مثلا خود شما میتونین عامل شادی فراوانی بشین. از وفاداری و رعایت بعضی اصول بگین. و نذارین با خوندن شعر غم اون شاعر بزرگوار وارد زندگیتون و بقیه بشه. یکی وقتی میاد این اشعار رو بخونه یا دوباره به یاد غم و عشق گذشته اش میفته و روزهای گذشته براش تداعی میشه و فکر میکنه غم دنیا رو دوششه و هیچ کاری از دستش برنمیاد جز غم خوردن و زمزمۀ اشعار غم انگیز یا بی وفایی بی اعتمادی ذر ناخوداگاهش وارد میشه.درحالی که شعرهای امیدآور خیلی میتونن کمک کنن. خودتون بهتر میدونین که الان شعرهای غم انگیز خیلی بیشتر از شعرهای دیگر طرفدار دارن مخصوصا اگر مربوط به عشق و عاشقی باشه.حتی اون افرادی که عشق نافرجام نداشتن به این اشعار بیشتر علاقه دارند یعنی افراد قبل از اینکه یاد بگیرند عشق چیه و چیکار میکنه و وفاداری لازمۀ عشق است یاد میگیرند که شکست حتمی است و این لذت عشق است. ما با این شعرها ناخودآگاه قبل از عاشق شدن شکست و بی وفایی را به افراد یاد میدیم نه وفاداری در عشق رو برا همین است که افراد عاشق نشده شعرهای غم انگیز شکست و بی وفایی را دوس داره
نکتۀ دیگر اینکه چون انسان حس فداکاری و ازخود گذشتگی رو بیشتر دوس داره مخصوصا خانمها {این صفت در دختر خانمها واقعا غوغا میکنه و در اوج است در همه جا فداکاری میکنن یعنی اینجوری آفریده شدند از بچگی تا پیری در هر ثانیه ای نمیشه فداکاری این عزیزان رو ندید چه وقتی کوچیکن و هنوز از دنیا چیزی نمیدونن و چه وقتی که درخونۀ پدر هستن و یا وقتی ازدواج میکنن و هنگامی که مادر میشن این فداکاری به اوج خودش میرسه}برا همین شکست خود رو با فداکاری نسبت میده و تلاشی در جهت رفع این مشکل نمیکنه و اگر مشکلاتش رو با حرف زدن حل کنه دیگر این شکستها اسم فداکاری نمیگیرن بلکه بااین کار یا قبول میکنه که شکست خورده و اشتباه کرده و دوباره تلاش رو شروع میکنن و یا مشکلشون حل میشه. قبول شکست باعث تجربه میشه اما وقتی حس فداکاری مخلوط این شکست بشه خطرناک میشه و فکر میکنه بزرگترین کار رو کرده و شکست زیر حس فداکاری پوشانده میشه و غم انگیزی در زندگی اون فرد پررنگتر میشه حتی به احتمال زیاد اگه با فرد دیگری زندگی کنه این حادثه رو وارد زندگیش میکنه و به عنوان قهرمان به اون فرد اول نگاه میکنه که نخواسته حتی اونو نفرین کنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)