سلام بر آقای حسین متقی عزیز، حرفتان مبتنی بر یک تفکر تحلیلی درست (چیزی که حتی در میان نخبگان ما، امروزه کمتر یافت می شود) و کاملا متین و صحیح است. البته در مورد فرصت 5 ساله برای رسیدن به پای کشوری همچون آمریکا، نمی توانم تا این حد مطمئن باشم. دلیلش هم نسبتا واضح است. اول اینکه ما یک عقب ماندگی تاریخی داریم. آمریکا 70 سال پیش (1943) ناو هواپیمابر مجهز به رادار داشته است. فن آوری تجهیزاتش را هم از بیخ، خودشان کسب کرده اند. فرق دوم اینکه ما شدیدا شیفته یک پیشرفت فنی ظاهری می شویم که باعث می شود از نوع و شدت عقب ماندگی تکنولوژیکی خود غفلت کنیم (نوعی خودشیفتگی سکرآور و مخدر). مثلا خیلی فرق است بین کشوری که مهندسینش افتخار می کنند تازه یاد گرفته اند یک میکروکنترلر را چطور برنامه ریزی کنند با کشوری که صنعتگرانش اول عناصر سیلیسیم، ژرمانیوم، گالیم و ... را خالص سازی می کند، بعد آنها را به طور صنعتی تبدیل به نیمه هادی می کند، سپس از آنها ویفرهای نیمه هادی را (در اتاقهای تمیز ) می سازد. بعد هم با استفاده از این مواد اولیه، انواع آی سی و ریز پردازنده را طراحی و سنتز می کند. دست آخر هم دستورالعمل برنامه ریزی محصولش را به ما یاد می دهد.
سوم ما کشوری هستیم که توسط تحریمهای پیدا و پنهان، شدیدا محدود شده ایم. در مقابل، حجم سرمایه در گردش در آمریکا، به اندازه نیمی از ثروت کره زمین است. آنها مثل جاروبرقی، سرمایه های کشورهائی مثل ژاپن، آلمان، هنگ کنگ، سنگاپور، تایوان، چین و ... را جذب می کنند. چند وقت پیش تصویری هوائی از ساختمانهای شهر لوس آنجلس دیدم که روی عکس، نیمی از ساختمانهای آن را علامت زده بود که مال ژاپنیهاست!
جذابیت همین بازار است که آمریکائیها، قادرند با یک تشر به کشورهای کوچکتر، آنها را وادار کنند از بازار ایران چشم پوشی کنند.
بعد هم در آمریکا، همه بخشهای درآمدزا دست بخش خصوصی واقعی است و دولت تنها بر امور نظارت تسهیل گرانه کرده و مالیاتش را می گیرد. گاهی از بعضی درآمدهای میلیونی یک شبه، تا 80 درصد مالیات می گیرد. در مقابل دولت ایران، هنوز نمی تواند درآمد افراد را تشخیص بدهد و شدیدا وابسته به درآمد نفت خام است.لذا نسبت به تحریم نفت شدیدا آسیب پذیر است و اگر طولانی شود، به التماس می افتد.
در آمریکا، قوانین دست و پا گیر کسب و کار وجود ندارد. در آمریکا حقوق مالکیت فکری و معنوی ، با شدیدترین شکل ممکن، رعایت می شود. کسی جرات نمی کند حتی یک آهنگ را به طور غیر مجاز کپی کند. کسی جرات نمی کند محصول جدید ثبت شده دیگری را کپی کند. همین است که درآمد سالانه شرکت سامسونگ از بازار آمریکا، به تنهائی معادل کل فروش سالانه نفت خام ایران است!
مسئله بعدی، روند علمی در دانشگاههای ما و آمریکاست. در ایران، اگر برق دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف قطع شود و مسئول تاسیسات نتواند علت را بیابد، به یک مغازه خارج دانشگاه برای تعمیرات تماس می گیرد! این دانشگاه چطور می خواهد از محل مشاوره علمی با صنعت، درآمد کسب کند؟ دلیلش این است که دانشگاه ما، درآمدش از محل بودجه دولتی و شهریه دانشجو است. در مقابل، بخش عمده درآمد دانشگاههای آمریکا، از محل عقد قرارداد با بخشهای صنعتی است. بنابراین، مجبور است از نظر دانش و فن آوری، به روز بماند.
حال مقایسه بفرمائید با ایران. به نظر من، اصولا بر پا کردن مقایسه بین دو کشور، از اساس غلط است. عقب ماندگیهای فرهنگی، علمی و اقتصادی زیادی داریم که باید جبران کنیم. بنابراین، فکر می کنم رسیدن به سطح آمریکا در مدت 5 سال، کمی خوش بینانه است. این کار را ژاپنیها بعد از جنگ جهانی دوم، در یک بازه 25 ساله انجام دادند. (اگر اولین مدلهای تویوتا در 1966 را ببینید متوجه می شوید) حدود سالهای 1975 بود که آمریکائیها متوجه شدند بازار خودروی آنها به تدریج، در تسخیر ژاپنیها قرار می گیرد.
و حالا رسیده اند به این:
علاقه مندی ها (Bookmarks)