کار میکنم
معمولا سفره میزارم دست خانوما بزرگ که بشینن کنار هم صوبت کنن و سفره پاک کنن
دیه تو اشپزخونه نیان بزارن من راحت به نظافتام برسم
بیان تو اشپزخونه میشینن یه گوشه همش تو دست و پای ادمن :))[sootzadan]
منم میګم همه برن بیرون ، آخه جلو مهمون کار نمی کنم ، بدم میاد ، شلوغ بازی در میارن ، حال آدم ګرفته میشه !!!
ولی سفره رو باید مهمون پاک کنه [nishkhand]
جایی هم میرم مهمونی یکی باید بهم بګه برو کمک ، البته اګه طرف خودمونی باشه اګه نه که شاید برم [nishkhand]
تو مهمونی های خودمونی فقط کار نظارت بر عهده دارم باز اون موقع میشم ناظر [nishkhand][sootzadan][fardemohem]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
خب مشکل کارت همینه دیگه!
وقتی بیکار بوده باشی بعد از نیم ساعت هم شده دست خودتو میبوسه!
اصلا برا چی رفتی دم در وقتی این همه کار ریخته؟ [khande]
ولی وقی ببینن مشغولی نمیگن تو پاک کن!
شما دقت کن...
من گفتم خودمو مشغول میکنم [nishkhand]
شاید من تا نیم ساعت بعدش نمیومدم شاید کارم طول میکشید
یکی نباید جوگیر بشه؟؟؟؟؟؟؟؟
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
شاید من تا نیم ساعت بعدش نمیومدم شاید کارم طول میکشید
یکی نباید جوگیر بشه؟؟؟؟؟؟؟؟
نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــه[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
فقط کار نظارت بر عهده دارم باز اون موقع میشم ناظر
لذتی که در این نظارت هست در هیچی نیست [nishkhand]
من فوق دکترای نظارت دارم[khande]
البته در ابتدا ناظرم بعد که میبینم کار درست انجام نمیدن خودم دست بکار میشم تا آخرین نفر من سر پام
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
جدی چرااااااا؟
منم متنفرم از این کار! [soal]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"golbarg"
نمیدونم اما وقتی بش فکر میکنم عصبی میشم یا یکی ازم میخواد انجام بدم میخوام خودمو بندارم تو چاه[khande]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
سلام سلام
آقا من کلاً قبل از اومدن مهمون تو خونه تزئینات اصولاً انجام میدم ، وقتیم مهمون میاد ، من از مهمونا مهمون ترم ، اصلاً هر کی میاد خونمون میګه مهمون چه طوری ؟[nishkhand]
منم با کلی رو میګم ، خوبم شما چه طورید ؟ خوش میګذره ؟ [fardemohem][bietena]
وقتیم به سفره پاک کردن می رسه یه جا جیم میشم کسی نګه سفره رو پاک کن ، اصلاً شده ظرف میشورم ولی دست به سفره نمی زنم ، جالبه به مهمونا هم میګم بشینن ، خودمم میرم می شینم پیششون [nishkhand]
کلاً اینجوریم فقط پشت صحنه کار می کنم [nadidan][labkhand][sootzadan]
سلام به همه دوستان [golrooz]
من هم اعتراف میکنم این معضل سفره پاک کردن از قدیم الایام جزو گزینه های لاینفک زندگیه هر دختریه [nishkhand]
و فعلا هیچ راهی هم براش پیدا نشده
نظرتون چیه از همین جا یک خوراک فکری بدیم به دوستان ایده پرداز و مخترعین برای این مشکل یک راهکار اساسی و راحت پیدا کنند تا هم به خانمها و هم آسایش خودشون خدمت بشه ...[tafakor]
نظرتون چیه ؟؟؟؟[soal]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــه[khande]
من یه شوهر خاله دارم قبلا تقبل میکرد ولی الان اونم متنبه شده[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام به همه دوستان [golrooz]
من هم اعتراف میکنم این معضل سفره پاک کردن از قدیم الایام جزو گزینه های لاینفک زندگیه هر دختریه [nishkhand]
و فعلا هیچ راهی هم براش پیدا نشده
نظرتون چیه از همین جا یک خوراک فکری بدیم به دوستان ایده پرداز و مخترعین برای این مشکل یک راهکار اساسی و راحت پیدا کنند تا هم به خانمها و هم آسایش خودشون خدمت بشه ...[tafakor]
نظرتون چیه ؟؟؟؟[soal]
موافقم
مثلا یک سفره پاک کن برقی طرز کارشم مثل ماشین چمن زنی! [nishkhand]
ولی سهیلا جون
تا بخواد به تولید انبوه برسه دست مارو نمیگیره!
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
لذتی که در این نظارت هست در هیچی نیست [nishkhand]
من فوق دکترای نظارت دارم[khande]
البته در ابتدا ناظرم بعد که میبینم کار درست انجام نمیدن خودم دست بکار میشم تا آخرین نفر من سر پام
ما پسرامون فقط سفره پهن میکنن . غذا ها میبرن و سفره جم میکنن و ظرفا میارن تو اشپزخونه
بقیه وقتم میشینن کنار هم . جفنگ علمی میگن[nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام به همه دوستان [golrooz]
من هم اعتراف میکنم این معضل سفره پاک کردن از قدیم الایام جزو گزینه های لاینفک زندگیه هر دختریه [nishkhand]
و فعلا هیچ راهی هم براش پیدا نشده
نظرتون چیه از همین جا یک خوراک فکری بدیم به دوستان ایده پرداز و مخترعین برای این مشکل یک راهکار اساسی و راحت پیدا کنند تا هم به خانمها و هم آسایش خودشون خدمت بشه ...[tafakor]
نظرتون چیه ؟؟؟؟[soal]
نه دیګه نشد ، هیجان زندګی و مهمونی به همین سفره پاک کردنشه !!![khande]
فقط اګه یه آدم بیکار و مسن باشه با این موضوع مشکل نداره ، در نتیجه هر وقت مهمون دعوت می کنید یه آدم مسن هم بابت این موضوع دعوت کنید ، ترجیحاً خانمم باشه [nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
لذتی که در این نظارت هست در هیچی نیست [nishkhand]
من فوق دکترای نظارت دارم[khande]
البته در ابتدا ناظرم بعد که میبینم کار درست انجام نمیدن خودم دست بکار میشم تا آخرین نفر من سر پام
آره ، موافقم صد در صد ، تازه به آدم میګن ناظر کارا چه طور پیش میره ؟ این خیلی می چسبه ، یه ظرف میوه و آجیلی چیزیم کنار آدم باشه ، باهاش مشغول شیم بعد بګیم ، خوبه ادامه بدید ، یه کم بهتر ، شما شما ! کم کار می کنیا !!! حواست باشه ، آفرین شما کارت تحسین داره[fardemohem] [nishkhand]
نه من زیاد به خودم سخت نمیګیرم ، نظارت رو تمام و کمال انجام میدم و سعی می کنم در این کار بهترین عملکرد رو داشته باشم [fardemohem][sootzadan]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1=1+1
بقیه وقتم میشینن کنار هم . جفنگ علمی میگن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
آره ، موافقم صد در صد ، تازه به آدم میګن ناظر کارا چه طور پیش میره ؟ این خیلی می چسبه ، یه ظرف میوه و آجیلی چیزیم کنار آدم باشه ، باهاش مشغول شیم بعد بګیم ، خوبه ادامه بدید ، یه کم بهتر ، شما شما ! کم کار می کنیا !!! حواست باشه ، آفرین شما کارت تحسین داره
نه من زیاد به خودم سخت نمیګیرم ، نظارت رو تمام و کمال انجام میدم و سعی می کنم در این کار بهترین عملکرد رو داشته باشم
اصلا کل مهمونی ها یه طرف این بخشایی هم که گفتید یه طرف چنان لذتی داره[khande]
آی میچسبه[nishkhand]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
یک اعتراف دیگه بکنم!
من از تعارف کردن چای و میوه خیلی بدم میاد!
فقط اگه مهمونی خییییییییییلی رودربایستی دار باشه این کارو میکنم
در بقیه موارد میپیچونم
گاهی خودمو مشغول میکنم که بیفته به یکی دیگه!
گاهی هم که کاری نیستو میوفته به خودم با مامان جان یا بابا حان یا یکی دیگه یک نگاه مظلومانه و پراز بدبختی و سرشار از خواهش میکنم.
طرف زحمتشو میکشه!
اینطوری!
http://almadownload.com/wp-content/u...012/03/139.jpg
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
171717
سلام سلام
آقا من کلاً قبل از اومدن مهمون تو خونه تزئینات اصولاً انجام میدم ، وقتیم مهمون میاد ، من از مهمونا مهمون ترم ، اصلاً هر کی میاد خونمون میګه مهمون چه طوری ؟[nishkhand]
منم با کلی رو میګم ، خوبم شما چه طورید ؟ خوش میګذره ؟ [fardemohem][bietena]
وقتیم به سفره پاک کردن می رسه یه جا جیم میشم کسی نګه سفره رو پاک کن ، اصلاً شده ظرف میشورم ولی دست به سفره نمی زنم ، جالبه به مهمونا هم میګم بشینن ، خودمم میرم می شینم پیششون [nishkhand]
کلاً اینجوریم فقط پشت صحنه کار می کنم [nadidan][labkhand][sootzadan]
سلام خانمی [golrooz]
ممنون از حضورتون در تاپیک[golrooz]
یه سوال برام پیش اومد شما با تیپ خوشگلی که میزنی و میگی گاهی جایگاهت با مهمونها قابل تشخیص نیست ....
چرا نگران سفره پاک کردنی ؟؟کسی دلش نمیاد به کسی که تیپ زده کار بگه[nishkhand]
البته این مورد در مورد مهمونها صادقه و معمولا مهمونی که میاد خونه و ظاهر آراسته ای داره میزبان اولین جمله ای که برای انصراف از زحمت کشیدنش میگه اینه که : شما دست نزنید لباسهاتون مناسب این کار نیست یا ممکنه لباستون کثیف بشه[khanderiz]
بعد وقتی شما به مهمون میگی برو بشین و خودتون هم میرید میشینید کارها میمونه برای پشت صحنه و بعد از رفتن مهمونها که ؟؟؟[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام خانمی [golrooz]
ممنون از حضورتون در تاپیک[golrooz]
یه سوال برام پیش اومد شما با تیپ خوشگلی که میزنی و میگی گاهی جایگاهت با مهمونها قابل تشخیص نیست ....
چرا نگران سفره پاک کردنی ؟؟کسی دلش نمیاد به کسی که تیپ زده کار بگه[nishkhand]
البته این مورد در مورد مهمونها صادقه و معمولا مهمونی که میاد خونه و ظاهر آراسته ای داره میزبان اولین جمله ای که برای انصراف از زحمت کشیدنش میگه اینه که : شما دست نزنید لباسهاتون مناسب این کار نیست یا ممکنه لباستون کثیف بشه[khanderiz]
بعد وقتی شما به مهمون میگی برو بشین و خودتون هم میرید میشینید کارها میمونه برای پشت صحنه و بعد از رفتن مهمونها که ؟؟؟[khande]
سلام مجدد
خواهش می کنم ، وظیفه بود .[golrooz]
خب همین دیګه مشکل اینجاست میګم مهمونا بشینن ولی نمی دونن که من پشت صحنه کار می کنم ، فکر می کنن کلاً کار نمی کنم ، اینجوری جا افتاده ، خوشمم میاد ، نمی خوام دیدشون تغییر کنه ، کیف میده [nishkhand]
بعد من میګما که بشینن با کلی اصرار ، آخرش نمی شینن و دیګه تقریباً نصف کار ها انجام میشه توسط مهمونا و مادرم [nadidan]
نصفه ی دیګه ش می مونه واسه من و بازم مادرم [nishkhand]
واسه بقیه کارا چیزی نمیګنا !!! ولی خب پاک کردن سفره رو چون مهمونا هم انجام میدن ، منم که شبیه اونا ، در نتیجه به منم میګن[khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
سلام خانمی [golrooz]
ممنون از حضورتون در تاپیک[golrooz]
یه سوال برام پیش اومد شما با تیپ خوشگلی که میزنی و میگی گاهی جایگاهت با مهمونها قابل تشخیص نیست ....
چرا نگران سفره پاک کردنی ؟؟کسی دلش نمیاد به کسی که تیپ زده کار بگه[nishkhand]
البته این مورد در مورد مهمونها صادقه و معمولا مهمونی که میاد خونه و ظاهر آراسته ای داره میزبان اولین جمله ای که برای انصراف از زحمت کشیدنش میگه اینه که : شما دست نزنید لباسهاتون مناسب این کار نیست یا ممکنه لباستون کثیف بشه[khanderiz]
بعد وقتی شما به مهمون میگی برو بشین و خودتون هم میرید میشینید کارها میمونه برای پشت صحنه و بعد از رفتن مهمونها که ؟؟؟[khande]
در ضمن از نظر کاری با مهمونا یکی میشم [nishkhand] ، ګاهیم نیست اغلبه !!![khande]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
این روش اصلا هم جوابگو نیست
من پیش اومده رفتم دم در یک ربع بعد اومدم دیدم سفره همچنان همون وسط گزاشته از تو آشپزخونه و مهمونا میگن دست خودتو میبوسه بدو[taajob]
بعنی من نمیدونم مهمونی میریم به من میرسه مهمون میاد همینطور یعنی چی؟؟؟؟؟؟[soal]
سلام دوست بزرگوار[golrooz]
ممنون که در بحث شرکت کردید...[golrooz]
من باهاتون کاملا موافقم که این مورد جوابگو نیست...
چون دیگه بزرگترها وقتی کاری رو مثل گردنبند به گردن کسی بندازن دیگه نمیشه قانون اون رو تغییر داد [khanderiz]
و جالبه در شرایط مهمونی سفره پاک کردن یکی از چندین گزینه هایی که دست بوس آقا پسراست[nishkhand]
البته شاید به خاطر پوشش خانمها باشه که سفره پاک کردن سعادتش نصیب آقایون میشه[nishkhand][tafakor]
-
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
یک اعتراف دیگه بکنم!
من از تعارف کردن چای و میوه خیلی بدم میاد!
فقط اگه مهمونی خییییییییییلی رودربایستی دار باشه این کارو میکنم
در بقیه موارد میپیچونم
گاهی خودمو مشغول میکنم که بیفته به یکی دیگه!
گاهی هم که کاری نیستو میوفته به خودم با مامان جان یا بابا حان یا یکی دیگه یک نگاه مظلومانه و پراز بدبختی و سرشار از خواهش میکنم.
طرف زحمتشو میکشه!
اینطوری!
http://almadownload.com/wp-content/u...012/03/139.jpg
چه جالب ، منم خوشم نمیاد ، قبلش شرط می کنم که من چای میریزم ، بقیه تعارف کنن ، یا من میوه ها رو می شورم و می چینم ، باز بقیه تعارف کنن ، ګفتم کلاً پشت صحنه هستم ، تازه چای و هر نوشیدنی دیګه ای فقط واسه مهمون های غیر خودمونی میریزم وګرنه به من چه [khanderiz]
منظورم از مهمونی خودمونی خاله و دایی و عمو هست ، عمه هم که ندارم [bietena]