
همکار تالار بیماریها
تابستون با چنتا از بچه ها رفتیم مشهد جای شما خالی صفایی داشت
از هرچه بگذریم چیزای زیادی خاطره شد
یه چیزی که خیلی خاطره شد این بود که یکی از بچه خیلی سوتی میداد یعنی تو هر جمله دقت میکردی 3 تا سوتی توش بود خب به هر حال پیش میومد که بقیه هم سوتی میدادن ولی این بی نظیر بود تو ضمینه سوتی دهی
تازه اگر توجه نمیکردی به جملاتش باز هم تو هر جمله یه سوتی مشهود بود
با قطار نزدیک به دو روز تو راه بودیم این دو روز همش هم دیگه رو بخاطر این سوتی ها مسخره میکردیم
بعد روز اولم تو مشهد به همین روال گذشت که یه دفه هر 6 تامون تصمیم گرفتیم به جای مسخره کردن بگیم <دوست دارم>تو خیابون که راه میرفتیم هر یکی دو دیقه یه بار 5 نفر با هم داد میزدن : <<مهدی دوست دارم>>
ملتم که نمیدونستن جریان چیه این شکلی میشدن
یه چند باری هم دیدم که مردم چرخیدن سمت حرم و دستاشونو بردن بالا
حالا نمیدنم برای ما دعا میکردن یا برای خودشون
تازه هرچی سوتی سنگین تر و واضح تر بود این غلظت هم تغییر میکرد مثلا میشد:
دوووووووووســـــــــت دااااااااااررررررررمممممم م
عاااااااااااااااشقتمممممم مممممممممم
اینو میگفتیم و میخندیدم
خب شما هم میتونین دستاتونو بیارید بالا
البته اینو گفتم که بگم تو این چند ماهه به بعضی دوستان که گفتم دوست دارم منظور این دوست دارم بوده نه اون دوست دارم
الانم بگم همتونو دوس دارم
خداییش من نمیگم!
خودت بگرد سوتی ات رو تو این متن پیدا کن آقای سوتی!
از اون رفیقت همچین رفیقی اصلا بعید نیست!
و درضمن مطمئنا برا شما دعا میکردن... حالا در حق دوستت نمیدونم
ولی در حق تو که دعاشون نگرفته متاسفانه!![]()
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.






پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (Bookmarks)