دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18

موضوع: چند سؤال

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #8
    دوست آشنا
    نوشته ها
    379
    ارسال تشکر
    1,164
    دریافت تشکر: 1,712
    قدرت امتیاز دهی
    875
    Array

    پیش فرض پاسخ : چند سؤال

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    سلام دوستان

    خب من یه سؤال دارم حول کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسګری (علیه السّلام) ؛ چه اعتباری به این کتاب هست و توضیحات مربوطه ؟!

    کتابش رو کامل نخوندم اما به صورت پراکنده مقداری حول 20 صفحه اینا خوندم ، اصلاً منطبق با عقل نیست ، برای مادرم هم تعریف کردم ولیکن ... یه جوریه اصلاً ...

    یه نمونشو میګم تحت مثال :

    تفسیر آیه ی 10 سوره ی بقره (فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم ، بما کانو یکذبون) در ارتباط باهش توضیح زیاد داده شده بعد یه داستان هم که ذکر شده اینه که خیلی خلاصه نکته ی کلیدیش که من درک نمی کنم اصلاً و مثل داستان های خرافه هست و چه بسا باشه هم اینه که 9 نفری که در ظاهر بیعت کرده بودن (عمر و غیره / واقعه مربوط به غدیر هست) برای پوزش طلبی ظاهری نزد پیامبر (ص) میان ، پیامبر بیعت ظاهری اونها رو می پذیرن و باطن رو به خدا واګذار می کنن ، بعد جبرئیل نازل میشه و میګه که پیامبر (ص) به همراه امام علی (ع) در دامنه ی یک کوه در مدینه بایستن و ... ؛ پیامبر (ص) به همراه حضرت علی (ع) میرن در دامنه ی کوه در مقابل همون ګروه و پیامبر (ص) پس از یکم تعریف و صحبت های معمول بیان می کنن که : ای علی (ع) ... از خداوند درخواست کن تا این کوه رو به هر چه می خواهی تبدیل کند !

    پس کوه سر تا سر میشه نقره و سخن میګه (دیګه چون خلاصه میګم نمی نویسم این ها رو ) ، بعد میشه طلا ، بعد کوه ها مشک و عنبر و عبیر و یاقوت و جواهر میشن ! و ...
    بعد رسول خدا (ص) امر می کنن : ای علی (ع) ... از خدا درخواست کن تا درختانش را به مردانی دندان مسلح و صخره های ش را به شیر و پلنګ و افعی تبدیل کند ، بعد این اتفاقات میفتن و غیره ...

    بعد این ګروه این چیزا رو میبینن و سرګردون میشن و مثل یک مرض میشه و ... (خلاصه ګفتم دیګه )

