چه سعادتی[khanderiz]
خدا قسمت دختر خانم ها کنه[nishkhand]
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام[golrooz]
این تاپیک منو یاد این کلیساها هست که وقتی کسی میخواد توبه کنه میره اونجا اعتراف میکنه، میندازه
من بچه که بودم اصولا خیلی حرفه ای ظرفا رو میشکستم....کلا آدم بی دقتی بودم الان خیلی خیلی بهتر شدم....بعد برای اینکه کسی متوجه نشه اونا رو تو سطل زباله زیر بقیه زباله ها میذاشتم تا کسی نبینه[sootzadan]
یه بار مچ من گرفته شد و دیگه میدونستن وقتی از ظرفا کم میشه یعنی من شکوندم و قایم کردم[khejalat]...هر چند من همیشه به کارم به همین نحو ادامه میدادم و از رو نرفتم که نرفتم[labkhand]
درمورد سفره پاک کردن هم ......ما همیشه خودمون پاک میکنیم چون اگر کسی پاک کنه مامانم بعد خودش باید پاکش کنه.....انگار قبلا داده بود کسی پاک کرده بود سفره رو اما خوب پاک نکرد بعد از مدتی که مامانم سفره رو پهن میکنه مواد لای اون کپک زده بودن واسه همین همیشه بعد از پاک کردن بقیه خودش هم پاکش میکرد......الان دیگه میدونه کی سفره خوب پاک میکنه چه کسی نه ولی در کل من بیچاره همیشه مجبورم سفره رو پاک کنم[nadidan] البته خیلی وقتا هم خودم رو سرگرم میکنم تو آشپزخونه با جمع کردن وسایل که مجبور نشم پاک کنم فقط هر چند دقیقه یکبار میگم بذارید الان خودم میام[nishkhand] ولی خوب تاخیر میکنم که خودشون انجام بدن[khanderiz]
خدا رو شکر فامیل هم اینجا نداریم فردا بخواد لو بده[shaad]
البته وقتی میخوایم سفره پهن کنیم....این آقایون انگار بهشون میگی بیا اتم بشکاف باید چند بار صداشون کنی تا بتونن مکالمشونو با رئیس جمهور قطع کنن و بیان بهت کمک کننsh_omomi60.... منم دیگه یکم میرم تو فاز چاخان....یه داداش و یه جان و یه آقا و یه مهندس و یه دکتر میذارم پس و پیش اسماشونو زودی میبینم همه میان برای کمک[nishkhand]
خخخخخخخخخخخخ ، یه خاطره بګم یکم باحاله
کلاً هر از چند ګاهی یه مهمونی طولانی شخصی میرم ، عموم اینا ساکن یه شهر دیګه هستن ، بعد من یه دو هفته ای تنها اونجا واستادم ، یه دختر عمو دارم تقریباً هم سنیم ، پنج ماه ازم بزرګتره .
بعد کسی خونه نبود ، من و اون تنها بودیم ، برعکسِ من خیلی کاری بود و هست .
رفتیم تو آشپزخونه ( اون موقع کوچیک بودم تقریباً 12 ، 13 ساله ) نمی دونم می خواستیم چی کار کنیم در هر صورت یکی از قشنګ ترین ظرفاشون شکست ، توسط دوتاییمون ، یه نفر مقصر نبود ، بعد من کلاً در روپوشونی مسائل تخصص دارم ، رفتم سر کوچه یکی از این چسبای قوی خریدم ، با کلی دقت همه قطعاتش رو چسبوندم ، خیلی دقیق اګه طرف دقت می کرد معلوم میشد ترکاش !![nishkhand]
بعد هیچی دیګه ګذاشتیم سر جاش ، اون موقع خانم عموم متوجه نشدن ، بعد از چند روز هم که من برګشتم شهرمون ، نفهمیدم تهش چی شد ، ولی خلاصه من که در رفتم [sootzadan]
سلام [golrooz]
امیدوارم همیشه کانون خونه و خونواده تون گرم و صمیمی باشه...[golrooz]
امیدوارم مادتون همیشه سلامت باشن ...[golrooz]
شما این شرایط رو جبر زمانه ندونید بلکه توفیقیه که نصیبتون شده ولی از هر لحاظ که بهش فکر کنید برای خودتون و آینده تون مفیده و کاربردی[golrooz]
و کارتون رو برای زندگی آینده راحت تر میکنه و یک خانم کامل هستید و خواهید بود[golrooz]
براتون آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم[golrooz]
[khandeshadid]
آفرین 171717
منم یه بار خونه پدربزرگم یکی از ظرفای مجلسی و قشنگشونو شکوندم
فک کنم 14-15 ساله بودم!
بعد با خاله کوچیکم (هم سنمه) برنامه ریختم بریم رو پشت بوم هرکی تیکه های ظرفا رو دور تر پرتاب کنه! [nishkhand]
(یه طرف خونشون زمین خالی و پر از علف های هرز داشت!)
آقا کلا من اون ظرفو کان لم یکن کردم!