شاید اگر برای بحث مرتد به اینصورت این مطالب رو بدونیم به خیلی از سوالاتمون جواب داده بشه:
اول : بحث مرتد در اسلام حکمی نمیاد!
یعنی اینکه وقتی شخصی پدرومادرش مسلمان هستند و در سرزمین اسلام به دنیا میاد، طبق مصالح جامعه اسلامی و اون شخص متولد شده، احکام مسلمان برای اون جاری میشه.
و تا زمان بلوغ اسلامش حکمی هست یعنی اینکه خودش انتخاب نکرده و اسلام برای اون حکم مسلمان بودن رو جاری کرده چون پدر و مادرش مسلمان بوده اند و در جامعه و خانواده مسلمان به دنیا آمده.
حالا اگر بعد از بلوغ به دنبال شناخت اسلام نرفت تا از روی اراده و آگاهی انتخاب کنه همچنان اسلامش حکمی خواهد بود.
اما اگز بعد از بلوغ تحقیق و پژوهش کرد و اسلام رو به عنوان دین انتخاب کرد، اینجا دین این شخص و اسلامش حکمی نیست و اسلامش بخاطر انتخابی بودن دارای ارزش واقعی خواهد بود.
جالب است بدانید طبق فتوای مراجع تقلید و دین اسلام، بحث مرتد برای کسی که مسلمان به اسلام حکمی هست جاری نمی شود. و حتما باید بعد از بلوغ بصورت آگاهانه دین اسلام را انتخاب کرده باشد تا احکام ارتداد هم برای او قابلیت اجرا داشته باشد.
پس «اسلام حكمى» براى مجازات مرتد كافى نيست بلكه هنگام بلوغ بايستى خود فرد «اظهار اسلام» كند و سپس به كفر برگردد تا مجازات اعدام بر وى مترتب گردد.
دوم : معنای ارتداد:
«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دينى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه ناميده مىشود،(1)
شريعت اسلام با وضع قانون مجازات براى ارتداد در صدد نفى آزادى عقيدتى نبود، بلكه در صدد «منع فتنه گرى» بود.
اگر صرف كفر قلبى باشد، كسى هم حق تفحص ندارد. اما اگر قصد ايجاد انحراف افكار در اذهان عمومى و تبليغ عليه عقايد اسلامى داشته باشد به همه جا اعلام كند كه من مسلمان بودم و الان كافر شدم و در اين صورت حكم مجازات بر او جارى مى شود. اگر صرف كفر قلبى باشد، كسى هم حق تفحص ندارد. اما اگر قصد ايجاد انحراف افكار در اذهان عمومى و تبليغ عليه عقايد اسلامى داشته باشد به همه جا اعلام كند كه من مسلمان بودم و الان كافر شدم و در اين صورت حكم مجازات بر او جارى مى شود.
سوم: عوامل ارتداد:
امورى كه سبب كفر مىشود، هر گاه از سوى يك مسلمان صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مىآيد. اين امور عبارت است از:
1. انكار اصل دين:
مانند انكار وجود خدا، وحدانيت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت (ص) يا معاد و حيات پس از مرگ. با انكار يكى از اين امور فرد كافر مىشود مثلًا اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولى به شريعت حضرت محمد (ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مىشود «الكافر هو من انتحل غير الاسلام».(17)
2. انكار يكى از احكام ضرورى و بديهى دين اسلام(18)
مانند انكار وجوب نماز يا روزه. هر مسلمانى مىداند در دين اسلام نماز و روزه واجب است. ممكن است كسى منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدى (ص) نشود ولى به دليل انكار يكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد «الكافر هو من و
انتحله (يعنى الاسلام) و جحد ما يعلم من الدين ضرورة».(19) البته فقها در اين مسأله كه آيا صرف انكار يكى از ضروريات دين موجب كفر و ارتداد مىشود- مانند بهائيان، قاديانىها و افرادى چون كسروى كه پيامبر را تكذيب نمىكنند ولى مىگويند شما معانى كلمات پيامبر (ص) را نمىفهميد-(20) يا بايد مستلزم انكار اصل دين باشد و فرد به اين نكته توجه داشته باشد(21)- مثلًا انكار وجوب نماز و روزه، به اين معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنين حكمى وضع شده، پس (نعوذ الله) پيامبر دروغ گفته است- اختلاف نظر دارند. اگر منكر جديد الاسلام به شمار آيد يا دور از كشورهاى اسلامى زندگى كند، به گونهاى كه روشن نبودن بداهت اين حكم نزد وى ممكن باشد، به كفر وى حكم نمىشود.(22)
3. انكار يكى از احكام قطعى ولى غير ضرورى اسلام (23)
هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلًا روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر (جز در موارد خاص) باطل است و يا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود اين منكر آن گردد، مرتد مىشود چون اين امر به انكار رسول خدا (ص) يا تكذيب آن حضرت مىانجامد.
البته لازم نيست انكار دين يا ا حكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كردارى كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دين اسلام يا اهانت به مقدسات(24) و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مىشود مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن. از اين روى، هر رفتار و گفتارى كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بىفايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مىگردد.(25) يكى از نمونههاى روشن آن حكم حضرت امام خمينى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبر اكرم (ص) و همسران و برخى از ياران آن حضرت توهين كرد- اين خود جرمى جداگانه به نام «سب النبى» است و مجازات مستقل دارد- و مسأله وحى و نزول قرآن را به سخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقين مىكند كه رسالت پيامبر (ص) و نزول قرآن كريم، دروغ و- معاذ الله- ساخته ذهن نبى اكرم (ص) است و حتى بعضى از سخنان شيطان نيز در قرآن گنجانيده شده است.
چهارم: انواع ارتداد:
در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر يك احكامى جداگانه دارد:
الف. مرتد فطرى: كسى است كه پدر يا مادر يا والدينش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آيين اسلام را پذيرفته و سپس به كفر روى آورده است مانند سلمان رشدى كه پدرش مسلمان است.
ب. مرتد ملى: كسى است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى كافر بودهاند بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است.(26)
البته برخى از فقها نيز اسلام يا كفر پدر يا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانستهاند نه هنگام انعقاد نطفه.(27)
پنجم: مجازات مرتد:
اگر مرتد فطرى مرد باشد، علاوه بر برخى از احكام مدنى مانند فسخ پيمان نكاح و جدايى از همسر بدون نياز به طلاق و تقسيم اموال بين ورثه، به اعدام محكوم است و توبهاش، از جهت ظاهرى، پذيرفته نمىشود يعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه كند، خداى متعال مىپذيرد و نماز و عبادتش صحيح است اما بر جريان حكم اعدامش تأثير ندارد. اگر مرتد ملى توبه كند، پذيرفته مىشود حتى قبل از جريان هر گونه حكمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت مىكنند و سه روز- برخى از فقها مانند شيخ طوسى گفتهاند به قدر لازم-(32) به او مهلت مىدهند. اگر در اين مدت توبه كرد، آزاد مىشود و گرنه به اعدام
محكوم مىگردد.
البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمىشود. او را به توبه فرا مىخوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش مىكنند و گرنه در زندان باقى مىماند، هنگام نماز تازيانه مىخورد و در تنگناى معيشتى قرار مىگيرد تا توبه كند.(33)
موضوع ارتداد و آثار حقوقى اش در شريعت و فقه اسلام به اندازهاى روشن و بديهى است كه درباره اصل حكم كمترين ترديدى وجود ندارد و همه مذاهب فقهى آن را پذيرفتهاند(34) البته درباره جزئياتش اختلاف نظرهايى ديده مىشود براى مثال، بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بين مرتد ملى و فطرى يا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد- هر نوع كه باشد- ابتدا به توبه دعوت مىشود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته مىشود.(35) ابوحنيفه، مانند فقهاى شيعه، بين زن و مرد فرق گذاشته است.(36) حسن بصرى نيز معتقد است مرتد، بىآنكه به توبه دعوت گردد، كشته مىشود.(37)
پی نوشت ها تا اینجا در پایان مطلب می آید.
پنجم: اتداد در دیگر ادیان الهی:
حكم مرتد در اديان ديگر هم وجود دارد. در اينجا به اختصار به ذ كر دو منبع از كتاب مقدس عهد قديم و جديد بسنده مى كنيم.
منبع عهد قد يم:
سفر توريه مثنى، فصل 13، (مشتمل بر 18 آيه) كتاب المقد س، ترجمه فارسى وليم گلن، دار السلطنه لندن، 1856 ميلادى و 1272 هجرى، ص 358- 357 الكتاب المقدس، دار المشرق، بيروت، سفر تثنيه الاشتراع، الفصل 13، ص 380- 379 اگر برادرت پسر مادرت يا پسر و يا دختر تو يا زن هم آغوش تو و يا رفيق تو كه مثل جان تو است تو را اسرائيلى اغوا نموده بگويد كه برويم تاخدايان غيرى كه تو و آباى تو ندانستيد عباد ت نماييم)) او را قبول مكن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننمايد و او را متحمل مشو و وى را پنهان مدار البته او را به قتل رسان اولا دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامى قوم او را با سنگ، سنگسار نما تا بميرد به سبب اين كه جوياى اين بود كه تو را از خداوند خداى تو كه تو را از زمين مصر از خانه بندگى بيرون آورد براند تا تمامى اسراييليان بشنوند و بترسند و بار ديگر چنين امر شنيع را در ميان شما مرتكب نشوند.
منبع عهد جديد:
نامه اى به مسيحيان يهودى نژاد عبرانيان، بند 10، جمله 62- 23(1) اگر كسى دانسته گناه بكند و گناهش هم اين باشد كه مسيح را كه نجات دهنده او است رد كند، آن هم بعد ازاين كه با خبر شده است كه مسيح آمده است تا گناهان او را ببخشد، اين گناه با خون مسيح پاك نمى شود و د يگر راه فرارى از شر چنين گناهى نيست. بلى، راه د يگرى جز اين كه انتظار مجازات وحشتناكى باشد كه از خشم و غضب شد يد خدا به او مى رسد، همان خشم و غضبى كه تمام دشمنان خدا را مى سوزاند و هلاك مى كند. كسى كه قوانين موسى (ع) را مى شكست، اگر دو يا سه نفر به گناه او شهادت مى دادند، آن شخص بدون ترحم جابجا كشته مى شد. حالا فكر كنيد چه مجازات وحشتناك ترى در انتظار كسانى است كه فرزند خدا را زير پا لگد مال كرده اند و خون او را كه براى رفع گناهانشان ريخته شد، دست كم گرفته و ناپاك به حساب آورده اند، و به روح پاك خدا كه درهاى رحمت خدا را به روى عزيزان خدا باز مى كند بد گفته و بى حرمتى كرده اند)) از اين دو فراز از عهد قديم وعهد جديد به دست مى آيد كه حكم ارتداد در دين يهود و مسيح مانند اسلام مرگ است. اما بايد توجه داشت كه:
1- آنچه ذكر شد از منابع موجود عهد قديم و جد يد است و به هيچ وجه نمى تواند بيانگر حكم ارتداد از ديدگاه شريعت حضرت موسى (ع) و عيسى (ع) باشد. يعنى معلوم نيست شرايط ثبوت ارتداد و نوع و چگونگى قتل مرتد د قيقا آن باشد كه در اين متون آمده است.
2- تفكر حاكم بر جهان مسيحيت امروز، هرگونه دخالتى را درقانونگذارى اجتماعى از دين سلب كرده است لذا قوانين جزايى امروزكشورهاى مسيحى نمى تواند بيانگر دين مسيح حتى نزد ارباب كليسا باشد.
3- فلسفه اى كه براى حكم مرتد از عهد قديم ذكر شد و نيز آنچه به عنوان عظمت گناه مرتد از عهد جديد بيان شد هر دو به شكل كاملترى در فلسفه حكم مرتد از ديد گاه اسلام تبيين شد كه مى توانيد آن را مقايسه كنيد. نتيجه آن كه حكم مرتد فى الجمله در همه اديان و مذاهب قتل است و فقط در شروط آن اختلاف اند كى وجود دارد.؛
به نقل از سايت تبيان
پىنوشت
(1)) انجيل عيسى مسيح، ترجمه تفسيرى عهد جديد، سازمان ترجمه تفسيرى كتاب مقدس، تهران، 1357، ص 305- 306)
پیث نوشت 2
پىنوشت
(1) راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، ص 192 و 391.
(2) عهد قديم، سفر توريه مثنى، فصل 13 عهد جديد، نامهاى به مسيحيان يهودى نژاد عبرائيان، بند 10، جمله 62- 23.
(3) آل عمران (3)، آيه 91.
(4) طبرسى، ابوعلى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 2- 1، ص 821.
(5) رشيدرضا، محمد، تفسير المنار، ج 6، ص 614- 714.
(6) مصباح يزدى، محمدتقى، پرسشها و پاسخها) آزادى و پلوراليسم (، ج 4. ص 38 و 26- 87.
(7) آل عمران (3)، آيه 58.
(8) بقره (2)، آيه 582.
(9) صف (61)، آيه 6 بقره (2)، آيه 641.
(10) بقره (2)، آيه 631.
(11) مطهرى، مرتضى، عدال الهى، ص 692- 003.
(12) ر. ك: كتب فقهى شيعه و اهل سنت بخش جهاد.
(13) بقره (2)، آيه 501.
(14) توبه (9)، آيه 30 و 31 مائده (5)، آيات 17 و 72 و 37.
(15) طباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان فى تفسير القرآن، ج 9، ص 182- 282.
(16) امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 499 ابنقدامه) از فقهاى بزرگ اهلسنت (، المغنى، ج 10، ص 47.
(17) ر. ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرايع الاسلام و تحرير الوسيله.
(18) ر. ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرايع الاسلام و تحريرالوسيله.
(19) موسوى عاملى، سيد محمد، مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام، ج 2، ص 492.
(20) نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 601 و ج 6، ص 488 و 49 موسوى اردبيلى، سيدعبدالكريم، فقه الحدود و التغريرات، ص 938.
(21) خويى، سيدابوالقاسم، التنقيح فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 59- 58 و 61 امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 511.
(22) نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 6، ص 94.
(23) همان.
(24) مانند حكم به ارتداد خانمى از سوى حضرت امام خمينى) ره (كه در مصاحبه راديويى به مناسبت تولد حضرت زهرا) س (در پاسخ به اين پرسش كه الگوى شما كيست، گفته بود: خانم اوشين الگوى من است چون حضرت فاطمه) س (به چهارده قرن قبل تعلق داشتهاند.
(25) نجفى، محمدحسن، جواهرالكلام، ج 6، ص 48 و ج 41، ص 006.
(26) امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 1، ص 994.
(27) خويى، سيدابوالقاسم، مبانى تكملة المنهاج، ج 1، ص 523.
(28) نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 602 امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 894.
(29) همان، ج 6، ص 94.
(30) همان، ص 44 و 54.
(31) همان. ج 41، ص 603 و 605 و 716.
(32) همان، ص 316.
(33) امام خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 624 نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 506- 616.
(34) موسوى اردبيلى، فقه الحدود و التعزيرات، ص 836 و ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 67.
(35) الجزيرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 424.
(36) الكاسانى، ابوبكر، بدايع الصنايع، ج 7، ص 531.
(37) ابن قدامة، المغنى، ج 10، ص 67.
علاقه مندی ها (Bookmarks)