دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41

موضوع: دانشگاه آزاد اسلامی واحد نخبگان !! "داستان"

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : دانشگاه آزاد اسلامی واحد نخبگان !! "داستان"

    داستان دوم !

    درین حین که بنده در حال اذیت کردن سایر دوستان بوده ام !

    به ناگه لوله خودکارم به سمت یک فرد بی جنبه بنام معصومه "masoume92" کج شد

    و تعدادی گلوله !! بر ایشان اصابت کرد !

    او در حرکتی آمیخته به عصبانیت شدید ویولون خود را به سمت من پرتاب کرد

    اما قضا و قدر الهی از اصابت آن به بنده جلوگیری کرد و یک راست بر صوت سلی ناز "solinaz" اصابت کرده

    و ایشان با فریادی آتشین نسبت به این روند اعتراض خود را بیان کرده

    و درین حین استاد پارسی ؛ به کلاس برگشته و با لحنی تند ؛ فرمود چه خبرهههههه !

    سیده زهرا باز هم اندر خودشیرینی فرو رفته و اول تا آخر داستان را شرح داده

    و استاد؛ با نگاهی تامل انگیز ! مرا خفه کرد !

    و گوش معصومه را پیچانید و دستی بر سر سلی ناز کشید !

    درین حین؛ سروه "سروه73" در حال گفتگو با نیلوفر بوده و از مسائل اقتصادی و سیاسی موجود

    ابراز گلایه کرده و ا طی اقدامی خود سرانه کلاس رو ترک کرد !

    نیلوفر که ازین روند ؛ بسیار متعجب گشته ؛ با شکلی شبیه این شکلک

    رو به سلی ناز کرده و نسبت به اتفاقات اخیر از وی سوالاتی پرسید !

    نیلوفر : خوبی؟!

    سلی ناز : نه

    نیلوفر: چرا ؟

    سلی ناز : نمیدونم

    پدرام با دیدن این صحنه جامه دریده و بسوی کمیته ی انظباتی دانشگاه ره سپار شد !

    در راه مونا را دید که آمپولی در دست ! بدنیال موشی سپید رنگ ! افتاده و آن را تهدید به افشاگری

    و مرگ بهمراه درد ! میکرد !

    پدی؛ رو به سوی موش نهاده و با حرکتی تکاوری ؛ موش را گرفته و به سمت کلاس پرتاب نمود !

    مونا ازین حرکت بسیار بر آشفت و با گرز گران خود " کیف دستی!" بر پیکره ی پدی کوفته و وی را از دو ناحیه ی

    معده و صفرا ! مصدوم نمود !

    وقتی محسن "مهابادی زاده "! که مسئول کمیته ی انضباتی بوده ! این حرکت را بدید

    من و پدی را احضار کرد !

    من نمیدونم من این وسط چیکارم !!

    ولی بهرحال ! با گام هایی بلند سوی کمیته ی انظباتی روانه گشته و خود را به دست تقدیر سپردیم...!

    سلی ناز و نیلوفر و زهرا و مونا وقتی چنین دیدند ؛ بر آشفتند و از استاد پارسی خواستند

    برای ما وساطتت کند !

    چهره ی من و پدی

    چهره ی استاد پارسی

    چهر ی سلی ناز

    چهره ی نیلوفر

    چهره ی زهرا

    چهره ی مونا

    بهرحال؛ پارسی با وساطتت خود ؛ بر نگر و نگرش محسن ؛ تاثیر بخشید

    و من درمانده !! و پدی و حسن؟ "312" از آنجا رهایی یافتیم !

    حسن از کجا وارد قصه شده نمیدونم !

    ادامه ی داستان در پست بعدی...


  2. 11 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 21st January 2015, 11:26 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th February 2014, 07:01 PM
  3. پلیس "وی‌چت" و "اینستاگرام" را زیر نظر دارد
    توسط vahid5835 در انجمن اخبار تلفن همراه
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 10th December 2013, 07:39 PM
  4. مقاله: نقدی بر داستان كوتاه " كیمیا " اثری از " علیرضا ذیحق "
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd October 2010, 03:21 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th November 2008, 10:48 AM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •