دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 37

موضوع: هدف از آفرینش انسان؟!

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #5
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23075
    Array

    پیش فرض پاسخ : هدف از آفرینش انسان؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط علي پارسا نمایش پست ها

    يک مطلبي به صورت داستان تو سايت نوشته بودم که شما هم در آن شرکت کرديد که متاسفانه در طوفان پاک شد! نوشته بودم دو تا کامپيوتر که داراي هوش مصنوعي بودند با هم صحبت مي کردند و به هم مي گفتند: ما که حافظه مان 1000 گيگابايت است پس ببين اون که ما را ساخته چند گيگابايت حافظه دارد!!!!!
    يعني خالق خود را با صفات مخلوقاتش (که خود کامپيوتر ها بودند) مي سنجيدند!
    و بوسيله اين مثال طنز آلود اين نتيجه را گرفته بودم که خالق را نمي توان با صفات مخلوقاتش سنجيد و در نتيجه جمله: "مگر خدا همه چيز را نمي داند؟" از پايه غلط است! چون دانستن و دانايي از مخلوقات خدا است و در جمله فوق مخلوق را براي توصيف خالق به کار برده ايم که غلط است.
    و در نهايت اين نتيجه حاصل مي شود که ما چون هر چه درک مي کنيم از مخلوقات خدا است، پس اگر حق مطلب را بخواهيم ادا کنيم اصلا" بايد دهان فرو ببنديم چون هرچه بگوييم بنا بر استدلال فوق نادرست است. لذا هرچه هم مي گوييم از سر ناچاري است، چون وسيله بيان بهتري نداريم (که البته در آنجا يکي از دوستان خطبه اي از حضرت علي که دقيقا" حرفهاي فوق را تاييد مي کرد را ياد آور شد که يادم نمي آيد که بود، با اين مضمون که هر چه که در مخيله تان بتوانيد تصور کنيد آن غير از خداست).

    سلام

    ببخشید من پاسختون رو در پیامهام ذخیره کرده بودم ، حواسم نبود همه رو حذف کردم ، باشه بعداً این بحث رو ادامه میدم سر فرصت ... از پاسخګویی با حوصله ی تمامتون هم بسیار ممنون

    مطمئن نیستم اما من در ارتباط با اون حدیث نهج البلاغه این فقط به خاطرم اومد :

    حمد باد خداوندى را كه سخنوران در ثنايش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهايش عاجز آيند و كوشندگان هر لكه داره كوشند، حق نعمتش را آنسان كه شايسته اوست ، ادا كردن نتوانند. خداوندى ، كه انديشه هاى دور پرواز او را درك نكنند و زيركان تيزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندى كه فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهايتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان يافت ، كه در زمان نگنجد و مدت نپذيرد. آفريدگان را به قدرت خويش ‍ بيافريد و بادهاى باران زاى را بپراكند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره هاى كوهساران ، زمينش را از لرزش بازداشت .

    اساس دين ، شناخت خداوند است و كمال شناخت او، تصديق به وجود اوست و كمال تصديق به وجود او، يكتا و يگانه دانستن اوست و كمال اعتقاد به يكتايى و يگانگى او، پرستش اوست . دور از هر شايبه و آميزه اى و، پرستش او زمانى از هر شايبه و آميزه اى پاك باشد كه از ذات او،
    نفى هر صفت شود زيرا هر صفتى گواه بر اين است كه غير از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر اين است كه غير از صفت خود است .

    هركس خداوند سبحان را به صفتى زايد بر ذات وصف كند، او را به لكه داريزى مقرون ساخته و هر كه او را به لكه داريزى مقرون دارد، دو لكه داريزش پنداشته و هر كه دو لكه داريزش پندارد، لكه دارنان است كه به اجزايش تقسيم كرده و هر كه به اجزايش تقسيم كند، او را ندانسته و نشناخته است . و هر كه او را ندانسته به سوى اشارت كند و آنكه به سوى او اشارت كند محدودش پنداشته و هر كه محدودش پندارد، او را بر شمرده است و هر كه گويد كه خدا در لكه داريست ، خدا را درون چيزى قرار داده و هر كه گويد كه خدا بر روى چيزى جاى دارد، ديگر جايها را از وجود او تهى كرده است .


    خداوند همواره بوده است و از عيب حدوث ، منزه است . موجود است ، نه آنسان كه از عدم به وجود آمده باشد؛ با هر چيزى هست ، ولى نه به گونه اى كه همنشين و نزديك او باشد؛ غير از هر چيزى است ، ولى نه بدان سان كه از او دور باشد. كننده كارهاست ولى نه با حركات و ابزارها. به آفريدگان خود بينا بود، حتى آن زمان ، كه هنوز جامه هستى بر تن نداشتند. تنها و يكتاست زيرا هرگز او را يار و همدمى نبوده كه فقدانش ‍ موجب تشويش گردد. موجودات را چنانكه بايد بيافريد و آفرينش را چنانكه بايد آغاز نهاد. بى آنكه نيازش به انديشه اى باشد يا به تجربه اى كه از آن سود برده باشد يا به حركتى كه در او پديد آمده باشد و نه دل مشغولى كه موجب تشويش شود. آفرينش هر چيزى را در زمان معينش ‍ به انجام رسانيد و ميان طبايع گوناگون ، سازش پديد آورد و هر چيزى را غريزه و سرشتى خاص عطا كرد. و هر غريزه و سرشتى را خاص كسى قرار داد، پيش از آنكه بر او جامه آفرينش پوشد، به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پيچ و خم هر كارى را مى دانست .

    (بخشی از خطبه ی اول نهج البلاغه)
    ویرایش توسط "VICTOR" : 16th September 2014 در ساعت 10:25 PM

  2. 5 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •