دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2961

موضوع: دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    همکار تالار بیماریها
    نوشته ها
    1,311
    ارسال تشکر
    12,105
    دریافت تشکر: 7,437
    قدرت امتیاز دهی
    31773
    Array
    masoume.a.92's: جدید33

    پیش فرض پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)

    نقل قول نوشته اصلی توسط solinaz نمایش پست ها
    دیروز خیلی روز سختی بود
    بعد از دادن امتحان زیست باید سریع میومدیم خونه ادبیات میخوندیم.......امتحان زیستمونم سخت بود!
    امروز امتحان ادبیات داشتیم!
    فقط ما سوما....صبج که وارد مدرسه شدم خیلی خلوت بود...ما بدبختای مدرسه هستیم که امتحانامون پشت سر هم افتاده!
    کمــــــــــــــــــــــب ود خواب.....همه چشمامون قـــــــــــــــــــــــر مز....بی حال و....اصلا بچه ها مون مثل قبل نبودن....مظلوم و اروم یه گوشه ی سالن افتاده بودن....قیافه ها خیلی خنده دار بود!دیگه مدیر وقتی مارو دید دلش سوخت...امتحان زیانمون که این مدلی پشت سر هم بود افتاد اخرین امتحان...
    دیشب دلم میخواست دیگه ترک تحصیل کنم....کلا نرم امتحان بدم چون هیچی بلد نبودم از ادبیات!تا ساعت 10 شب داشتم میخوندم ولی هیچی یادم نمیومد!سمیرا را که تا ساعت 8 شب خوابیده بود بعد از خوردن کلـــــــــــــــــــــــ ـی قهوه و....تونسته بود خودشو بیدار نگه داره....برای همین وقتی ساعت 10 شب بهش زنگ زدم و اینو شنیدیم یکم به خودم امیدوار شدم....ارامش گرفتم!از استرسمم کم شد
    قرار گذاشتم ساعت 3 شب بلند شم برای دوره....به سختــــــــــــــــــــــ ــــــی تونستم خودمو از رو تختواب بلند کنم....با اینکه ساعت 12 خوابیدم!
    با این وجود امتحانو خوب دادم...یکی از شعر حفظیارو که دیشب سرش کلی گریه کردم تقلب نوشتم...اینقدر بلند بالا و کلمات قلبمه و..داشت حفظش نمیشدم...اشکم در اومد و امـــــــــــــــــــروز شانس اوردم یه مراقبی افتاد برامون که ساکن نبود....گه گاهی حرکتی انجام میداد...یه تکونی به خودش میداد..صاف تو حلق من نبود....منم از فرصت استفاده میکردم تا این روشو بر نمیگردوند تقلبو در میوردمدستام میلرزید!
    در کـــــــــــــــــــل روزای خیلی گندی رو دارم میگذرونم!

    شعر حفظیا تنها چیزایی بودن که با اطمینان از اینکه میدونستی تو امتحان میاد میشد تقلب نوشتش...
    جاشم مثلا کاغذه رو میشد گذاشت توی جا مدادی...

  2. 4 کاربر از پست مفید masoume.a.92 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 29th November 2014, 09:41 PM
  2. خبر: برنامه‌هاي حمايت از دانش‌آموزان نخبه اجرا مي‌شود
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار عمومی نخبگان
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2013, 11:24 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th November 2011, 08:42 AM
  4. مقاله: راهبردهاي آموزشي اشاعة مديريت دانش
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd February 2010, 10:16 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th January 2010, 07:28 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •