مرغ دلم باز پريدن گرفت - طوطي جان قند چريدن گرفت
اشتر ديوانهٔ سرمست من - سلسلهٔ عقل دريدن گرفت
مرغ دلم باز پريدن گرفت - طوطي جان قند چريدن گرفت
اشتر ديوانهٔ سرمست من - سلسلهٔ عقل دريدن گرفت
[SIGPIC][/SIGPIC]
تلخ گرداند ز غمها خوی تو/تا بگردد چشم بد از روی تو
وه که گر باز بینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
سعدی
اي ندانسته تو شر و خير را - امتحان خود را کن آنگه غير را
[SIGPIC][/SIGPIC]
ازمودم درد و داغ عشق باری صد هزار
همچو من معشوقه یک ره ازمودی کاشکی
سعدی
ویرایش توسط parsa_1988 : 23rd November 2014 در ساعت 11:33 PM
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش![]()
شبی تاریک و بیم موج وگردابی چنین حاصل
کجادانند حال ما سبک باران ساحل ها ......
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...![]()
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)