و گذشت سالی دیگر
گذری از عمر که هر فصلش بیانگر نکته ای است در خور توجه
این که همچو بهار، برای دوست داشتن و ارج و قرب نهادن به یکدیگر ارزش قائل شویم تا همچو تابستان شاهد به بار نشستن ثمرات آن باشیم.
واین که حواسمان باشد این درخت تنومند، حتی اگر در برگ ریز خزان چهره عوض کرد وبه زردی گرایید و در زمستان برگ هایش را از دست داد، تنها به زیبایی های آن بنگریم و این که در وجود این درخت تناور که حتی بی برگ، تکّیه گاهی است مستحکم و قابل اتکّا،هنوز هم می توان شاهد شکوفه های دوستی و مودت بود.
این که شخص خود من چه تعداد آغاز یا حتی رویش مجدّد سرسبزی یک درخت را در گلستان دوستان نازنینم نظاره گر بوده ام، چه تعداد از این درخت ها را همچو تابستان سرزنده نگاه داشته ام و یا اینکه در شطّ زمستان نظاره گر آن ها بوده ام، خود مجالی می طلبد برای تأمل، گرچه همواره تلاش بر این بوده که این درختان پربار و سبز بمانند، ولی گاهی اوقات ناگریز است رنگارنگی خزان و بی برگی زمستان را.
گرچه اگر با دید مثبت به این زمستان هم نگریسته شود می توان سرسبزی مجدّد آن را متصوّر بود، حتی زیباتر از گذشته.
گذر عمرتان همواره بهاری
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک / هر که از دیده مان رفت ز خاطر ببریم
یا که چون خزان آمد و گل رفت به خواب / دل به عشق دگری داده و زانجا بپریم
وسعت دیده ما خاک قدم های رفیق / خاک زیر قدمش را به دو عالم ندهیم
علاقه مندی ها (Bookmarks)