دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 88

موضوع: خانوم شما برای من آرایش کرده...

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29291
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض خانوم شما برای من آرایش کرده...

    خانوم شما برای من آرایش کرده...

    کنار خیابان ایستاده بودیم منتظر تاکسی. یک تاکسی سمند زرد نگه داشت که روی صندلی های عقبش یه "زن و شوهر” یا شایدم یه "خواهر و برادر” یا هر چیز دیگه نشسته بودن.


    رفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.


    این آقا و خانوم رفتار متعادلی داشتن و تقریباً مطمئن شدیم که زن و شوهر هستند. خب اصلا به ما چه…


    ولی خانوم به شدت آرایش کرده بود و حسابی سعی در نمایان تر شدن زیبایی های زنانه خود داشت. خلاصه نگم دیگه….


    کسی با کسی صحبت نمی کرد تا اینکه یهو این رفیق ما رو کرد به خانومه گفت: رژ لبات رو دوست دارم خلاقیت توش می بینیم ولی به رژگونه ات نمیاد!!!!!


    یه لحظه همه داشتیم هم رو نیگاه می کردیم، من رفیقم رو، شوهره خانومش رو، خانومه خودش رو تو آینه ماشین نیگاه می کرد، راننده هم من رو نیگاه می کرد و رفیقم هم به شوهره.


    نفهمیدم چی شد که دیدم شوهره نعره ای زد و یخه ی رفیق ما رو گرفت که بی ناموس…


    راننده هم دید داره شر درست میشه، زد کنار و گفت همه تون پیاده شین زودتر، حوصله دردسر ندارم.


    رفیق ما در حالی که یخه اش در دست شوهر اون خانومه بود در ماشین رو باز کرد و اومد پایین. من هم سریع پیاده شدم رفتم جداشون کنم.


    شوهره داد می زد بی ناموس ….. مگه خودت ناموس نداری چشت به ناموس مردمه و …


    رفیق ما هم با کمال آرامش به چشمای شوهره نیگاه می کرد و هیچی نمی گفت و بعد از چند دقیقه فقط این جمله گفت: ببین داداش، خانوم شما برای من آرایش کرده، من هم نظرم رو راجع به آرایشش گفتم. اگه برای شما بخواد آرایش کنه این کار رو توی خونه انجام میده نه جلوی چشمای ملت.


    بعد از اتمام افاضات رفیق ما، شوهره یخه‌ی رفیق ما رو ول کرد و یه نیگاه به خانومش انداخت و رفت سمت پیاده رو.


    خانومش هم دو تا فحش بووووق به رفیق ما داد و رفت دنبال شوهرش.


    و من تمام این لحظات هیچی نگفتم و فقط به حرف دوستم فکر می کردم.



    http://www.taamolnews.ir

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •