يکي از مغالطه هاي رايج ديگر اين است:
"قبل از انقلاب زنه مي ني ژوپ مي پوشيد و کسي نگاهش نمي کرد ولي الآن يک کم مانتو کسي کنار برود همه نگاه مي کنند! (توضيح: ميني ژوپ يک دامن کوتاه تقريبا" يک وجبي! است). آدم طبيعتش اينطور است که هرچه محدودش کني بيشتر حريص مي شود!، اين سخت گيري ها جامعه را به اينجا کشيده است!"
ساده ترين راه براي روشن کردن اين مغالطه بيان اين مثال است:
فرض کنيم همه بدون لباس راه بروند و عادي بشود و کسي کسي را نگاه نکند! بعد قانوني بگذارند که همه بايد يک پارچه دور کمرشان بپيچند، بعد يک کم پارچه کنار برود همه نگاه کنند! آيا اين دليل مي شود که بدون لباس راه رفتن بهتر است و نبايد آدم را محدود کرد؟ يا اينکه ببينيم کرامت و شرافت انساني در چيست و بر مبناي آن لباس پوشيدنمان را سامان بخشيم؟
مثال فوق به قدر کافي گويا است فکر نکنم توضيح بيشتري لازم باشد!
البته اين مغالطه هم يک کاستي در جامعه را دستمايه خود قرار داده، يعني افراط در سخت گيري هاي بي مورد! ولي اسمش رويش است مغالطه کرده اند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)