    ---

    حالا اصلاً ائمه (ع) مګر معجزه داشتن ؟

    در کل یه نفر به من توضیح بده لطفاً ...
    سلام،
    من به طور غير مستقيم مي خواهم جواب شما را بدهم!
    به اين منظور قصه دين داري خودم را برايتان باز گو مي کنم:
    من در دوراني رشد کردم که تمام عوامل محيطي باعث تقويت افکاري در ذهن من مي شد که همه آنها درباره انسان و چرايي وجود او بود.
    منظورم از عوامل محيطي دقيقا" وقوع انقلاب اسلامي و وقوع هشت سال جنگ بود.
    نکته مشترک در هر دو مورد فوق مرگ انسانها و از خود گذشتگي انسانها (مخصوصا" تا سرحد مرگ) بود که باعث مي شد کودکي (نوجواني و جواني) مثل من ترغيب شود که به اين فکر کند که از کجا و براي چه آمده است و به کجا خواهد رفت؟
    من براي پاسخ پرسشهاي خود همه جا سرک کشيدم، ولي تمام پاسخها را در دين يافتم، از آنجايي که ذهني کاملا" منطق گرا داشتم تمام پاسخهايي که يافتم هم کاملا" بر طبق منطق بسيار استوار و قوي بود.(پاورقي1)
    حتما" مي گوييد اينها چه ربطي به سوال شما دارد؟
    صبر کنيد، نتيجه گيري خواهم کرد.
    ادراکات من از دين دقيقا" بر حسب نيازهايي بود که اول در ذهن من ايجاد شده بود و بعد جوابش را در دين يافته بودم! بنابراين نه اجباري در کار بود و نه حفظ کردن مطلبي در کار بود و نه اين کار را بکن بري بهشت! نه فلان چيز ثواب دارد و نه .......
    ديديد بعضي بچه ها غذا نمي خورند و هي مي خواهند بروند دنبال بازي و بعد مادر هي به زور بچه را مي نشاند و بهش آب مي دهد و غذا مي دهد و بهش مي گويد اينها را بخور تا ضعيف نشوي و .....و بچه هم با بي ميلي و اکراه آنها را مي خورد؟
    قضيه من اينجوري نبود، من اول تشنه شده بودم و بعد آب را جستجو و پيدا کرده و خورده بودم، اول گرسنه شده بودم و بعد غذا را جستجو و پيدا کرده و خورده بودم، پس دقيقا" ارزش آب و غذا و دليل آب و غذا خوردن را در لحظه استفاده از آنها مي دانستم.
    در حال حاضر هم دقيقا" دينداري را با يک همچين روشي محک مي زنم!
    حالا مي رسيم به سوال شما! .........خوب ........ فکر مي کنيد يک آدمي با ديدگاه من چطور به اين موضوع نگاه مي کند؟
    بله .... دقيقا" درست حدس زديد! ... اولين فکرم اين است که جواب به اين موضوع و يا بررسي اين موضوع پاسخگوي کدام نياز من است؟ آيا اصولا" نيازي هست؟
    البته منظورم "من" نوعي است، در روايات آمده است که هر که خود را شناخت خداي خود را شناخته است. اصولا" بررسي چنين مطلبي در سير وجودي يک انسان برطرف کننده کدام کاستي هاي او در مسير نيل به کمال (يعني همان خود شناسي که منجر به خداشناسي خواهد شد) مي تواند باشد؟
    البته شما بسيار هوشيارانه موضوع را ديده و سوالتان به جا است ولي کلا" عرض بنده اين است که آيا بهتر نيست اصلا" توجه خود را معطوف موضوعات اينچنيني نکنيم؟
    (سوء تفاهم نشود منظورم اين نيست که نبايد اين سوال را مطرح مي کرديد)
    مثلا" من نگاه مي کردم در سرآغاز پروفايل خودتان روايتي نوشته ايد:
    مؤمن خوش رویی اش در چهره و اندوهش در دل است ... پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آلهی و سّلم)
    ببينيد چقدر اين جمله مطلب در درون خود دارد که تماما" به درد انسان مي خورد، صبر، متانت، محبت، صلابت، استقامت
    حالا حيف نيست آدم وقت خود را صرف پرداختن به موضوعاتي نمايد که هم شبهه ناک است و هم درست يا غلط بودنش دردي را دوا نمي کند؟!
    مثلا" ارزش حضرت علي پيش ما به اين است که کوه را تبديل به طلا کند؟ يا به دلجويي ايتام توسط ايشان است؟
    بله اگر کوه تبديل به طلا شود که چه خوب! ولي اون چيزي که درباره ارزشها است و به درد ما مي خورد، چيزهاي ديگري است
    يک نکته هم بگويم، يک روايت است که من بسيار آن را دوست دارم و مي گويد (نقل به مضمون): هر روايتي که با عقل منافات داشته باشد قبول نکنيد!
    البته نه به اين معني هر ناقص العقلي مثل بنده بگويد فلان چيز با عقل من جور در نمي آيد پس غلط است! نه، بلکه به اين معني که هر چه مي شنويد اول در آن تعقل کنيد! به مصداق آن آيه قرآن که به بعضي ها کنايه مي زند که (باز هم نقل به مضمون): هر چي از دين به آنها گفته مي شود به همان ظاهرش مي چسبند!
    البته اين را هم بگويم که مطالب فوق فقط از يک ديدگاه است: يعني اينکه شما مي خواهيد خودتان اين موضوع برايتان روشن شود.
    ولي اگر از ديدگاه يک مبلغ دين بخواهيد به موضوع نگاه کنيد اصلا" موضوع فرق مي کند،
    مثلا" اينکه امامان ما معصوم بوده اند يا نه از ديدگاه شخصي که من بخواهم بدانم برايم اصلا" اهميت ندارد
    از اين نظر اهميت ندارد که: مثلا" آيت الله بهجت (مثال عرض مي کنم) انسان وارسته و مومني بوده، و اينکه يک اشتباهي در جايي از وي سر زده باشد يا نه اصلا" از مقوله ذهني من خارج است.
    يا مثلا" امام صادق را من با انبوه روايات برجسته اي که از ايشان نقل شده شناخته ام و بدين واسطه ايشان را دوست دارم و اصولا" اينکه مثلا" ايشان يک روز نماز صبحشان قضا شده يا نه چيزي نيست که براي من در راه شناخت دين اهميت داشته باشد.
    ولي از لحاظ حفاظت از کيان دين، موضوع فرق مي کند، آنجا اين بحث مطرح مي شود که کساني مي گويند امامان معصوم نبوده اند، پس ممکن است در روايات خود هم اشتباهاتي داشته باشند و در نتيجه .... و در نتيجه ..... و همين طور به صورت موذيانه قصد سست کردن اصول اعتقادي مومنين را با مغلطه هايي زيرکانه داشته باشند، و البته عوام مردم ممکن است توانايي ذهني تشخيص اينچنين مغلطه هايي را نداشته باشند و گمراه شوند، در اين جا است که بايد با تمام قدرت موضوع مو شکافي شود و جوانب آن براي رفع شبهاتي که به واسطه آنها ممکن است مطرح گردد روشن شود.

    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پاورقي: (1)اين را هم بگويم که يکي از آن منطق هاي قوي اين بود که: اصولا" خود "منطق" تا يک جايي کارايي دارد و از آن به بعد عالم شهود است. يعني چه؟ يعني اينکه مثلا" اگر به شما بگويند از لحاظ منطقي توضيح دهيد که چرا از بوي گل خوشتان مي آيد؟ اينجا ديگر هيچ منطقي پاسخگو نيست! نه اينکه لذت از بوي گل منطقي نباشد! ولي منطقش يک پله بالاتر از اين منطق کلامي است!
    به قول مولوي: حرف و صوت و گفت را بر هم زنم - تا که بي اين هر سه با تو دم زنم
    ویرایش توسط علي پارسا : 18th July 2014 در ساعت 11:46 AM

  2. 5 کاربر از پست مفید علي پارسا سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •