قرار بود دیگه سایت نیام....فقط بخاطر خواهرم اومدم
خواهرم؟!جدی جدی باورم شده من یه خواهر دارم!بخاطرش اومدم سایت حاله یه نفرو بگیرم....دلم نمیاد ناراحتیشو ببینمخیلی حالم بده...خیلی....!طرف باهاش حرف زدم هی پیچوند هیی پیچوند...دیگه روم نشد بهش بگم....!
نمیدونم بگم چمه!اصلا عادی نیست!
شده تا حالا تو يه روز گرم آفتابي دلت يك باران شديد و بخواد؟
يا تو یه روز باران و سرماي شديد دلت براي خورشيد تنگ بشه؟
تو ازدحام و شلوغي دلت هواي تنهايي بکنه؟
يا در كنج تنهايي ات دلت براي شلوغي لك بزنه؟
در روزاي مدرسه دلت هواي خانه را بكند؟
يا تو خانه دلت براي روزهاي مدرسه ات تنگ بشه؟
شده است دلت پر از غم باشه و كسي نباشه؟
يا دلت بخواهد حرفهايت از چشمانت خوانده بشه و كسي چشمانت را نبينه؟
يا حرفهايت ، كارهايت را به اشتباه تفسير كنن و تو از اثبات كردنشون خسته باشي؟
شده ه نبينند، نشنوي ، نخواهند، نباشند، شده دلت بشكنه، بگيره؟ تنگ بشه؟ سخت بشه؟ بلرزه؟ بترسه و بميـــرـه؟
شده گلوت پر از بغض باشه ، يا دلت كسي را بخواهد كه مثل هيچكس نيست؟ و هيچكس هم نباشد ......
شده است دوست داشته باشي خدا بيايد پايين، بيايد كنارت بنشينه، موهايت را بزند پشت گوشت و با لبخند نگاهت كنه و من هــٍي برايش بگويم هــٍي حرف بزنم و او فقط گوش كنه؟
میشه اینبار تشکراتون بشه حرف، بشه مرهم؟....ميشه؟؟؟
خدافظ
علاقه مندی ها (Bookmarks)