آیت الله حاج سیدرضا زنجانی که مدتی در قم،تصدی کارهای آیت الله عبدالکریم حائری را به عهده داشتند
- درباره جریان کشف حجاب که آیت الله حاج آقا حسین قمی برای اعتراض از مشهد به عبدالعظیم تشریف آورده بودند -
نقل می کنند که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم، برای تصمیم گیری و مشورت به منزل آیت الله زنجانی می آیند
و در مورد دین ستیزی های رضاشاه می گویند:
«. . . همه اینها واقعیت دارد و باید در حدود توان کاری کرد . . . ولی اینجا (حوزه علمیه قم) هنوز ثابت و استوار نشده است . ما کوشش کردیم که پایگاه را از نجف به اینجا بیاوریم .»
ایشان در ادامه به صبر امیرمؤمنان علی علیه السلام و مصلحت سنجی شان در خطاب به حضرت زهرا علیها السلام برای بقای اسلام اشاره می کنند
و «حاج شیخ اینها را می گفت و همین طور گریه می کرد و از محاسنش اشک می ریخت . . . فرمودند: من اعتقادم بر این است که اگر بخواهیم این حوزه باقی باشد تا در آن افرادی را تربیت کنیم و متلاشی نشود، باید صبر و تحمل نماییم » .
سرانجام حاج آقا رضا برای صحبت با حاج آقاحسین قمی به تهران عزیمت می کند و برای چاره جویی نزد آیت الله شیخ حسین لنکرانی می رود .
چنان که می گویند: «سخن حاج شیخ را با او در میان گذاشتم، خیلی هم خوشحال شد و گفت: همان که آقا گفته اند درست است .
این آدم - رضاخان - احتمال دارد مرجعیت را که هیچ، حتی حوزه و همه را هم به هم بزند و نابود کند، زیرا که او این پایگاه را قبول ندارد و هرگز مایل نیست که چنین پایگاهی در ایران وجود داشته باشد .»
هنگامی که حاج آقا رضا و شیخ حسین لنکرانی، نزد حاج آقا حسین قمی می روند، حاج آقا رضا سخنان حاج شیخ عبدالکریم را برای ایشان چنین نقل می کنند که
«اگر ما بخواهیم حوزه علمیه قم حفظ شود و حتی بتوانیم در مشهد هم پایگاه دیگری داشته باشیم، این امر مستلزم آن است که یک مقدار آهسته برویم و آهسته بیاییم; نه این که عقب نشینی بکنیم . خیر، ولی آهسته تر گام برداریم که این پایگاه حفظ شود . حوزه قم خیلی جوان و تازه سال است و یک نهال جوان که ریشه محکم نداشته باشد، زود آن را از بین می برند» .
روز بعد «زمانی که خدمت مرحوم قمی رسیدم، نگاهی به من افکنده و بعد فرمودند: بله، نظر ایشان (یعنی حاج شیخ) درست است . حالا ببینیم چه جور ما از این بن بست بیرون بیاییم . ببینیم چه می شود، ولی من هم حرف ایشان را قبول دارم . . .» .
وقتی حاج آقا رضا خدمت حاج شیخ عبدالکریم می رسند و جریان را نقل می کنند، ایشان می فرمایند: «الحمدلله، الحمدلله، آقا! من دو شب است نخوابیدم و از امام زمان علیه السلام استمداد کردم که کمک کند حوزه قم باقی و محفوظ بماند . اگر این حوزه بماند، کارها درست می شود و اگر نماند، نه . . . .»
) علی ابوالحسنی (منذر)، مصاحبه با حسین شاه حسینی راجع به آیت الله حسین لنکرانی، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال پنجم، ش 17، قسمت دوم، ص 266 - 269 .
***********************************
حاج آقا رضا درباره دیدگاه شیخ عبدالکریم نسبت به عملکرد رضاشاه چه میگفتند؟
ایشان در جریان حضور حاج آقا حسین قمی در تهران، رابط میان آقای قمی و شیخ عبدالکریم بود و از قول آقای حائری یزدی نقل میکرد که من هم اعتراض آقایان را قبول دارم، ولی ارجح برای من این است که حوزه شیعه را از عراق به مرکزیت شیعه در ایران بیاوریم و آن را تقویت کنیم و به همین دلیل، من رعایت این مطلب را میکنم و از نظر من این کار ریشهای است. روزی که مقدمات تغییر لباس شروع شد، حاجآقا رضا میگفت که من موضوع را به شیخ عبدالکریم خبر دادم. ایشان عمامه را از سر برداشت و محاسنش را گرفت و گفت: «وای وای! روزی خواهد رسید که عمامههای ما را هم بخواهند بردارند. خدا آن روز را نیاورد. کوشش کنید که این حوزه حفظ شود.»
http://www.cgie.org.ir/ar/news/6644
علاقه مندی ها (Bookmarks)