حتما" شما نيز اخيرا" مغلطه اي که راجع به اديسون شده را شنيده ايد!
"مي گويند مگر مي شود اديسون که اين همه خدمت کرد صرفا" چون مسلمان نبود برود جهنم!"
در اين مغلطه هر راحتي که براي انسانها فراهم شده را نعمت فرض کرده اند و فرد واسطه ايجاد آن را مستحق بهشت مي دانند!.
انسان به جاي خداوند مرکز عالم فرض شده و هر چيزي انسان را خوشحال کند خوب و هر چيزي انسان را ناراحت کند بد فرض شده است!! و نتيجه مي گيرند که هر کس موجبات راحتي انسان را فراهم کرده بايد برود بهشت!
در صورتي که در قرآن آيات بسيار است که راحتي اقوام را دليل بر لطفي که به آنها شده نمي داند!، بلکه خيلي اوقات صرفا" مهلتي قبل از عذاب و به قولي آرامش قبل از طوفان مي داند:
1- فمهل الکافرین امهلهم رویدا - پس اندکي کافران را مهلت ده و آنها را فرو گذار (تا وقت کيفرشان فرا رسد) - طارق 17
2- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ - آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها می دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود ، بلکه آنها را ( برای امتحان ) مهلت می دهیم تا بر گناه و سرکشی خود بیفزایند ، و آنان را عذابی خوارکننده است. - آل عمران 178
3- الله يستهزء بهم و يمدهم في طغيانهم يعمهون - خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند – بقره 15
نعمت ها و سختي ها گاهي به منزله پاداش و کيفر هستند و در مواقعي ديگر هم صرفا" وسيله آزمايش بشر هستند. و در مواقعي هم منظور از ايجاد آنها شکوفايي استعدادهاي نهاني بشري است که در مواقع سخت بروز مي کند.
مولوي هم در رابطه با اين مغلطه که چرا بعضي مواقع کافراني در نعمت هستند و مؤمناني در سختي مثال فوق العاده اي دارد:
مي گويد مومنان مانند کبک مي مانند که از هيبت "باز" (خداوند) ترسانند و سعي مي کنند نفس خويش را از بدي ها پاک کرده و در راه راست قدم بردارند، يعني به واسطه ايمان آن قابليت را يافته اند که از ياد خدا ترسان شوند.
ولي کافران مانند مگس هستند و به واسطه کفر خود به رتبه اي تنزل يافته اند که ديگر خداوند آنها را به حال خود واگذاشته تا روز حساب فرا رسد، ايشان مانند مگس آنقدر حقيرند که "باز" محلي به آنها نميگذارد. در نتيجه ايشان از باز ترسي ندارند بلکه از عنکبوت مي ترسند (گرسنگي، فقر و از دست دادن لذات دنيوي به عنکبوت تعبير شده که ايشان از آن مي ترسند). بشنويد:
هيبت باز است بر کبک نجيب - مر مگس را نيست زآن هيبت نصيب
زآنکه نبود باز صياد مگس! - عنکبوتان مي مگس گيرند و بس!
مغلطه اي که در واقعه کربلا توسط يزيد انجام شده نيز در همين راستا است، منتهي در آنجا برعکس مورد فوق عمل شده:
در آن مغلطه هر سختي به انسان برسد عذاب فرض گرديده.
روايتش بدينسان است که:
هنگامي که امام سجاد(ع) را بعد از واقعه کربلا به صورت اسير نزد يزيد بردند، يزيد رو به امام کرد و آيه 30 سوره شوري را خواند:
و ما اصابکم من مصيبة فبما کسبت ايديکم
(هر مصيبتي به شما رسد، به خاطر اعمالي است که انجام داده ايد)
امام بي درنگ فرمود اين آيه در شأن ما نيست، بلکه در شأن ما اين آيه است: (و سپس آيه 22 سوره حديد را قرائت نمود)
ما اصاب من مصيبة فى الارض ولافى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراءها ذلك على الله يسير
(هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمى دهد، مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است.)
قدر مسلم اين است که اظهار نظر در مورد شأن و سبب رخداد وقايع، به همين راحتي نيست که ما بدون دانش کافي در قبال آنها اظهار نظر کنيم.
البته مغلطه اديسون هم برمبناي وجود کاستي خاصي در جامعه پايه ريزي شده، و واقعا" اگر من مسلمان کار و تلاشي نداشته باشم و نه علمي و نه دانشي و ..... صرفا" دعا و نيايش و مصرف کننده تلاش ديگران باشم و بعد هم با تعصب خاصي ادعا کنم که فقط مسلمانان بهشت مي روند (و البته خود را مسلمان واقعي فرض کنم!)، تقابل همچين فردي با دانشمندان غير مسلمان در واقع "ضد تبليغي" براي اسلام است که به واسطه رفتار من بوجود مي آيد، مخصوصا" که جاي خدا نشسته و در مورد بندگانش هم قضاوت کنيم که کي بهشتي و کي جهنمي است!
پس از دل اين مباحث سعي کنيم که ضعفهاي خود را شناخته و در صدد رفع آنها برآييم، ضمنا" حواسمان باشد که دشمن روي اين اشتباهاتمان با مغلطه موج سواري نکند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)