دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 5 از 52 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 513

موضوع: عشق ممنوع

  1. #41
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    مرگ من روزی فرا خواهد رسید

    در بهاری روشن از امواج نور
    در زمستانی غبارالود و دور
    یا خزانی خالی از فریاد و شور

    مرگ من روزی فرا خواهد رسید
    روزی از این تلخ و شیرین روزها
    روز پوچی همچون روزان دگر
    سایه ای ز امروزها،دیروزها

    دیدگانم همچون دالانهای تار
    گونه هایم همچو مرمرهای سرد
    ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
    من تهی خواهم شد از فریاد درد

    می خزند آرام روی دفترم
    دستهایم فارغ از افسون شعر
    یاد می آرم که در دستان من
    روزگاری شعله می زد خون شعر

    خاک می خواند مرا هر دم به خویش
    می رسند از ره که در خاکم نهند
    آه شاید عاشقانم نیمه شب
    گل به روی گور غمناکم نهند

    بعدها نام مرا باران و باد
    نرم میشویند از رخسار سنگ
    گور من گمنام می ماند به راه
    فارغ از افسانه های نام و ننگ

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. #42
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
    صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
    خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
    بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
    خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
    می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
    خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
    هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
    خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
    نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
    خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
    بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
    خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
    نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
    خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
    تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
    خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
    بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
    خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
    وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
    خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
    از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
    خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
    اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
    خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
    بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
    خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
    کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
    خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
    چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
    خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
    اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
    خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
    چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
    خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
    اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
    خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت
    دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
    خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
    که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
    خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
    تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
    خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
    از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
    خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
    ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  3. کاربرانی که از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند.


  4. #43
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    از دریا پرسیدم : که این امواج
    دیوانه ی تو ، از کرانه ها چه میخواهند؟
    چرا اینسان پریشان و در بدر، سر به
    کرانه های از همه جا بی خبر میزنند؟
    دریا ، در مقابل سوالم گریست !
    امواج هم گریستند...
    آنوقت دریا گفت : که طعمه ی
    مرگ ، تنها آدمها نیستند ، امواج
    هم مثل آدمها می میرند !
    و این امواج زنده هستند ، که لاشه ی
    امواج مرده را ، شیون کنان به
    گورستان سواحل خاموش
    می سپارند !...
    کارو

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  5. #44
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    بزن مطرب که امشب دلبرم مستانه ميرقصد

    بت افسونگرم لب بر لب پيمانه مي رقصد

    بده ساقي شراب اتشين مست و خمارم کن

    که امشب دلبرم در مجلس بيگانه ميرقصد

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. #45
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    هیچکی از رفتن من غصه نخورد
    هیچکی با موندن من شاد نشد
    وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
    بغض هیچ آدمی فریاد نشد

    وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
    وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
    دل من میخواست تلافی بکنه
    پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد


    وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
    هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
    اگه شب میرفتم و خورشید نبود
    آسمون خوب میدونم مهتابی بود

    دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
    که واسم غریب و نا شناخته بود
    اما اون وقتی رسید که قلب من
    همه آرزوهاشو باخته بود

    چهره هیچ کسی پژمرده نبود
    گلا اما همه پژمرده بودن
    کسائیکه واسشون مهم بودم
    همه شاید یه جوری مرده بودن

    وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
    وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
    دل من میخواست تلافی بکنه
    پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  7. #46
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    نگاهم کرد...
    پنداشتم دوستم دارد!!!
    نگاهم کرد...
    هزاران شوق عشق در او ديدم!!!
    نگاهم کرد...
    شيفته و دلباخته ي او شدم!!!
    نگاهم کرد...
    ...
    اما بعدها فهميدم ...
    او فقط نگاه ميکرد!!!

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. #47
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
    گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
    گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
    گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
    گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  9. #48
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    شبی مست ومستانه می گذشتم از ویرانه ای...!!

    در سیاهی چشم مستم خیره شد بر خانه ای

    نرم نرمک رفتم تا لب پنجره ای

    صحنه ای دیدم دلم سوخت چون پر پروانه ای ...

    پدری کور و فلج افتاده اندر گوشه ای

    مادری مات وپریشان همچون دیوانه ای!...

    پسرک از سوز سرما دندان به هم میفشارد

    دختری مشغول عیش با مرد بیگانه ای

    چون به شد فارغ از عیش ونوش آن مرد پلید...

    دست اندر جیب برد وداد از ان همه پول درشت چند دانه ای

    با خود خوردم قسم تا به بعد ازاین

    نروم مست مستانه سوی هر ویرانه ای

    که در این خانه دختری می فروشد

    عفتش را بهر نان خانه ای

    کارو

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. #49
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    ببار اي نم نم باران زمين خشك را تر كن
    سرود زندگي سر كن دلم تنگه ... دلم تنگه
    بخواب ، اي دختر نازم بروي سينه ي بازم
    كه همچون سينه ي سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه
    نشسته برف بر مويم شكسته صفحه ي رويم
    خدايا ! با چه كس گويم كه سر تا پاي اين دنيا
    همه ش ننگه ... همه ش رنگه

    کارو

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  11. #50
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
    من باشم و تو باشي يك شب مهتابي باشه
    مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
    مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نذاري
    مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
    مي خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم
    مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
    از تو كتاب زندگيم يه حرف رنگي بخوني
    امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
    اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
    امشب مي خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم
    براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
    امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
    اگه نگاهم نكني ناز نگاتو بكشم
    مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
    به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه
    يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
    بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري
    يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نميشه
    فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نميشه
    اگه بري شبا چشام يه لحظه هم خواب ندارن
    آسموناي آرزو يه قطره مهتاب ندارن
    راستي دلت ميآد بري بدون من بري سفر
    بعدش فراموشم كني برات بشم يه رهگذر
    اصلا بگو كه دوست داري اينجور دوست داشته باشم
    اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم
    حتي اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
    چهره تو يادم مي آد وقتي كه بارون مي زنه
    اي كاش منم تو آسمون يه مرغ دريايي بودم
    شايد دوسم داشتي اگه آهوي صحرايي بودم
    اي كاش بدوني چشمات و به صد تا دنيا نمي دم
    يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم
    به آرزوهام مي رسم اگر كه تو پيشم باشي
    اونوقت خوشبخت ميشم مثل فرشته ها تو نقاشي
    تا وقتي اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
    هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه
    نگام كن و برام بگو بگوي مي ري يا مي موني
    بگو دوسم داري يا نه مرگ گلهاي شمعدوني
    نامه داره تموم ميشه مثل تموم نامه ها
    اما تو مثل آسمون عاشقي و بي انتها

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

صفحه 5 از 52 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قوانين احمـقانه! (طنز!)
    توسط SysT3M در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 31st August 2010, 07:39 PM
  2. قوانین جالب
    توسط آبجی در انجمن دانستنیهای آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th February 2010, 10:07 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th January 2010, 06:10 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th January 2010, 12:55 PM
  5. خبر: افزايش وسعت مناطق شکار ممنوع در خوزستان
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th February 2009, 12:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •