دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 5 از 18 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 513

موضوع: عشق ممنوع

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    در راه رسيدن به تو گيرم که بميرم

    اصلا به تو افتاده مسيرم که بميرم

    يک قطره ی آبم که در انديشه ي‌ دريا

    افتادم و بايد بپذيرم که بميرم

    يا چشم بپوش از من و از خويش برانم

    يا تنگ در آغوش بگيرم که بميرم

    از زندگی بی تو گريزانم و بيزار

    آنقدر که بگذار بميرم که بميرم

    اين کوزه ترک خورد !...چه جای نگرانی است؟

    من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

    خاموش مکن آتش افروخته ام را

    بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
    uody

  2. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    کارشناسی کامپیوتر نرم افزار
    نوشته ها
    1,167
    ارسال تشکر
    2,113
    دریافت تشکر: 2,967
    قدرت امتیاز دهی
    44
    Array

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    من گمان میکردم...

    دوستی همچو سروی سرسبز

    چهار فصلش همه آزادگی هست

    من چه میدانستم...
    هیبت باد زمستانی هست

    من چه میدانستم...
    سبزه می پژمرد از بی آبی

    سبزه یخ می زند ازسردی دی

    من چه میدانستم دل هر کس دل نیست...

    قلبها صیقلی از آهن و سنگ


    قلبها بیخبر ازعاطفه اند

    سخن ازمهرمن وجورتونیست،

    سخن ازمتلاشی شدن دوستی ست

    وعبث بودن پندآور سروآورمهر
    uody

  3. کاربرانی که از پست مفید uody سپاس کرده اند.


  4. #3
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    حرف دارم واسه شما فراوون از اينجا گرفته تا سره خيابون
    كردي منو آواره ي بيابون دوسم نداري حتي يه ناخون
    ميرم از عشقت شبا زيره بارون كردي منو بدجوري زارو حيرون
    وقتي ميگي برو برو از پيشم ميگم دلت مياد كه خواب پريش شم
    شبا همش تا صبح كه من بيدارم چشم چجور من روي هم بزارم
    يه لحظه آرامش ديگه ندارم ماه و خورشيد كف دستات بيارم
    چكار كنم كه مثل قبلا بشي صبح ها به عشق من از خواب پاشي
    تو قلبم يجوري بايد جابشي قافيرو بيخيال هستم ناشي
    تو مرز ديونگي تو آخرشي چرا مي خواي ديگه با من نباشي
    يدون دوست دارم قده يه دنيا قده تمام زمين آسمون ها
    بد جوري تا كردي تو باما ديگه نبودي اصلا يار ما
    خسته شدم از اين اداها يكميم شده ديگه راه بيا

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  5. #4
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس

    اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. #5
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
    برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
    در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
    داستان کوتاهی تعریف کرد:


    یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
    داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
    بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
    قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  7. #6
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    زیباترین احساس در تمام هستی
    ستاره های آسمان روشنگر نگاه تو
    گلبرگ های شاعرانه ی خیالم پوشاننده ی قدمگاهت
    و رویای قاصدک پر آوازه ترین رویای تو باد
    آن گاه که پرواز میکنی و قلبت غوطه ور در بی وزنی نسیم فریادمان به اوج میرسد
    و ما میرسیم و خط قرمز تمامی نداشتن ها را روی ساحل های دریا با رنگ این احساس نقش میزنیم

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. #7
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    این روزها شب میپرد تنها به آغوشم
    آواز تنهایی شده آویزه ی گوشم
    در من هزاران درد رنگ حرف میگیرد
    اما همین که میرسی خاموش خاموشم
    تاوان سختی داده ام تا مال من باشی
    انگار مهری زد خدا، داغیست بر دوشم
    آنقدر داغم از تبت که صورتم سرخ است
    در لحظه های بی کسی، با اشک میجوشم
    جدی بگیر این چشم های روسیاهم را
    وقتی به رنگ چشمهایت تیره میپوشم
    با خنده هایت تلخ کامی واژه ی دوریست
    حتی کنارت چای را بی قند مینوشم
    قلب مرا پس میدهی، میگیرم .....اما نه
    !
    تو شرط ها را گفته ای ....«یادت فراموشم»

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  9. #8
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    ازپیش من بروکه دل ازارم
    تاپایداروسست وگنهکارم
    درکنج سینه یک دل دیوانه
    درکنج دل هزارهوس دارم
    قلب تو پاک ودامن من ناپاک
    من شاهدم به خلوت بیگانه
    توازشراب بوسه من مستی
    من سرخوش از شراب وپیمانه
    چشمان من هزارزبان دارد
    من ساقی ام به محفل سرمستان
    تاکی زدرد عشق سخن گویی
    گربوسه خواهی ازلب من بستان
    عشق تو همچوپرتومهتابست
    تابیده بی خبربه لجنزاری
    باران رحمتی است که می بارد
    برسنگلاخ قلب گنهکاری
    من ظلمت وتباهی جاویدم
    توافتاب روشن امیدی
    به جانم ای فروغ سعادت بخش
    دیراست این زمان که توتابیدی
    دیرامدی ودامنم ازکف رفت
    دیرامدی وغرق گنه گشتم
    ازتندبادذلت بدنامی
    افسردم وچوشمع تبه گشتم.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  10. #9
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق
    یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق
    بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار
    اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار

    زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی
    رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی
    آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک
    اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک
    تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود
    دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود
    تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری
    تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری
    پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی
    تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی
    داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن
    رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون
    تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق
    منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق
    نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه
    تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه
    عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک
    گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک
    نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش
    شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش
    و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره
    پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره
    اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم
    بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم
    ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد
    روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد
    بـه خـدا نـمــیـری از یاد

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  11. #10
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : عشق ممنوع

    وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
    شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

    اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
    کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

    کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
    ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

    مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
    چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

    چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
    چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

    بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
    ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

    نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
    ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

    جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
    چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

    به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
    گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

    وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
    ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

صفحه 5 از 18 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قوانين احمـقانه! (طنز!)
    توسط SysT3M در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 31st August 2010, 07:39 PM
  2. قوانین جالب
    توسط آبجی در انجمن دانستنیهای آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th February 2010, 10:07 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th January 2010, 06:10 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th January 2010, 12:55 PM
  5. خبر: افزايش وسعت مناطق شکار ممنوع در خوزستان
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th February 2009, 12:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •