دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48

موضوع: خواب های دوستان نخبه

  1. #21
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی صنایع
    نوشته ها
    17
    ارسال تشکر
    262
    دریافت تشکر: 241
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    مرسی از این تاپیک جالب
    منم دیشب خواب دیدم که استاد راهنمام رو کشتم بعد به من کلی مدال دادن و تشویقم کردم . آخرش هم که شیر شده بودم روز بعدش استاد مشاورم رو کشتم

  2. 4 کاربر از پست مفید mahshid000 سپاس کرده اند .


  3. #22
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه



    دیشب یعنی امروز صبح (شبا بیدارم) خواب دیدم که با دو تا دختر عموم و مادرم دور همیم ، چندین نفر دیګه هم دورتر
    انګار پدر بزرګم مثلاً تو خواب چندین ماه قبلش کشته شده بودن به طرز مشکوکی
    بعد یه فیلمی به دست ما می رسه که یه لحظه چهره ی قاتل دیده میشه و خیلی مبهم و کوتاه
    بعد دخترعموم میګه : زهرا دیدی فیلمو چقدر شبیه تو بود ؟
    بعد همه میګن : آره خیلی شبیه تو و سپیده (دخترعموم) بود (از من بزرګتره)
    من : آره دیدم ، نمی دونم چه جوریاست

    بعد میګذره (تو خونه پدر بزرګم بودیم) میرم بخوابم ، تو اتاق تنها دراز می کشم بعد از ظهر (با اینکه عادت ندارم بعد از ظهرا بخوابم!) بقیه هم میرن ګردش
    تو خوابه کامل بودم که یه لحظه بیدار میشم میبینم بالا سرم یه کفشدوزک قرمز خوشرنګه ولی با اندازه ی 5 - 6 سانت با بال بسته ګرد و چاق
    داره هی بالاش رو باز می کنه که بپره
    منم یواش به حالت نیم نشسته رو به خوابیده میرم در رو باز کنم تا بره بیرون
    وقتی بر میګردم می بینم اومده سمت راست من ، پایین بالش ، کنارشم یه جونور مشابه عقرب سیاه سیاه ، براق به اندازه ی انګشت کوچیکه ی دسته
    جالب اینکه من از دو تا جونور بدم میاد یکی عقرب یکی هزار پا ولی این دفعه تو خواب کاریش نداشتم و بدمم نمیومد
    ګفتم خودش میره بیرون
    در این حین ګوشی رو برداشتم تا عکس بګیرم ازشون ، چون خوشګل و بزرګ بودن
    از همون اول کفشدوزکه فقط بالاش رو باز و بسته می کرد و راه می رفت و پرواز نمی کرد و بیرون نمی رفت اصلاً
    نمی دونم چی شد و اینا یه هو من پیش یه دکتر بودم که میګفت این جونور خطرناک ترین عقرب دنیاست و عجیبه که شما خواب بودی و نیش نزده و حتی بعدشم کاری نداشته
    بعد داستان قتل هم نفهمیدم چی شد ؟! قاتل کی بود ، قضیه چی بود اصلاً
    یه خوابِ ...
    ولی به هر حال بی دلیل نیست !

    ویرایش توسط "VICTOR" : 29th July 2014 در ساعت 09:27 PM

  4. 4 کاربر از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند .


  5. #23
    همکار تالار روانشناسی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی
    نوشته ها
    97
    ارسال تشکر
    405
    دریافت تشکر: 470
    قدرت امتیاز دهی
    22
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    سلام دوستان
    من یه خوابی دیدم که همین فرداش تعبیر شد
    خواب دیدم چند تا تخم مرغ جلومه از یکیش داره جوجه در میاد
    بعد کلی زحمت جوجه اومد بیرون و بعد یه دفعه تبدیل شد به یه مرغ
    فردا صبح بیدار نشده تلفن زنگ خورد و بهم خبر دادن نی نی خواهرم هفت ماهه دنیا اومده
    . . . آینده ای بساز که گذشته ات جلویش زانو بزند . . .

  6. 2 کاربر از پست مفید شهلا گ سپاس کرده اند .


  7. #24
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها


    دیشب یعنی امروز صبح (شبا بیدارم) خواب دیدم که با دو تا دختر عموم و مادرم دور همیم ، چندین نفر دیګه هم دورتر
    انګار پدر بزرګم مثلاً تو خواب چندین ماه قبلش کشته شده بودن به طرز مشکوکی
    بعد یه فیلمی به دست ما می رسه که یه لحظه چهره ی قاتل دیده میشه و خیلی مبهم و کوتاه
    بعد دخترعموم میګه : زهرا دیدی فیلمو چقدر شبیه تو بود ؟
    بعد همه میګن : آره خیلی شبیه تو و سپیده (دخترعموم) بود (از من بزرګتره)
    من : آره دیدم ، نمی دونم چه جوریاست

    بعد میګذره (تو خونه پدر بزرګم بودیم) میرم بخوابم ، تو اتاق تنها دراز می کشم بعد از ظهر (با اینکه عادت ندارم بعد از ظهرا بخوابم!) بقیه هم میرن ګردش
    تو خوابه کامل بودم که یه لحظه بیدار میشم میبینم بالا سرم یه کفشدوزک قرمز خوشرنګه ولی با اندازه ی 5 - 6 سانت با بال بسته ګرد و چاق
    داره هی بالاش رو باز می کنه که بپره
    منم یواش به حالت نیم نشسته رو به خوابیده میرم در رو باز کنم تا بره بیرون
    وقتی بر میګردم می بینم اومده سمت راست من ، پایین بالش ، کنارشم یه جونور مشابه عقرب سیاه سیاه ، براق به اندازه ی انګشت کوچیکه ی دسته
    جالب اینکه من از دو تا جونور بدم میاد یکی عقرب یکی هزار پا ولی این دفعه تو خواب کاریش نداشتم و بدمم نمیومد
    ګفتم خودش میره بیرون
    در این حین ګوشی رو برداشتم تا عکس بګیرم ازشون ، چون خوشګل و بزرګ بودن
    از همون اول کفشدوزکه فقط بالاش رو باز و بسته می کرد و راه می رفت و پرواز نمی کرد و بیرون نمی رفت اصلاً
    نمی دونم چی شد و اینا یه هو من پیش یه دکتر بودم که میګفت این جونور خطرناک ترین عقرب دنیاست و عجیبه که شما خواب بودی و نیش نزده و حتی بعدشم کاری نداشته
    بعد داستان قتل هم نفهمیدم چی شد ؟! قاتل کی بود ، قضیه چی بود اصلاً
    یه خوابِ ...
    ولی به هر حال بی دلیل نیست !


    دم این خوابمم ګرم خیلی خوشم اومد ، فکر کنم دیګه از عقرب بدم نیاد البته به نظرم که دیګه نمی ترسم
    وقتی دلم می خواست این مار رو تو دستام بګیرم مخصوصاً سرشو که خفش کنم بعداً نمی ترسم لابد عقربم تو شیشه کنم



    البته همچنان از هزارپا هراس دارم یخده ...
    ولی جالب بود زیر یه درخت نشسته بودم دم به دقیقه جیرجیرک میفتاد رو سرم ، باز من نشسته بودم هوچ عکس العملی از برای ترس نشون ندادم دنبالشم بودم عکس بګیرم ازش



    البته رو نیمکت یه جونور دیګم افتاد این بود :



    اصن دوست دارم بازم از این خوابای نامفهوم ببینم


    البته یه صحنه مشابه این خواب هم اتفاق افتاد ولی معلوم نشد جونورش چی بود ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط شهلا گ نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من یه خوابی دیدم که همین فرداش تعبیر شد
    خواب دیدم چند تا تخم مرغ جلومه از یکیش داره جوجه در میاد
    بعد کلی زحمت جوجه اومد بیرون و بعد یه دفعه تبدیل شد به یه مرغ
    فردا صبح بیدار نشده تلفن زنگ خورد و بهم خبر دادن نی نی خواهرم هفت ماهه دنیا اومده
    عجب خواب جالبی شهلا خانوم
    بازم خوابای شیرینتون رو تعریف کنین ، پذیرا هستیم
    ویرایش توسط "VICTOR" : 16th August 2014 در ساعت 11:15 PM

  8. کاربرانی که از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند.


  9. #25
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی اپتیک ولیزر
    نوشته ها
    180
    ارسال تشکر
    1,200
    دریافت تشکر: 833
    قدرت امتیاز دهی
    88
    Array
    optici's: جدید56

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط evin Allah نمایش پست ها
    دم این خوابمم ګرم خیلی خوشم اومد ، فکر کنم دیګه از عقرب بدم نیاد البته به نظرم که دیګه نمی ترسم
    وقتی دلم می خواست این مار رو تو دستام بګیرم مخصوصاً سرشو که خفش کنم بعداً نمی ترسم لابد عقربم تو شیشه کنم



    البته همچنان از هزارپا هراس دارم یخده ...
    ولی جالب بود زیر یه درخت نشسته بودم دم به دقیقه جیرجیرک میفتاد رو سرم ، باز من نشسته بودم هوچ عکس العملی از برای ترس نشون ندادم دنبالشم بودم عکس بګیرم ازش



    البته رو نیمکت یه جونور دیګم افتاد این بود :



    اصن دوست دارم بازم از این خوابای نامفهوم ببینم


    البته یه صحنه مشابه این خواب هم اتفاق افتاد ولی معلوم نشد جونورش چی بود ...


    عجب خواب جالبی شهلا خانوم
    بازم خوابای شیرینتون رو تعریف کنین ، پذیرا هستیم
    این عکسا رو تو خواب گرفتی؟؟؟!!!!!!!
    چه خوابای وحشتناکی میبینیاااااااااا روزا به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟؟

  10. کاربرانی که از پست مفید optici سپاس کرده اند.


  11. #26
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی اپتیک ولیزر
    نوشته ها
    180
    ارسال تشکر
    1,200
    دریافت تشکر: 833
    قدرت امتیاز دهی
    88
    Array
    optici's: جدید56

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahshid000 نمایش پست ها
    مرسی از این تاپیک جالب
    منم دیشب خواب دیدم که استاد راهنمام رو کشتم بعد به من کلی مدال دادن و تشویقم کردم . آخرش هم که شیر شده بودم روز بعدش استاد مشاورم رو کشتم
    ایول چه خواب شیرینی کاش منم حداقل خواب میدیم استاد کاراموزیم با رئیس شرکتی که الان میرم کاراموزی رو کشتم حداقلش تو خواب یکم دلم خنک میشد

  12. کاربرانی که از پست مفید optici سپاس کرده اند.


  13. #27
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط optici نمایش پست ها
    این عکسا رو تو خواب گرفتی؟؟؟!!!!!!!
    چه خوابای وحشتناکی میبینیاااااااااا روزا به چی فکر میکنی؟؟؟؟؟؟
    سلام

    نه دیګه دوست عزیز اینا تعبیر خوابم بودن در واقعیت
    فکر کنم دختر بدی شدم ، بچګیا خواب بهشتم دیدم (در سطح همون بچګی خودم) ولی الآنا که نوشتم دیګه خوابام رو برخیشونو

  14. کاربرانی که از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند.


  15. #28
    یار همراه
    نوشته ها
    2,124
    ارسال تشکر
    18,960
    دریافت تشکر: 11,371
    قدرت امتیاز دهی
    23072
    Array

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    eeeeeeeeeee
    یه خوابی دیدم از معلم ریاضیات سه سال آخر دبیرستان واقعاً من دلم تا به حال برا کسی تنګ نشده بود ، حس می کنم دلم براشون تنګ شده یخده بماند که همه بچه های کلاس ازشون خوششون نمیومد جز من بعداً مادرم هم در یک سفری با مادر ایشون خیلی اتفاقی آشنا شدن
    بګذریم ، خواب دیدم تو خونه برا خودم کار می کردم و فکر می کردم که عه من آخرای سال هست که میرم مدرسه چرا هر وقت میرم خانوم حسنی رو نمیبینم ، یعنی این همه مدت دیفرانسیل نداشتیم ؟!!! در خونه باز بود ، یه هو ایشون اومدن تو یا خدا حالا جالبه نمی دونم چی شد یه هو من از این جارو دستیا دستم بود اتاقم رو جارو می کردم ایشونم یکی دیګه برداشت اومد کمک من بعد از این دونه هاش می ریخت رو زمین با دست جمع می کرد ، می ګفت تو برا چی نمیای مدرسه ؟ من می ګفتم من که میام آخه شما چرا نیستین اصلاً ؟ من یه دو روزی میام در هفته می ګفت تو اګه سه روز بیای همه ی سؤالات رو سریع درست حل می کنی ، چرا نمیای ؟ منم ساکت شدم
    بعد من رفتم براشون شربت درست کنم داشتم پارچ رو می بردم که یه هو جلو من سبز شدن یخده از این شربتا هم ریخت ، پدرم اومده بودن ، خو ایشونم روسریشونو در آورده بودن (آهان قبلشم بابام داشتن از خونه می رفتن بیرون که ایشونو دیدن فکر کردن خالمه یه چیزی ګفتن پدرم یادم رفته الآن ) ، بعد ګفتن اوه وضو نګرفتم ، من ګفتم اومممم یه کاریش می کنیم (واقعاً عجب خواباییه ) اومدن تو اتاق بعد شماره ی اتاق 4 بود ، دستشویی هم 6 (انګاری کد داشتن اینا ) من با سیستم یه سری چیزایی زدم به همراه عدد 6 ، یه هو ایشون غیب شدن ، داشتن وضو می ګرفت تو دستشویی باز یه سری کد زدم به اضافه ی رقم 4 ایشون تو اتاق اومد ، برا خودم طی الارض کشف کردم خانوم حسنی هم متعجب
    خب بعدش نفهمیدم چی شد تو یک مجلسی بودیم من یه لباس داشتم مث این ملکه ها ایشونم یه لباس پوشیده بودن رو صندلیای شاهانه ولی نمی دونم مدلش چرا اینجوری بود که فویل (از اینا که رو غذاها می کشن از نوع بیرنګش) باید به دامنشون وصل می بود با یه ژسی میشستن رو این صندلی که اوه اوه (دقیقاً مثل سر کلاس) بعد دقیق یادم نیست فقط یادمه هی با چشمشون یه چیزی به من اشاره می کردن (من به حالت ضبدری مقابل ایشون واستاده بودم) منم هی می ګفتم اون فویل چیه بکنین خب دیګه کلاً بقیش یادم نیست ولی حس می کنم یخده دلم تنګ شده
    صبح که از خواب پا شدم تازه ګفتم عه من یه ساله مدرسه نرفتم ، سه سال با ایشون ګذروندم پیش دانشګاهیم که نصف جلسات رو نرفتم ، واسه همینه جالب بود در کل برام ...

    ---

    شب قبل هم خواب دیدم تو یه کاخی هستم که شاه یک نوه ی دختر داشت و خیلی ماجراها که یادم رفته ، ولی یه هو دو سه نفر میان دنبال من با چاقو و وسایل خشن جهت قتل بعد با یک استرسی می دویدم جلوم دو تا در بود که یکیش به نظر باز اومد (طبقه ی پایین پایین زیر راه رو ها بود) در سمت چپی رو باز کردم رفتم تو ایکی ثانیه ی آخر رسیدم اینا هل میدادن من (دست یکیشونم تو بود) من با کلی تلاش زورم نمی رسید در رو نګه داشتم بعد یه لحظه دیدم پشت در (یه جایی که به سختی دیده میشد) یه راه درو هست ، فوراً پریدم بالا اینا اومدن تو ، کلاً در فرار بودم و اینا دنبالم ، زخمی و خونی شدم که بالاخره نمی دونم چه جوری اجرا فیصله پیدا کرد و کاخ از سمت چپ ریزش پیدا کرد ...
    اومدم جلو در (آرامش حکم فرما بود، یه حس خوبی اصن) دیدم اِ (آقا نخندین این سومین باره خواب رئیس آموزشګاهو میبینم ) ایشون تو ماشین با یک آرامشی نشستن دارن تخریب ساختمون رو نګاه می کنن ... با لباس آبی ... بعد میرم داخل وسایلم رو بردارم میام بیرون با پدر مادرم و یکی دیګه که میګه ایشون (رئیس آموزشګاه که تو خواب یه هو انګار کاخ مال ایشون بوده) رفته بودن پمپ بنزین هاردش رو بر میدارن ، ګوشیش رو بر میدان ، ماشینش رو پنچر می کنن ، کلاً همه چی رو دو تا موتوری می دزدن ، حالا ماشین هم مال یه اداره بوده مال ایشون نبوده ، ما میریم احوال پرسی یه هو می بینیم اون جلو یه امام زاده ی بزرګی هست قشنــــــــګ ، بعد یه سری هستن با یه تابلو قشنګ واستادن ازشون عکس بګیرن (به صورت تور از یه جای خاصی اومده بودن) حالا ایشون ، من و یکی دیګه دوربین به دست از اینا عکس می ګرفتیم
    بعد رفتیم داخل مادرم و حسنا رو من که ګم کردم ولی هر جا می رفتم که باید کفش میداشتم ، نداشتم و هر جا نباید کفش میداشتم ، کفش پام بود ، کلاً دمپایی هم تو امام زادهِ دستم بود بعد دیګه یه هو تموم شد خوابم
    ویرایش توسط "VICTOR" : 20th August 2014 در ساعت 09:51 AM

  16. کاربرانی که از پست مفید "VICTOR" سپاس کرده اند.


  17. #29
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    انشالله پزشکی
    نوشته ها
    22
    ارسال تشکر
    28
    دریافت تشکر: 93
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Spring_Girl's: جدید151

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    من همش خواب جلسه کنکورو میبینم
    Cold as ice And more bitter than a December
    Winter night That’s how I treated you



  18. کاربرانی که از پست مفید Spring_Girl سپاس کرده اند.


  19. #30
    همکار تالار شیمی عمومی
    رشته تحصیلی
    ♥♥♥♥
    نوشته ها
    757
    ارسال تشکر
    5,978
    دریافت تشکر: 4,121
    قدرت امتیاز دهی
    9174
    Array
    1=1+1's: جدید40

    پیش فرض پاسخ : خواب های دوستان نخبه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Spring_Girl نمایش پست ها
    من همش خواب جلسه کنکورو میبینم


    عزیزمیی . چ خاب شیرینی خخخخ

  20. کاربرانی که از پست مفید 1=1+1 سپاس کرده اند.


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2013, 11:18 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th September 2010, 02:07 PM
  3. آموزشی: آموزش ایلوستریتور- ساخت اشکال پیچشی در فتوشاپ و ایلوستریتور
    توسط آبجی در انجمن آموزش و ابزارهای فتوشاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th June 2010, 11:48 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st May 2010, 10:38 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st December 2008, 02:52 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •