نوشته اصلی توسط
hossien
[FONT=Arial]چگونه می تونه شرایط مطلوب را سنجش کنه یا چطور متوجه میشه الان شرایط بده باید کاری کنه؟ مثال بزنید لطفا
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما بزرگوار
همونطور که در متن اشاره کردم توجه مدیر پروژه و اشراف کامل به سه عامل زمان و هزینه و کیفیت در این امر نقش زیادی میتونه داشته باشه
مثلا برای تولید یک محصول در نگاه اول ابزارها و روش های مورد استفاده در مدیریت پروژه ممکنه زاید و زمانبر و هزینه بر به نظر برسه
یک مدیر پروژه موفق و دقیق با بهره گیری از نیروی انسانی مناسب و ماشین آلات و مواد اولیه مرغوب و با کیفیت و پول میتونه از بسیاری از مشکلات مصون باشه
مثلا در نظر گرفتن اینکه تهیه متریال اولیه برای یک محصول از چه منبعی و با چه کیفیتی باشه پیش بینی هایی برای زمان نگهداری محصول و گارانتی و حتی وارانتی محصول و نوع بسته بندی و حتی میزان در نظر گرفتن عرضه و تقاضا و توازن بین این شرایط و........میتونه در رسیدن به هدف فرد رو کمک کنه
هر گونه اشکال در هر قسمت از این موارد و یا با توجه به شرایط هر پروژه زنگ خطری برای هر مدیر پروژه میتونه باشه
مشتری بالاترین اصل هست و هدف رضایت مشتری هستش درست اما هرچیزی که مشتری بخواهد ما باید انجام بدیم؟
با توجه به مدل کانو مشتری خواسته هایش با گذشت زمان تغییر می کنه شما پروژه را شروع کردین نزدیک پایان ان هست میاد میگه اینم روش بزارید بعد کل کار از اول باید شروع بشه بنظراتان امکان پذیر هست؟
رضایت مشتری تا کجا؟
در خصوص اهمیت و رضایت مشتری من به جمله والتون بنیانگذار نابغه وال مارت اشاره میکنم
که به خوبی بیانگر اهمیت مورد هست
هر سازمانی فقط یک مدیر دارد :
مشتری
او قادر است همه کارکنان را از رئیس تا کارکنان جزء اخراج کند
فقط کافیست پول خود را جای دیگری خرج کند
ما در اجرای یک پروژه اگر به نیازها و خواسته های مشتری توجه دقیق داشته باشیم قاعدتا در هر جای پروژه ما شاهد توقعات غیر معقول نخواهیم بود
مشتری عموما به دنبال رفع نیازها ی خودهست و بایستی توجه داشته باشیم
که ارضای برخی خواسته های مشتری در مرحله طراحی صورت گرفته و لحاظ بشه
نیازهایی که شامل چه میخواهد و چگونه میخواهد
و بایستی به سه عامل کیفیت و قیمت و تحویل به موقع توجه خاص داشته باشیم
چون جلب رضایت مشتری در اجرای صحیح این اصول استوار هست
[FONT=tahoma]
اینم عامل مهمی هست پس می تونیم با توجه به توضیحات شما و Ronia نتیجه بگیرین در ابتدای کار باید منابع لاک و یا مشخص کنیم و ثابت باشه حالا منابع یکی مواردش هزینه ها را می توان تعریف نمود در صورتی که برنامه ریزی یا طرحریزی خوبی انجام داده باشیم می توانیم منابع مورد نیاز را ثابت کنیم. پس این یکی از عوامل هست.
به نظرتان این عامل چند درصد سبب شده که پروژه شکست پیدا کنید می توانید درصدی عنوان کنید؟
به اعتقاد من عدم توجه به منابع مالی و برآرد هزینه ها مورد بسیار مهم و کلیدی هست و
میتونه بین 80 تا 90 درصد مدیران پروژه رو به اشکال بزنه چه بسا مواردی که با سیر روند کار اگر مدیریت توان برآورد هزینه و بودجه رو نداشته باشه
در اثنای کار با شکست مواجه میشه و اعتماد و بین عوامل پروژه سلب و حامی رو از ادامه کار منصرف میکنه
[COLOR=#000000][FONT=Arial][FONT=Tahoma][COLOR=#000000][FONT=Arial][FONT=Tahoma]
در چه صورتی باید مدیر پروژه تغییرات را قبول کند تغییرات بنیادین یا جزئی ؟
در کجای کار مجاز به اعمال این تغییرات هستند؟ یا کجا نباید این تغییرات را در نظر گرفت؟
می تونید مثال بزینید.
تقریبا اشاره کردین این یک فاکتور هست که پروژه با شکست مواجه می کند چطور بتونیم این مورد را کنترل کنیم؟
مدیر پروژه اگر به نیازهای مشتری در اجرای اولیه طرح توجه داشته باشه قطعا تغییرات بنیادین و غیر قابل انتظاری رو نخواهد دید
چرا که در ابتدا به خوبی خواسته های مشتری رو در طرحش لحاظ کرده و
همه راهکارها و عملکردهاش در جهت رسیدن به خواسته های مشتری هست و فاصله زیادی با سلایق مشتری نداره
و نکته حائز اهیمت اینه که یک مدیر پروژه بایستی همیشه آمادگی لازم رو نسبت به هر واکنشی داشته باشه و همیشه پیش بینی کنه که پروژه مدام میتونه دستخوش تغییرات بشه و مدیر موفق کسی هست که در مقابل تغییرات بتونه پیش دستی کنه و خودش باعث ایجاد تغییر در قالب نو آوری باشه
اگر مدیر منتظر تغییر باشه و در صورت مشاهده بخواد اقداماتی کنه و بدون پیش بینی قبلی امکان مدیریت بحران نداشته باشه زمان طلایی خودش رو برای اجرای پروژه از دست خواهد داد
پس نتیجه میگیریم یک مدیر چشمانش بیش از پیش برای تغییرات و پیش بینی ها باید باز باشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)