بسم الله الرحمن الرحیم
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت----------------گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم------------یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس--------------گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا----------سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی---جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود----------از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود--------------زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم------------------یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست--------------کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم------------------جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ-------قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
علاقه مندی ها (Bookmarks)