دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 48

موضوع: خواب های دوستان نخبه

  1. #31
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    انشالله پزشکی
    نوشته ها
    22
    ارسال تشکر
    28
    دریافت تشکر: 93
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Spring_Girl's: جدید151

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط 1=1+1 نمایش پست ها
    عزیزمیی . چ خاب شیرینی خخخخ
    شیرین تر از عسل
    Cold as ice And more bitter than a December
    Winter night That’s how I treated you



  2. 2 کاربر از پست مفید Spring_Girl سپاس کرده اند .


  3. #32
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    دیشب خواب دیدم تو غزه ام ، بعد شهر با کلاسی هم هست ... یه رود (کال) وسط یکی از کوچه هاست ، یک ماشین تانک مانند از سمت راست این کال میره و پشتش یه چیزیه که ازش ګلوله پرتاب میشه ، ولی به این صورت که اونی که پشتشه کل طول عقب رو مثل ریل میره و همزمان به اطراف تو یک صفحه می چرخه و هی تند تند ګلوله پرتاب می کنه و هی می خوره و خونه ها نابود میشن ، مردما رو میزنه ....... (ګلوله هاش مثل یه دایره ی تخت بودن ولی خیلی ناجور نابود می کردن) من و یکی که فیلم بردار بود با فاصله ی 50 - 60 متری از پشت این میرفتیم ، ګفتم چرا به ما هیچی نمی خوره این که کل کوچه رو نابود کرد؟ یه هو یکی از کنارمون رد میشه میکشیم عقب ، شانسی بود دیګه نخورد ، بعد میره تو کوچه سمت راست و تند تر از ما میره ... یه چیزی میشه من تو یه کوچه ی دیګه ام با یکی دیګه این دفعه که یه رود کوچیک از سمت چپ میګذره ، یه هو دو نفر صهیونیست میان (لباس منم خاکی رنګ بود تو خواب) ، منو بګی کلاً در طول خواب اینجوری بودم همش تو فکر قایم شدن بودم د بدو فرار ، دو تا درخت بود خیلی بزرګ بود ولی زیرش خالی بود ، زیر آب ها میریم دو تایی زیر اون درخته قایم میشیم ، خلاصه از اینا نجات پیدا می کنیم ، اونور یک دیواری هست (اینجا مامانم هم میاد تو خواب) یکی از همین غزه ای ها ضربه می زنه یکی یکی آجر در میاره هی میګیم نکن چته؟
    راحت ما رو پیدا می کنن این جوری!!! کار خودشو می کنه ، مامان منم که همیشه نقش ادمای شجاع رو داره کمکش می کنه یه ضربه میزنه 8 تا آجر رو با هم درمیاره ، من میرم امتحان کنم ببینم میشه مثلاً از تو اون حفره رفت اون ور دیوار یا نه ، بعد چندین بار پیش میاد ما هی فرار می کنیم ، این دفعه 4 نفر میان دنبالمون (تو خواب تفنګم داشتیم) تعدادمون بیشتر شد دیګه زیر درخت و تو آب و این چیزا نمیشد قایم شد ، شلیک می کنن شلیک می کنیم تیرمون تموم میشه ... اصن خیلی داغون بود ... باز میګذره خلاصه فرار می کنیم میریم پشت دیوار یه آشبزخونه هست ناقص ولی ، توش پر از ظرف کثیف ، مامانم تو اون وضعیت هی به من میګه این ظرفا رو بشور ، حالا آبش هم میره تو رود کنار دیوار هی کف میزدم هی سیاه تر میشدن چند تا باز صهیونیست اومدن مامانم رفت جلو (مثل اینکه با آشپزا کاری نداشتن) یه خانمه هم جای ما بود اصلاً نګران نبود مثل این کلفتا واستاده بود منتظر بود بهش چیزی بګن هیچ عکس العملی نداشت منم (کوچیکتر از الآنم بودم تو خواب) تو کابینتا دنبال جا برا قایم شدن می ګشتم ، همه جا پر از ظرف بود ، تو قابلمه ها هم جا نمیشدم ، خلاصه واستادم ظرف بشورم ، یکیشون با اون کلاه ها اومد بالا سرم ، منم سیخ شده بودم ، تفنګش بغل سرم ، دونه دونه کابینتا رو باز می کرد محکم درا رو باز و بسته می کرد ، اصن یه وضعی ... خوابش فقط استرس داشت ...
    بقیش یادم نیست چی شد
    ویرایش توسط "VICTOR" : 27th August 2014 در ساعت 02:14 PM

  4. 3 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  5. #33
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    اصلا یه خوابای میبینم جدیدا که
    یه خانومی بود تو کتابخونه آقا این همش بد رفتار میکرد با دخترا عوضش با پسرا میگفت و مخندیدخیر سرش مسئول کتابخونه بود
    من از این بشر خیلی میترسیدم
    خواب دیدم رفتم یه کتابو تحویل بدم اخه الان 3 ماهه یه کتاب دستمهاز ترس اون سمت کتاب خونه پیدام نمیشه
    هوچی دیگه دیدم که رفتم این کتاب رو تحویلش بدم آقا این نزدیک بود منو کتک بزنهمن تو خواب داشتم سکته میکردم
    اصلا خوابام بهم ربطی نداره
    ....
    بعدش خواب دیدم پسرخالم که کل بچگیمون باهم بودیم اومده خونمونعجیبش اینه که منو اون خیلی وقته باهم کار نداریماین پسر خالم میدونه من عاشق بازی رایانه ای هستم مخصوصا از نوع جنگیش برام بازی آورده بود میگفت بیا عطیه از اوناییه که دوست داری

  6. 5 کاربر از پست مفید setayesh shb سپاس کرده اند .


  7. #34
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهنسی هوافضا
    نوشته ها
    301
    ارسال تشکر
    868
    دریافت تشکر: 1,091
    قدرت امتیاز دهی
    390
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط pegah*_ نمایش پست ها
    من خواب دیدم دیشب که عروس شدم..خیلی خوابم جالب بود.جالبترش اینجا بود که داماد نداشتم.خودم راننده بودم ورسیدم به مجلس....
    خیلی خوابتون بامزه بود ولی خیلی خوبه خودت باشی و خودت شوخی کردم ولی خواب شیرینی بوده

  8. 3 کاربر از پست مفید میترا پوررحیم سپاس کرده اند .


  9. #35
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ب قیافم چی میخوره ؟
    نوشته ها
    459
    ارسال تشکر
    2,281
    دریافت تشکر: 3,853
    قدرت امتیاز دهی
    3942
    Array
    v.m 2020's: جدید145

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    من داشتم دیشب خواب یکی از دوستای واقعا نخبمو میدیدم . مدال طلای المپیاد داره . خواب دیدم دارم میریم ÷یشش ولی قبل از شروع سفر خوابم تموم شد

    جسمش زیر خاک قبرستان
    روحش در اوج اسمان
    صدایش در گوشمان
    و
    .
    .
    .
    یادش همیشه در قلبمان


  10. 3 کاربر از پست مفید v.m 2020 سپاس کرده اند .


  11. #36
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام

    منم خواب دیدم هر کاری میکنم و به هر دری میزنم ازدواجم جور نمیشه( واقعا هم جور نمیشه )

    تو خواب بهم گفتن برو تهران علمای بزرگی اونجا هستند که میتونن کمکت کنند تا راه ازدواجت باز بشه.

    منم گفتم خب قم هم علمای بزرگی داره میرم قم. اونجا خونه هم اجاره کرده ام میرم استراحت هم میکنم. دیدم یکی داره میره تهران. بهش گفتم از قم هم رد میشی؟

    گفت نه. گفتم خب حالا میرم تهران از اونجا میرم قم....

    بعدش بیدار شدم

    نتونستم راه رو باز کنم همچنان مسدود هست.

    منم تصمیم گرفتم دیگه بجای اینکه به ازدواج فکر کنم چیزای علمی یاد بگیرم.

    اما حیفه. جونا ازدواج کنین. از ما که گذشت. اما شما نذارین دیر بشه. هیچ چیزی مثه ازدواج شمارو به آرامش نمی رسونه. البته اگه مرد شده باشین و حس مسئولیت پذیری رو داشته باشین.

    اگه همچنان متکی هستین(از لحاظ مالی رو فقط نمیگم شاید مالی یه جورایی حل بشه از لحاظ روحی و روانی و عاطفی و... منظورمه) خودتونو اول جم و جور کنین.

  12. 3 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  13. #37
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    دیشب خواب دیدم میرم یه جایی یه چیزی رو درست کنم
    جایی هم هست که من خیلی به اون مکان اطمینان دارم
    کیفم رو میذارم رو صندلی از توش یکم پول بر میدارم پرداخت کنم میام اینطرف
    یه هو خیلی شلوغ میشه ، منم منتظرم تا تحویل بګیرم
    پول رو میدم بر میګردم میبینم نه کیفم نه هیچ کدوم از وسایلم نیست
    هر چیم داشتم تو همون کیفم بوده
    میرم بیرون مکان می بینم نه کسی نبرده احتمالاً (شب بود)
    همون داخل یه اتاقی هست ، با این که منو خیلی خوب و مدت زیادیه میشناسن بهم اجازه نمیدن ببینم اونجا هست یا نه
    خودشونم نګاه نمی کنن
    یک دختریم هست یک سال کوچکتر از من
    میشینه تلویزیون نګاه می کنه و هی دستور میده (هیچ کاره هست حالا!)
    تهش دزدیدن رفت دیګه
    یه هو دوستم هم از بعد دزدی میاد تو خواب (نمیدونم کدوم دوست کی بود ولی یکی بود)
    کاری نکردم
    ولی کلاً دیدم تغییر کرد به اونجا

    ---
    همش یا خواب دزدی یا قتل یا اینکه یکی میاد دنبالم منو بکشه (این بیشتره) همش اینجوری دارم خواب میبینم


  14. 2 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  15. #38
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    دیشب دو تا خواب دیدم ...

    یکیش حرم بود و یک مراسمی که نه شادی بود مثل ولادت ها نه غم مثل شهادت ها ولی یه مناسبتی بود چون هر کس تو حرم یه حالت خاصی داشت و زیاد هم اومده بودن

    یکیشم پارک بود و یه سری افراد که خوشحال بودن

    این دو تا هی بین هم میومدن ، ترکیب شده بودن ولی دخلی به هم نداشتن !

    حرمش رو یادمه یه جایی واستاده بودم هیچ کسم نبود به پدرم هم ګفتم صبر کنن اون طرف تر من بعد برم پیششون ، ولی دید و زاویه ی خوبی به ګلدسته ها داشت مکانش ... آسمون نصف زمانی که بودم آبی نفتی خوش رنګ بود (پر رنګ) نصف دیګه ی زمان هم شب بود و مشکی ... ګلدسته ها هم طلایی ، منم کلاً فقط نګاه می کردم ، همین ...

    بخش بعدی تو یه محوطه ی پارک مانندی بود و یه عالمه آدم که اقوام ما بودن و یه دایره ی بزرګـــــــــــــــــــ (قشنګ دایره بود) درست کرده بودن که انقدر بزرګ بود از چمن ها بیرون زده بود (ولی جالب بود ما کل اقوام مون با یه حلقه دورتر مثل مثلاً پسرخاله ، دختر عمو و غیره ی پدر و مادر هم در نظر بګیریم فوق فوقش بشیم 100 - 150 ، ولی اینجا همه آشنای نزدیک مثل خاله و عمو و پسردایی اینا بودن اونم 300 -400 تا شایدم بیشتراصلاً تو خواب انګار عمه ای هم وجود داشت با اینکه ندارم) خلاصه می چرخیدن دور دایره و یه حالت خاصی بود شبیه رقص ولی نمی دونم چی بود همه انجام میدادن ، یه تکه هست تو رقص کردی (سمت بوجنورد) میرن بالا میان پایین ، چپ راست که یا دست میزنن یا مثل بشکن و اینا ، اونجوری ولی فقط بالا میرفتن دست میزدن اونم همه ، بقیش رو راه میرفتن یه مدل خاصی هم حرکت می کردن ، کلاً شاد بودن ...

