یکی از چیزایی که کار رو برام سخت میکنه اینه که هر فایل موسیقی تو ذهنم به یک شیوه ثبت شده....مثلا حتما می بایست فایل صوتی x را در میدان ولیعصر گوش کنم و یا فایل صوتی y مخصوص زمانی است که دارم شربت توت فرنگی میخورم.
نمیدونم قبلا هم این رو اینجا گفته بودم یا فقط برای یکی از دوستام داشتم تعریف می کردم. اصلا خود این هم یک مشکل هست. که چه چیزی را چه زمانی برای چه اشخاصی تعریف کردی.....و آیا می توانی دوباره تکرار کنی یا امری بیهوده است. یه بار پیش یه سری اشخاص بودم که برای بار اول از نزدیک می دیدمشون. یادمه که یک نکته رو دقیقا دوبار با فاصله زمانی کوتاه براشون توضیح دادم و اصلا متوجه نشدم که این رو قبلا هم گفتم. خب نتیجه این شد که اونا منو به چشم یک دیوونه نگاه می کردن...
من فکر میکنم که چیزی به نام دیوونگی وجود نداره. فقط این دیدگاه مختلف انسان ها به مسائله که باعث میشه اونا تمایز داده بشن بین دیگر اشخاص. چه اشکال دارد که فردی صداهایی رو بشنوه که دیگران نمیشنون یا چیزهایی رو ببینه یا حتی حس کنه که برای دیگران هیچ معنایی نداره. به هر حال تا زمانی که این امر باعث اسیب رسوندن به دیگران نشه مسئله ای نیست. دوست دارم تا صبح بشینم و چرت و پرت بنویسم ولی نه وقت دارم نه حال....
اصلا امشب چقدر حرف میزنم.....
به عقیده من خاطره باید کوتاه, کافثی و گیرا باشه...![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)