عمریست به جای آرزو غم دارد
یک "من" که دلش غصه ی عالم دارد
در خاطره های لعنتی دربه در است
هر ثانیه اش حال محرم دارد
از "من"بنویسید،شبش بی سحر است
دنیای "من" این فاجعه را هم دارد
سخت است میان خاطره چرخیدن
وقتی که نگاه عاشقش نم دارد
این فاصله ها می کشدش آخر سر
هر لحظه به تو نیاز مبرم دارد
با سوز جگر نوشت،بر میگردی؟!
دنیای دلش آمدنی کم دارد
با گریه تمام شانه اش می لرزد
یک "من" که دلش حادثه ی بم دارد
پویا جمشیدی
علاقه مندی ها (Bookmarks)