با سلام به تمامی دوستان عزیزی که اومدند و صد البته جای دوستانی هم که نیومدند خالی بود .
حیف که من به نمایشگاه دیر رسیدم ( جمعه ) وگرنه سوالات تاریخی زیادی رو از سارا خانم گل می پرسیدم نمایشگاه کتاب که نشد ، این یکی هم که نه ! ولی خوب برای دفعه بعدی یک لیست طولانی از تمامی سوالات رو میارم
اون روز اتفاقا من هم تو نمایشگاه گم شده بودم ، دلم می خواست یم GPS همرام بود ، از اونجایی هم که خیلی شلوغ بود برای من تنها لایی انداختن از بین غرفه ها چاره ساز بود اون هم با سرعت موشکبالاخره برخلاف اقا بهمن که کاملا گم شده بودند من غرفه رو تو طبقه پایین نمایشگاه پیدا کردم ؛ از بالا چه قدر شلوغ بود !
بالاخره تو بین این همه لایی انداختنی ها به غرفه ای رسیدم که سردرش نوشته بود سایت علمی نخبگان ؛ خیلی خوشحال شدم . ولی یک کمی اطراف رو نگاه کردم . یک اقا پسر گلی ( همون داداشی خودمون به همراه یک گل اقای دیگه نشسته بودند . من فکر می کردم داداشی گل همون Isengard خودمونه ! اخه تیپش خیلی بهش می خورد اقا امیر گل هم خیلی شوخ بود ولی خوب اونجا پیداش نکردم .. داخل غرفه رو نگاهی کردم دیدم دو تا اقای شیک پوش ( داداشی گلم و اون یکی رو اسمش رو یادم رفت در وسط غرفه یک اقای گلی نشسته بودند و در حال خوندن یا نوشستن بودند ( همون اقا مصطفی گل ) در کنار ایشون دو خانم محترم بودند یکیش همون باستان شناس عزیزم بود و اون یکی رو بازم اسمش رو یادم رفت ؛ در اون طرف غرفه سه تا گل اقای عزیز بودند : یکیش اقا عرفان عزیز ، اون یکی هم اقا میلاد عزیز و اون یکی هم دوست عزیزم بد سکتور بود ) . بالاخره با کلی تعارف با خودم ! ( یکم خجالتی ام) رفتم داخل غرفه . دو تا اقای گل ( داداشی عزیز و اون یکی بازم اسمش رو یادم رفت ( میگمو خوب شد وزیر دفاع نشدم
) ) بلند شدند و با سلام گفتن و دست دادن گفتم سایت علمی نخبگان ؟
داداشی عزیزم گفت : بله .
اول خودم رو معرفی کردم و گفتم مدیر تالار نیرو هوایی هستم .
داداشی گل هم خیلی خوشحال شد و روبه سوی اقا مصطفی گل کردند . همون موقع باستان شناس به همراه اون یکی خانم ( اسمش رو یادم رفت ) نیز بلند شد و بعد از روبوسی با اقا مصطفی خودم رو معرفی کردم بعدش هم سارا خانم گل که من رو شناختند با خوشحالی گفتند من رو شناختی ؟ من هم گفتم نه . بعدش هم گفتند اون pm ها . تازه فهمیدم ایشون همون سارا خانم هستند . من هم با خوشحالی سلام و احوالپرسی کردم و بعد هم سایر دوستان ( اقا میلاد / بد سکتور / اقا عرفان ) رو معرفی کردند و کنار اقا عرفان گل هم نشستم . خوب کلی خوشحال شدم که بالاخره دوستان عزیزم رو دیدم .
در طول اون مدتی که بودم با دوستان صحبت کردیم با نظراتشون اشنا شدم ، مخصوصا با دوست خوبم داداشی گل .
یکی از دوستان گلم هم یک طرح بالگرد قشنگی رو اورده بودند و من هم مجذوب اون شده بودم ازش کلی سوال کردم . 4 نمونه از پروازش هم فیلم گرفتم خیلی قشنگ بود . بعدا فیلمش رو هم میگذارم رو سایت .
خوب از کرج اومده بودم باید زود می رفتم چون برای اون ساعتا در کرج ( 8 شب ) ماشین قحطه !
بالاخره در ساعت 5:30 از تمامی دوستان خداحافظی کردم اگرچه ناراحت بودم ولی خوب ان شاالله دفعه بعدی بیشتر همدیگر رو می بینیم .




 
            
            
 
             پاسخ : سایت علمی نخبگان جوان در پنجمین جشنواره و نمایشگاه رسانه های دیجیتال
 پاسخ : سایت علمی نخبگان جوان در پنجمین جشنواره و نمایشگاه رسانه های دیجیتال
                
 
                    
                    
                    
                    
                 
			

علاقه مندی ها (Bookmarks)