PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعرهای تنهایی



صفحه ها : 1 [2] 3 4 5 6 7 8 9 10 11

ØÑтRдŁ§
4th March 2009, 02:02 PM
از این خلسه ناگوار
تا تو
بی واژه
بی اشک
بی لبخند
در حیرتی شیرین
چقدر فاصله است

واژه ها فاصله را کوتاه نمی کنند

واژه ها فاصله را تصویر می کنند

من در تمام آسمانهای صاف
خدا را جستجو کرده ام

بارها به زمین خورده ام اما

از تماشای آسمان
دست بر نداشته ام

من تمام پرنده های بی وطن را

به تو تشبیه کرده ام
و هیچ گاه پرنده ای را

که فرود آمد
دوست نمی دارم


کاش دستهای تو باشد

بر میدان این نگاه
و خلسه ناگزیر
من بیدار می شوم...

ØÑтRдŁ§
4th March 2009, 02:03 PM
چرا از مرگ می ترسید
چرزا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی آرد
مگر افیون افسونکار
نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر این می پرستی ها و مستی ها
برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست
مگر دنبال آرامش نمی گردید
چرا از مرگ می ترسید
کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیزبال و تند پروازند
اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند
نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمی بیند
چرا از مرگ می ترسید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست
گران خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست
سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بی رنگ فراموشی است
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
درین غوغا فرومانند و غوغا ها برانگیزند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را فاسانه می دانید
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا از مرگ می ترسید

ØÑтRдŁ§
4th March 2009, 02:03 PM
گفتي ساده از كنار گلهاي پاييزي نگذرم
خواستي باور كنم كه همه بوي بهار مي دهند .
گفتي سكوت حرمان لحظه هاست اما تو در پي هياهويي شيرين باش
خواستي از دل نامهرباني هاي طبيعت مشوقي يابم تا قافيه اي براي شعر هستيمان باشد .
گفتي تنهايي اويزي نيست كه نقش بند دل مردمان باشد، تنهايي بتي است
خواستي من و تو با هم بشكنيمش ....
اكنون من در جاده هاي پنهان اشكارا به دنبال تو گام بر مي دارم
اما حتي سايه خيال تو همراهيم نمي كند ، چرا ؟
انچه شكستيم چه بود ؟
شعري كه سروديم چه شد ؟

ØÑтRдŁ§
4th March 2009, 02:04 PM
من خدایم را پشت دیوارهای بلند حاشا
با یک ضربه داس
کشتم!
دستم را مفشار
دست های من آلوده ست
به نفس های عمیق هوسم
و به خدایی که همین جا کشتم
من تو را نیز یک روز
در شک
خواهم کشت
و برایت
گریه ها خواهم کرد

ØÑтRдŁ§
4th March 2009, 02:05 PM
فقط در روزهاي باراني

به ياد من باش

در سنگفرشهاي همان خيابانهاي پاييزي قدم بزن

وبه خاطر دا شته باش

که زني ..........براي جستجوي تو هر شب

در شهر بنفشه

و در زير باران ضجه مي زند

فقط به من بگو

ياد مرا......چگونه توانستي به بادها بسپاري

SK8ER_GIRL
18th March 2009, 09:41 AM
فاصله را تو يادم دادي
وقتي با لبخند
دور شدي از من


فاصله يعني تو...

ØÑтRдŁ§
6th April 2009, 03:31 PM
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم

امید عباسی
8th April 2009, 09:59 PM
با تو صحبت میکنم ای کلاغ روی بید
پیش پایت چلچله از کنارم پرکشید
روز قبل از رفتنش آمد اینجا گریه کرد
در نگاه خیس او غصه بود و رنج و درد
او که رفت از پیش من
آسمان شد مال تو
پر شده این آسمان
از صدای بال تو
با تو هستم گوش کن
ای کلاغ روی بید
تو نمی دانی چرا
او از اینجا پر کشید؟

امید عباسی
8th April 2009, 09:59 PM
پلکهای مرطوب مرا باور کن، این باران نیست که می بارد، صدای خسته ی من است
که از چشمانم بیرون می ریزد

امید عباسی
8th April 2009, 10:00 PM
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
توانستم درونم را به حدی وسعت بخشم
که تمام دردهای دنیا را در آن جا دهم

امید عباسی
8th April 2009, 10:02 PM
تنهایی که عشق را فریاد می زنی
و در عمق تنهایی همدمی از جنس بلور را تصور می کنی
آن گاه عشق را می یابی ، از آن لذت می بری ، و غنیمت می شماری لحظه هایش را
آن گاه دوباره تنها می شوی
اما این بار تنهایی را خواهانی
و در عمق تنهایی از وجود زیبایی لبریز می شوی و به اوج می رسی
آیا تا به حال تنهایی را حس کرده ای؟

امید عباسی
8th April 2009, 10:03 PM
http://sparktography.blogs.com/photos/photography_gallery/eye.jpg
جزيره اي که در آن بدور خود تار تنيده اي را سالهاست آب فراگرفته
چشمانت را بگشا
اين تاريکي را صبح روشني در پس نيست
نور خورشيد راهي به اين ظلمت ندارد
باقي راه را بايد با چشم دل پيمود

امید عباسی
8th April 2009, 10:04 PM
http://i16.tinypic.com/4bz36o8.jpg

من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر آن بنهی
تمام روحم را آغوشی می سازم تا تو در آن از هراس بیاسایی
تمام نیروئی که در دوست داشتن دارم دستی می کنم تا چهره و گیسوانت را نوازش کند
تمام بودن خود را زانوئی می کنم تا تو بر آن به خواب روی
خود را "تمام خود را" به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از آن بیاشامی ، از آن بر گیری
و هر چه خواهی از آن بسازی
هر گونه تو بخواهی باشم

امید عباسی
8th April 2009, 10:05 PM
http://www.mobin-group.com/image/reg/images/341058411652.jpg


تا به کی باید رفت
از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که سفر می کردیم
از بهاری به بهاری دیگر !

ЛίL∞F∆R
10th May 2009, 03:52 PM
من از تو می مردم
اما تو زندگانی من بودی
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
وقتی که من خیابانها را
بی هیچ مقصدی می پیمودم
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
تو از میان نارونها گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نیمشد
تو از میان نارونها گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
تو با چراغهایت می آمدی به کوچه ما
تو با چراغهایت می آمدی
وقتی که بچه ها می رفتند
و خوشه های اقاقی می خوابیدند
و من در آینه تنها می ماندم
تو با چراغهایت می آمدی ...
تو دستهایت را می بخشیدی
تو چشمهایت را می بخشیدی
تو مهربانیت را می بخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را می بخشیدی
تو مثل نور سخی بودی
تو لاله ها را میچیدی
و گیسوانم را می پوشاندی
وقتی که گیسوان من از عریانی می لرزیدند
تو لاله ها را می چیدی
تو گونه هایت را می چسباندی
به اضطراب پستان هایم
وقتی که من دیگر
چیزی نداشتم که بگویم
تو گونه هایت را می چسباندی
به اضطراب پستانهایم
و گوش می دادی
به خون من که ناله کنان می رفت
و عشق من که گریه کنان می مرد
تو گوش می دادی
اما مرا نمی دیدی


فروغ فرخزاد

ЛίL∞F∆R
10th May 2009, 04:05 PM
روز اول پیش خود گفتم


دیگرش هرگز نخواهم دید


روز دوم باز می گفتم


لیک با اندوه و با تردید


روز سوم هم گذشت اما


بر سر پیمان خود بودم


ظلمت زندان مرا می کشت


باز زندانبان خود بودم


آن من دیوانه ی عاصی


در درونم های و هو میکرد


مشت بر دیوارها می کوفت


روزنی را جستجو می کرد


در درونم راه می پیمود


همچو روحی در شبستانی


بر درونم سایه می افکند


همچو ابری بر بیابانی


می شنیدم نيمه شب در خواب


های های گریه هایش را


در صدایم گوش می کردم


درد سیال صدایش را


شرمگین می خواندمش بر خویش


از چه رو بیهوده گریانی


در میان گریه مینالید


دوستش دارم ، نمی دانی


بانگ او آن بانگ لرزان بود


کز جهانی دور بر می خاست


لیک در من تا که می پیچید


مرده ای از گور بر می خاست


مرده ای کز پیکرش می ریخت


عطر شور انگیز شب بوها


قلب من در سینه می لرزید


مثل قلب بچه آهوها


می نشستم خسته در بستر


خیره در چشمان رؤیاها


زورق اندیشه ام،آرام


می گذشت از مرز دنیاها


روزها رفتند و من دیگر


خود نمی دانم کدامینم


آن من سر سخت مغرورم


یا من مغلوب دیرینم


بگذرم ، گر از سر پیمان


می کُشد این غم دگر بارم


می نشینم شاید او آید


عاقبت روزی به دیدارم


فروغ فرخزاد

ØÑтRдŁ§
19th May 2009, 10:00 PM
مطمئن باش برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود
وبه یک قلب يتيم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو
برو تا راحت تر تکه های دل خود را
آرام سر هم بند زنم

SK8ER_GIRL
20th June 2009, 08:39 PM
تازه از راه رسیده بودم
پر از غربت سالهایی که با خویش زمزمه می کردم
پر از خستگی هایی که بر دوش می کشیدم
آسمان صاف و بی نهایت بود
و چشمان خسته من پر از حس دلواپسی
جاده ها پر از حس همیشگی
و من خسته تر از آن که انتظاری تازه را تاب بیاورم
در امتداد جاده گام بر می داشتم
طنین گام های سنگینم
دلواپسی های جاده را تشدید می کرد
به خود نهیب می زدم که شاید این همه انتظار را مقصدی باشد
اما هیچ چیز نبود تا این همه انتظار را نوید دهد
گونه های آسمان پر ازسرخی شعرم بود
و جاده ها پر از فریادهای خاموشی که مرا می آزارد
باید می رفتم
به پایان این همه انتظار می رسیدم...
تازه از راه رسیده ام
باکوله باری از عشق...
به دور دست ها می نگرم...
هنوز هم باید رفت

SK8ER_GIRL
25th June 2009, 07:58 PM
تو مثل لاله پيش از طلوع دامنه ها
كه سر به صخره گذارد،
غريبي و پاكي
تو را ز وحشت توفان به سينه مي فشرم
عجب سعادت غمناكي!

ØÑтRдŁ§
28th June 2009, 04:11 PM
حکایتم کن

برای دستهایی که مرا جستند

و برای چشمانی که مرا قطره قطره...

برای لبهایی که ترانه ام کردند

و بعد شاید مرثیه ای

حکایتم کن به غروب رسیده ام!!!

ØÑтRдŁ§
28th June 2009, 04:12 PM
ديشب از بام جنون ديوانه اي افتاد و مرد
پيش چشم شمع ها پروانه اي افتاد و مرد

از لطافت ياد تو چون صبح گل ها خيس بود
شبنمي از پشت بام خانه اي افتاد و مرد

موي شبگوني كه چنگش ميزدي شب تا سحر
از سپيدي لا به لاي شانه اي افتاد و مرد

ازدياد پنجره جان قناري را گرفت
در قفس از نغمه ي مستانه اي افتاد و مرد

اين كلاغ قصه را هرگز تو هم نشنيده اي
تا خودش هم قصه شد افسانه اي افتاد و مرد

ØÑтRдŁ§
28th June 2009, 04:18 PM
دیگه دنیا واسه من تاریکه
زندگی کوره رهی تاریکه
آخر قصه من نزدیکه

این منم از همه جا وا ماانده
از همه مردم دنیا رانده
رانده و خسته و تنها مانده

عشق بی غم توی خونه
خنده های بچه گونه
بدلم شد آرزو

بازی عشقمو باختم
کاخ امیدی که ساختم
عاقبت شد زیر و رو

فریده
28th June 2009, 10:15 PM
من گمان می کردم دوست داشتن چهار فصلش همه آراستگیست
من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم دل هر کس دل نیست
قلبها آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند
من چه می دانستم....

SK8ER_GIRL
1st July 2009, 08:16 PM
جدایی ما سالها گذشت
یادت از من جدا نگشت
معنای زندگی در پهنه ی عشق تو بود
افسوس سرنوشت تو را از من ربود
حالا بی تو سرده روزگار
از تو تنها خاطراتی به یادگار

htc
2nd July 2009, 09:13 AM
((چراغ هاي رابطه تاريكند))
و من افسرده از ناتواني اين روح
افسرده از شنيدن آواي خوشبختي ماهيان ساده دل
كه سوار بر رود پوچي اند
من از نگاه حزن آلود خويش افسرده ام
و از شنيدن اين كه
چراغ هاي رابطه تاريكند
من از ناتواني اين روح افسرده ام.

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:43 PM
روبروی آینه ایستادی و نظاره می کنی
تصویر سرد و مبهم توی اون رو
پلک می زنی و خیره می شی
چرا این چهره سرد و خاکستری برات آشنا نیست
چشای بی رمق و لبای بی رنگ
چهره ای شبیه درد
رنگباخته و زرد
یادت میاد ؟
آشنا بود؟
می خوای دست ببری و اشکشو پاک کنی
اما اون عقب میره
دلش شکسته
تنهای تنها از تو دور میشه
و لباس حریر سپیدش گیر می کنه
به گوشه آینه و پاره میشه
نگاه می کنی
زیر لباس پر از خونه
سینه اون شکافته شده
و درد امونش رو بریده
دستاشو بالا می بره و دعا می کنه
طنین ملکوتی یاسین تو فضا می پیچه
وعطر خوش قرآن تنها چیزیه که مرحم دردش میشه
سر به سجده می ذاره و روی خاک و خون می نشینه
ستاره ای از آسمون می افته
اشک روی گونه تو هم جاریه
و دستت رو رو سینت می ذاری
خون ، دست تو هم پر خونه
باز هم به آینه نگاه می کنی
غبار کنار رفته
و دلت رو می بینی

دلی که ................

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:43 PM
و تویی همان همیشه مسافر
بی گلایه و خسته از رفتن
تنها به دنبال یه مامن
می ترسی از این دل سپردن
پای خسته
چشم گریون
باز هم بی سر و سامون
وحتی آسمون هم یه ستاره بهت نمیده
ولی تو بازم ساکتی بی گلایه
و باز هم
تویی همان همیشه مسافر

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:44 PM
در كوچه هاي شن بي ديوار
با نام كوچه هاي بسيار
بسيار مي دويدم
فريادم از تأني تا مي شد
در تاي مهربان دفتر ها
و راهم از عروسك هاي نور
جشن درختكاري بود
كز شعله هاي گردن هاشان
از گردن هاي شعله اي
دست و پرنده جاري بود
همواره بود راهم اما من
همواره شيب مي جستم
با ما پرنده هاي پر از پژواک
با ما پرنده هاي پريدن در خاك
مثل كبوتر شخم
وقت عبور بركت از خاك
وقتي كه گام گل ميعان مي گيرد
اينك كه دست هاي ما را به روي فرياد
بسته اند
در لحظه ي ميان گودال
بساير مانده ايم و صدايي
حتي صداي پر
ديگر
نمي كنيم

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:44 PM
تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شكتنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
دردست هاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:44 PM
مي پرسد از من كسيتي؟ مي گويمش، اما نمي داند
اين چهره ي گم گشته در آيينه ی خود را نمي داند
مي خواهد از من فاش سازم خويش را باور نمي دارد
آيينه در تكرار پاسخ هاي خود حاشا نمي داند
مي گويمش گم گشته اي هستم كه در اين دور بي مقصد
كاري بجز شب كردن امروز يا فردا نمي داند
مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد ميدانم
حال مرا جز شاعري مانندمن تنها نمي داند
مي گويمش مي گويمش چيزي از اين ويران نخواهي يافت
كاين در غبار خويشتن چيزي از اين دنيا نمي داند
مي گويمش آنقدر تنهايم كه بي ترديد مي دانم
حال مرا جز شاعري مانند من تنها نمي داند
مي گويم و مي بينمش او نيز با آن ظاهر غمگين
آن گونه مي خندد كه گويي هيچ از اين غم ها نمي داند

ØÑтRдŁ§
15th July 2009, 02:44 PM
من در این بستر بی خوابی راز

نقش رویایی رخسار تو می جویم باز.

با همه چشم تو را می جویم

با همه شوق تو را می خواهم

زیر لب باز تو را می خوانم

دائم آهسته به نام

ای مسیحا

اینک

مرده یی در دل تابوب تکان می خورد آرام آرام ...

MR_Jentelman
15th July 2009, 03:57 PM
باز شب شد چقدر تنهايم
گفته بودي كه شبي مي آيم
باز شب شد و از پنجره ام
همچنان راه تو را مي پايم
كنج اين پنجره ها شب همه شب
منم و گريه و هاي و هايم
پشت اين پنجره ها تا به سحر
پنجه بر پيكر شب مي سايم
نكند بيهوده عمر خود را
پشت اين پنجره مي فرسايم
نكند بيهوده تكرار شود
قصه ي چشم به راهي هايم
باز چون ديشب و شب هاي دگ
ر مي روم پنجره را بگشايم
باز شب شد شب و از پنجره ام
همچنان راه تو را مي پايم...

SK8ER_GIRL
29th July 2009, 05:33 PM
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق زچیست؟
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست؟

سلوى
19th October 2009, 08:01 PM
بة شهر انجماد روح بي لطف وجود تو
غريبم مي رود زين غمسرايارا حافظ
اكر خشكيدة در باغ دلم كلبوتة اميد
جرا بيمان شكستي بي وفايارا خدا حافظ
هميشة حافظت باشد خدا يارا خدا حافظ
زشعرم مي رسداينك ندايارا خدا حافظ
بة روز وشب بودزبان خازن مغموم
دكر در كوجة شعرم صداي تو نمي ايد

سلوى
20th October 2009, 04:53 PM
عاشقي را شرطاول وفريادنيست
تاكسي از جان شيرين نكذردفرهادنيست
عاشقي مقدرهرعياش نيست
غم كشيدن صنعت نقاشي نيست
بة غمكسي اسيرم كة زمن خبر ندارد
عجب از محبت من كة در اثر
غلت است هر كة كويد دل بة دل راة دارد
دل من زغصة خوش دل تو خبر
عشق جيست كة من معنايش كنم
دركلامي زيبا،اورا بيانش كنم
عاشقي ان است،در اولين نكاة مرا كرفتارش كنم
عاشقي ان است،عشق مرا سالها درقلبش نكهداري كند
كاش مي شدعشق را تعبير كرد
خواب جشمان تو راتعبير كرد
كاش مي شد در خواب اباد دل
خانة احساس را تعبير كرد
كاش مي شد در حريم سينة ها
عشق رابا وسعتش تكثير كرد

سلوى
22nd October 2009, 08:46 PM
يارمن وقتي كة شيرين بود فرياد نكرد
بر بيابان رفتم وجون اسمان غوغا زدم
عاقبت دلدار من كوشي بة فرياد نكردم
در جهان هردم بة ملك درد طوفان مي وزد
تك شدم در دارغم ازادةاي شادم نكرد
قلب من در هجران عجب مردان سوخت
مردي از اين بندودام تيرة ازادم سوخت
بة ياد ارزوهايم سكوتي مي كنم بالا تر از فرياد
عشق را دوست دارم نة در هوس
تورا دوست دارم تا اخرين نفس ،نفس

سلوى
22nd October 2009, 08:53 PM
خوابم ناز بودم شبي
ديدم كسي در مي زند
در را كشودم روي او
ديدم غم است در مي زند
اي دوستان بي وفا
از غم بياموز وفا
غم با همة بي كا نكي
هر شب بة من سر مي زند
خداوندا جرادل افريدي
جرادل را تو عاشق افريدي
اكة عاشق شدن جرم و كناة
دل عاشق را نشكن كة اين هم كناة
اكة خواستي بري قلبم را ببر

سلوى
22nd October 2009, 09:04 PM
فرياد بزن اي عاشق
من صدايت را درون قلب خود مي شنوم
درد رادر جهرةي عاشقي تو
با ذهن خود مي نكرم
فرياد نزن اي عاشق
فرياد نزن بي سبب نيست جنين فريادم
بي كناة در دلم عشق افتاد
جة درست وجة غلط زندكي
هم خودم وهم تو را بر باد دادم
قلبتو دوبارة مي بخشدي
لحظةي بايان اين ديدار را
شايد اين لحظةي غمكين وداع
قلبمو دوبارة مي بخشدم
كاش از اين عشق نمي ترسيدم
اين جنين خستة وسركردان هستم
ولي با عشق نكفتيم هركز
كر جة از عشق وعاشقي بي زارم
بة من عاشق اميدواري بدة
تو بة من قول وفاداري بدة
تو بة من قول وفاداري بدة

سلوى
23rd October 2009, 07:14 AM
كسي ديكر نمي كوبد در اين خانة متركة ويران را
كسي ديكر نمي برسدجرا تنهاي تنهايم
و من شمع مي سوزم وديكر هيج جيز از من نمي ماند
ومن كريان ومن نالانم ومن تنهاي تنهايم
درون كلبة ي خاموش خويش اما
كسي حال من غمكين نمي برسد
و من درياي بر اشكم كة توفاني بة دل دارم
درون سينةي برجوش خويش ماة
كسي از حال من تنها نمس برسد
ومن جون تك درخت زرد باييزم
كة هر دم با نسيمي ميشود بركي جدا ازاو
وديكر هيجي از من نمي ماند
عشق كة بي فروغ نبود
براي من دروغ نمي كفت

عشق من تو كجاي عزيز

سلوى
23rd October 2009, 07:28 AM
جي بكم از كجا بكم
دردمو بة كيا بكم
بهترة كة در نزنم
حرف از عشقم نزنم
از عشقي كة كم شد ورفت
عاشق مردم شد ورفت
عشق كة بي فروغ نبود
براي من دروغ نبود
بغضي نشستة تو كلوم
وقتي نشستي رو بة روم
دست مي دم بة دست تو
دل از زمونة ميكنم
حرف از دلم را مي زنم
جة حالتي دارة جشات
مست وخرابم ميكنة
وقتي نشستي رو بة من
از عاشقي بكو بة من
ميشة فراموشش كنم خاطرة هاي مردمو
نة بة خاطر خودت
ونة بة خاطر من
كة بة خاطر اين عشق دوستم داشتة باش
بيش از اني كة دوستت دارم
ديكران را دوست بداريد
منتظر نباشيد
كة اول از انها شما را دوست بداريد
اجازة هست عشق رو توكوجة ها داد بزنم
بشت بوم خونة ها اسمتو فرياد بزنم
اجازة هست قلبموبرات جراغوني كنم

قلب من اجازةي عاشق شدن را ندارن

سلوى
23rd October 2009, 07:37 AM
شعر عاشقانة از ادمها مي ماند
عاشقانت تورا ترك مي كنند
اما شعر عاشقانة
هميشة با تو خواهد بود
بس بكذاربرايت شعر عاشقانة بخونم
شعري از اعماق جان
كة مرا بة ياد تو اورد
شعري كة هميشة با تو بماند
اكر براي تو شري عاشقانة بخونم
اين شعر تا ابد با تو خواهد زيست
حتي وقتي كة من ديكر نباشم
يا وقتي ديكر ميان ما عاشقي نباشد
عشق ان نيست كة هميشة در كنارش باشي
عشق ان است كة هميشة بة يادش باشي

سلوى
23rd October 2009, 03:52 PM
تو تنها مونس من بودي كجا رفتي
برايت يك سبد عشق اوردم كجا رفتي
نكاة من بهت كفت مي خوام تو رو
بة فرياد نكاة خيس من بي اعتنا رفتي
از ان روز كة شنيدي دعايم را
شد از خويشتن مغرور رو با باد رفتي
تو تنها اشنا بودي در اين غربت كة من بودم
ز دريا وجود من مثال نا خدا رفتي
نة مي كويم كة بر كردينة مي كويم جرا رفتي
ولي يك روز مي فهمي كة با نكاة رفتي
نكاة تو دليل جستجويم
جرا بايد تمام حرف ها را
بدون تو بة تصويرت بكويم
نزار تنها بمونم
غروب هميشة واسةي من نشوني از غروب بود
برام يا دكاري جز اون جيزي نموندة

سلوى
23rd October 2009, 04:00 PM
كفتم تو شيرين مني...............كفتا تو فرهادي مكر؟
كفتم خرابت ميشوم..............كفتا تو ابادى مكر؟
كفتم ندادى دل بة من............كفتا تو جان دادى مكر؟
كفتم ز كويت ميروم...............كفتا تو ازادى مكر؟
كفتم فراموشم مكن............كفتا تو در يادى مكر؟
كفتم خاموشم سالها.........كفتا تو فريادى مكر؟
كفتم كة بربادم مدة.............كفتا نة بر بادى مكر؟

سلوى
23rd October 2009, 04:16 PM
رفتة از قلب بة خون خفتة من رنك هوس
بة خدا از تو فقط عشق ترا خواهم و بس
ارزوهاى قشنكم همكى محو شدند
بى تو از سينة من خون بجكد جاى نفس

سلوى
23rd October 2009, 04:20 PM
نكر بر اين سية روزيم كة غم را در دل افكندم

دلم از غصة بر خون و بة بخت خويش ميخندم

در اين بن بست اجبارى زدم بر طبل بى عارى

مدة بند و اميدوارى كة ديكر دل نمى بندم

سلوى
23rd October 2009, 04:22 PM
تكية كردم من بة تو اى نوكل دشت و دمن

بهتر از من ديدى و خالى نمودى بشت من

ميكنم با تو همان كارى كة كردى با دلم

كر كة روزى بيخبر كردى اسير مشت من

سلوى
23rd October 2009, 04:25 PM
رفتم و رفت از ضمير خاطر او نام ما

بادة امشب رنك ماتم دارد اندر جام ما

اى دل سادة بدان بازيجة اى بودى و بس

بارها كفتم كة از او بر نيايد كام ما

سلوى
23rd October 2009, 04:29 PM
اة اى دل غمكين كة بة اين روز فكندت؟
فرياد كة از ياد برفت ان همة بندت
اى مرغك سركشتة كدامين هوس اموز
بي بال و برت ديد و حنين بست بة بندت
اة اى دل ديوانة هزار بار نكفتم
با سنكدلان يار مشو ميشكنندت

سلوى
23rd October 2009, 04:36 PM
اكر مثل ديوونةها

اشكام ميريزة بى صدا

خودت ميدونى اى خدا

موندم تنها....

سلوى
23rd October 2009, 04:40 PM
وقتى دلت تنك شد

وقتى جشمات تر شد

وقتى ديكة نبود كسى

اميدياهم نفسى

بدون كة اينجاهست كسى

كة توواسش همة كسى

سلوى
23rd October 2009, 04:43 PM
تو را مانند دريا دوست دارم

بخند اى غنجة كلزار هستى

كة من خنديدنت را دوست دارم

بة باغ خاطرةاى لالة سرخ

تو را تنهاى تنها دوست دارم

سلوى
23rd October 2009, 04:55 PM
شبى غم با دل من كفتكوكرد

مرا با جشمهايت روبةرو كرد

دلم مى كفت هركز عاشقت نيست

....ولى دست دلم را كرية رو كرد

سلوى
23rd October 2009, 04:58 PM
دستامو اكر كة دورة....

دلامون كة دور نميشة!!!!

دل من جز با دل تو....

با دلى كة جور نميشة
@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:26 AM
نة از خاكم نة از بادم
نة دربندم نة ازادم

نة ان ليلاترين مجنون
نةشيرينم نة فرهاد

فقط مثل تو غمكينم
فقط مثل تو دلتنكم

اكر ابى تر از ابم
اكر همزاد نهتابم

اكر رنكم سياهيست
اكر عمرم تباهيست

بدون تو جة بى رنكم
بدون تو جة بى تابم

سلوى
24th October 2009, 07:41 AM
غريبةاي ية وقت نياد
صداي عشقمو نخوايا توي خلوت دلم
دلم مي خواد نبينمش
اون روز كة كرية مياد
اهستة اهستة مي كنم
كسي ازم بدش نياد
از غم وغصة نمي كم
ية وقت صداي در نياد
اي خدا زاري مي كنم]
تا خندة بدي بم بيادبدون كرية نمي تونم
بة اين ميكن ية اعتماد
]خدايا دارم تموم مي شم

سلوى
24th October 2009, 10:07 AM
ببين امشب جة نا شادم

سراسر شورو فريادم

نكاهم خيرة برراهت

كة تا ببينم رخ ماهت

تواي ماة شب افروزم

بة راهت ديدة بر دوزنم

من از راهت نمي كاهم

تورا من جشم در راهم


@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:15 AM
عشق يعني يك جهان دلبستكي

عشق يعني بي نهايت خستكي

عشق يعني با تو خواندن از جنون

عشق يعني سوختنها از درون

عشق يعني با خودت بي كانكي

عشق يعني يك جهان ديوانكي

عشق يعني سوختن وساختن

عشق يعني عقل ودين را باختن

عشق يعني جشم سر را دوختن

سلوى
24th October 2009, 10:23 AM
:heart:تو مرا مى فهمى:heart:

:heart:من تورا مى خواهم:heart:

:heart:و همين سادةترين قصةي يك انسان است:heart:

:heart:تو مرا مى خواني:heart:

:heart:من تورا ناب ترين شعر زمان مي دانم:heart:

:heart:و تو مي داني:heart:

:heart:تا ابد در دل من ميمانى:heart:
@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:27 AM
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-
ديكة فقط ارزومة
خاك
بريزن رو تنم

دوبارة لحظةها سبرد

منو بة باد رفتنم

@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:29 AM
روزى كة از تو جداشم

روز مرك خندةهامة

روز نابودي دستام

فصل سرد كرية هامة!

@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:32 AM
تا ابد فقط ميكم خدا خدا


كى ميشة روحم از تنم جدا


من نكويم كة دلم شاد كنيد


بلكة خواهم كة دلم خاك كنيد

@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:35 AM
من نم خوام كة با غم بسازم

من نمي خوام كة يادت نباشم

من كة جز تو اميدى ندارم

بى تو با جى بة ايندة بنازم

@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:37 AM
شعرمو با اشك نوشتم

وقتى دلتنك تو بودم

تو بخوان اى مهربون

كة براى تو سرودم

@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 10:42 AM
من بة تو خوبى نمودم تو بدى كردى بة من

كفتم اى غافل ندارد ارزش اين دنيا

ولى باور نكردى@};-@};-@};-@};-

سهم من شباى تاريك

سهم تو فرداى روشن

بدون تا اخر عمر

از دلم نميرى هركز@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 11:06 AM
كفتم اى خوبم بة فريادم برس افتادم از با ولى باور نكردى

كفتم از نامهربان بودن بشيمان ميشوى فردا ولى باور نكردى

كفتم از ناباور مردم بيا و باور كن


كم كن ازارم كة مى مانى تك و تنها ولى باور نكردى@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 01:19 PM
در جواني غصة خوردن
هيجكس يادم نكرد
در قفس ماندم
ولي صياد يادم نكرد
اتش عشقت جنان
از زندكي سيرم كرد
ارزوي مرك كردم
ولي مرك يادم نكرد

@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 01:24 PM
سينة اي سوختة از اتش هجران:heart:

سالها زغم تو سر بة كريبان دارم:heart::heart:

يا كة جانم دبستان يا بة وصالت برسان:heart:

بيش از اين ها نة دكر طاقت هجران دارم:heart:

@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 01:28 PM
اي كاش بودي تا اين جادة ها با امدن تو بي انتهاتر مي شد
مي داني كة..........؟

زمزمة هاي دلتنكي من با امدن تو بة بايان ميرسد

وشبنم جشمانم بة كلها بروانة مينشيند

تو رفتي.........

ومن ماندمو يك دنيا تنهاي

سلوى
24th October 2009, 01:31 PM
اين درد جاودانة مرا كسي نديدة

سوز دل زمانة هم كسي نديدة

بر سر انم كة كوج كنم زاشيان خويش

جون رنج اشنايان مرا هم كسي نديدة

سلوى
24th October 2009, 01:34 PM
:heart: نامت:heart:

:heart:را بر حشية قلبم حك كردم:heart:

:heart:تا با هر ضربانش تكرارت كنم:heart:

:heart:تكراري با شكوة:heart:

:heart:تكراري از اعماق با كيها:heart:

سلوى
24th October 2009, 01:37 PM
در خاوت من نكاه سبزت جاريست

اين قسمت بي تو بودم اجباريست

افسوس كة نمي شود كنارت باشم

بي تو هر ثانية ولحظةي من تكراريست

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 01:48 PM
حال من دست خودم نيست ديكة اروم
دلم از كسي كرفتة
كة مي خوام براش بميرم
باز سرنوشت انتهاي اشناي
با لحضة هاي غم انكيز جداي
باز لحظةهاي نا كزير دل بريدن
باز اول راة وحس تلخ نرسيدن
باي دنيا ت موندم
مثل عاشقاي عالم
تا منو ببخشي اخر
تا دلم بسوزة كم كم
مثل اينة رو بة رومة
حس با تو بودن من
دارم از دست تو مي ميرم
عاشقي كن منو نشكن


منو نشكن.........@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 02:23 PM
تا عشقت درون دلت هست بروز ندهي

عشقت عشق نيست

ترديدي سر تا بايم

نكاة هاي براز حرف هايم را بة ياد مي اورم

و سكوتم را

يعني عشقم عشق بود

@};-@};-@};- عشق وعاشق@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 02:28 PM
هيجكي نمي فهمة كة دلم از جي كرفتة

هيجكي نمي فهمة صدام از جي كرفتة

شب عاشقان بي دل جة شبي دراز باشد

تو بيا كزاول در صبح باز باشد

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 05:49 PM
نيستي دارم دق مي كنم زرة زرة دارم مي بوسم
هر شب دارم كساتو يكي يكي مي بوسم
هر روز دارم فكر مي كنم يك روز مي ياي بيشم
هر روز دعا مي كنم كة بركردي بيشم
كة باز تو را ببينم
اي عشق نازنينم
هميشة توي خوابمي
تو فكر خيالمي

سلوى
24th October 2009, 05:57 PM
منو ببخش مولاي من

كة كم بودم اشكهاي من

غصةي فرق تو را

ميخورة زهراي من

با يك صدا با يك كلام

با هم مولاي مون

نرو بمون كنارمون

يا مولا

سلوى
24th October 2009, 06:00 PM
ميدوني من خيلي تنهاي تنهام عزيزم

واسةي تو يك ناشناسم

شعرهاي خوبي ندارم ميدوني

براي عشق تو اما مي خونم

وجود من تو بودي

تنها كسم تو بودي

براي اخرين بار بيش من نموندي

بد جور دلمو سوزوندي

من جة دلي شكستم

اين جر دلي را شكندي

سلوى
24th October 2009, 06:09 PM
ميدوني من خيلي تنهاي تنهام
واسة توية نا شناسم عزيزم
شعرهاي خوبي ندارم ميدوني
براي عشق تو مي خونم
وجود من تو بودي
تنها كسم تو بودي
بد جوي دلمو سوزوندي
من جة دلي را شكستم
اين جور دلي را نشكوندي
دوستت دارم عزيزم
تنها نذار تو قربت
مي خوام كة با تو باشم
با عشق لطافت

سلوى
24th October 2009, 06:29 PM
وقتي يادت بة سرم مي زنة كرية مي كنم

ارام ارام دلتنكم دارة بي تو مي ميرة

يار محبوب قشنكم من فراموشت نكردم

بي تو اينجا را نمي خوام وميرم وبر نميكردم

سلوى
24th October 2009, 06:32 PM
تو اي كل بهارم

بيا بمون كنارم

برات ترانة دارم

عشق وصفا مي يارم

دلهورةاي ندارم

عشقي كة با تو دارم

سلوى
24th October 2009, 06:38 PM
@};-من كة موندم بة باي تو@};-

@};-اين همة ترانة خوندم براى تو@};-

@};-بكو جرا منو تنها كذاشتي@};-

@};-مكة تو دوستم نداشتي@};-

سلوى
24th October 2009, 06:41 PM
عشق من تو با من بمون هميشة

بدون كة دل از تو جدا نميشة

نة كسي مياد كة جاتو بدوزدة

نة دل ميرة واسة كسي بميرة

سلوى
24th October 2009, 06:45 PM
كاشكي هيج وقت قصةي منو تو اغاز نمي كردي

كة ترانة هام همة با غصة هم ساز نمي شود

اين دفعة عهدم وبستم كة ديكة عاشق نمي شم

ديكة با هيج ادمي هم دل و صادق نمي شم

مني كة يك لحظة از قهر جشمات مي مردم

حيف غصة هاي كة براي عشق خوردم

سلوى
24th October 2009, 06:49 PM
نكو قرارة كة ديكة ية لحظة بيشم نباشى@};-

نميذارم يواش يواش هم رنك ساية ها باشى@};-

دستة كلهاتو نمى خوام@};-

خاطرةهاتو نمى خوام@};-

خودت كة بهتر ميدونى كة من فقط تو رو ميخوام@};-

كل هاى باغجة رو برات تك تك و از شاخة جيدم@};-

ببين جقدر جون ميكنم بهت بكم دوست دارم@};-

بهت بكم دوست دارمممممممممممم@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 06:54 PM
كفتمش دل ميخرى؟:xبرسيد جند؟كفتمش دل مال تو,

تنها بخند!خندة كرد و دل ز دستانم ربود,تا بة خود باز امدم

او رفتة بود=((

سلوى
24th October 2009, 06:57 PM
عاشقى را شرط اول نالة و فرياد نيست

تا كسى از جان شيرين نكذرد فرهاد نيست

عاشقى مقدور هر عياش نيست

غم كشيدن صنعت نقاش نيست

@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:00 PM
بة غم كسى اسيرم كة ز من خبر ندارد

عجب از محبت من كة در او اثر ندارد

غلط است هر كة كويد دل بة دل راة دارد

دل من ز غصة خون شد دل تو خبر ندارد
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:02 PM
عاشقى جيست كة من معنايش كنم

در كلامى زيبا,او را بيانش كنم

عاشقى ان است,در اولين نكاة مرا كرفتارش كند

عاشقى ان است,عشق مرا سالها در قلبش نكهدارى كند.

سلوى
24th October 2009, 07:04 PM
من بروانةاى هستم@};-

كة بر سر هر كل نشستم@};-

هزار بار عاشق شدم @};-

و دلها را شكستم@};-

سلوى
24th October 2009, 07:07 PM
تكية بر ديوار كردم خاك بر بشتم نشست

دوستى با هر كة كردم عاقبت قلبم شكست

ان قدر رنجى كة دنيا بر دل ما ميكند

بر دل هر كس كند او ترك دنيا كند
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:09 PM
هر كة ديوانة را ديند او را با دست نشان دهد و

هر كة عاشق را ديند كويد كة او ديوانة است

بس خوشبحال ديوانة كة هميشة عاشق است
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:11 PM
من امدةام كة با تو راهى بشوم

انى كة تو از دلم بخواهى بشوم

دريا بغلم كن!بغلم كن دريا!

ميخواهم از اين بة بعد ماهى بشوم@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 07:14 PM
اى كاش دلم اسير و بيمار نبود

در بند نكاهم او كرفتار نبود

من عاشق و او ز عشق من بى خبر است

اى كاش دل و دلبر و دلدار نبود@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 08:29 PM
شب سردوباراني باييز
جيري بالاي سرم وسيكاري برلبم
در خياباني ساكت و بي انتها
ارام وبي صدا كام بر مي دارم
جراغ خانة ها يكي بس از ديكري
خاموش مي شوند
ومن همجنان مي روم
بة سوي قصدي نا معلوم@};-

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
24th October 2009, 08:32 PM
زندكيم..........

جزيرة دور افتادةاي است

كة جز خودم ساكتي ندارد

حراج مي كند

دلم اشك خندة

اتش بة مال مي زند

بة عاشق بودنت معتاد است........

سلوى
24th October 2009, 08:34 PM
مي دانم

فاصلةي تو با دلتنكي

من تنها نكاهيست ارام وبلند

من عاقبت

بروانةاي كة با شب مي رفت

اين فال را براي دلم ديد

سلوى
24th October 2009, 08:39 PM
ادمك مرك همين جاست بخند

دست خطي كة تو را عاشق كرد

شوخي كاغذي ماست بخند

ادمك خر نشوي كرية كني!

كل دنيا سراب است

ان خداي كة بزركش خواندي

بة خدامثل تو تنهاست .........

سلوى
24th October 2009, 08:42 PM
كجاي اي رفيق نيمة راهم

كة من در جاةشبهاي سياهم

نمي بخشد جز كسي بناهم

نة تنها از تو نالم كز خدا هم

از دلم تا لب ايول شما راهي نيست

نيمة جاني است دربن فاصلة قربان شما

سلوى
24th October 2009, 08:45 PM
عاقبت يك روز مغرب مشرق مي شود

عاقبت غريبي ترين دل نيز عاشق مي شود

شرط مي بندم زماني كةنة زود است ونة دير

مهرباني حاكم كل مناطق مي شود

سلوى
24th October 2009, 08:48 PM
دورم زتواي خستة خوبان جة بنويسم

من مرغ اسيرم بة عزيز جة بنويسم

ترسم كة قلم شعلة كشيد صفة بسوزد

با ان دل كريان بة عزيزم جة بنويسم

جة اتش ها كة در اين كوة بر با مي كنم هر شب

سلوى
24th October 2009, 08:50 PM
زندكي عشق است


عشق افسانة نيست

ان كة عشق را افريد ديوانة نيست

زندكي ان نيست كة هميشة بيادش باشي

زندكي ان است كة هميشة در كنارش باشي

سلوى
24th October 2009, 08:52 PM
دل در دست محبوبي كرفتار

وسردر كوجة باغي بي سردار

از اين بهبودة كرديدن جة حاصل

بيادة مي شوم, دنيا نكهدار

سلوى
25th October 2009, 07:28 PM
اكر يك روز شاد بودي
ارام بخند تا غم بيدارم كند
واكر غم بودي
اروم كرية كن تاشادي نا اميد نشة
دربارةغم بر اين دل ساية افكندم
نهال عمر من از ريشة بر كند
شدم بيمار بر ستارم غم امد
شدم بيمار ملاقاتم تب امد

@};-@};-@};-@};-

سلوى
25th October 2009, 07:32 PM
زندكي زيباست اي زيبا بسند

زندة انديشان بة زيباي رسيند

ان جنان زيباست اين بي بازكشت

كز برايش مي توان از جان كذشت

زندكي هنكام فريادهاست

در كذشت سر كذشت يادهاشت

سلوى
25th October 2009, 07:34 PM
خندة ادمها هميشة دل خوشي نداشت

كاهي شكستن دلي كمتر از ادم كشي نداشت

اي ادم زندكي كن بي صدا

فرياد بزن بي صدا

عاشق شو بي خبر

@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
25th October 2009, 07:38 PM
ابي تر از ان كة بي رنك بميرم@};-

از شيشة نبودم كة@};-

من امدة بودم تا مرز رسيدن@};-

تقصير كسي نيست كة غريبم@};-

شايد خدا خواست@};-

@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
25th October 2009, 07:42 PM
حكايت جالبيست كة فراموش شدكان فراموش كنند

هركز فراموشت نمي كنم

زيباي عشق را بوجود نمي اورد

عشق است كة زيباي را بة وجود اورد

رازت را بة جشمانت هم نكو زيرا

راز نكهدارت نيست

سلوى
25th October 2009, 07:44 PM
وقتي براي مدتي تو را مي بينم

كة اسمان دلش از من است

حالا براي هميشة رفتة اي

اسمان مرد است.................

سلوى
25th October 2009, 07:46 PM
نكو نا مهلربان بودم ورفتم

نكو بار كران بودم و رفتم

بكو...........
مسلة جيز ديكري بود...........

با ديكرا ن بوديم و رفتيم

سلوى
25th October 2009, 07:50 PM
از من برسيد غروبي:

كفتم :نة

كفت: جرا
كفتم:غروب خاطرة است اما من بي خاطرة.

از من برسيد : خورشيدي

كفتم :نة

كفت: جرا

كفتم :خورشيد براي همة است اما من براي يك نغر...........

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
25th October 2009, 07:53 PM
تبة هاي شني باد جا بة جا ميشود

ملي صحرا هميشة صحرا مي ماند

اين است افسانة ي عشق

اين است سر نوشت زندكي

سلوى
25th October 2009, 07:57 PM
اكة ماة بودم بة هر جا كةبودم سراغ تورا از

خدا مي كرفتم

و اكر سنك بودم بة هر جا بودي سر رهكذار

تو جا كي كرفتم

اكر ماة بودم بة صد ناز شايد شبي بر لب بام

من مي نشستي

و اكر سنك بودي بة هر جا كة بودم مرا



مي شكستي............

سلوى
25th October 2009, 08:00 PM
هركز نمي توانيد كسي را مجبور بة

دوست داشتن خود بكني زيرا عشق و

علا قة ديكران نسبت بة شما اينةاي از

كردار واخلاق خود شماست

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
25th October 2009, 08:03 PM
دوست دارم.........

توديكري را...........

ديكري مرا ............

وهمة ما تنهاييم...........


دوستت دارم

عشق از روي غرور بة هم دروغ نكويد

عشق...........

غرور............

دروغ..........

سلوى
25th October 2009, 08:07 PM
در دادكاة عشق قسم قلبم بود

و وكيلم دلم و حضار عاشقان ودلسوزكان بود

قاضي نام بلند خواند

ونكاهم را دوست داشتن تو

كنار دار از من خواستند تا اخرين خواستة ام

را بكويم ومن كفتم بة تو بكويند


دوستت دارم

سلوى
25th October 2009, 08:09 PM
كاش وازهاي

عشق...........

غرور .............

دروغ..........

با هم ساز كاري نداشتندتا بة خواصي

عشق از روي غرور بة هم دروغ نمي كويند

سلوى
25th October 2009, 08:12 PM
شانة هايت را براي كرية كردن دوست داشتني است

بهترين دلتنكي ها وسختي ها براي كسي است كة

در كنارش باشي

وبداني كة هركز بة ان نمي رسي
http://i3.tinypic.com/47xi4o9.gif

سلوى
25th October 2009, 08:16 PM
تو جهنمت اخة من وتو جهنمي هستم

تو نة جرم اين دل مني دزديدي منم جرم

اين كة يك عمر بة جاhttp://i12.tinypic.com/2uz9v1d.jpgي خدا تو را مfile:///C:/Documents%20and%20Settings/winxp/Desktop/New%20Briefcase/23kpxld%5B1%5D.gifي برستيدم

سلوى
25th October 2009, 08:21 PM
وجودم را سراسر عشق اكندة مي سازد

هواي ديدن رويش مرا ديوانة مي سازد

درونم حسي از غربت ز دلتنكي

وجة زيباست امشب كة تو را مي بينم

شب عاشقان بي دل جة شبي دراز باشد

تو بيا كز اول در صبح باز شاشد


























































http://i11.tinypic.com/34ytmie.jpg

سلوى
25th October 2009, 08:29 PM
خندة ادم ها هميشة از دل خوشى ندارد
كاهى شكستن دلى كمتر از ادم كشhttp://i19.tinypic.com/5x5vrmh.jpgى ندارمhttp://aycu34.webshots.com/image/19913/2002571984672081081_rs.jpghttp://i16.tinypic.com/48crcex.jpg

kamanabroo
27th October 2009, 02:44 PM
وقتي دل من مي گيره مثل پرنده تو قفس
آينه دار راز من هقهقه و نفس نفس

سلوى
27th October 2009, 05:30 PM
تنهاي را دوس دارم زيرا بي وفا نيست.........

تنهاي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در ان نيست...........

تنهاي را دوست دارم زيرا تجربة كردم..............

تنهاي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست.............

تنهاي را دوست دارم زيا..............http://xs1244.xs.to/xs1244/09442/zg97bkx525r6lu61te9b325.jpg

در كلبة تنهايم در انتظار خواهم كريست وانتظاركشيدنم را بنهان
خواهم كرد

سلوى
27th October 2009, 05:39 PM
كجاست ان درختي كة بة هر عشق مي رسيد مي كفت سلام!

كجاست ان كودكي كة دست صبح دنبال جشم هاي تو مي دويد،

وان سيب سرخ
http://amirgig.persiangig.ir/video/loveing.jpg
يب هاي كة بوي تو را مي دادند

ان همة دل هاي كة بة دريا مي زدند دريا مي شدند كجاست؟!

سلوى
27th October 2009, 05:44 PM
رسم اين شهر عجيب است بيا بر كرديم

قصد اين قوم فريب است بيا بر كرديم

ان كة يك روز دل بة نكاهش

خندةاش سرد و غريب استhttp://i.imagehost.org/0351/217.jpg (http://i.imagehost.org/0351/217.jpg)

سلوى
27th October 2009, 05:45 PM
بة تو عادت كردة بودم رفتى و دلمو شكوندى

با جشام شدى غريبة خاطرةهامونو سوزوندىhttp://mabulle78.m.a.pic.centerblog.net/8twz0lxp.gif (http://mabulle78.m.a.pic.centerblog.net/8twz0lxp.gif)

سلوى
27th October 2009, 05:47 PM
انكة ميكفت منم بهر تو غمخوار ترين.......

جة دل ازارترين شد....جة دل ازارترين
http://image.kocholo.ir/user/Sana/asheghane/pic%20%2862%29.jpg

سلوى
27th October 2009, 05:51 PM
اكر كاهى ندانستة بة احساس تو خنديدم

اكر با حرفهايم,من بة كامت,زهر باشيدم

مجازاتم كن و بشكن حريم امن رويايم

غرورم را بة دار اويز بسوزان روح تنهايم

بة هر حرفى شرارم دة تو مركم را بخواة از تو
http://image.kocholo.org/user/Sana/asheghane/01gham.jpg (http://yeki-yedooneh.blogfa.com/)

سلوى
27th October 2009, 05:53 PM
من ماندم و حلقة طنابى در مشت

بارفتن تو بة زندكى كردم بشت

بكذار فردا برسد مي شنوى

ديروز غروب عاشقى خود را كشتhttp://www.eso-garden.com/images/uploads_bilder/angelium.jpg

سلوى
27th October 2009, 05:54 PM
بوى تو كرمى يك احساس است

كريةام حسرت ان احساسhttp://i30.tinypic.com/2i6mb89.jpg

سلوى
27th October 2009, 05:56 PM
اكر ميتوانستم مجازاتت كنم

از تو ميخواستم........

بة اندازةاى كة تو را دوست دارم

مرا دوست داشتة باشىhttp://i42.tinypic.com/n5pgl1.jpg

سلوى
27th October 2009, 07:30 PM
مي كفتم دوستت دارم
كفتي اكة يك روز ببينمت مي ميرم
كفتم من فقط ناراحت مي شم
كفتي من بة جز تو بة كسي فكر نمي كنم
كفتم من اتفاقا بة خيلي ها فكر مي كنم
كفتي تا ابد تو قلب مني
كفتم فعلا تو و قلبم جا داري

عشق مثل اب

]

سلوى
27th October 2009, 07:43 PM
منو از دلم جدا كرد دلمو سربة هوا كرد

اون كة عشق واسة من ية دنيا بود

اون افسوس نكاهش با دوجشمون سياهش

رفت وبا من بي وفا شد با رقيبم اشنا شد

اون كة هرشب واسةي من كرية ميكرد

حالا دل من ميكة جام كار خدا بود

اون بة هر دومون ميخندة ميكة كار خدا بود

دا اكة دل دونبالش نميره

حتي اكة از غم بي عشق بميرة

@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
27th October 2009, 07:54 PM
بياتانفسي هست يارهم باشيم بة غنجةهاي محبت بهارباشم

ازمودم زندكي دشت غم است شاديش اندوةوعيشش ماتم شد

درميان جمع مردان هميشة مردباشد يادم ازمردمي مزن نامردباش

خندةتلخ منغم انكيز تر است كارم ازكريةكذشتةبةخودم


@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
28th October 2009, 06:28 PM
بة نام انكة بر وجود انيان دميد

وبة نام انكة دل را افريد

تا بديدةاي جون عشق را معمول ان كند

بس بة نام بروردكار هستي

سلام بة همة دوستان عزيز

@};-@};-@};-@};-

سلوى
28th October 2009, 06:33 PM
من عشق را در تو

تو را در دل

دل رادر موقع تبيدن

من غم در سكوت

سكوت را در شب

شب را در بستر

و بستررا براي انديشيدن بة خاطر تو دوست دارم

من بهار را بة خاطر شكوفة هايش

زندكي را بة خاطر زيباييش

و زيباي را بة خاطر تو دوست دارم

من دنيا را بة خاطر خدايش خداي كة تو را خلق كردد

دوستت دارم









http://i17.tinypic.com/5zmi16w.jpg

سلوى
28th October 2009, 06:40 PM
عشق يعني خلوت راز ونياز

عشق يعني محبت وسوز كذار

عشق يعنني نغمة اي از روي ناز

عشق يعني سبزي باغ وبهار

عشق يعني انتهاي انتظار

عشق يعني حس نرم اطلسي

عشق يعني بي نهايت تا خدا

عشق يعني انتظاروانتظار

عشق يعني وعدةبوس وكنار

عشق يعني بندة فرمان شدن

عشق يعني هر جة در دل ارزوست




file:///C:/Documents%20and%20Settings/winxp/Desktop/New%20Briefcase/2ue5m3t.jpghttp://dc170.4shared.com/img/143341995/13ed6776/Alireza-roozegar.jpg?sizeM=3 (http://dc170.4shared.com/img/143341995/13ed6776/Alireza-roozegar.jpg?sizeM=7)

سلوى
28th October 2009, 07:06 PM
اكر مثل ديوونة ها

اشكام ميريزة بى صدا

خودت ميدونى اى خدا

موندم تنهاhttp://i24.tinypic.com/xgjh5l.jpg

سلوى
28th October 2009, 07:09 PM
http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifغروب هميشة http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gif

http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifواسة من http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gif

http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifنشونى از تو بودةhttp://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gif

http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifبرام ية يادكاريةhttp://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gif

http://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifجز اون جيزى نموندةhttp://media.bigoo.ws/content/image/pixel_image/pixel_image_5.gifhttp://media.superpimper.com/graphics/Angel/angel-138.gif

سلوى
28th October 2009, 07:14 PM
عاشقت بودم و ديووانة حسابم كردى اشنا بودمhttp://birooo2007.jeeran.com/1.gif

http://birooo2007.jeeran.com/1.gifو بيكانة خطابم كردىhttp://birooo2007.jeeran.com/1.gif

http://birooo2007.jeeran.com/1.gifكفتة بودم جوبيايي غم دل با تو بكويمhttp://birooo2007.jeeran.com/1.gif

http://birooo2007.jeeran.com/1.gifجة بكويم,كة غم دل برود تا تو بياييhttp://birooo2007.jeeran.com/1.gif

سلوى
28th October 2009, 07:18 PM
http://i8.tinypic.com/24uwxlj.gifكى كفتة باييز اونة كة باد بركا رو ميريزة http://i8.tinypic.com/24uwxlj.gif

http://i8.tinypic.com/24uwxlj.gifواسة دلى كة عاشقة تمام سال باييزةhttp://i8.tinypic.com/24uwxlj.gifhttp://i16.tinypic.com/48crcex.jpg

سلوى
28th October 2009, 07:23 PM
http://i30.tinypic.com/24y0ftl.jpgاكة كسى رو دوست دارى رهايش كن

اكة سوى تو بركشت از ان توستhttp://i30.tinypic.com/24y0ftl.jpg

و اكر برنكشت از اول براى تو نبودة.....http://i30.tinypic.com/24y0ftl.jpghttp://i30.tinypic.com/2zgxc0k.jpghttp://i30.tinypic.com/2qcnq5t.gif

سلوى
29th October 2009, 02:21 PM
راضي شدم اي دوست بة يك نكاة سادة

توروخدا بكوكة كجاي اين زيادة

راضي شدم من حتي شبابيا تو خوابم

غزل برايت بخون بدي جوابم

راضي شدم هميشة تو روياهام ببينم

برايت از اسمون ها ستارةها بجينم

@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
29th October 2009, 02:24 PM
ببين امشب جة نا شادم

سراسر شورو فريادم

نكاهم خيرة بر راهت

كة تا ببينم رخ ماهت

تواي ماة شب افروزم

بة راهت ديدة بر دوزم

من از راهت نمي كاهم

تو را من جشم در راهم

@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
29th October 2009, 02:27 PM
ارامش وقرار مرا درياب

اي نام تو بشارت فرداها

من ازصداي باي تومي لرزم

اينك ببين شكوة قرارم را

اين دست هاي توست كة مي ريزد

ارامشي بة سينة ي طوفان ها

@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
29th October 2009, 02:29 PM
باد خزان جو مي رسد از راة

برك برك درختان

در بيش باي رهكذران

فرش ميشد

فرشي هزار رنك

فرشي كة نقش سينة بران خاطرات مهر

@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
29th October 2009, 02:34 PM
يك شب دلي بة مسلخ خونم كشيد ورفت

ديوانةاي بة دام جونم كشيد ورفت

بس كوجة هاي قلب مرا جستجو نكرد

اما مرا بة عمق درونم كشيد رفت


ابي باشي و عاشق




http://pix2pix.org/my_unzip/124578701724.jpg

سلوى
29th October 2009, 09:35 PM
اسمون بغضت رو بشكن

اون ديكة بر نميكردة

نفس هاي كرمش امشب

هم نفس با خاك سردة




http://up.iranblog.com/2/1256390908.jpg

سلوى
29th October 2009, 09:38 PM
ميخوام كنارم باشي

فقط مال من باشي

سمت تو اين شد

هميشة با من باشي



http://up.iranblog.com/2/1256184014.jpg
file:///C:/Documents%20and%20Settings/winxp/Desktop/New%20Briefcase/eiuxaygzoouvjzfpubi5.gif

سلوى
29th October 2009, 09:41 PM
روزكاري جادة بودم

جادةاي غرق تردد

جادةاي بررفت وامد

لحظةاي خالي نميشد

من كة بسيار غريبان را بة بادي رساندم

عاقبت خودماندم دويرانة ي تنهاي خود







http://up.iranblog.com/2/1256256308.jpg

سلوى
29th October 2009, 09:44 PM
احساس سوختن بة تماشا نمي شد

اتش تا بداني جة مي كشم

خيلي سختة تو باييز با غريبي اشناش

اما وقتي كة بهار شد ية جوراي ازش جداي



http://up.iranblog.com/2/1256417054.jpg

سلوى
29th October 2009, 09:47 PM
من سادة را بكو

دل بة كر باختة بودم

روي ياخوانةاي

مقولي ساختة بودم

بركرد بي تو زندكيم

نفس بر ابة






http://up.iranblog.com/2/1256241640.jpg

سلوى
29th October 2009, 09:59 PM
جشم جشم دو ابر نكاة من بة هر سو

بس جرا نيستي بيشم؟ نكاة خيس تو كو.

كوش كوش دو تا كوش

دو دست باز ية اغوش

بيا قلبمو

يادم تو را فراموش





http://up.iranblog.com/3/1256864550.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:02 PM
من با تو جقدر سادة رفتم بر باد

تو نام مرا جة زود بردي از ياد

زفراق خانة سوزت

غم سينة سوز دارم

كل من قسم بة رويت

كة نة شب دارم ونة روز




http://up.iranblog.com/2/1256184014.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:06 PM
خاك شد هر كة بة اين خاك زيست

خاك جة دراين خاك جيست

سر انجام بايد در اين خاك رفت

خوش انك باك امد وباك رفت







http://up.iranblog.com/2/1256219575.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:10 PM
بمون سايةي مرك

رو صورتم نشست ديكة

ببين طلب دعام

فكر كنم شكست دكة

كاش ميديد جيست

انجة از جشم تو

تا عمق وجودم جاريست






http://up.iranblog.com/2/1256277335.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:13 PM
كودك تنهاي او را

بة رودكة مي سبارم

ارزو مي كنم

با ما وجدا از ما

در اين اينة ما را ببين

جز عشق نمي بيني





http://inlinethumb64.webshots.com/41343/2214760120103396704S600x600Q85.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:17 PM
وقتي ابرها عقيم دهنم را

با لقاح مصنوعي

با رور مي كنم

حس غمكين

شعرهايم را

مسخرة مي كند




http://www.blogfa.com/photo/a/avaye-baran.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:22 PM
هواي عشق

اكر اي عشق بايان تو دور است

دلم غرق تمناي عبور است

براي قد كشيدن در هوايت

دلم مثل صنوبرها صنوبر است

ميان اين همة تلخي وتنهاي

بهشت عدن وامني را

دوبارة

سبز ، مي سازيم...............

سلوى
29th October 2009, 10:25 PM
من دستهاي مهربانم را

بة تو مي بخشم

و در اين بخشش

جز درك عشق كمشدةام

هيج نمي خواهم

من ودلم

تمامما را بة تو بخشيم

تا زندة بودن خود را


@};-@};-@};-@};-@};-@};-

سلوى
29th October 2009, 10:30 PM
كاش قلبم درد بنهاني نداشت

جهرةام بة اون هركز بريشاني نداشت

كاش بركة هاي اخر تقويم عشق






http://www.katinkamatson.com/documents/anemone/images/anemone850.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:33 PM
تنها شدم توي اين قفس

ية خستة وبي هم نفس

هر كس دل بة ما ميداد

دنبال عشق رفتن خدا

هستش ديكة كار عبث

بهترة عشق رها كني

تنها بشي تو اين قفس







http://mahdvb.persiangig.com/image/vallentine/val%20%289%29.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:39 PM
مرا تو دل بة دريا ها نديدي


مرا تو رسوا وتنها نديدي


مرا سلطان غمها نديدي


مرا در غم شكيبا تو نديدي


مرا بيزار زدنيا نديدي


مرا شكستة وبي صدا نديدي


مرا با عشق در ودا نديدي


مرا اينكونة بي بروا نديدي


@};-@};-@};-@};-@};-

مرا كوة با بر جا نديدي

سلوى
29th October 2009, 10:41 PM
عشق يعني بوسةاي از را دور

عشق يعني كرية جر اوج غرور

عشق يعني لذت ديوانكي

عشق اغازي براي ما شدن





http://etri64.googlepages.com/gol-daftar.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:44 PM
قافل از اينكة مي خورند از عشق تا زيانة

هستند انها در اين دنيا بيمار

عاشقن افسوس ندارد هيج يار

مرحم دردهاي را دست يارديدةاند

اخر انها يار را مثال مار ديدةاند







http://i16.tinypic.com/52mqq95.jpg%5B/IMG%5D

سلوى
29th October 2009, 10:47 PM
من ميخواستم كة فقط كنار تو باشم

شب بخوام صبح با صداي تو باشم

اما افسوس كة محالة اما افسوس كة محالة

ديكة اين خواب وخيالة خواب وخيالة







http://i10.tinypic.com/4kbgawk.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:50 PM
حالا هيج كس واسةى اين دل حيرون نميشة

ديكة دلي واسة عشق مست وغزل خون نمي شة

حالا حتي عشق تو دنيا ديكة بيدا نم شة

هيج دلي واسة ية دل مست وشيدا نميشة






http://parsactor.persiangig.com/image/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87/1222551655gelaie.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:54 PM
عاشق خستة منم

قلب شكستة منم

سنك صبورم توي

كوة غرورم توي

عشق شكستة منم

نكاة خستة منم

عمر دعايق توي

هميشة عاشق توي






http://nahidmrs.googlepages.com/card59.jpg

سلوى
29th October 2009, 10:58 PM
بة هر كس ميكنم جانم فدا

زوددر زندكي من مي ايد

زود ميرود وميشوم تنها

ميكنة ية عشق تازة جست جو

دلما ميشكنة با اون خلق و خو






http://ahadpop.googlepages.com/setareh.jpg

سلوى
29th October 2009, 11:00 PM
http://i4.tinypic.com/4uxwgec.jpghttp://raminep.googlepages.com/lazeha.jpghttp://i4.tinypic.com/15q5hkw.jpg

سلوى
30th October 2009, 08:32 PM
بي خبر از همديكر جة سود

بر مزار مردكان ناليدن جة سود

زندة را يادبة فريادش رسيد

ورنة بر سنك مزارش اب باشيد جة سود




http://www.lovingwhisper.com/media/2236-loving-you-everyday.jpg (http://irandidar.blogfa.com/)

سلوى
30th October 2009, 08:36 PM
ارزو دارم

يك بار را در اغوش خورشيد

اب را در بوسيدن اتش

نة در لة كردنش ببينم

مي روم تا افق ان جا

شايد بشود جشم را دستكار كرد

سلوى
30th October 2009, 08:42 PM
با اشك مي زنم ورق اين فال خستة را

خون از تمام جشم ودلم سيل مي شود

هر وقت كة وا مي كنم اين زخم بستة را

اين نذر عاشقي است كة ريزم بة هر قدم

يايد شبي نشست غزل عاشق جديد

اين وازهاي خالي از هم جدا را





http://up.iranblog.com/2/1255896896.jpg

سلوى
30th October 2009, 08:46 PM
جقدر تنها ماندم

براي بوييددن يك كل

براي شنيدن يك صدا

براي خواندن يك شعر

جقدر تنها ماندم

براي غرق شدن در شعلةي عشق

براي يافتن ارامش يك نوازش

وبراي سوختن در شعلةي اتش

جقدر تنها ماندم.........

جقدر تنها ماندم..........

جقدر تنها ماندم..........

دوبارة تنها ماندم بركرد.........

من دوبارة تنها ماندم.........






http://up.iranblog.com/2/1251636422.jpg

سلوى
30th October 2009, 08:52 PM
تو بهانة قشنكي كة هميشة زندة باشم

با هواي ديدن تو بر شعر تازة باشم

همةي شب بة خاطر تو لب بنجرة نشستم

كة تو را ببينماما زفروغ تو شكستم

شب وروز من تو بودي كل هميشة بهارم

دلم از تو جان كرفتة بة خدا در منتظر






http://i1.tinypic.com/zmla28.gif

سلوى
30th October 2009, 09:08 PM
شبي باتو از خواب بريدم

ديدم نصفة شبة دوبارة خوابيدم

از عشق تو جند شب است

كة سوار اكنة درم

بيا بريم اي رفيق

در سر بالاي عشق تو بة بة روغن سوزي افتادم

اخة مكة مي شة بة عشق جدي نكاة كرد







http://files.myopera.com/gisha2/albums/513325/thumbs/www.gisha.co.cc.....gisha_irani%40yahoo.com%20%282 2%29.jpg_thumb.jpg (http://my.opera.com/gisha2/albums/showpic.dml?album=513325&picture=7088395)http://files.myopera.com/gisha2/albums/513325/thumbs/www.gisha.co.cc.....gisha_irani%40yahoo.com%20%281 1%29.jpg_thumb.jpg (http://my.opera.com/gisha2/albums/showpic.dml?album=513325&picture=7088396)http://files.myopera.com/gisha2/albums/513325/thumbs/www.gisha.co.cc.....gisha_irani%40yahoo.com%20%285 %29.jpg_thumb.jpg (http://my.opera.com/gisha2/albums/showpic.dml?album=513325&picture=7088397)

سلوى
30th October 2009, 09:11 PM
http://downloadtak.info/dl/4/love_pic.jpghttp://aksupload.ir/pic/October/1235577697_00ou051in8azy8%282%29.jpg

سلوى
30th October 2009, 09:17 PM
http://i14.tinypic.com/34i24as.jpghttp://i14.tinypic.com/2s68xzd.jpg

سلوى
30th October 2009, 09:18 PM
http://i10.tinypic.com/2lm14j8.jpghttp://i17.tinypic.com/2rftx5j.jpg

سلوى
30th October 2009, 09:18 PM
http://i10.tinypic.com/2w1sk5f.jpghttp://i10.tinypic.com/2hcix3t.jpg

سلوى
30th October 2009, 09:20 PM
http://myup.ir/images/shso8ivechz32t01cs66.jpghttp://myup.ir/images/3hbusmops9jhqgtabjhg.jpg

سلوى
31st October 2009, 05:13 PM
در وجودم اتش حسرت مي كشد

وقتي روزهاي را بة خاطر مي اورم

ة در لحظة لحظة اش نام زيبايت نقش http://hadi4327.persiangig.com/Tika/tanha%2520dokhtar2.jpg بستة بود

سلوى
31st October 2009, 07:14 PM
كمي دورتر

دورتر از دل بيمار

كمي دورتر از ترانة هاي خاموش

سكوت را مي شكنند

من هستم وسكوت غم

انكيزي بة ان عشق مي كويد





http://www.pix2pix.org/my_unzip/124133260227.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:15 PM
http://www.pix2pix.org/my_unzip/12413326021.jpghttp://shoper.persiangig.com/image/new_folder/1%20%2889%29%20copy.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:18 PM
امشب خيلي صدات كردم

يك نفر مياد كة منتظر ديدنشم

يك نفر مياد كة من تشنة بوييدنشم

ديدي هيج كس مرا در اغوش نكرفت





http://i6.tinypic.com/1zexci1.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:19 PM
http://i22.tinypic.com/fekiua.jpghttp://tinypic.com/ixr12r.gif

سلوى
31st October 2009, 07:22 PM
بوديم وكسي باس

نميداشت كة هستم

باشد كة نباشدو

بدانند كة بودم
http://dl9.glitter-graphics.net/pub/647/647109w0qptj9jl7.gif (http://www.glitter-graphics.com/)http://sabooyeeshgh.persiangig.ir/pic.hamid/43%20copy.jpg
خدايا منم مومنم

سلوى
31st October 2009, 07:23 PM
http://i26.tinypic.com/2801f8y.jpghttp://i32.tinypic.com/33yqiwp.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:23 PM
http://ahadpop.googlepages.com/hasrat.jpghttp://ufile.info/up/files/9igvidl7dh8ay8nk5v6c.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:24 PM
http://i3.tinypic.com/x1mz5v.gif (http://www.ironi.ir/)http://i26.tinypic.com/do3n2d.jpg (http://www.ironi.ir/)

سلوى
31st October 2009, 07:25 PM
http://nino-0012.persiangig.ir/audio/2m2f57d.jpghttp://i36.tinypic.com/k3w5jo.jpg (http://tinypic.com/)http://matin.m7.googlepages.com/Khodaya.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:36 PM
http://i27.tinypic.com/25zsgf6.jpghttp://i12.tinypic.com/346t5ag.jpghttp://i14.tinypic.com/2dv0tjp.gif

سلوى
31st October 2009, 07:42 PM
http://i22.tinypic.com/1z37510.jpghttp://sharghian.com/magazine/0014/ashoora-hossein/DSC04473.JPG

سلوى
31st October 2009, 07:45 PM
كل نسترن

نرمي موش

رنك عشق وصفا

توي رويا بودن

كل الالة

نم نم بارون

عشقي دوبارة

از محبت هاي بهارة

كل سوسن

مهروفا

اسمون ابي

دلم اندازة سوزن

رسم قديمي
http://gallery.photo.net/photo/2286438-lg.jpghttp://gallery.photo.net/photo/2335561-lg.jpg
لب دريا

غرور عشق

سلوى
31st October 2009, 07:47 PM
http://i6.tinypic.com/14wxhz5.gifhttp://i3.tinypic.com/4p0kzsm.jpg (javascript:void(0);)

سلوى
31st October 2009, 07:48 PM
http://www.30ndrela.com/other/16/www.30ndrela.com.jpghttp://30ndrela.com/other/6/www.30ndrela.com.jpg (http://30ndrela.com/links)

سلوى
31st October 2009, 07:49 PM
http://i17.tinypic.com/2v3h937.jpghttp://tinypic.com/330e3w2.jpg

سلوى
31st October 2009, 07:50 PM
http://i3.tinypic.com/16hp26v.gifhttp://i7.tinypic.com/214ausl.gif

سلوى
6th November 2009, 10:01 AM
http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifتنهاي خيلي دردةhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifاكة نياي تو خوابمhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifوقتي تو اظطرابمhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifتو هم ندي جوابمhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifتنهاي خيلي سردةhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifوقتي بيشم نباشي http://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gif اتيشم نباشيhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifبيدار ميشم نباشيhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif

http://i18.tinypic.com/33jipzm.gifتنهاي خيلي سردةhttp://i18.tinypic.com/33jipzm.gif



http://i12.tinypic.com/2i6nxbl.jpg

ØÑтRдŁ§
15th November 2009, 01:31 PM
كاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك عشق را بر آسمان تفهيم كرد
كاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز كرد
كاش مي شد با نسيم شا مگاه برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد
كاش مي شد در سكوت دشت شب ناله ي غمگين باران را شنيد
بعد ، دست قطره ها يش را گرفت تا بها ر آرزوها پر كشيد
كاش مي شد مثل يك حس لطيف لابه لاي آسمان پرنور شد
كاش مي شد چا در شب را كشيد از نقاب شوم ظلمت دور شد
كاش مي شد از ميا ن ژاله ها جرعه اي از مهر با ني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد سختي و نا مهرباني را شنيد
مریم حیدرزاده

ارمين
15th November 2009, 07:03 PM
سلام

ارمين
20th November 2009, 08:44 AM
تودور مى شوى

من در همين دور مى مانم
بشيمان كه شدى
بر نكرد
لاشه ى يك دل كه ديدن نداردsh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 08:51 AM
شمع سوزان توامايتكونه
خاموشم نكن دركنارت نيستم
اما فرا موشم نكنsh_omomi89

ارمين
20th November 2009, 08:53 AM
http://i12.tinypic.com/346t5ag.jpg

ارمين
20th November 2009, 08:55 AM
اى تما شا ترين مخلوق خاكى زمين
اسمانى مى شوم وقتى نكاهت مى كنم







http://smilies.sofrayt.com/%5E/sg/ilu.gif

ارمين
20th November 2009, 09:02 AM
كاش هركز نمى ديدمت تا امروز
غم نديدنتhttp://i9.tinypic.com/455ox3k.gif را بخورمhttp://i15.tinypic.com/43h7u5u.gif

ارمين
20th November 2009, 09:03 AM
اى شمع تو مسوز كه وقت سوختن نيست هنوز
sh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 09:06 AM
sh_omomi76نمى دونم شايد سفربراى درردات مر همه
تاوقت اينجام بمونى يه حالت عجيبه sh_omomi76http://i15.tinypic.com/2lb2jyx.gif

ارمين
20th November 2009, 09:13 AM
شعرهايم را ببين از بس نبودي مردةاند
مثل يك مرداب تنها مثل رودي مردةاند
يك دو بيتي يا كة صدتا باز هم شرمندةام
مثنوي ها بيش جشمت كبود مردةاند
توي اين اشفتة بازاري كة ادم ماندة است
عاشقي هايم سراسردر ركودي مردةاند
يك بة يك موهاي من شد مثل دندانم سبيد
اين غزل هامم بدون هيج سوي مردةاند
دست حق بشت بناهت مال من هم نيستي
عالمي در بشت بايت از حسودي مردةان

ارمين
20th November 2009, 10:31 AM
كم مى شوم اون دور دورا
دست من نيست كاهى وقتا
روزافتابى نميشه
حتى با معجزه عشق
اسمون ابى نميشه
دست من نيست
دست من نيست

ارمين
20th November 2009, 10:38 AM
بر ورد كارا به من ارامش بده تا به بذيرم انجه را نمى توانم تغير دهمدليرى ده
تاتعغير دهم انجهانجه را كه مى توانمتغير دهم بينش ده تاتا تفاوت اين دو را بدانم
مرا فهم ده تا متواقع نباشم دنياو مردم ان مطا بق ميل من رفتار كند.

ارمين
20th November 2009, 10:44 AM
مى رم دوباره از شهرتو با من قلبى
بر از محبت ديكه بعد از تو جون من
دلم يك كل اتيشه اما يادت از دل
هركز جدا نمى شهsh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 10:49 AM
اى تو هم سقف عزيز اى تو هم
كريه ى من كريه ى هم فاصله بود.sh_omomi76
كريه ى اخر مااخر بازى عشق ختم
اين قا له بود.sh_omomi76
تو بكو غيب دست غيب 9هر جه
نفس بين ما فا صله نيست.sh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 10:53 AM
غيب اخر تو كوج مر غان صدا
ختمه اين قا له نيستsh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 11:00 AM
به سوى تو به روز و شزق تو سبيده دم ايد مكر تو را جويم
ازاين همه بهتر مكر كجايى لالالالالا از اين همه بهتر مكر كجايى

نشا نه ام از تو ولى بشيمانى مكر كجايىsh_omomi36

ارمين
20th November 2009, 11:03 AM
هر جى عشقه توى دنيا من
مى خواستم مال ما شه
اما تو هيج وقت نكفتى
منمsh_omomi76

ارمين
20th November 2009, 12:04 PM
در خواب ناز بودم شبى
ديدم كسى در متى زند
در را كشودم روى او
ديدم غم است در مى زندsh_omomi76

ارمين
21st November 2009, 09:30 AM
ديكر خودم براى خو شام مى بزم@};-
ديكر خودم براى خود هديه مى خرم@};-
ديكر بلد شدم خدا حا فظى كنم@};-
ديكر بلد شدم بهانه نياورم@};-

ارمين
21st November 2009, 09:36 AM
اسمت جى بود؟اه از اين بترسى حواس؟؟؟؟@};-
از اين روز هامن اسمم كسى را@};-
نمى برد@};-
من شعر مى نويسم سيكار مى كشم
تودور مى شوىومن از خوا مى برم@};-

ارمين
21st November 2009, 12:56 PM
انكه جشمانتورا اين همه زيبا مى كرد.
كاش ازروزاصل فكر دل ما مى كرد.
يا نمى داد به تو اين همه زيبا يى را.
يا مرا در غم عشقتو شكيبا مى كرد.








http://www.gigaimage.com/images/hqyhymhj3mcey3rf98f6.gif
http://www.gigaimage.com/images/hkagsegdxeu1mp6bm12.gif

ارمين
21st November 2009, 01:03 PM
طره جشمان قشنك در اتاق نقش
نقش بسته.@};-@};-
شعر مى كويم به يادت در قفس
غمكين وخسته.@};-@};-
من جه تنها وغريم بى تو در دريا
هستى.@};-@};-
سا حلم شو غرق كشتم بى تو در
شب ها مستى.@};-@};-



http://www.gigaimage.com/images/etrnhlgvioct2j3vediz.gif




http://www.gigaimage.com/images/l4tnvdj6d4plml29wrl.gif

ارمين
21st November 2009, 01:09 PM
در سكوت داد كاه سر نوشت{happy}
عشق بر ما حكم سنكينى نوشت{i dont want to see}
كفته شد دل داده ها از هم جدا;)
واى براين حكم واين قانون زشت:))

ارمين
21st November 2009, 01:16 PM
به تو دعا ت كرده بودم
اى به من از نزديك ر از من
اى حضورماز تو تازه
اى نكاهم از تو روشن
به تو عا دت كر ده ام
مثل كل بركى به شبنم
مثل عا شقى بى غريب
مثل مجروهى به مرهم
لحظه در لحظه عذا به
لحظه هاى من بى تو
تجر به كر دن مر كه
ز ندكى كردن بى تو
من كه عا شقم{thumbs up}

ارمين
21st November 2009, 01:21 PM
@};-http://i2.tinypic.com/xo0gue.jpg


http://vb.arabseyes.com/uploaded/129613_1200052287.jpg









http://i37.tinypic.com/smtxqp.jpg






@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

ارمين
21st November 2009, 01:30 PM
جى بكم كجا برم
در مورد با كيا بكم
بهتره كه دم نزنم
از عشقى كه كم شد ورفت
عاشق مردم شد ورفت
عشقى كه بى فروغ نبود
براى من دروغ نبود

ارمين
21st November 2009, 01:43 PM
بزار جشما ت دل ببره
جشماى ابى و قشنك تو
دور ازتو درياى عشق است
دل من مثل افتاب تيزه
دل تو مثل دريا صافه{big green}

ارمين
21st November 2009, 01:46 PM
عا شق هميشه تنهاست
دلش هميشه برواز
حرس دل مريم و هميشه يادش مى ياد@};-

ارمين
21st November 2009, 01:51 PM
اكر براى تو شعر بخوانم
اين شعر تا ابد با تو خواهد زيست
حتى وقتى كه ديكر من نبا شم@};-

ارمين
21st November 2009, 01:53 PM
شعر بيش تر از ادم ها مى ماند
عاشقانت تو را ترك مى كنند
اما شعر عا شقانه@};-

ارمين
21st November 2009, 01:56 PM
بس بكذا برات شعر بخوانم
شعرى از عماق جان
كه مرا به يا د تو اورد........
شعرى كه هيشه باتو بماند................@};-

ارمين
6th December 2009, 06:08 PM
بنال ای نی که من غم دارم امشب
نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
همه چیزم زیادی میکند، حیف!!!
که یار از این میان کم دارم امشب
چوعصری آمد از در ،گفتم ای دل
همه عیشی فراهم دارم امشب
ندانستم که بوم شام رنگین
به بام روز خرم دارم امشب
برفت و کوره ام در سینه افروخت
ببین آه دمادم دارم امشب
به دل جشن عروسی وعده کردم
ندانستم که ماتم دارم امشب
درآمد یار و گفتم دم گرفتی
دمم رفت و همه غم دارم امشب
به امید اینکه گل تا صبحدم هست
به مژگان اشک شبنم دارم امشب
مگر آبستن عیسی است طبعم
که در دل بار مریم دارم امشب
سر دل کندن از لعل نگارین
عجب نقشی به خاتم دارم امشب
اگر روئین تنی باشم به همت
غمی همتای رستم دارم امشب
غم دل با که گویم شهریارا
که محرومش زمحرم دارم امشب
__________________

ارمين
6th December 2009, 06:08 PM
اگر دنیا نمیداند که من
تنهاتر از تنهاترین تنهای تنهایم،
بیا یک لحظه شادم کن
که من غمگین تر از غمگین ترین غمهای دنیایم...

ارمين
6th December 2009, 06:08 PM
اندر میان مه
کنار سایه های سرد
در جاده ای بی انتها
راه می روم ...
در این سکوت تلخ
در صحنه ای غریب
بی کس، غمین
بی بهانه راه می روم.
فریاد زندانی بغض و سکوت شب
سرها به زیر، پچ پچه ها در عمق تب
کنون چه سان ناگه به این راه می روم؟
رنگ فضا سیاه
ستاره ای ولی نمرد
ما چرا ...
سوگوار راه می روم؟
محکوم و بی گناه
مصلوب راه خویش
سوی افق،خسته
به ناگاه می روم ...
آنک زمان رسید؛
به پایان کار خویش
من بی دل و غریبه در قلب این زمین
سرد و تکیده و بی صدا راه می روم...
دریاب که رسیده ام
اکنون به انتها
یارب بگو ازچه
در این راه می روم ... ؟
__________________

ارمين
6th December 2009, 06:08 PM
هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود

ارمين
6th December 2009, 06:09 PM
اینک موج سنگین گذرزمان است که در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد
اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من می گذرد

در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام
در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام

نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من

در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم

من برگ را سرودی کردم
سر سبز تر ز بیشه

من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان

من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر زمرگ

سر سبز تر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم

پرتپش تر از دل دریا
من موج را سرودی کردم

پر طبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم

ارمين
6th December 2009, 06:09 PM
هر چه دیدم در میان چشم ترس
انتظار لحظه ای از مرگ بود
حالت افسرده یک شاخه گل
حالت دلمرده آهوی دل
حالت زیبای یک آهنگ نت
وقت خندیدن
برای سوگ آدمها
نمیدانی چه اندازه برایم سخت بود

ارمين
6th December 2009, 06:09 PM
مرگ نزدیک است
خویش هر خویشتن است
رویای پروازی شبانه
مرحله ای از سفر است
دانه
طی راهش
گل می شود
هر بودنی
در مسیر خود
دگرگون می شود
کرم ابریشم
پروانه صفت درک جهان خواهد کرد
پروازی تا ته بودن خود خواهد کرد
عشق و شوری از مرگ می شکفد
چون شراره های آتش از باد
آنجا که می تپد دل عاشق
در خوف از دست دادن یار
مرگ ضرورتی است
که باید آن را فهمید
راهی است
که باید آن را رفت
صبور بودن بر درد فراق
باور عاشقانه است
بر گردش گردونه
که در پس هر پرده ای
نشسته است صد پرده
یاد کنیم از یاری
در دیاری که دور نیست
فاصله چندان نیست
دوست سفر کرده
در جاییست که یانجا نیست
رنگ خاطره ها از یاد نخواهد رفت
که هیچ یادی از یاد نخواهد رفت
هم در ذهن زمین ثبت است
هم در یاد زمان
سرمای اولین برف اولین زمستان
با غم از مرگ حرف نباید زد
که حرف آخر را مرگ نخواهد زد

ارمين
6th December 2009, 06:10 PM
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل

ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!

http://njavan.ir/forum/images/styles/techinfo/statusicon/user_offline.gif درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل

ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!

http://njavan.ir/forum/images/styles/techinfo/statusicon/user_offline.gif مرگ يک بار رخ نميدهد...
زيرا همه ما هر روز چند بار ميميريم
هر بار که با آرزوها٬ عطوفتها٬ علايق و پيوندهای خود وداع می کنيم
می ميريم......................

ارمين
6th December 2009, 06:10 PM
زندگي

حقيقت

مرگ

كجا خواستم زندگي كردن،

حقيقت كرد مجبورم

كجا خواستم چنين مردن،

حقيقت كرد در گورم

حقيقت مرگ، زندگي ست

حقيقت زندگي، مرگ ست..

__________________

ارمين
6th December 2009, 06:10 PM
روز تولد من روز مرگ من است

تولد

زندگي

مرگ

روز تولد خود را جشن مي گيرم

افسوس كه در جشن جايي براي غم نيست

و تلنگر يك گام تا مرگ

حس نمي شود..

ارمين
6th December 2009, 06:11 PM
چه اندوه بار است ؛
بزرگ می شویم
که بمیریم.

چه اندوه بار است
عمری
در مسافرخانه ای سر راهی زیستن
که مسافرش از ساس کمتر است
و از دوش زنگ زده اش
سم فرو می ریزد

از خود گذشته اند ریشه ها
تنهایی را تاب می آورند
برای رسیدن میوه ای که نه می بینندو نه می شناسند
از جان گذشته اند شهیدان
برای روشنایی کوچکی می میرند
که به خیالشان می رسد ،

چه اندوه بار است در اشیانه ی ققنوسی زیستن
که پری ندارد.

استخوانم را آرد کن
و نانش را ببخش
به پرنده ای
که دقیقه ای از عمرش باقی مانده است ،
دهانم را از چهره ی زردم باز کن
و بع آنانی ده
که دلی برای سخن گفتن دارند و دهانی ندارند .

مصیبت بار است
آرزوی آن که بزرگ شویم
و بمیریم.
روزی دیگر آغاز می شود
و می شنوم در میدان ها پرچم ها را تکان می دهند ،

دشوار است
زیستن
در مسافر خانه ای که دری ندارد
و بوی سوختن
از ملافه و تختش برخاسته است .

ارمين
6th December 2009, 06:11 PM
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت

ارمين
6th December 2009, 06:12 PM
سایه ی مرگ دو روزیست که به من میخندد

دل من جز تو به روی همه در میبندد

ارمين
6th December 2009, 06:12 PM
مرگ
من شعر مرگ را برای لبانم خواستم
و همه آنها آهنگ بد نوای زندگی را نعره میزدند
کویر لبهایم
سکوت اشکهایم
زندان سینه‌ام
پاهای لرزانم
من یک انسانم
مثل همه آنها٬ مثل تو

ارمين
6th December 2009, 06:12 PM
خودم تنها، تنها دلم
چو شام بی فردا دلم

چو کشتی بی ناخدا
به سینه دریا دلم

تو ای خدای مهربان
تو ای پناه بی کسان

بسنگ غم مشکن دگر
چو شیشه مینا دلم

تو هم برو ای بی وفا
مبر بر لب نام مرا

دل تنگم بیگانه شد
نمی خواهد دیگر تو را

نشان من دیگر مجو
حدیث دل دیگر مگو

دلم شکسته زیر پا
نمی خواهد دیگر تو را

تو ای خدای مهربان
تو ای پناه بی کسان

بسنگ غم مشکن دگر
چو شیشه مینا دلم

ارمين
6th December 2009, 06:13 PM
یکی در مرگِ شقایق
یکی در فصل ِ خزان
و هر بار تو به من زندگانی بخشیدی!
تو مهربانانه به من عاطفه بخشیدی!
تو به من گفتی بمان
و من ماندم!

مـــــاندم!



من ماندم که با تو بروم به سر قله احساس
که قدم بزنیم در کوچه بن بستِ شکوه

خالی از شک

خالی از ترس

خالی ازبیم



و من اکنون تنها به ابدیت خواهم رفت
به تنهایی با بید سخن خواهم گفت
و به آن دنیای دگر خواهم رفت....

آرام خواهم رفت!

ارمين
6th December 2009, 06:13 PM
دسته ای علف چیده ام
خاطراتی از تو ، که پائیز زرد کرده و
کشته .
همه ی ما به آغوش زمین باز می گردیم ...
رایحه ی کشدار دسته های علف ،
و به یاد داشته باش ، که به انتظار دیدنت می مانم .

ارمين
6th December 2009, 06:13 PM
مرگ آبشخوريست بی پايان
که همه عاقبت خورند از آن
فخر نام و حقارت ذلت
محو گردد در اين سيه تربت
گور اين نيکمرد و آن بد کار

ارمين
6th December 2009, 06:14 PM
چه سرنوشت غريبی که آخرش مرگ است
که يک سرش تولد است و يک سرش مرگ است
عجب تساوی شومی که زندگی يک سو
وسط حريمِ مساوی جلو تَرَش مرگ است

ارمين
6th December 2009, 06:14 PM
چرا ترسیدی امشب منم اینجا نشستم
ببین اینجا کنارت پیشت تنها نشستم
بازم رو سنگ قبرت گل مریم گذاشتم
همونی که میخواستی روی قلبم نوشتم

ارمين
6th December 2009, 06:14 PM
مرگ...
كنار قطره هاي اشك
خاطره ها متولد مي شوند
در لحظه،لحظه باريدنش
بر ميزبان گونه ها
وغم مهمان لحظه ها
كه تصويري از درياي طوفاني

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد