یه مشکلی که من همیشه تو زندگیم داشتم این بوده همه بهم میگن فاز منفی میدی تو مدرسه اسمم استرسهبسم الله الرحمن الرحیم
چیکار کنم دست خودم نیست اگه اتفاق خوبی برام بیفته خب دیگه فاز منفی نمیدم
ولی خب میگن مشکل از تو هستش
الانم هر کاری کردم با فاز منفی ننویسم دیدم نمیسهقول میدم فقط اولش بار منفی داشته باشه
بعدش خوب میشه.یه دور سالی که گذشت رو مرور میکنم
شنیدین میگن هر کسی اول سال در هر حالتی باشه تا آخر سال همون حالتو دارهمن هیچ وقت باورش نکردم ولی پارسال واسه مسقره هم که شده الکی کتاب دستم گرفتم ککه مثلا تا اخر سال کتاب دستم باشه خیر سرم کنکور قبول شم
میدونید نتیجش چی شد؟
تا آخر سال کتاب فقط دستم بوددرسی خونده نمیشد فقط کتاب تو دستمه.تا من باشم عقیده ی دیگرانو شوخی نگیرم
دوست ندارم اتفاق های بدو اینجا به تصویر بکشم ولی همه ی اتفاقای بد داره تو ذهنم مرور میشه از طرفی غمگینم و از طرفی شاد شاد چون میدونم که تموم شد هر چی بود تموم شد
امسال رو با نهایت انرژی آغاز میکنم و امیدوارم که به ارزوهام برسم.آرزو هایی که یک سال برای همشون تلاشی نکردم و فقط غصه خوردم. و الان فهمیدم که برای چیز هاییی که نباید تلاش میکردم تلاش کردم وبرای چیزی که باید تلاش میکردم تلاش نکردمولی خب خدا رو شکر میکنم که فهمیدم
من از دو نفر باید تشکر ویژه بکنم دو نفری که واقعا حضورشون تمام زندگی من رو تحت الشعاع قرار داد و اگر این دو عزیز نبودن مطمئنن تا حالا ستایشی دیگه وجود نداشت.کسایی که واقعا اذیتشون کردم تمام غصه هام رو روی دوش این دو نفر انداختم
یکیش ساغر عزیزم ویکیش سلیناز نازنینمه.واقعا اگه این دو تا نبودن من هم نبودم
اما فقط این دو تا نبودن دوستای زیادی بودن که واقعا کمکم کردن و همیشه به من انرژی مثبت میدادن داداش سعید عزیز، داداش امیرعلی ،زهرا ،داداش پویا گل،داداش مهدی 42، الماس پارسی عزیز، کهکشان گرامی و خیلیییییییییییییییییییی های دیگه که الان واقعا حضور ذهن ندارم ولی همه و همه برام عزیزن و امیدوارم سال خوبی رو پیش رو داشته باشن
آخرین خاطره ستایش7777
29 اسفند سال 1392 4:30 مانده به عید
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)