نوشته اصلی توسط
نو آور
خوب بشر مجهز به یک ابزار قدرتمند به نام ریاضی است. اگر چه قطعا دستیابی به بسیاری از حقایق دور از دسترس و دیدرس؛ برای بشر آسان نیست، اما بسیاری از کشفیات بشری هم هستند که ابتدا روی کاغذ به دست آمده اند و بعد وقتی در آزمایشگاه به دنبال آن گشتیم، آن را پیدا کردیم مثل ذره بوزون هیگز و یا سیاره نپتون و ...
ولی نکته ای که ما ایرانیها باید به آن توجه داشته باشیم که راه نزدیک شدن دقیق تر به درک مفاهیم بنیادین و چیستی هستی، استفاده از علوم عقلی و نقلی و غیر تجربی و غیر محاسباتی مثل فلسفه، منطق، الهیات و ... نیست بلکه، آموختن مفاهیمی مثل آنالیز و جبر خطی ، روش های ریاضی و هندسه نااقلیدسی ، توپولوژی ، مکانیک همیلتونی ، معادلات میدان ، ریاضیات تانسورها، مینکوفسکی و لورنتس، هندسه ریمانی، معادلات دیفرانسیل غیرخطی با مشتقات پارهای، کوانتوم و نسبیت ، گرانش و ... است.
کليه دريافتهاي ما توسط حواس پنجگانه صورت مي پذيرد و آن چيزي که اين دريافتها را تجزيه و تحليل مي کند عقل است.
لذا صحبت عدم استفاده از علوم عقلي مانند اين است که بگوييم اصلا" صحبتي صورت نگيرد!
اصولا" خود رياضي و محاسبات و فهم تجربيات در ذهن و با عقل انجام مي پذيرد.
که خوب اگر بخواهيم عينک خالص مادي به چشم بزنيم، بايد بگوييم خود "ذهن" هم يک چيز موهومي! است و کسي آن را نديده و لمس نکرده يا تجربه مادي از آن نداشته و ....
پس وقتي تجربه خودش زير مجموعه ذهن است و بدون درک آن توسط ذهن و عقل معنايي نخواهد داشت، لذا نمي شود عقل را ناديده گرفت ولي علوم تجربي را قبول داشت!
اصولا" وقتي صحبت از ماهيت خود آگاهي به ميان مي آيد ما داريم از ديدگاهي بالاتر از تجربه، ماده، منطق، فلسفه و .... به دنيا نگاه مي کنيم.
داريم فرايندي بالاتر که کل اين امور در زير مجموعه اش هستند را کنکاش مي کنيم.
يعني کل امور ورودي هايي هستند براي آگاهي که آگاهي روي آنها تجزيه و تحليل انجام مي دهد و ما دنبال درک ماهيت فرآيند آن آگاهي هستيم
البته خيلي از اختلافات در صحبتها بيشتر بر مي گردد به "عبارات" و "لغات".
قطعا" ما راهي نداريم جز اينکه براي فهميدن ماهيت آگاهي از همين ابزاري که در دست داريم (و ماهيتشان را نمي دانيم) استفاده کنيم.
درست است که نمي دانيم عقل يا احساس يا تجربه يا علم يا ماده دقيقا" چيست، ولي مجبوريم از همين داشته ها با تمام توان براي بررسي جوانب امر بهره برداري کنيم.
وگرنه که بايد بگوييم: ما نمي دانيم فرايند "فکر کردن" يعني چي! پس اگر بخواهيم بدانيم "فکر کردن" يعني چي نبايد از خود "فکر کردن" که معنايش را نمي دانيم استفاده کنيم! هيچي ديگه! با اين ديد ديگر هيچ کاري نبايد بکنيم!
لذا بررسي نظام هستي از طرق علمي و تجربي و استفاده از منطق و عقل و استدلال و غيره همه و همه لازم است تا بلکه بتوانيم رخنه اي در رموز دنيا ايجاد کنيم، طبعا" اگر خود اين موارد ياد شده هم احيانا" اشکال داشته باشند، خود به خود در طي اين فرايند اشکالاتشان نمايان خواهد شد.
نوشته اصلی توسط
نو آور
خوب در واقع با مشاهده از طریق ابزارها، امروزه تا حد زیادی پاسخ این سوالات را می دانیم. جهان ما یک ابر کره چهار بعدی است که مرز یا کرانه ای ندارد. شما اگر یک مسیر را روی کره زمین در پیش بگیرید و مستقیم حرکت کنید، بالاخره از آن طرف زمین به نقطه شروع حرکت خود می رسید. در گیتی هم، وضع به همین منوال است. اگر یک تلسکوپ به حد کافی قوی داشته باشید، دور ترین شیئی که می بینید، پشت سر خودتان است که در حال نگاه کردن در چشمی تلسکوپ هستید!
در واقع در گذشته انسان فکر مي کرد که زمين مسطح است و به اين مي انديشيد که اگر همين طور مستقيم به راه بيافتد به کجا خواهد رسيد؟! و آخرش به کجا مي رسد!؟
بعد که ديد بازتري پيدا کرد فهميد که زمين به صورت کره است و حرکت مستقيم نتيجه اش رسيدن به پشت سر خودش خواهد بود.
حال اين ايده وجود دارد که درک ما از فضا نيز به دليل نقص آگاهي ما اشکال دارد و احتمالا" اشتباهي مانند اشتباه گذشتگان در مورد زمين دارد برايمان رخ مي دهد.
