یار همراه
سلام
چه بحث خوبی.
narma خانم تعریف های قشنگی از تنهایی بیان کرد.
قشنگترینش هم این بود:احساس تنهایی به تنها بودن نیست.
نمیخوام بحث رو دوباره برگردونم عقب.چون به اندازه ی کافی تعریف تنهایی رو بیان کردیم.و همونطور که گفتید الان باید راه کار بدیم.
اما مسئله اینجاست که طبق تعریف تنهایی یک احساس هست.احساس از خود فرد سرچشمه میگیره.در وجودشه.و باز هم تاکید میکنم که احساس تنهایی به تنها بودن نیست.پس میشه نتیجه گرفت که چه کسی باشه باهامون چه نباشه ما هم میتونیم احساس تنهایی بکنیم هم نکنیم.
اگه تا اینجارو تایید میکنید پس باید دنبال راه هایی باشیم که عقیده ی اشتباه فرد رو تغییر بده تا احساس تنهایی رو از خودش بیرون کنه.
یکی از رایج ترین تنهایی ها بین جوونا اینه که فکر میکنه تریپش به جوونای دورو برش نمیخوره.
مثلا فردی رو میشناسم که تو محلشون جوونای زیادی هست اما باهیچکدومشون سلام علیک نداره.اما احساس تنهایی هم میکنه.
وقتی بهش میگی تو هم برو پیششون یه گپی یه گفتی میگه نه.من با اونا جور نیستم.
پس این ادن نیاز به تغییر عقیده داره.
در عوض کسی رو میشناسم که با وجود اینکه با شخص خاصی در ارتباط نیست اما اصلا احساس تنهایی نمیکنه.
کـــــــاربر فــــعال
یار همراه
اینکه با خدا بودن که جواب این مشکل و تمام مشکلای دیگه هست توش شکی نیست.
اما هر انسانی مرتبه ای داره.واسه همین علم روانشناسی اینقد پیشرفت کرده.
هر انسانیو نمیتونی یکدفعه بگی تمام نماز های یومیه رو سر وقت بخون.
اما اونی که به نماز سر وقت اعتقاد زیاد داره ظرف مدت کمی نماز شب رو هم شروع میکنه.
واسه اینه که باید دنبال راهی باشیم که فرد رو به درجه ی بالاتری برسونه که دیگه احساس تنهایی رو به خودش راه نده.
فکر تنهایی نباش
تنهایی خودش تنهاست
تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست....
I lostbut I find out to their cost
کـــــــاربر فــــعال
بله محمد جان درسته...
تنهایی ولی گاهی اوقات آزا دهنده هم هست ...گاهی نیست ....درتنهایی چه بسا ادم های بزرگی که چه کشف هایی نکردن ...یا برعکس ...
مهم اینه که بدونیم در تنهایی هامون چه کار کنیم...ناخود اگاه آدم تنها میشه....مثالی که میخوام بزنم ...خانمی 40 -45 سال که پسرش خارج زندگی میکنه ...این خانم به دلیل فوت شوهرش خب ضربه ی سختی خورده...نبود پسرش هم مزید برعلت شده که این خانوم دچار اختلال بشه....از سویی میدونم شاید بگیتن پسرش باید بیاد پیشش ...ولی همسرش راضی تیست....به نظر شما باید زنشو با یه بچه طلاق بده یا مادرشو ببره خارج....اونجا هم اگه ببره مشکلات زیادی داره...چون مادرش با خودش جرو بحث میکنه ....دعوا میکنه....از طرفی در ایران هم که اقوامش هستن ...بهش سر میزنن ...ولی خب جای پسرشو نمیتونن بگیرن...یا نوه ش رو-یا عروسشو....اضافه میکنم این خانم از تنهایی اینجوری شده ...دورو برشم همیشه شلوغ بوده ها افرادی هم بودن همیشه بهش سر زدن ...باهاش حرف میزنن ...میبرنش مسافرت ...ولی افاقه نمیکنه....
این یه مثال بود ....گفتم شاید بد نباشه...البته میلیون ها نفر با موضوعات مختلف هستنا ....شماهم اگه مثالی میدونین ...خواهش میکنم بگین...ممنون![]()
دوست آشنا
این مثالی که زدید خیلی خوب بود اما از این دست آدما خیلی زیادن..حتی با وجود اینکه با بچه هاشون تو یه شهر هستن ولی بازم تنها هستن و شاید سالی یه بار بچه هاشونو میبینن...به نظرمن هر چقدر آدم پیرتر میشه بیشتر احساس تنهایی میکنه...مثلا من خودم هر وقت میرم دیدن پدربزرگ و مادربزرگم کلی خوشحال میشن نه برای اینکه به من نیاز دارن بلکه به خاطر اینکه دوست دارن دور و برشون شلوغ باشه و از تنهایی در بیان...یه چیز دیگه اینکه ما آدما از مرگ یا از فاصله و دوری خوشمون نمیاد و شاید یکی از دلایلش همین تنهایی باشه چون وقتی عزیزی ازمون دور میشه جای خالیش قابل تحمل نیست...اما با همه ی این حرفا من فکر میکنم اگه آدما محبتشون نسبت به هم واقعی باشه و غرور و خودخواهیشونو بزارن کنار نه اون خانوم که مثالشو زدین تنها میمونه و نه هیچ کس دیگه...البته بماند که بعضیا تو تنها موندنشون خودشون مقصرن ولی درباره ی والدین به نظرم هر جوری هم که باشن بچه ها حق ندارن تنهاشون بزارن و تا جای ممکن باید بهشون سربزنن یا حداقلش باهاشون در تماس باشن...ولی خوب اینم نباید فراموش کرد که تنهایی یه بخشی از زندگیه و همیشه نمیشه ازش فرار کرد...
کـــــــاربر فــــعال
بله ...خیلی زیادن ...با موضوع های مختلف ...در پست قبلیم بهش اشاره کردم.....درسته پیری خیلی سخت تره تنهایی در اون باید برطرف بشه....خیلی خوبه که سر میزنین....همون که اونجا باشین ....کلیه...
واقعا قابل تحمل نیست ....دقیقا.....مشکل شاید این باشه...محبت ها واقعی نیستن...درسته اونم باید ببینیم که چه مسایلی باعث شده تنها باشن....
نظرتون درباره ی والدین کاملا درستو بجاست....ممنون از شما ....دوستان منتطر شما هستیم![]()
دوست آشنا
سلام نگاه کنید متاسفانه امروزه همه ی جوون های ما فکر میکنن تنها هستن و تنها برداشتشون از تنهایی این که با وجود خانواده و این همه کسایی که دوستش دارن این کسی دوستشون نداره و کسی کمکشون نمیکنه و برداشت بیشتر ماهم وقتی اسم تنهایی میاد این که طرفی که تنهاس 100% عشقش ولش کرده رفته در حالی که اگر کسی بدون تنهایی چه امتیازاتی داره میتونه از اون به نحو احسن استفاده بکنه ولی متاسفانه این فرهنگ بد رواج پیدا کرده که تنهایی باید آدم یه گوشه بشینه و آهنگ غمگین گوش بکنه و... تازه زندگی ماشینی و مدرن امروزم به این تنهایی کمک کرد با وسایلی مثل تلفن همراه و رایانه
کاربر فعال سایت
ممنون از دوستان تا بدینجا.....
تنهایی ......
فرض کنید وارد یک جمع ناآشنا شدین .......هیچ کس رو نمیشناسین .....چیکار میکنین ؟
سعی میکنین با کسی رابطه برقرار کنین ؟ میشینین تا یکی به شما نزدیک بشه و اون رابطه رو شروع کنه ؟ ترجیح میدین شنونده باشین .....<<>>>کدام؟
چرا بضیا وقتی احساس تنهایی میکنن ، تنهاییشون رو با مواد مخدر پر میکنن ؟ میرن سیگار میکشن یا ...
قبول دارین گاهی آدم نیاز به تنهایی داره ؟ تنهایی پس همیشه هم بد نیست ........ تعادل مهمه
تنهایی رو برای من تقسیم کنید ...... چه کسانی بیشتر از تنهایی رنج میبرن ؟؟
چاره کار کجاست ؟شما خودتون تا حالا از این موقعیتها داشتین؟؟ چیکار کردین؟
دوست آشنا
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)