ویرایش توسط Client : 4th March 2015 در ساعت 12:50 AM
یا به اندازه تلاشت آرزو کن یا به اندازه آرزوهایت تلاش.
ویرایش توسط Client : 4th March 2015 در ساعت 12:46 AM
یا به اندازه تلاشت آرزو کن یا به اندازه آرزوهایت تلاش.
...................چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی/چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی/خلیل اتشین سخن,تبر به دوش بت شکن,خدای ما دوباره ,سنگ و چوب شد نیامدی/برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه/ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی /تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام /دوباره صبح ,ظهر نه ,غروب شد نیامدی.اقا بیا که خسته ام
خوشا دردی! كه درمانش تو باشی
خوشا راهی! كه پایانش تو باشی
خوشا چشمی! كه رخسار تو بیند
خوشا ملكی! كه سلطانش تو باشی
خوشا آن دل! كه دلدارش تو گردی
خوشا جانی! كه جانانش تو باشی
خوشی و خرمی و كامرانی
كسی دارد كه خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری
كه امید دل و جانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه كه مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید كسی را
كه گلزار و گلستانش تو باشی
چه باك آید زكس! آن را كه او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس ازكفر و ایمان بی دلی را
كه هم كفر و هم ایمانش تو باشی
ویرایش توسط mogan/k : 7th April 2015 در ساعت 07:23 PM
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
امروز سه شنبه 94/01/18 اولین دیدار در سال جدید
درود خدا به شما ای عزیز روزگار و عالم هستی
سال 93 با تمام خوشی ها و ناخوشی هاش گذشت. نمیتونم بیشتر حرف بزنم...خودت میدونی
امسال هم نمیدونم چه اتفاقاتی خواهد افتاد و یا روزگار چگونه سپری خواهد شد.
اما هنوز هم میگم صاحب خانه ی جمکران یه نور وسط تاریکی ناامیدی ها از آدمها و این دنیاست...
ببخشید جایی رو بلد نیستم جز اینجا...به کسی هم نمیتونم بگم جز شما...این گره ها رو باور دارم به دست خودت باز میشه به لطف خدا.
حتی حس بی مادر بودن هم قلب رو زیر و رو میکنه...
دستم به سوی توست . فقط تو تنهام نذار...
دوستت دارم
صبح چهارشنبه ؛94/1/18؛ ساعت 2:49 بامداد
سلام بر شما...
سلام بر میزبان همیشگی دل های مشتاقان...
دیشب از ذهنم عبور کرد که میشه بعد از گذشت چند ماه، دوباره مهمان تان شوم ...؟!
امشب دعوت شدم...!
خیلی خوب بود...
خیلی خوش گذشت...
انقدر خوش گذشت که پرنده خواب و خیال از چشمانم پرکشیده و رفته...
همه بودند... همه مهمان ها...همه حضور داشتند...
آرامشی همه دل ها را تسخیر کرده بود...!
چشم ها برق می زدند...!
امشب ستاره ها را....
روی زمین دیدم که می درخشیدند...!
سپاس از مهمان نوازی تان...
افکار Client ...
ویرایش توسط Client : 8th April 2015 در ساعت 02:29 AM
یا به اندازه تلاشت آرزو کن یا به اندازه آرزوهایت تلاش.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)