البته در مورد فضا مسئله ابعاد بيشتري دارد و هنوز درک آن براي عقل ابهام زا است (به قول خودمان تو کت عقل به اين راحتي نمي رود). يعني با استفاده از اين مثال انسان مي تواند تا اندازه اي درک کند که يک اشتباهي مانند اشتباه زمين دارد برايش در مورد فضا رخ مي دهد ولي اينکه دقيقا" بتواند اين اشکال را تفسير کند هنوز کار دارد.
نوشته اصلی توسط
نو آور
خوب این قضیه درست است اما بیشتر در مورد کشور ما یعنی ایران !. در دنیا سعی بر این است که هر انسانی بر حسب استعداد ذاتی و علاقه و شایستگی اش، در سر جای درست خودش قرار بگیرد. مثلا اکثر دانش آموختگان آمریکائی دانشگاه هاروارد ایالات متحده که بیشتر در زمینه علوم انسانی فعال است، در بهترین مراکز دولتی و بالاترین سطوح مدیریت بخش خصوصی مشغول به کار می شوند.
البته منظورم از اينکه: نخبگان کمتر جذب حيطه علوم انساني مي گردند در مورد "جو غالب" بود، نمود بيروني ماجرا کاملا" تاييد کننده اين مطلب است، فرضا" از کل اخبار منتشره در يک روز نسبت اخبار در حوزه علوم تجربي (مانند پزشکي، فن آوري نانو، نجوم و اختراعات و....) به علوم انساني (يعني علوم مربوط به ماهيت وجودي انسان) چقدر است؟ شايد علوم انساني اصلا" صفر باشد!
وگرنه در زمينه علوم انساني در ايران هم مراکز قدرتمندي در حال کار هستند که خوشبختانه به دليل سطح بالايي که دارند از دسترس اظهارنظرهاي جناحي يا عوامانه و خاله زنکي به دور مانده اند به قول شاعر: "هر که را اسرار کار آموختند - مهر کردند و دهانش دوختند"
لذا بيشتر منظور اين بود که به صورتي عمل کنيم که خيل بيشتري از کساني که استعداد دارند به آن سمت گرايش پيدا کنند و نيز در سطح جامعه هم تا جايي که کشش دارد سطح اطلاعات عمومي و تشويق براي فکر در شبکه هاي اجتماعي در اين زمينه ها را بيشتر کنيم. در حوزه بين الملل هم زياد در اين زمينه کار گسترده صورت نمي گيرد چيزي که آمارها و اطلاعات مي گويند به جاي خود ولي اصل مطلب نماد بيروني ماجرا است که نشاندهنده عدم کارآيي علوم انساني موجود است وگرنه جهاني که در مورد ماهيت وجودي خود تفکر کند فکر کنم با جامعه جهاني کنوني خيلي فاصله خواهد داشت.
نوشته اصلی توسط
نو آور
خوب همین حالا هم بسیاری از ترم های پذیرفته شده و دارای کارآئی در فیزیک کوآنتوم، کیهانشناسی، فیزیک ذرات، فیزیک انرژیهای بالا و ...، کاملا غیر شهودی هستند. اینکه دنیا به طور خود به خودی به سمت بی نظمی (Antropy) و پیچیدگی (Complexity) حرکت می کند و یا محدودیتهائی که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بر اندازه گیری های میکروسکوپیک ما ایجاد می کند و یا حد سرعت نور، پل اینشتین - روزن و ...، کاملا با رهیافتها و پیش قضاوتهای شهودی ذهن ما در تناقض هستند.
البته تفسير من اينگونه است که خيلي از رهيافتها و قضاوتها و اطلاعات قبلي ما در اصل همان استدلالات رياضي و علوم تجربي و ... هستند که اکنون با پيشرفت علم زير سوال رفته است!
و نه کشف و شهود صرفا" ذهني ما!
و در خاتمه:
نیلز بور از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم، در مورد چیزی که بنیان گذارده جمله معروفي دارد به این مضمون که:
"اگر کسی بگوید فیزیک کوانتوم را فهمیده، پس چیزی نفهمیده است!"
مولانا نيز در بيان ماهيت آن حقيقت هستي مي گويد:
"متحد نقشي ندارد اين سرا - تا که مثلي وا نمايم من تو را"
"هم مثال ناقصي آورده ام - تا ز حيراني خرد را وارهم"
لذا در برابر اين جهان با عظمت هنوز ما قطره اي بيشتر اطلاعات نداريم و بايد با دست به دست هم دادن سعي در کشف اسرار نماييم.
ذات ما اينگونه است که جوياي کشف اسرار خود و عالم خود هستيم، هرچند ندانيم چرا اينگونه هستيم. البته از لحاظ تعليمات ديني هم دقيقا" به همين امر (به کار گيري علم) توصيه شده ايم.
قطعا" نتيجه نهايي ارضا کننده همه جويندگان واقعي حقيقت خواهد بود و همه از آن لذت خواهند برد.
تعصب در هر زمينه اي موجب درجا زدن خواهد شد. (سخت گيري و تعصب خامي است - تا جنيني کار خون آشامي است)
بايد همه توانايي ها را در جهت پيشبرد هر چه بيشتر اين امر که ما واقعا" که هستيم؟ و ماهيت وجوديمان چيست؟ به کار بريم.
منافاتي نه با دين دارد و نه با بي ديني، فقط با حماقت و لاابالي گري منافات دارد!، وگرنه کسي که در جستجوي حقيقت است را نمي توان حقير شمرد.
تلاش همه انسانها در زمينه علوم تجربي و علوم انساني واقعا" زيبا است و پيشرفتهاي علمي مايه افتخار و لذت جامعه جهاني است
با آرزوي موفقيت در اين امر - علي پارسا
علاقه مندی ها (Bookmarks)