یه روز داخل اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم
یه خانومی روی صندلی کنارم بود
کلی برگه داخل یه پلاستیک دستش بود
تااینکه من نشستم برگه هاشو درآورد گفت بخون، منم نمیدونستم اصلا چی نوشته خیلی بد خط و عجیب غریب بود
بهش گفتم اینا چیه ؟ گفت : عربی سخته !!!!!!
منم گفتم اینا که نوشتی عربی نیست من نمیتونم بخونم گفتش که نه عربیه !!!!!!!
خلاصه هر کسی که اومد ازش میپرسید اما کسی نمیتونست اونا رو بخونه آخه عربی نبود
خودش میگفت دارم تمرین میکنم عربی سخت یاد بگیرم میخوام فارسی به عربی بنویسم وخلاصه یه همچین چیزایی
که البته به این نکته پی بردیم که ایشون رمال بود و معلوم نبود چی میگفت که خودشم نمیتونست بخونه!!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)