    دو خواب متضاد ، معنوی و غیر معنوی

    اینو که نفهمیدم جریان چی بود ولی اون حرم رو مادرم میګن امروز روز زیارتی امام رضا(ع) هست (25 ذی القعده) و هم اینکه خب باید برم حرم ، بعد برم ، یه جور یادآوری شاید بود چون خیلی کم پیش میاد من خواب حرم ببینم ، اصلاً یادم نمیاد تا حالا حرم مشهد رو خواب دیده باشم

  16. #39
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    دیشب دو تا خواب دیدم ...

    یکیش حرم بود و یک مراسمی که نه شادی بود مثل ولادت ها نه غم مثل شهادت ها ولی یه مناسبتی بود چون هر کس تو حرم یه حالت خاصی داشت و زیاد هم اومده بودن

    یکیشم پارک بود و یه سری افراد که خوشحال بودن

    این دو تا هی بین هم میومدن ، ترکیب شده بودن ولی دخلی به هم نداشتن !

    حرمش رو یادمه یه جایی واستاده بودم هیچ کسم نبود به پدرم هم ګفتم صبر کنن اون طرف تر من بعد برم پیششون ، ولی دید و زاویه ی خوبی به ګلدسته ها داشت مکانش ... آسمون نصف زمانی که بودم آبی نفتی خوش رنګ بود (پر رنګ) نصف دیګه ی زمان هم شب بود و مشکی ... ګلدسته ها هم طلایی ، منم کلاً فقط نګاه می کردم ، همین ...

    بخش بعدی تو یه محوطه ی پارک مانندی بود و یه عالمه آدم که اقوام ما بودن و یه دایره ی بزرګـــــــــــــــــــ (قشنګ دایره بود) درست کرده بودن که انقدر بزرګ بود از چمن ها بیرون زده بود (ولی جالب بود ما کل اقوام مون با یه حلقه دورتر مثل مثلاً پسرخاله ، دختر عمو و غیره ی پدر و مادر هم در نظر بګیریم فوق فوقش بشیم 100 - 150 ، ولی اینجا همه آشنای نزدیک مثل خاله و عمو و پسردایی اینا بودن اونم 300 -400 تا شایدم بیشتراصلاً تو خواب انګار عمه ای هم وجود داشت با اینکه ندارم) خلاصه می چرخیدن دور دایره و یه حالت خاصی بود شبیه رقص ولی نمی دونم چی بود همه انجام میدادن ، یه تکه هست تو رقص کردی (سمت بوجنورد) میرن بالا میان پایین ، چپ راست که یا دست میزنن یا مثل بشکن و اینا ، اونجوری ولی فقط بالا میرفتن دست میزدن اونم همه ، بقیش رو راه میرفتن یه مدل خاصی هم حرکت می کردن ، کلاً شاد بودن ...

    دو خواب متضاد ، معنوی و غیر معنوی

    اینو که نفهمیدم جریان چی بود ولی اون حرم رو مادرم میګن امروز روز زیارتی امام رضا(ع) هست (25 ذی القعده) و هم اینکه خب باید برم حرم ، بعد برم ، یه جور یادآوری شاید بود چون خیلی کم پیش میاد من خواب حرم ببینم ، اصلاً یادم نمیاد تا حالا حرم مشهد رو خواب دیده باشم
    خواب دختر چپه

  17. کاربرانی که از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند.


  18. #40
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Team Sar ArTeSh Bod Dadbin نمایش پست ها
    خواب دختر چپه
    سلام

    منظور؟ / این جا موند بګم شادیشون انګار از سر دشمنی با من بود ، مثلاً من یه جا بدبخت شده بودم یا شکست خورده بودم اونا خوشحال بودن و جشن ګرفته بودن

    در ضمن خوابای من همیشه راستکی بودن یا خیالی ، چپه نبودن تا حالا ، این خرافات رو اینجا نګید لطفاً

  19. کاربرانی که از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند.


صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2013, 11:18 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2010, 02:07 PM
  3. آموزشی: آموزش ایلوستریتور- ساخت اشکال پیچشی در فتوشاپ و ایلوستریتور
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th June 2010, 11:48 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st May 2010, 10:38 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 02:52 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •