دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48

موضوع: خواب های دوستان نخبه

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #25
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23074
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    دیشب خواب دیدم تو غزه ام ، بعد شهر با کلاسی هم هست ... یه رود (کال) وسط یکی از کوچه هاست ، یک ماشین تانک مانند از سمت راست این کال میره و پشتش یه چیزیه که ازش ګلوله پرتاب میشه ، ولی به این صورت که اونی که پشتشه کل طول عقب رو مثل ریل میره و همزمان به اطراف تو یک صفحه می چرخه و هی تند تند ګلوله پرتاب می کنه و هی می خوره و خونه ها نابود میشن ، مردما رو میزنه ....... (ګلوله هاش مثل یه دایره ی تخت بودن ولی خیلی ناجور نابود می کردن) من و یکی که فیلم بردار بود با فاصله ی 50 - 60 متری از پشت این میرفتیم ، ګفتم چرا به ما هیچی نمی خوره این که کل کوچه رو نابود کرد؟ یه هو یکی از کنارمون رد میشه میکشیم عقب ، شانسی بود دیګه نخورد ، بعد میره تو کوچه سمت راست و تند تر از ما میره ... یه چیزی میشه من تو یه کوچه ی دیګه ام با یکی دیګه این دفعه که یه رود کوچیک از سمت چپ میګذره ، یه هو دو نفر صهیونیست میان (لباس منم خاکی رنګ بود تو خواب) ، منو بګی کلاً در طول خواب اینجوری بودم همش تو فکر قایم شدن بودم د بدو فرار ، دو تا درخت بود خیلی بزرګ بود ولی زیرش خالی بود ، زیر آب ها میریم دو تایی زیر اون درخته قایم میشیم ، خلاصه از اینا نجات پیدا می کنیم ، اونور یک دیواری هست (اینجا مامانم هم میاد تو خواب) یکی از همین غزه ای ها ضربه می زنه یکی یکی آجر در میاره هی میګیم نکن چته؟
    راحت ما رو پیدا می کنن این جوری!!! کار خودشو می کنه ، مامان منم که همیشه نقش ادمای شجاع رو داره کمکش می کنه یه ضربه میزنه 8 تا آجر رو با هم درمیاره ، من میرم امتحان کنم ببینم میشه مثلاً از تو اون حفره رفت اون ور دیوار یا نه ، بعد چندین بار پیش میاد ما هی فرار می کنیم ، این دفعه 4 نفر میان دنبالمون (تو خواب تفنګم داشتیم) تعدادمون بیشتر شد دیګه زیر درخت و تو آب و این چیزا نمیشد قایم شد ، شلیک می کنن شلیک می کنیم تیرمون تموم میشه ... اصن خیلی داغون بود ... باز میګذره خلاصه فرار می کنیم میریم پشت دیوار یه آشبزخونه هست ناقص ولی ، توش پر از ظرف کثیف ، مامانم تو اون وضعیت هی به من میګه این ظرفا رو بشور ، حالا آبش هم میره تو رود کنار دیوار هی کف میزدم هی سیاه تر میشدن چند تا باز صهیونیست اومدن مامانم رفت جلو (مثل اینکه با آشپزا کاری نداشتن) یه خانمه هم جای ما بود اصلاً نګران نبود مثل این کلفتا واستاده بود منتظر بود بهش چیزی بګن هیچ عکس العملی نداشت منم (کوچیکتر از الآنم بودم تو خواب) تو کابینتا دنبال جا برا قایم شدن می ګشتم ، همه جا پر از ظرف بود ، تو قابلمه ها هم جا نمیشدم ، خلاصه واستادم ظرف بشورم ، یکیشون با اون کلاه ها اومد بالا سرم ، منم سیخ شده بودم ، تفنګش بغل سرم ، دونه دونه کابینتا رو باز می کرد محکم درا رو باز و بسته می کرد ، اصن یه وضعی ... خوابش فقط استرس داشت ...
    بقیش یادم نیست چی شد
    ویرایش توسط "VICTOR" : 27th August 2014 در ساعت 02:14 PM

  2. 3 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2013, 11:18 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2010, 02:07 PM
  3. آموزشی: آموزش ایلوستریتور- ساخت اشکال پیچشی در فتوشاپ و ایلوستریتور
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th June 2010, 11:48 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st May 2010, 10:38 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 02:52 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •