صادقانه بگویم بگذار با قاعده بی فعلی و فاعلی جمله خود را بگویم که تو درکش نکنی و من و او درکش کنیم اویی که من از او هستم و او از کسی نیست .
دید در دیده ما سخت گریان و پریشانی سخت در ما و خنده سخت دور از آنچه در دل سخت نگو گشته است . چند روز فسوس عمر و حتی مانده سال جدید هم به کهنه دلی و کهنه خستگی و زخم مرده گی طی می شود . آنچه از دیده ما در این دیده های یک عمر گذشت، نبود صداقت و مردانگی در اجتماع رفتارها بود و آنچه در اینجا خواستیم به پیدایی ببینیم نشد و گردش اجازه رخصت این دیدار را در یک بعد چهره رفتار نگذاشت بیننده را ببینیم . آه از دل به افسوس از معدن غصه بر پا و دودش در چشم خیس شده نشست . آه از خشم دیگرا ن بر چشم دل خون گشت آه از مظلوم در شعار یک حدیث مد دار از طرفین قدرت نموده شد آه از گذشت یک عمر در جهل به پاداش (جزا)این رفتار گرفته شد.
تنها در یک قِسم در یک قسط قسمت ما به تقسیم 365 روز از یک حاصل جمع سال نمودار گشت تا برای خودش یک عمر به تعیین گذارده شود . در بیش از یک عمر گذر طی شده محبتی صادقانه تر از خدا و بی هیچ قسط منتی بر من داده شد . با این که در یک دایره به شعاع گناه هان متکبرانه خویش آنچه خدا دید از من خطا و آنچه از خدا دیدیم چون محبت هیچ نبود . و اما آنچه از بنده دوپا دیدم ان بود که هر گز در جواب محبت من ، جز بی اعتنایی بی مهری در پاسخش این ندیدم . تنهایی را می گزینم مثل تو مثل آنچه که هر گز من ندانم و مثل آنچه که هر گز نبودم تنهایی را مثل تو ای رب می گزینیم در پایان کلام که این چند روزه نبودم بر این انجمن دیدم یادی از بی یادی دیگران بر من اشکارا تر و یادی بر من بر یاد دیگران آشکارا تر بر من شد .
علاقه مندی ها (Bookmarks)