-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ثانیه هایی که با تو دشمنی دارند....
میگن برای اینکه بتونی دشمنتو شکست بدی اول باید خوب بشناسیش... اگه وقتتو تلف میکنی و زمان یکی از بزرگترین دشمناته اول باید بدونی چیه؟؟؟ طبق یک نظریه زمان در اثر انبساط عالم بوجود میاد. البته استفاده از فعل به وجود اومدن یه کم اینجا ناجوره. مخصوصا اینکه زمان مفاهیم متفاوتی داره... طبق نظریات روانشناسی زمانی که ما باهاش دشمنی داریم در اصل یک مفهومه که خودمون واسه خودمون تعریف میکنیم: زمانی برای استراحت، زمانی برای سرگرمی و... و... و این زمانو با ساعت مچی مون به واحدهای کوچکتری تقسیمش میکنیم: ثانیه.
و هر ثانیه ای که میگذره در اصل بخشی از زمان ماست که داره هدر میره. پس دشمنی ما با زمان همون دشمنی ما با ثانیه هاست ... این تصورو تو خودتون بوجود بیارید... معجزه میکنه: دشمنیتون با زمان رو تبدیلش کنید به دشمنی تون با ثانیه ها. ثانیه هایی که به خون شما تشنه ان! و دارن از عمد تند تروتندتر میرن که عمرتون تلف شه!!! نتیجه ی این تصور: دیگه دوست ندارید سرتونو شیره بمالند!!!
من خودم در زندگی شخصیم... وقتایی که میخوام صبح از خواب بیدار شم... اصلا احتیاج ندارم به اینکه یه صدای بنگ بلند به من این اراده رو بده که بی خیال خواب شیرین دم صبح شم... فقط کافیه یه ساعت که ثانیه شمارش صدا داره تو اتاقم باشه... اصلا هم واسم آزاردهنده نیس... چون شبا که میرم بخوابم اینقدر از انرژیم در طول روز استفاده کردم که جدی خوابم میبره. و مساله صدای ساعت تبدیل میشه به یه مسئله ی بی اهمیت. اما صبحها ، موندن من تو رختخواب از خستگی من نشات نمیگیره... از تنبلی من نشات میگیره! یا مواقعی که دارم درس میخونم فکرم میره یه جای دیگه فوری صدای ساعت میاد: زمانم داره هدر میره... ثانیه ها دارن میدون... حالا نوبت منه!
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
درست زمانی که دارید ذهنتون رو متمرکز می کنید که کار خاصی انجام بدید مخصوصا درس انگار که البوم وقایع زندگی مدام جلوی چشمان ما تکرار می شوند .
بهترین کار اینه که کاغذی بردارید و مسائل مهم رو یادداشت کنید .
به فکرتان اجازه جولان ندید .مسائلی هستند که حل ان ها از عهده ی ما بر نمیاد . این جور موقع ها من می گم خدایا خودت درستش کن . یه بار امتحان کنید لطفا .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
roksana65
درست زمانی که دارید ذهنتون رو متمرکز می کنید که کار خاصی انجام بدید مخصوصا درس انگار که البوم وقایع زندگی مدام جلوی چشمان ما تکرار می شوند .
بهترین کار اینه که کاغذی بردارید و مسائل مهم رو یادداشت کنید .
به فکرتان اجازه جولان ندید .مسائلی هستند که حل ان ها از عهده ی ما بر نمیاد . این جور موقع ها من می گم خدایا خودت درستش کن . یه بار امتحان کنید لطفا .
منم مثل شما همین کار رو میکنم فقط بعضی وقت ها از خدا خجالت میکشم که در زمانی که ناامید میشم واقعا حسش میکنم
در پناه حق
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
فرصت ِ آیینهها در پشت در ماندهست
روشنی را میشود در خانه مهمان کرد
میشود در عصر آهن آشناتر شد
سایبان از بید مجنون،
روشنی از عشق
میشود جشنی فراهم کرد
میشود در معنی یک گل شناور شد
مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران در پشت در ماندهست
موسم نیلوفران یعنی که باران هست
یعنی یک نفر آبیست
موسم نیلوفران یعنی
میشود برخاست در باران
دست در دست نجیب مهربانی
میشود در کوچههای شهر جاری شد
میشود با فرصت آیینهها آمیخت
با نگاهی
با نفسهای نگاهی
میشود سرشار
از راز بهاری شد
دستهای خستهای پیچیده با حسرت
چشمهایی مانده با دیوار رویاروی
چشمها را میشود پرسید
یک نفر تنهاست
یک نفر با آفتاب و آسمان تنهاست
در زمین زندگانی
آسمان را میشود پاشید
میشود از چشمهایش ...
چشمها را میشود آموخت
میشود برخاست
میشود از چارچوب کوچک یک میز بیرون رفت
میشود دل را فراهم کرد
میشود روشنتر از اینجا و اکنون شد
جای من خالیست
جای من در عشق
جای من در لحظههای بیدریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن میگفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالیست
من کجا گم کردهام آهنگ باران را؟!
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟!
میشود برگشت
میشود برگشت و در خود جستجویی کرد
در دلواپسی گم شد؟
در کجا دست من و سیمان گره خوردند؟
میشود برگشت
تا دبستان راه کوتاهیست
میشود از رد باران رفت
میشود با سادگی آمیخت
میشود کوچکتر از اینجا و اکنون شد
میشود کیفی فراهم کرد
دفتری را میشود پر کرد از آیینه و خورشید
در کتابی میشود روییدن خود را تماشا کرد
من بهار دیگری را دوست میدارم
جای من خالیست
جای من در میز ِ سوم، در کنار پنجره خالیست
جای من در درس نقاشی
جای من در جمع کوکبها
جای من در چشمهای دختر خورشید
جای من در لحظههای ناب
جای من در نمرههای بیست
میشود برگشت
اشتیاق چشمهایم را تماشا کن
میشود در سردی ِ سرشاخههای باغ
جشن رویش را بیفروزیم
دوستی را میشود پرسید
چشمها را میشود آموخت
سروده محمدرضا عبدالمالكيان
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام و هزاران درود بر رهای بسیار عزیز.
ببخش که چند وقتی نبودم و تشکر هام پای تاپیک هات نخورده!
در مورد ثانیه ها صحبت کردی، بحثی بس مهم و جدی!
واقعا اگه ما از زمان درست استفاده کنیم ، به خیلی از درجات معنوی و تحصیلی و جسمی میرسیم.
واقعا ممنونم که این بحثو مطرح کردی.
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
مهدی عزیززززززززززز... خواهش میکنم.... بهرحال این تاپیک به خاطر حضور دوستانی مثل شما و استاد فیزیک(چند خط بالاترررر) داغه که با پستهاتون باعث میشید این تاپیک بازم دیده بشه...
از همه شما ممنووووووووونم....
قرار شد یکی یکی تصوراتی رو بگم که با داشتنشون زندگیتون عوض میشه... و اگر هر روز یه یادداشت بذارید پس زمینه گوشیتون تحت عنوان تصور امروز من : ناجی دنیا یا مثلا : دشمنی ثانیه ها... همین که روزتون با این تصورات شروع بشن کافیه . اما اعتراضی که خیلی ها نسبت به این قضیه دارند(اینو میگم چون تجربه اش کردم...) اینه که ما یه ساعت یادمونه میخوایم چی باشیم... دوساعت یادمونه... بعدش دیگه اینقدر درگیر مشغله هامون میشیم که اصلا یادمون میره صبح صبحونه چی خوردیم چه برسه به اینکه...
در این مورد پائولو کوئیلو یه کار جالبی کرد و من اینو با مسائل دیگه تعمیمش دادم: سنگ های جادویی!
مقدمه مو اینجوری شروع میکنم : برای خودتون یادآور بسازید...
کاری که پائولو کوئیلو کرد داستانش اینه : یه روز آقای پ (اسمشو کامل نمیگم... حال ندارم!)[shaad] داشت از کنار یه رودی رد میشد که یه سنگ خوشگل دید و برش داشت... خدا رو شکر کرد به خاطر زیباییهاش همون موقع این به ذهنش رسید که سنگو بذاره تو جیبش و هر وقت دستشو کرد تو جیبش و دستش خورد به سنگ یادش بیاد که بگه خدا رو شکر... سوال من از شما اینه: روزی چندبار دستاتونو میکنید تو جیباتون؟؟؟ حداقل ده بار... آیا در حالت عادی روزی ده بار از ته دل خدا رو شکر میکنید؟؟؟
ادامه داستان : آقای پ همونطور که میدونید به مناطق زیادی مسافرت میکنه... یه روز تو یه مملکت غریب داشته با یکی از دوستاش قدم میزده دوستی که از بومیهای همونجا بوده. وقتی خم میشه سنگ از جیبش میفته بیرون. دوستش میپرسه این چیه؟: میگه : سنگ شکر گزاری... وقتی دستم میخوره بهش خدا رو شکر میکنم... دوستش میگه : عجب... پس این سنگ ویژگی خاصی داره برات... آقای پ میگه نه.. یه سنگه کاملا معمولیه... اما اسمش سنگ شکرگزاریه...
همزمان با این ملاقات دوست اقای پ ، دخترش مریض بوده و خود این اقا هم نداشته که هزینه ی بیمارستان دخترشو بده. داستانو اینجوری تمومش میکنم : هزینه بیمارستان جور شد ... فقط با فروش تعداد زیادی سنگ معمولی در اون منطقه بومی تحت عنوان سنگ شکرگزاری ... کی باورش میشهههه!!!! بیاید درهای معرفتو به روی خودتون باز کنیددددددددددد....
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلاام [shaad] [golrooz]من تو این تاپیک نبووودم [negaran] و یهو اوووومدم [nishkhand]
اول اینکه باید از خانوم رها تشکر کرد که با عشق و علاقه میییادد اینجا واین هارو مینویسه [taajob][cheshmak]
ولی نظرات من : [sootzadan](اگه کسی ناراحت شد شرمنده اینا نظرات منه !!![khanderiz])
ببینید وقتی انسان کار ناشایستی رو انجااام میده یا در گذشته زندگی خوشی نداشته[narahatish] به نظر من لزومی نیست که بیاااد و همه زندگیشو واسه انسان هایی که زیاد نمیشناااسه تعریف کنه [hoshdar]شاید الان عالی ترین شده بااااااااااااااااااشه ولی انسان باید از ناکامی یا ... زندگیش پند بگیره و دیگه اون هارو فراموش کنه و سعی کنه بهترین باشه [esteghbal]
چون اونا باعث به یاد اوردن بدی های قبل میشن !!!!
باتشکر از رهااااااااااااااااا عزیزم [tashvigh][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
درود.
پیرو این بحث یادم میره آدم خوبی باشم بگم واقعا پیشنهاد عالی ایه. من خودم یه همچین چیزی دارم .ودوستم هم همینطور. مثلا مال دوستم چندتا از حروف انگلیسیه که تمام زندگیشو بتهاشون پر کرده. رو تمام دیوار های خونشون زده. همه رو هم خیلی زیبا کشیده و نوشته و جلوه زیبایی هم داره. هیچ کس هم نمیدونه اونا چین( البته به جز من[bamazegi]) .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
LaDy Lily
سلاام [shaad] [golrooz]من تو این تاپیک نبووودم [negaran] و یهو اوووومدم [nishkhand]
اول اینکه باید از خانوم رها تشکر کرد که با عشق و علاقه میییادد اینجا واین هارو مینویسه [taajob][cheshmak]
ولی نظرات من : [sootzadan](اگه کسی ناراحت شد شرمنده اینا نظرات منه !!![khanderiz])
ببینید وقتی انسان کار ناشایستی رو انجااام میده یا در گذشته زندگی خوشی نداشته[narahatish] به نظر من لزومی نیست که بیاااد و همه زندگیشو واسه انسان هایی که زیاد نمیشناااسه تعریف کنه [hoshdar]شاید الان عالی ترین شده بااااااااااااااااااشه ولی انسان باید از ناکامی یا ... زندگیش پند بگیره و دیگه اون هارو فراموش کنه و سعی کنه بهترین باشه [esteghbal]
چون اونا باعث به یاد اوردن بدی های قبل میشن !!!!
باتشکر از رهااااااااااااااااا عزیزم [tashvigh][golrooz]
ladyعزیززززززز... ممنون... نظر شما برام خیلی با ارزشه... اما خداییش فکرشو بکن که اگر بدون مقدمه و بدون تعریف کردن زندگیم میومدم و از نکاتی میگفتم که باعث موفقیتم شدن دیگه اثر الانشو نداشت...
چون این تصور اکثر ما موقع خوندن کتب روانشناسیه: اینا همش شعاره... اینا همش تئوریه... و در عمل چیز دیگه اس...
خلاصه باید از دنیای واقعی گفت... از زندگی واقعی... و از اجراهای واقعی ترفندها و تاثیر واقعیش رو زندگی...
بازم از نظرت ممنونم... لطف کردی[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوووووووووووووووووب....
سلام! بخاطر تاخیرم عذرخواهی میکنم... دوستان اینو به حساب پررویی من نذارن اما تشکرهای شما به معنی حاضری زدن شماست![nishkhand] و اگه حاضری نزنید من دلم میگیره که یعنی چی شده که فلان کاربر که قبلا نوشته هامو میخوند حالا دیگه نمیخونههههههه؟؟؟
بحثی که میخوام قانعتون کنم تو زندگی شخصیتون تعمیم و گسترشش بدید:
تنظیم یادآوررررررر
مثل همیشه اول از خودم میگم ... من یه گردنبند دارم که توش یه انگشتر از پدربزرگمه و همیشه وقتی مشغول تلف کردن وقتم هستم و چشمم میخوره به این گردنبند یا لمسش میکنم یاد پدربزرگم میفتم.... و فوری ذهنم میره سمت اینکه اگر پدربزرگم در زندگیش به کمال نرسیده الان کمال من میتونه منجر به کمال اون هم بشه چون حاصل زندگیش من بودم... درمورد این اعتقاد بعدا با هم بحث میکنیم....
فعلا بریم سمت یادآورها.... سنگ شکرگزاری پائولو کوئیلو یعنی پرورش یه حس قشنگ تو وجودتون: اینکه در طول روز بارها شکرگزاری کنید. کاری که قبلا نمی کردید.... یادتونه یه جا گفتم هیچی تصادفی نیست؟
یعنی اینکه من یه عالمه ترفند روانشناسی یاد بگیرم تصادفی نیست : شرایط زندگیم ایجاب میکرد
یعنی عضویت شما تو این سایت یا حداقل خوندن این تاپیک توسط شما تصادفی نیست: من خواستم دانسته هامو با شما شریک شم
شما دارید این تاپیکو میخونید و این تصادفی نیست و در این تاپیک پیشنهادات مختلفی پیش روی شما قرار میگیرن... پیشنهاداتی برای جهت دادن به فکرتون... شما ممکنه اونا رو عملی کنید... یا عملی نکنید.
درهر صورت همونطور که گفتم گاهی بنده ها وسیله ای هستند برای خدا به منظور رسیدن به اهداف عالیش.
پس چرا چشماتونو بازتر نمیکنید: خدا هر روز داره گزینه هایی برای زندگی بهتر در مقابل شما میذاره.
یا با خوندن مطالب این تاپیک... یا با خوندن یه کتاب... یه حدیث...یه آیه...
پس چطوری میتونید اینقدر ظالم باشید نسبت به دو نفر : اول نسبت به خدایی که براتون سنگ تمام گذاشته
و شما قضاوتهای ناعادلانه ی زیادی درموردش میکنید
دوم نسبت به خودتون: زیر درخت سیب نشستید. گرسنه هستید . اما دستتونو دراز نمیکنید تا یه سیب بچینید.
شما هنگام مطالعه زیر درخت کمال و معرفت نشستید... روزمره هزارتا پیشنهاد میان پیش شما... خود من تا حالا تو این تاپیک چقدر به شما پیشنهاد دادم؟؟؟ : فکر کنید ناجی دنیا هستید، دشمنی تون با زمان رو به دشمنی با ثانیه ها تبدیل کنید... یادآور بسازیدو...و...
من کسی نیستم که بخوام ازتون بپرسم: تا حالا به چندتاشون عمل کردید...
اما سوال نهایی من اینه که: اگر زندگی شما متحول نمیشه تقصیر کیه؟؟؟
تقصیر درخت سیبه یا اون کسی که زیر درخت سیب نشسته؟؟؟؟
یعنی حتی کنجکاو هم نیستید تجربه شون کنید؟ تجربه کنید که مثلا اگه شما ناجی دنیا بودید در وضعیت فعلی چی کار میکردید؟
میدونید... یه چیزی بین خودمون بمونه... ولی ایجاد همین تاپیک علتش باور یک روزه من بود: من ناجی دنیام!
بله... من فقط این باور رو طی یک ماه گذشته یه بار عملیش کردم...
و منجر به ایجاد یه پروژه ی جدید شد: شریک شدن دانسته هامون با هم تو این تاپیک...
حالا من کوچیکم... نوجوونم... شماهایی که شاغل هستید با این باور ناجی بودن باید بتونید پروژه های بزرگتری رو تو زندگیتون برگزار کنید! تمام اینا رو واسه این گفتم که قانعتون کنم : تحول شما بستگی به خود شما داره... نه من... نه کتب روانشناسی... و نه هیچ چیز و هیچکس دیگههههههههه...
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
[QUOTE=7raha7;221781
نمیدونم تا حالا تاثیر این جمله رو روی فروشنده ها یا در کل اطرافیانتون امتحان کردید یا نه: موقع خدافظی... وقتی بگید: [SIZE=4]فیض خدا با شما...[/SIZE]
این جملتون خیلی زیبا بود سعی میکنم ازش استفاده کنم[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
حالا اگه دارید با خودتون کلنجار میرید که چطور عاشق زندگی کنید.... بیاید بریم سراغ راه حل
زندگی یه الاکلنگه... هر روز صبح که از خواب بیدار میشید این الاکلنگ صفر صفره: یعنی یه خط موازی با افق... یعنی هر دو کفه اش مساوی!
تو یه کفه اش جواهره تو یکی دیگه قیر سیاه! اگه توازن این کفه ها بهم بخوره و الاکلنگ کج شه طوری که کفه ی جواهر بره بالا چی میشه؟؟؟ جواهرا میریزن تو دستای شمایی که وسط اون الاکلنگ نشستی(مگه جا قحط بود آخه؟؟؟)[nishkhand]
اگه برعکسش اتفاق بیفته قیر سیاه میریزه روتون... اتفاقی که اصلا خوشایند نیس![nadidan]
با عشق ورزیدن توازن این الاکلنگو بهم بزنید و صاحب جواهرا بشین... کار آسونیه: به خودتون عشق بورزید... بوییدن رو عاشقانه اش کنید: چای که دم میکنی اول بوش کن و دوستش داشته باش... ببین چقدر بوش خوبه![cheshmak]
دستاتو که با صابون میشوری مثل بچه ها بو کن دستاتو.... و دستاتو دوست داشته باش[tafakor]
همین کارو با بقیه احساساتت بکن: شکلات بخور و راستی راستی راستی از شیرینیش لذت ببر! بستنی رو لیس بزن! تو حیاطتون وقتی کسی نیس لی لی بازی کن! لمس کن همه چی رو ... راه که میری از کنار درختا که رد میشی برگاشونو لمس کن... قشنگیا رو ببین... غروب خورشیدووو ... با ابرا تو ذهنت شکلک بساز... اشتباه نکن: این کارا بچگی نیست!
این کارا دوست داشتن زندگیه.... عشق ورزیدن به احساساتته... احساسات تو یعنی خودت
به من بگو تو این دنیا اگه تو در حق خودت این کارا رو نکنی دیگه کی میتونه این کارا رو بکنه برات؟؟؟ کی میتونه لذت برف بازیو بهت بچشونه جز خودت؟؟؟ کی میتونه لذت آب بازی کردنو بهت بچشونه؟؟؟ [soal]اگه این حقو از خودت بگیری مطمئن باش بعد ها پشیمون میشی... پشیمونی به خاطر همه حق هایی که از خودت گرفتی تحت عنوانه: بزرگ بودن! عاقلانه رفتار کردن!
این قسمت از حرفاتو خیلی پسندیدم امتحانش میکنم هرچند کم و بیش این کارو میکردم[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Roksana65
وقتی میریم گردش یا سفر موانع زیادی هستند که می تونند ادامه ی مسیر رو غیر ممکن کنند و بر داشتنشون خیلی سخت یا غیر ممکنه اما می شه دورشون زد نه ؟
اطرافیا رو که نمی شه عوض کرد این سکان زندگی رو کاشکی بلد باشم مثل رها جونم کمی این طرف اون طرف بچرخونم زندگی رو خدم به کام خودم شیرین تر کنم .
به نظر من رها خانم به قینت تمام این ثانیه ها یه دل بزرگ به دست اورده .
دلی که همه تو محبتش ذوب می شوند .
سلام
شاید نشود به گذشته باز گشت و یک آغاز زیبا ساخت
ولی میشود از هم اکنون آغز کرد و یک پایان زیبا ساخت[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
امروزه با استفاده از فیزیک کوانتوم ثابت شده که همه چیز از قبل وجود داشتن و هیچ آفرینش جدیدی دیگه صورت نمیگیره... میدونید این یعنی چی؟؟؟ یعنی چیزی که قرآن مسلمونا و کتاب مقدس مسیحیا و... از خیلی وقت پیش گفتنش... دم دستی ترین مثالی که میتونم براتون بزنم داستان عید مبعثه... واقعه ای که پیامبر(ص) بعدش رحلت کرد... قبلش باید امام علی(ع) رو به عنوان امام و خلیفه معرفی میکرد... وقتی خدا به پیامبر میگه: دین من کامل شد و نعمت تمام...
به تیکه نعمت تمامش توجه کنید...میدونید این یعنی چی؟؟؟ حالا بهتون یه چشم انداز نشون میدم که فکرشم نمیکردید: یعنی اینکه شما اینجا باشید، اینکه من از تو رود نجات پیدا کنم، اینکه موفق باشید و... از قبل وجود داشته...! چشم اندازی که میخوام با تصورش به عمق علاقه خدا نسبت به خودتون پی ببرید اینه: خداوند در برهه های مختلفی از زندگیتون خودشو به شما یادآوری میکنه. اینو دیگه همه قبول دارن: بعضی مواقع یه اتفاقی میفته که تو به یاد خدا میفتی... دلت واسش تنگ میشه.
اینا علتش چیه؟ : این یادآوریا از قبل وجود داشتن
باز یعنی چی؟: یعنی خدا از همون روزی که تو رو آفرید تو تمام عمرت یه سری روزا رو نشونه گذاری کرد... روزهایی که توشون خودشو به یاد تو میاره
یعنی اینکه من امروز اینجا این مطلبو بذارم و تو بخونیش تصادفی نیست... یعنی از قبل وجود داشته...
ای بابااااا هنوزم نفهمیدی؟؟؟
بابا یعنی امروزم یکی از همون روزاییه که خدا خودشو به تو یادآوری میکنه... یکی از همون روزای نشون شده!!!
الان... در این ساعت خاص من افتخار اینو دارم که وسیله ای باشم برای خدا تا از طریق من به یکی از اهدافش بر3... میخوام بهتون بگم دوستتون دارم!!!
به نظرتون الان کی به شما گفته دوسستتون دارهههههههههههههههه؟؟؟؟
این برداشتت خیلی جالب و زیبا بود ممنون[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
به به........ میبینم که یه دوست دیگه هم به جمعمون اضافه شدهههههههه... خیلی خوشحال شدم... الان ساعته 6و 24دقیقه صبحه که دارم اینو تایپ میکنم و میخوام متنی که دیروز تو wordتایپ کردم کپیش کنم اینجااااااااا
دیدن پستهای ترنم عزیز باعث شد کلا خوشحال شم و امروز روز خوبی باشه برام... چون روز خوبی رو شروع کردممممم[cheshmak]
بریم سر مطلب امروز:
سلام سلام سلام.... تا همین الان سر یخچال بودم.... چند دقیقه دیگه هم باید برم کلاس.... قبلش چند خطی براتون تایپ میکنمممممم....(به این میگن استفاده بهینه از وقت....!)
موضوع امروز: عزم و اراده شما
خب.. تو قبلی گفتم همه چی بستگی به خود شما داره....و همین هم هست.... حالا ما میدونیم همه چی بستگی به خودمون داره... باید چی کار کنیم؟؟؟؟
اقدام بعدی شما طبیعتا باید حرکت باشه... حرکت به سمت رشد و پویایی ... اما فقط 2 درصد از انسانهای موفق جهان هستند که اینجور مواقع (یعنی بعد از پی بردن به اینکه همه چی بستگی به خودشون داره) شروع به حرکت میکنن...
سوال: چرا؟؟؟
چون بقیه خوابشون میاد... همین هم هست: تنبلی....[shaad]
میدونید.... وقتی که میفهمیم کجا کارمون میلنگه باید سریع اقدام کنیم.... اما نمیکنیم.... میخوایم امروز بفهمیم چطوری خودمونو قانع کنیم که اقدام کنیممم؟؟؟که حرکت کنیم؟؟؟
اولین عاملی که منجر به حرکت انسان میشه انگیزه اس... از خودتون بپرسید: هدفتون از زندگی کردن چیه؟؟؟ میخواهید به کجا برسید؟؟؟
تا اینجا همش من نویسنده بودم.... یه کم شمام بنویسید دیگه... اینجوری که نمیشه... بنویسید هدفتون چیه؟؟؟؟ بنویسید : به نظرتون خدا برای چی شما رو آفریده؟؟؟؟
گاهی هم پیش میاد که با وجود داشتن انگیزه باز هم حرکت نمیکنیم... علت چیه؟؟؟ : دوتا علت داره... یا انگیزمون به قدری چرت و پرته که خودمونم خندمون میگیره بهش فکر کنیم[bamazegi]
یا فراموشش میکنیم.... لابد میپرسید مگه میشه آدم هدف زندگی کردنشو فراموش کنه؟
در جوابش: بله میشه... انسانها موجودات بسیار فراموشکاری هستند....[negaran]
از میون مسلمونا نصف بیشترشون فقط موقع نماز یاد خدا میفتن .... اونم نه همه ی ساعات نماز.... بقیه شو به فکر بدبختی خودشون هستند
میون تمام انسانها ...همه شون، وقتی با مادرشون دعواشون میشه فقط 15درصدشون حواسشون هست که : این مامانمه.... نه ماه منو گذاشت سر شکمش... جدای از همه ی این حرفا احترامش واجبه
بله.... فراموشکاریم... به همین سادگی یادمون میره باید به کیا احترام بذاریم.... یادمون میره داریم کیو میپرستیم.... یادمون میره که اصلا داریم واسه چی زندگی میکنیم؟
پس لطفا از امروز به بعد دیگه فراموش نکنید دارید واسه چی زندگی میکنید.
هیچ چیز اتفاقی نیست .... اینم یه پیشنهاد دیگه اس.... برای تغییر، برای تحول...
فاصله شما تا تحول فقط یه متره: به همون اندازه ای که میتونید دستتونو دراز کنید.... و سیبو بچینید!
با ساختن یادآور.... سنگ شکرگذاری.... یه یادداشت رو در یخچال، یه یادداشت رو صفحه کامپیوتر، رو صفحه گوشی.... مرتب به خودتون یادآوری کنید: واسه چی دارید میجنگید؟؟؟؟ واسه چی اینقدر دارید تو سر و کله خودتون میزنید که زنده بمونید؟؟؟ انگیزه تون چیه؟؟؟
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشماااااااااااان آمد[nishkhand]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام ... قبل از هر چیز از رها خانم برای اینکه نکات خیلی خوبی رو در این بخش ذکر کردن ممنونم و تشکر می کنم.
امیدوارم از این به بعد هم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید ...
منم کم و بیش مطالب شما رو دنبال می کردم و خوشحالم که با شما در سایت همکاریم و می تونیم از مطالب خوبتون بهره مند بشیم.
موفق و موید باشید
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
7raha7
به به........ میبینم که یه دوست دیگه هم به جمعمون اضافه شدهههههههه... خیلی خوشحال شدم... الان ساعته 6و 24دقیقه صبحه که دارم اینو تایپ میکنم و میخوام متنی که دیروز تو wordتایپ کردم کپیش کنم اینجااااااااا
دیدن پستهای ترنم عزیز باعث شد کلا خوشحال شم و امروز روز خوبی باشه برام... چون روز خوبی رو شروع کردممممم[cheshmak]
بریم سر مطلب امروز:
سلام سلام سلام.... تا همین الان سر یخچال بودم.... چند دقیقه دیگه هم باید برم کلاس.... قبلش چند خطی براتون تایپ میکنمممممم....(به این میگن استفاده بهینه از وقت....!)
موضوع امروز: عزم و اراده شما
خب.. تو قبلی گفتم همه چی بستگی به خود شما داره....و همین هم هست.... حالا ما میدونیم همه چی بستگی به خودمون داره... باید چی کار کنیم؟؟؟؟
اقدام بعدی شما
طبیعتا باید حرکت باشه... حرکت به سمت رشد و پویایی ... اما فقط 2 درصد از انسانهای موفق جهان هستند که اینجور مواقع (یعنی بعد از پی بردن به اینکه همه چی بستگی به خودشون داره) شروع به حرکت میکنن...
سوال: چرا؟؟؟
چون بقیه خوابشون میاد... همین هم هست: تنبلی....[shaad]
میدونید.... وقتی که میفهمیم کجا کارمون میلنگه باید سریع اقدام کنیم.... اما نمیکنیم.... میخوایم امروز بفهمیم چطوری خودمونو قانع کنیم که اقدام کنیممم؟؟؟که حرکت کنیم؟؟؟
اولین عاملی که منجر به حرکت انسان میشه
انگیزه اس... از خودتون بپرسید: هدفتون از زندگی کردن چیه؟؟؟ میخواهید به کجا برسید؟؟؟
تا اینجا همش من نویسنده بودم.... یه کم شمام بنویسید دیگه... اینجوری که نمیشه... بنویسید هدفتون چیه؟؟؟؟
بنویسید : به نظرتون خدا برای چی شما رو آفریده؟؟؟؟
گاهی هم پیش میاد که با وجود داشتن انگیزه باز هم حرکت نمیکنیم... علت چیه؟؟؟ : دوتا علت داره... یا انگیزمون به قدری چرت و پرته که خودمونم خندمون میگیره بهش فکر کنیم[bamazegi]
یا فراموشش میکنیم.... لابد میپرسید مگه میشه آدم هدف زندگی کردنشو فراموش کنه؟
در جوابش: بله میشه... انسانها موجودات بسیار فراموشکاری هستند....[negaran]
از میون مسلمونا نصف بیشترشون فقط موقع نماز یاد خدا میفتن .... اونم نه همه ی ساعات نماز.... بقیه شو به فکر بدبختی خودشون هستند
میون تمام انسانها ...همه شون، وقتی با مادرشون دعواشون میشه فقط 15درصدشون حواسشون هست که : این مامانمه.... نه ماه منو گذاشت سر شکمش... جدای از همه ی این حرفا احترامش واجبه
بله.... فراموشکاریم... به همین سادگی یادمون میره باید به کیا احترام بذاریم.... یادمون میره داریم کیو میپرستیم.... یادمون میره که اصلا داریم واسه چی زندگی میکنیم؟
پس لطفا از امروز به بعد دیگه فراموش نکنید دارید واسه چی زندگی میکنید.
هیچ چیز اتفاقی نیست .... اینم یه پیشنهاد دیگه اس.... برای تغییر، برای تحول...
فاصله شما تا تحول فقط یه متره:
به همون اندازه ای که میتونید دستتونو دراز کنید.... و سیبو بچینید!
با ساختن یادآور.... سنگ شکرگذاری.... یه یادداشت رو در یخچال، یه یادداشت رو صفحه کامپیوتر، رو صفحه گوشی.... مرتب به خودتون یادآوری کنید: واسه چی دارید میجنگید؟؟؟؟ واسه چی اینقدر دارید تو سر و کله خودتون میزنید که زنده بمونید؟؟؟
انگیزه تون چیه؟؟؟
همه شب فکر من این است و همه روز سخنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننماید وطنم[golrooz][golrooz][golrooz][tafakor]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
همه شب فکر من این است وهمه روز سخنم که چرا غافل از احوال دل خویش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننماید وطنم[golrooz][golrooz][golrooz][tafakor]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم
بر درگه هر غریبه زانو بزنم
تحقیر شدم چونکه فراموشم شد
یک سربه شما اهل ولایت بزنم
انسان اگه بخواد به هدفش برسه باید و ناگزیره که از یک راهنمای راه بلد کمک بگیره که در غیر این صورت اگه به بی راهه رفت و دچار مشکل شد کسی غیر خودش رو نباید سرزنش بکنه
شما نمتوانید راه بلدی رو پیدا کنید(چه برای اهداف دنیایی و چه امور آخرتی)که قابل مقایسه با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد
پس باید با اونها ارتباط بر قرار کرد
چه ارتباطی؟ اگه دوس داشتید براتون میگم[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
کوچکترین کار ما میتونه بشه بزرگ ترین کار دنیا.مادری که برای بچه اش وقت و انرژی میزاره تااون خوب تربیت بشه و رشد کنه.به احساساتش اهمییت میده تا اون هم بتونه بعدا به احساسات دیکران اهمیت بده.درک اش میکنه تا اون هم وقتی بزرگ شد بتونه همه رو درک کنه.اون مادر میشه ناجی همه دنیا.کی دلش می خواهد حالا که یک روز یک مادر خوب بشه؟خوب باش تا بتونی خوبی بیافرینی.
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
در مورد هدف ، اگه یادت بیاد من یک تاپیک گذاشتم به نام "آفرینش انسان"
تو این تاپیک قصد داشتم با همکاری دوستان هدف از خلقت رو بررسی کنیم اما همچین نگرفت!
ما برای اینکه هدف رو فراموش نکنیم باید بدونیم که هدف چیه؟
اگر کسی میدونه هدف چیه لطفا به من هم کمک کنه.
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
سلام... پستهاتون داره زیاد میشه... عجب حالی میده خداییش... [shaad]فقط اگه یه وقت بعضیاشون که مرتبط با موضوع نیستند و فقط فضا اشغال کردند رو حذف کردم ناراحت نشین هااااااااااااا... [nishkhand]
موضوع امروزو میذارم: عوامل تقویت عزم و ارده2
همونطور که تو پست قبلی گفتم اولین عامل و مهمترینش انگیزه اس... عامل بعدی که میتونه محرک شما باشه برای حرکت به سمت کمال، دونستن عواقب کارتونه....
توضیح این مساله با یه مثال ساده تره: خب من در کل فامیل به بی خیالی و خونسردی معروفم.... البته نه به خوشنامی...
مامانم بیشتر از همه از دستم شاکیه.... حق داره خب: من اگه فردا امتحان داشته باشم عین خیالمم نیس
خواهرم نقطه مقابل من: شب خوابش نمیبرهههههههههههه
خیلی وقتا پیش میاد که جدی حال و حوصله انجام دادن کاری رو ندارم: درس خوندن... جارو کردن خونه... ظرف شستن...
با وجود بی خیالیم به عاقبتش که فکر میکنم... و بلاهایی که درصورت انجام ندادنش به سرم میاد فکر میکنم مو به تنم سیخ میشه: دعوای کل اعضای خانواده با منننننننننننننننن!
درمورد زندگی مون .... و تغییر و تحولاتمون میشه گفت: بهتره از بدو تولدمون تا حالا رو در نظر بگیریم.... اگه بخوایم روند پیشرفت در زندگیمونو به صورت یه نمودار نشون بدیم این روند نزولیه یا صعودی؟ آیا شما نسبت به روز قبلی بهتر شدید؟ این منو یاد پروژه ی آمار پارسالم میندازه که گروهمون باید یه پروژه آماری تحویل معلم میداد... معمولا تو پروژه های آماری انسانها با هم مقایسه میشن: درصد فراوانی شون و...و....
اما پروژه ما مقایسه یک انسان با خودش بود... خود دیروزش. اینی که دارم بهتون میگم کاملا علمی و مستنده: ما جنبه های مختلف زندگی رو درنظر گرفتیم و برای هر کدومشون یه سقفی تعیین کردیم برای نمره دادن... و از انسان مورد نظرمون که در ظاهر خیلی هم موفق بود خواستیم هر روز به خودش از100نمره بده . البته این 100به 10تا قسمت 10نمره ای تقسیم میشد: 10نمره واسه روابط عمومی، 10نمره واسه مطالعه و...و....
و نمودار شو کشیدیم...3ماه تمام این کارو ادامه دادیم .... و در آخر وقتی خواستیم بررسی کنیم روندش صعودی بوده یا نزولی... انسان مورد مطالعه مون افسردگی گرفت!
و این... نمایی از زندگی انسانی بود که از همه سو مورد ستایش بود... و موفقیتهای چشمگیری داشت.
تصورشو بکنید: این نمودار مال یک انسان موفق بود، اگر مال شما بود چه شکلی میشد...؟
بله... هر روز بیشتر نزول میکنیم و عین خیالمونم نیست.... اهدافمونو فراموش میکنیم... از دیروزمون بدتر میشیم... نه درسی و نه عبرتی ... عاقبت همه ما : پشیمونی
یه سوال: به نظرتون پشیمونی بدترین حسی نیست که بعد از کشیدن نمودار ممکنه بیاد سراغتون؟ این همه روزه تلف شده، عمره هدر رفته ، آخرش که چی؟ پشیمونی؟
عاقبت شما چیه؟؟؟ آیا پشیمونی قانعتون میکنه؟ بعید میدونم.....................................
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مصطفی
سلام ... قبل از هر چیز از رها خانم برای اینکه نکات خیلی خوبی رو در این بخش ذکر کردن ممنونم و تشکر می کنم.
امیدوارم از این به بعد هم در تمامی مراحل زندگی موفق باشید ...
منم کم و بیش مطالب شما رو دنبال می کردم و خوشحالم که با شما در سایت همکاریم و می تونیم از مطالب خوبتون بهره مند بشیم.
موفق و موید باشید
ممنون... تمام حرفاتون برای من مایه دلگرمیه...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
tarannom101
همه شب فکر من این است وهمه روز سخنم که چرا غافل از احوال دل خویش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننماید وطنم[golrooz][golrooz][golrooz][tafakor]
جمله زیبایی بود...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
tarannom101
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم
بر درگه هر غریبه زانو بزنم
تحقیر شدم چونکه فراموشم شد
یک سربه شما اهل ولایت بزنم
انسان اگه بخواد به هدفش برسه باید و ناگزیره که از یک راهنمای راه بلد کمک بگیره که در غیر این صورت اگه به بی راهه رفت و دچار مشکل شد کسی غیر خودش رو نباید سرزنش بکنه
شما نمتوانید راه بلدی رو پیدا کنید(چه برای اهداف دنیایی و چه امور آخرتی)که قابل مقایسه با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد
پس باید با اونها ارتباط بر قرار کرد
چه ارتباطی؟ اگه دوس داشتید براتون میگم[golrooz][golrooz][golrooz]
دوست داریمممممممممممممممم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
rangin kaman
کوچکترین کار ما میتونه بشه بزرگ ترین کار دنیا.مادری که برای بچه اش وقت و انرژی میزاره تااون خوب تربیت بشه و رشد کنه.به احساساتش اهمییت میده تا اون هم بتونه بعدا به احساسات دیکران اهمیت بده.درک اش میکنه تا اون هم وقتی بزرگ شد بتونه همه رو درک کنه.اون مادر میشه ناجی همه دنیا.کی دلش می خواهد حالا که یک روز یک مادر خوب بشه؟خوب باش تا بتونی خوبی بیافرینی.
تمام حرفات چیزایی هستن که میخوام بهتون بگم... وای خدا من از دنیا دیگه چی میخوام وقتی میتونم یکی رو متقاعد کنم یه ناجیه... رنگین کمان عزیز حرفات منو به وجد آورد... امیدوارم تو زندگی واقعی هم از این مفاهیم استفاده کنی... خیلی دوست دارم خودت بشی جزو کسانی که زندگیشون مدرکی باشه برات اثبات همه حرفام و ترفندهای روانشناسانه... من تا اینجا فقط از زندگی خودم گفتم.. چی میشه شمام بگی...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
warrior
در مورد هدف ، اگه یادت بیاد من یک تاپیک گذاشتم به نام "آفرینش انسان"
تو این تاپیک قصد داشتم با همکاری دوستان هدف از خلقت رو بررسی کنیم اما همچین نگرفت!
ما برای اینکه هدف رو فراموش نکنیم باید بدونیم که هدف چیه؟
اگر کسی میدونه هدف چیه لطفا به من هم کمک کنه.
اونو هم به زودی روش کار میکنیم... اما فقط خلاصه بگم که هدف کماله... و این کمال نسل به نسل میون انسانها میچرخه... و محدود به یه زمینه یا رشته خاصی نیست... کمال میتونه در هر زمینه ای باشه
دوستان از همراهی همه شما سپاسگزارم[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
(تمام حرفات چیزایی هستن که میخوام بهتون بگم... وای خدا من از دنیا دیگه چی میخوام وقتی میتونم یکی رو متقاعد کنم یه ناجیه... رنگین کمان عزیز حرفات منو به وجد آورد... امیدوارم تو زندگی واقعی هم از این مفاهیم استفاده کنی... خیلی دوست دارم خودت بشی جزو کسانی که زندگیشون مدرکی باشه برات اثبات همه حرفام و ترفندهای روانشناسانه... من تا اینجا فقط از زندگی خودم گفتم.. چی میشه شمام بگی...)
تمام مطلب هات رو میخونم با دقت،ترجیح دادم فقط بخونم.از این به بعد شاید بنویسم دوست نداشتی پاکشون کن.
شرمنده که نمیتونم خیلی از زندگی ام بگم براتون،اینجوری راحت ترم مخصوصا اینکه بعضی ها تو سایت منو میشناسن.من متاهل ام و یک پسر خوشگل کوچولو دارم.بیشتر حرفام شاید از همین زاویه باشه.اشکالی نداره که؟
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
1-خداوند انسان را خلق كرد و رها كرد در زمين و هيچ دخالتي در زندگي او ندارد
2-خداوند انسان را خلق كرد و در حال حاضراز دور بر آن نظارت دارد و دخالتي در كارهاي او ندارد
3-خداوند انسان را خلق كرد ودربعضي از امور بر آنها نظارت دارد
4-خداوند انسان را خلق كرد وكامل بر آنها نظارت دارد و همه چيز را در كنترل خود دارد
نظر تو چيه؟
http://aryaclick.net/img_gallery/des...a_art/ui15.jpg
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
rangin kaman
(تمام حرفات چیزایی هستن که میخوام بهتون بگم... وای خدا من از دنیا دیگه چی میخوام وقتی میتونم یکی رو متقاعد کنم یه ناجیه... رنگین کمان عزیز حرفات منو به وجد آورد... امیدوارم تو زندگی واقعی هم از این مفاهیم استفاده کنی... خیلی دوست دارم خودت بشی جزو کسانی که زندگیشون مدرکی باشه برات اثبات همه حرفام و ترفندهای روانشناسانه... من تا اینجا فقط از زندگی خودم گفتم.. چی میشه شمام بگی...)
تمام مطلب هات رو میخونم با دقت،ترجیح دادم فقط بخونم.از این به بعد شاید بنویسم دوست نداشتی پاکشون کن.
شرمنده که نمیتونم خیلی از زندگی ام بگم براتون،اینجوری راحت ترم مخصوصا اینکه بعضی ها تو سایت منو میشناسن.من متاهل ام و یک پسر خوشگل کوچولو دارم.بیشتر حرفام شاید از همین زاویه باشه.اشکالی نداره که؟
اشکال؟؟؟ اگه قراره اینجا حرفای کسی اشکال داشته باشه اون منم چون وسط حرفام خیلی دارم میزنم جاده خاکی![nishkhand]
بگوووووووووو منتظرماااااااااااااااا[esteress][esteress][esteress]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Judy Abbott
1-خداوند انسان را خلق كرد و رها كرد در زمين و هيچ دخالتي در زندگي او ندارد
2-خداوند انسان را خلق كرد و در حال حاضراز دور بر آن نظارت دارد و دخالتي در كارهاي او ندارد
3-خداوند انسان را خلق كرد ودربعضي از امور بر آنها نظارت دارد
4-خداوند انسان را خلق كرد وكامل بر آنها نظارت دارد و همه چيز را در كنترل خود دارد
نظر تو چيه؟
http://aryaclick.net/img_gallery/des...a_art/ui15.jpg
جودی جونممممممممممممم
دیدگاه من در این مورد یه دیدگاه درحال بلوغه... یعنی هنوز به حد بلوغ خودش نرسیده... نظرات من درمورد خدا هیچوقت قطعی نیست... و هیچوقتم سر خدا درجا نمیزنم. منظورم اینه که اگه درمورد خدا به چیزی برسم همونجا درجا نمیزنم... هی میدوم... هی میدوم... و این شاید کار درستی نباشه... اما دست خودم نیس دیدگاهم خیلی متغیره.... فکر کنم ترنم عزیز جواب سوالاتتو متناسب با دیدگاهای خودش خوب بدونه( توجه کنید: گفتم متناسب با دیدگاهای خودش... چون هر کسی با هر ملیتی دیدگاهش تحت تاثیر مذهبشه... و هرگز مستقل از مذهبش نیست... و این مصداق کامل وابستگی ما انسانها به مذهبه... به عبارتی وابستگی ما انسانها به دنیایی که از ناشناخته ها میگه... ناشناخته هایی که عاشق شناختنشون هستیممم)[alaghemand]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
3-خداوند انسان را خلق كرد ودربعضي از امور بر آنها نظارت دارد
به نظرم این درسته ..ولی اصلا ربطی به بحثت نداره [nishkhand][nishkhand][nishkhand]
ببخشـــــــــــــــید [narahatish][golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
رها خانم کجایی؟چقدر بیام اینجا و منتظرت بشینم.[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
بچه ها شرمنده همتونم... واسه یه مدت سرم شلوغه و اومدنم به سایت همراه با نظمیه...
خیلی زود درست میشه و بازم مطالبو میذاررررررررررررم
شما فعلا تا میتونید بحث کنید که تاپیک سوت و کور نمونهههههه[cheshmak]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
دوستان خوبم با جا خالی کردن رهای عزیزم شما هم از لحظات خوشبختی خودتون بنویسد .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خوشبختی لبخند پدر ومادر است .
لحظه ایی است که فکر میکنی بزرگترین و امن ترین پناهگاه خلقت را یافته ایی در اغوش گر مشان.
خوشبختی برایم روزی شاید نمره 20 بود یا تشویق معلم و شاگردان .
معجزه ی سلامتی باشد یا هر چیز گرانقدر ی که در ذهن می اید .
خوشبختی لحظه ایست که تو خود را می نگری وقدر انچه را داری با سپاس خدای دو چندانش می کنی .
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
دوستان عزيز و گلم[golrooz]
درود بر همگي شما دوستان نو انديش و كاملا منطقي من....[tashvigh]
موفقيت از ان همگي شما باشد...[golrooz]
عزيزان دوست دارم در ي فضاي ارام و كاملا منطقي با هم گپ بزنيد تا تفكرات هيچ كس آسيب نبينه
مطمنا احترام گداشتن به ديگران ...اول محترم نگه داشتن خودمون هست....
پس مهربانانه با هم بحث كنيم تا دلمون دلخور نشه ديگه ....باشه دوستان من ....قول داديد ها...
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
موضوع خیلی خیلی خیلی مهم امروز: سپاسگزاری......... (یک کار فراموش شده!)
خیلی زود میرم سر اصل مطلب... انسانها چه مواقعی از کسی بابت چیزی تشکر میکنن؟ موقعی که کسی در حقشون لطف میکنه یا مثلا از کسی چیزی میگیرن... پس سپاسگزاری یه جورایی نشات گرفته از حس بی نیازیه : حالا که دارمش و از داشتنش بی نیازم... پس سپاسگزارم!
و این.... اصلیه که اکثر ما بدون اینکه بدونیمش انجامش میدیم... در حقیقت توی جامعه ما و نه فقط جامعه ما ... در هر جای دنیا این کار یه وظیفه اس... با گفتن اینکه این کار یه وظیفه اس دو نتیجه میشه گرفت: اولا اونایی که اساسا انسانهای سپاسگزاری نیستند پس در انجام وظیفه شون دارن کوتاهی میکنن...
دوما : سپاسگزاری کردن ما... که هر روز بابت کارهایی از هم تشکر میکنیم یعنی یه کار خیلی خیلی معمولی
این یعنی: اکثر ما انسانهای سپاسگزاری نیستیم... فقط در حد مینیمم انجامش میدیم: یعنی در همون حدی که موظفیم انجام بدیم
بیاید امروز از خودمون بپرسیم : تا حالا از این حد کمترین، جلوترم رفتیم؟؟؟
لابد از خودتون میپرسید : جلوتر از این ؟؟؟ این دیگه چه صیغه ایه آخه.....
خب... اگر شما جزو دسته دومید یعنی هر روز دارید در حد یه وظیفه از دیگرون تشکر میکنید... توجه کنید که این دیگرون شامل حال خدا هم میشه... اونم در حد وظیفه اس . میدونید چرا؟ چون ما میگیم : خدایا شکرت سالمم.... خدایا شکرت روزیمو دادی...
بچه ها ما خیلی عقبیم... چون تا الانش اینا وظیفه مون بوده که انجامش بدیم! اگر سالمیم ... سلامتیمون یه عطیه اس از جانب خداوند و موظفیم بابتش سپاسگزار باشیم هرچند خیلی وقتام نیستیم...
اما کسی که میخواد بیشتر از این حد معمولی سپاسگزار باشه...: ما اصولا بابت چیزایی که داریم سپاسگزاری میکنیم... چی میشه اگه بخوایم بابت چیزایی هم که نداریم سپاسگزار باشیم؟؟؟
خدایا... من هنوز کنکور ندادم... و تکلیف دانشگاهم مشخص نیستتتتت... اما پیشاپیش از تو سپاسگزارم که دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شدممممممممممممم!!!
و میدونم که هنوز نه شاغلم نه به کمال رسیدم... اما سپاسگزارم ازت که در آینده استاد یه دانشگاه خواهم شد... و واسه کلی دانشجو سخنرانی میکنم و زندگیاشونو عوض میکنم!
و تا الان... هیچ کار مهمی تو زندگیم نکردم! اما پیشاپیش از تو سپاسگزارم که در آینده این پروژه ای که جرقه اش الان تو ذهنم زده شده به ثمر میشینه و وسپاسگزارم که خواهم تونست با استفاده از تاثیرات میدان مغناطیسی زمینو جابه جا کنم!(این همون جرقه اس...)
خدایا... من همین الانشم خوشبختم اما... پیشاپیش سپاسگزارم که از این خوشبخترم خواهم شد... خیلی زود... به کوتاهی یک چشم بهم زدن..
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
متشکرم از رهای عزیزم.
یک مبخثی هست که اطرافیانم از بس که براشون گفتم دیگه کلمه به کلمه شو حفظن !
اونم اینه که اگه شما یک چیزی رو تو ذهن خودتون داشته باشید اون چیز بر محیط اطراف شما هم تاثیر میذاره و تمام محیط اطراف شما در راستای اون تفکر شما قرار میگیره. البته اگر به معنای حقیقی کلمه به اون فکرتون معتقد باشید. ما توی قرآن خودمون هم داریم که اگر شما تصمیم به یک کاری بگیرید تمام محیط اطراف شما دست به دست هم میده که شما به اون مقصدتون برسید.
در مغز ما انسان ها یک قسمت مخروطی شکل هست که در ایمن ترین منطقه مغز قرار داره.
این منطقه مسئولیت تولید و انتشار و دریافت فرکانس ها و انرژی های اطراف رو داره.
مطمئنم که همتون تا حالا اینو تجربه کردین که اطرافیانتون تحت تاثیر حس شما قرار بگیرن. خو ب اون همین مسئله است. حالا چرا همیشه اینطوری نیست ، چون گاهی انرژی اونها از شما بیشتره و این انرژی اون هاست که شما رو در بر میگیره. حالا استفاده هایی که از این قضیه شده به بحث اینجا مربوط نمیشه ، اگه بشه بعدا براتون بگم خیلی خوب میشه.
متشکرم که شما متن منو خوندید.
در ضمن من میدونم که رهای عزیز یه اشاره کوچیک به این بحث کردن و اصلا حرفای من کم به اینجا ارتباط داشت اما دوست داشتم که براتون بگم.
بازم ممنونم.[golrooz]
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
ادامه از بخش قبلی
خب .. نخواستم بخش قبلی خیلی طولانی شه واسه همین دو قسمتش کردم...
طبق اون چیزی که قبلا گفتم در جهان حاضر هیچ آفرینش جدیدی صورت نمیگیره... این مساله هزاران سال پیش در کتب مقدس مطرح شده و امروزه با فیزیک کوانتوم اثباتش کردن.. پس اگر من امروز بیست میگیرم این اتفاق از قبل وجود داشته... در حالیکه من نمیدونستم... و همین تا قبل از امتحان مایه ی عذاب من و استرسم و در نتیجه به خطر افتادن سلامت روانیم میشه.... حالا جدیدنا به خودم میگم: منکه آخرش بیست میگیرم... پس دیگه چمه؟؟؟ وقتی این اتفاق از قبل وجود داشته واسه چی باید براش غصه بخورم؟؟؟
یه کم گسترده تررر: منکه میدونم دارم تلاشمو میکنم و شکی نیست که دانشگاه اصفهان قبول میشم... پس دیگه چرا باید غصه بخورم؟؟؟
منکه میدونم به همه آرزوهام میرسم پس دیگه چرا باید وقتمو صرف خیالپردازی درمورد آرزوهام بکنم؟؟؟
در حقیقت میشه گفت تو این دنیا وقایعی هستند که به نام ما ثبت شدن: بیست گرفتنم... دانشگاه قبول شدنم...
به نام خود خود خودمون...و ما هر چیزی که تو سرمونه مسلما به نام ما ثبت شده: چون هیچ چی اتفاقی نیست
پس اگه من تو ذهنمه که دنیا رو عوض کنم : این ذهنیت من از قبل وجود داشته
به نظرتون چرا باید در ذهن یک انسان همچین چیزی آفریده بشه یا برنامه ریزی بشه که همچین چیزی تو ذهنش باشه؟؟؟ : چون از حالت بالقوه به بالفعل در خواهد اومد.اون کسی که آفریننده اس و ما بهش میگیم خدا هیچ کاری رو بی هدف انجام نمیده.
و شکر گزاری بابت چیزی که میدونید نصیبتون میشه یعنی : ایمان به همین اصولی که گفتم... و ایمان در هر جایی به کار شما سرعت میده... مثل یه کاتالیزورررررررررر.
توجه کنید که هر ذهنیتی که دارید، و تمام آرمانها و آرزوهاتون، به نام خودتونه... منحصرا مال شماست. و اگه مال شما نبود پس این آرمان تو سر شما نبود... داشتن یک آرزوی قلبی توسط شما یعنی اینکه این مال شماست... کاریه که شما انجامش خواهید داد چون ایده اش در ذهن شماست... و لازمم نیست شب و روز غصه شو بخورید : چون بلاخره انجام میشه... به هر شکلی...از قبل وجود داشته... تموم اینا با برنامه ریزیههههه... شما میدونید که به آرزوتون میرسیددددد...
و این... قدرته
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
انسانهای قدرتمند
سلام... بازم موشکی میرم سر اصل مطلب... میخوایم امروز بدونیم یه انسان موفق کیه؟؟؟
اولین نکته که در هر کتابی میتونید حتی شده یه اشاره غیرمستقیمم بهش ببینید : استفاده از یه قدرت برتر
اشتباه نکنیدددد... ما با جادو جنبل کاری نداریم... اما ایمان بوجود خدا........ یه قدرت برتر....
مثل یه خشکه مقدس نگید : نعوذ بالله... خدا آفریننده ی شما و در عین حال نزدیکترین کس به شماست... چرا از قدرتش در جهت رسیدن به منافعتون استفاده نمی کنید؟؟؟
شاید دارم یه کم جاه طلبانه حرف میزنم... اما این یه واقعیته که انسانهای موفق مثل یه آینه میمونند که قدرتهای خداوندی رو بازتابش میدن تو همون مسیری که میخوان... و مثل یک عدسی این نیرو رو روی اهدافشون متمرکز میکنن... لابد میپرسید چطوری؟
خب قبلش باید در مورد خدا چندتا چیزو بدونیم: خدا قدرت برتره... و حد و اندازه نداره...
ما هم قطره ای از این قدرت برتریم... چنانچه اون از روح خودش در ما دمیده. نتیجه: ما هم بی حد و بی اندازه ایم.
خدا مورد پرستشه و تمام پدیده ها تحت تصرفش هستند... و ما هم جزئی از خداییم ... نتیجه: تمامی پدیده ها تحت تصرف ما هستند...
و اگر بخوام هی بیشتر و بیشتر ادامه بدم تحقق شعار عرفا رو خواهید دید: انا الحق...
بله... این اغراق نیست: ما خداییم. ما جزئی از اون هستیم... و این چیزیه که در مذهب اسلام که میدونم مورد پذیرش اکثر شماست روش تاکید شده... با روایات و داستانهای مختلف: وقتی که همه فرشته ها به انسان سجده کردند
وقتی خدا خطاب به انسان میگه تو را جانشین خودم در زمین قرار دادمممم...
همه چیز تحت کنترل شماست و همه حوادث در اون جهتی هستند که بدون شک به نفع شماست. حتی خود شما هستین که تعیین میکنید خدا باهاتون چطوری رفتار کنه.
اگه بخوام حرفامو با یه مثال بیشتر توضیح بدم در حقیقت انسان مثل یه برنامه نویس میمونه... خودشه که بعضی از مفاهیمو تعیین میکنه...
یه کودک هیچ علمی نسبت به گناه نداره: طبق همون مثال کامپیوتری: هیچ برنامه ای رو با فرمت گناه نمیخونه و باز نمی کنه... چون اصلا براش تعریف نشده .
پس پاکه... اما ما : به خوبی میدونیم گناه چیه... دروغ چیه... غیبت چیه...
و برای تک تک اینا واسه خودمون یه سری حد و مرز تعیین میکنیم... و به عبارت کامپیوتری واسه خودمون تعریفش می کنیم... که این تعاریف در تک تک انسانها متفاوته . واسه همینه که اگه زدن یه حرفی واسه کسی به معنی دروغه ممکنه شما بهش بگید دهاتی چون اصلا به نظر شما دروغ نیست...
بحثو پیچیده اش نمیکنم... بریم سراغ مفهمومی که شما از خدا برای خودتون تعریف میکنید و خدا هم طبق همون مفهوم با شما رفتار میکنه... این قسمت طولانی شد.. تو قسمت بعد خواهید فهمید منظورم چیه...
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
خدا مثل آب...
اگر بخوام در ادامه نوشته های قبلیم بگم خدا مثل آب میمونه اغراق نکردم...
شما اب رو در هر ظرفی بریزید به شکل همون ظرف در میادددد. همین نکته درمورد خدا هم صادقه: خدا نوریه که در هر ظرفی جاری میشه و به شکل همون ظرف درمیادددد اگه ظرفتون قلبی شکل باشه خدا هم قلب میشه و زشت شدن ظرف همانا و بعدش....
امیدوارم منو بخاطر مثالهایی که استفاده میکنم سرزنش نکنید ولی همینم هست... بچه تر که بودم فکر میکردم هر کار بدی که میکنم خدا فوری تلافیشو سرم در میاره... واسه همین صبحا که از خونه بیرون میزدم از زمین و اسمون برام بلا میبارید... اما بعد از اینکه طرز فکرمو عوض کردم روابطم با خدا عوض شد... و این عوض شدن تو یه تصادف جون منو نجات داد که فکر میکنم گفتنش برای شما خالی از لطف نباشه...
شب بود... از آسمون داشت آروم آروم برف میومد. تو اتوبان اصفهان-..... بودیم. داشتیم از یه مهمونی برمیگشتیم که جاتون خالی توش کسی نمونده بود که ما غیبتشو نکرده باشیممممم! [nishkhand]برف هم بصورتی نبود که بشینه... سرعت ماشینم کم بود... ماشینمون گرم و نررررم... داشتم سنگین میشدم واسه خواب... یهو پریدم بالا به خودم گفتم: نه نمیخوابم... بابام که پشت فرمونه از آینه منو میبینه و خودشم خوابش میگیره... تصادف میکنیمااااااااا! اما نیمه ی تنبل وجودم گفت: خدا مواظبته... بی خیال بگیر بخواب... و من با این تصویر تخیلی تو ذهنم خوابم برد: دو تا دست سفیدو بزرگ که ماشین ما رو دو دستی گرفته بودددد(من قوه تخیلم خیلی قویه....) [nishkhand]تو خواب ناز بودم که یهو با فریاد یا ابوالفضل مامانم پریدم بالا... چشمامو که باز کردم تصویری که جلوی چشمم بود این بود: داریم میریم تو دیوار! بله... ماشینمون رفت تو دیوار سیمانی اتوبان... کمونه کرد... رفت اونور جاده وای خدا... دوباره؟؟؟ نههههههههههههههه...[nadidan]
بازم خوردیم تو اون یکی دیواررر... مامانم داد میزد: میل بافتنیااااا میل بافتنیااااا[negaran]
آخه منو خاله مو و مهسا(خواهرم ) عقب بودیم و تو دست خاله میل بافتنی بود... خدا میدونه اگه این میلها میرفت تو چشمای یکیمون چی میشد... خاله ام منو قاپید ولی مهسا بدبخت سرش شد مثل یه توپ تنیس که بین بالشتک صندلی بابا و درماشین گیر کردههههه
اگه ذهنم اون موقع کار میکرد حتما نجاتش میدادم.... [nishkhand]خلاصه ماشین با صدای بلندی ایستاددد... با قل قل بازی که ماشینمون تو جاده در آورده بود حسابی مچاله شده بود...نکته داستان: اولین کاری که من موقع پیاده شدن از ماشین کردم : (شرمنده!) سر فحشو کشیدم به خدا...(بازم شرمنده)[nadidan]
شب با هزار بدبختی رسیدیم خونه:... (بی خیال)
فرداش یه خبر جالب بهم رسید: اون شب تو اون جاده نه تا ماشین به همین شکل تصادف کردن و تو این اوضاع یه پرایدی کلا تیکه تیکه شده بود...
فردا ی اون روز: بابام ماشینو برد نعمیر ... هر کی ماشینو دیده پرسیده چندتا کشته داده؟؟؟
و ما همگی سالم سالم بودیمممممممممممم
شب رسید: خدایااااااااااااااااااا... غلط کردمممممممممممممممممم!
(.........)
(از نوشتن ادامه داستان و الفاظی که من برای رسوندن عمق پشیمونیم به خدا استفاده شون کردم معذوریمممممم)
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
مرض داری اینقد بهونه میاری؟؟؟
عنوانی که نوشته ام یه کم زننده اس... ولی جدا اعصابم خورده از این کارایی که بعضیا میکنن... اطرافیانمو میگم... من براتون از خدا گفتم.... و اینکه با تصورات مثبتتون نسبت به خدا خودتونو بهش نزدیک کنید... و براتون از ضرورتش گفتم... و قدرتی که به ما انسانها داده شده... همینو تو جلسات بحث و گفتوگو هم گفتم... اکثر انسانهای تنبل اینجور مواقع میگن: عجب... راست میگی حق با توئه... ولی اگه الان بخوام با خدا یهویی خودمونی شم که نمیشه... بذار گناهمو ترک کنم... بذار حجابمو رعایت کنم بعد... بذار یادبگیرم دروغ نگم بعد...
و با این به تاخیر انداختنها پروژه ی نزدیک شدن به خدا موکول میشه به ده سال دیگه.... یعنی زمانی که شما مطمئن شدید دیگه گناهی نکردید که موجب دوری شما از خدا شه و...و...
مطمئن باشید خود شما هم همینطورید... یعنی تفکر غالب یه ملت مسلمان (به ظاهر مسلمان!!!) همینه : اول باید آدم خوبی شی... تا بتونی به خدا نزدیک شی...
قاطعانه میگم : این تصور اشتباهه!
نه که کاملا اشتباه باشه... در مرحله ی اول اشتباهه... این تصور باید در مرحله دوم روابط شما با خدا تو ذهنتون باشه...
تقصیر شماهم نیست... مشکل از عرضه کنندگان دینه... دین اسلام یه دین محشره... اما حیف که درست به مردم عرضه اش نمیکنن... بگذریم...
خب... اگه این تصور اشتباهه پس تصور درست چیه؟
برای جواب به این سوال قبلش من این سوالو از شما میپرسم: ضرورت وجود خدا چیه؟
در زندگی روزمره میگم براتون: من یه انسان گناهکارم... گناه بزرگ من... گمراه کردن دیگرون بود! چطوری؟ عقایدم سردرگم کننده بود... موضع سیاسیم موضع خوبی نبود...( به سن من نگاه نکنید.... کسی که سرش از بچگی تو کامپیوتر باشه یه کمی زیادی میدونه که این براش خوب نیسسسس)[nishkhand]
و بدین ترتیب با اظهار عقایدم یه مشت آدم ساده که هیچ مطالعه ای نداشتن و بی چون و چرا حرفای قلنبه سلنبه رو قبول میکردن گمراه شدننننننن... اولش میخواستم به خدا نزدیک شم... اه... لعنت به این جوگیرشدنای دوران نوجوونی! میخواستم بی خیال اظهار عقیده شم... اما گاهی جوگیر میشدم .... ترک این گناه برام سخت بود...
بله... بدون خدا برام سخت بود... گناهمو ترک نکردم... اما به خدا نزدیک شدم... بهش گفتم خودمم از خودم بدم میاد که اینجوریم. کمکم کنه درست شم. و بلافاصله بعدش : درست شدم! کی کمکم کرد: .... همونی که از اولش نیتم از ترک گناه خودش بود.
حالا اگه میخواستم هی صبر کنم و خودم زور بزنم شاید دیگه خیلی دیر میشد. من هنوزم دارم تاوانشو پس میدم... هنوزم یکی هست که کشوندمش به راه اشتباه و یه موضع بد مذهبی... حالا به راه آوردنش برام از شکنجه هم بدتره!
خوب شد که زود تموم شد وگرنه نمیدونم الان باید غصه گمراه کردن چند نفرو میخوردم!
توجه! توجه! خانم ها و آقایان!!! مهم نیس تا به الان چقدر گناه کردید! مهم نیست اگر الان دروغگو و دزد و بدهکار و حتی بدترش... فاسد هستید... مهم نیست اگر الان کثافت داره از سرو روتون بالا میره... مهم نیست اگه دارید بدترین کارای دنیا رو میکنید... مهم نیست اگه قاتل، بی رحم، عصبانی، خراب، بی اراده، هوس باز، تنبل، و ...و.... هستید.
از همین الان رابطه با خدا رو شروع کنید: برای رابطه با خدا ترک گناه نکنید
برای ترک گناه با خدا رابطه برقرار کنید. این ضرورت وجود خدا در زندگی شماست: به جریان انداختن نور و قدرتش در زندگیتون در جهت رفع عیباتون و مشکلاتتون. ایمان داشته باشید اون شما رو میپذیره... به هر اندازه ای هم که کثیف باشید با برداشتن یک قدم اون شما رو در آغوش میگیره! و به این ترتیب... با اومدن نور تاریکها میرن: تجلی روح خدایی در تمام ذرات زندگیتون ............
-
پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!
[QUOTE=*Niloofar*;227088]3-خداوند انسان را خلق كرد ودربعضي از امور بر آنها نظارت دارد
به نظرم این درسته ..ولی اصلا ربطی به بحثت نداره [nishkhand][nishkhand][nishkhand]
ببخشـــــــــــــــید [narahatish][golrooz]
باسلام يه مثال
آيا لامپ فقط براي روشن شدن به منبع اصلي نياز داره و بعد براي روشن موندنش به آن منبع و نيروگاه برق نيازي نداره؟ يا اينكه تا زماني كه ميخواد روشن بمونه بايد لحظه به لحظه اون ارتباط رو داشته باشه والا خاموش ميشه؟[tafakor][golrooz][golrooz][golrooz]