شايد اصلا اين گفته هاى من کامل به بحث مرتبط نباشد اما خب با اجازه دوستان بايد بگويم که، ببينيد اول از همه دين اجبار نيست،يعنى اگر دينى به زور و جبر به کسى خورانده شود نتيجه اش مى شود زمانى که فرد به آزادى دست بيابد دينش را کنار مى گذارد.. بنده به شخصه مدافع بى حجابى و ضد دين و ... نيستم اما بعضى از افراد بر اساس تقدير و يا قسمت و يا هر چيز ديگر در خانواده اى مذهبى متولد شدند و بعضى ديگر در خانواده اى آزادتر و با عقايدى متفاوت.. پس نبايد فردى که چادر مى گذارد، نماز مى خواند به کسى که چنين اعمالى انجام نمى دهد خرده بگيرد، چه بسا که اگر ما در ايران عزيز متولد نمى شديم و در يک کشور اروپايى بوديم دينمان مى شد مسيحى.... درست است خيلى ها تحقيق مى کنند مسلمان مى شوند اما خب دسته اى ديگر هستند که در زمينه ى تحقيق براى دينى کامل تر وارد نمى شود.... پس دين امرى اختيارى ست، چه فايده اى دارد کسى حجاب بگذارد، نماز بخواند وليکن اندکى اعتقاد و حضور قلبى نداشته باشد؟ مگر هر انسانى آزاد نيست در انتخاب روش زندگى، در انتخاب دين؟؟ مستندى مى ديدم که خانومى که رتبه برتر کنکور بود بخاطر جو ايران براى ادامه تحصيل به کشور ى ديگر رفته بود، چرا چون که مردان و زنان ايرانى بخاطر حجاب آزادترش در مکان هاى مختلف در حقش کوتاهى مى کردند.. در کشور ما همه چى به حجاب ختم مى شود، اما کسى از حق مردم، اخلاق، بحثى به ميان نمى آورد... خيلى از دوستان گفته بودند به خودشان مربوط است، اگر است پس کسانى که حجابشان راحت تر است هم بخودشان مربوط است؟! .. بله حجاب و رفتار اين خانواده بخودشان مربوط است، زيرا که اعتقاد دارند، زيرا که محترم هستند، زيرا که مستقل هستند در اعتقادات... و من سوالى دارم، اگر حجاب و دين اجبار است و اين امرى نيک؛ پس چگونه پسرا ايرانى که براى تحصيل به کشور ديگر مى روند، قريب به اتفاقشان از خانه هاى فساد سر در مى آورند؟ و يا دختران سريع بى حجاب؟؟ از کسى که رفته بود پرسيدم گفت، کشور هاى مالزى و افغانستان در ارتباط هايشان و حجاب شان دقيقند چرا که بى اجبار و با قلبشان انتخاب کرده اند...
علاقه مندی ها (Bookmarks)